قدرت گیری چپ به نقش حکمتیستها گره خورده است 

(خلاصه ای از سخنرانی در پلنوم سوم حزب حکمتیست  )

رحمان حسین زاده

 

در این مبحث (حزب در کردستان) من هم نکاتی را تاکید میکنم. از اینجا شروع میکنم که موقعیت ما در جامعه کردستان تخته پرش قدرت گیری ما نه تنها در کردستان بلکه در ابعاد سراسری هم هست. راستش نه تنها ما چپ و حکمتیستها بلکه بورژوازی هم ، ناسیونالیسم کرد و حتی  ناسیونالیسم  ایرانی هم به کردستان به عنوان دروازه قدرت نگاه میکنند. در رابطه با این موقعیت کردستان،  ناسیونالیستها و فدرالیستهای کرد استدلال میکنند که این وضعیت به دلیل سابقه طولانی  جنبش ملی، داشتن جمهوری مهاباد و قاضی محمد و " خاک پاک کردستان و رشادتهای قهرمانان کرد" به  وجود آمده است . این استدلالات شاید به درد جنبش ملی و  ناسیونالیستی بخورد، اما از زاویه منافع مردم و جنبش آزادیخواهانه، ما کمونیستها نشان داده ایم که این  دلایل پوچ و بی پایه است. در سیاست و پراتیک 26 ساله نشان دادیم که جنبش ملی و ناسیونالیسم و احزاب آن جزو مشکلات جامعه و مانع مردم آزادیخواه و جنبش پیشرو در آن جامعه اند.

از نظر ما مسئله اینست که در ربع قرن گذشته در جامعه کردستان روند چپ  شکل گرفت که همه شما دلایل آن را میدانید. و خیلی ار شماها سازنده این روند بوده و هستید. چپ و کمونیسم در  قامت اجتماعی و قدرت  قد علم کرد. از 20 سال قبل در همان حزب کمونیست ایران و کومه له و بعدا در حزب کمونیست کارگری همین ارزیابی درست را داشتیم و تاکید کردیم که کردستان دروازه قدرت چپ است. اینجا میخواهم به طور مشخص بر این نکته تاکید بگذارم که در شرایط امروز تبدیل کردن کردستان به دروازه قدرت چپ تماما به نقش حکمتیستها گره خورده است. اینطوری نیست هر نیروی علی العموم چپ دیگری میتواند این نقش را داشته باشد.  از جمله  همین کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)   قادر به ایفای این نقش نیست.  دلیلش اینست که کومه له علیرغم اسم مشهور و سابقه و  ابعاد سازمانش، با سیاست وسطی که دارد ، با معلق شدن بین ناسیونالیسم کرد و چپ نمیتواند به جایی برسد. جامعه را پولاریزه نمیکند. قطبی اش نمیکند، با ناسیونالیسم در نمی افتد، قطب مقابل ناسیونالیسم و فدرالیسم نیستند. به نظرم دو نیروی تیز و افراطی میتوانند آن جامعه را به مسیری ببرند. یا چپ افراطی یا راست افراطی .  من هم موافقم آینده تحولات کردستان یا فدرالیستی میشود و یا سیاست و نیروی چپ دست بالا پیدا میکند. چپ وسط و میانی و نیم پز نمیتواند راه به جایی ببرد.   چپ شدن آن جامعه را ما میتوانیم تضمین کنیم و راست و فدرالیستی شدنش را حزب دمکرات و دنبالچه های فدرالیستش . اگر کمونیستها و حکمتیستها قوی باشیم ، کومه له هم جزو قطب چپ باقی خواهد ماند  و اگر ما ضعیف شویم ، واقعیتش اینست به طرف ناسیونالیسم و فدرالیسم بیشتر میچرخد. همانطور که الان در کردستان عراق با فدرالیستهای کردستان عراق عکس میگیرند. گفتم زمانی در حزب کمونیست کارگری ایران هم میگفتیم که کردستان دروازه قدرت ماست و اکنون بعد از جدایی ما چنانکه همین ادعا را تکرارکنند  بیشتر شبیه جوک است تا واقعیت . چون آنها نه بنیه و ماتریال و تواناییش را دارند  و راستش نه سیاست و درک وتشخیص موضوع را دارند.

 

چرا حکمتیستها میتوانیم کردستان را به تخته پرش قدرت چپ تبدیل کنیم؟ چون ماتریال اینکار را داریم. رهبری و رهبران شناخته شده، توده ای و اجتماعی و به علاوه نسل جدید رهبران حکمتیست حاضر در جامعه و در اعتراضات جاری شهری که هر روز دارند پخته تر و با تجربه تر میشوند. و فاکتورهای مهم دیگر سیاست و تصویر روشن به اضافه تجربه و اعتماد بنفس قدرت گرفتن. به این دلایل تبدیل کردن جامعه کردستان به پایگاه چپ به طور ویژه به نقش ما حکمتیستها گره خورده است. موقعی که میگویم حکمتیستها به طور کنکرت بخش عمده رهبریش در همین سالن است. و بخش مهم دیگر نسل جدید رهبران کمونیست و حکمتیست که در جامعه عروج کرده و میکنند. در شهرها و در جنبش اعتراضی جلو آمده و اعتماد به نفس پیدا کردند. ما بدون آنها کارمان پیش نمیرود و آن بخش هم بدون ما خیلی کارها را نمیتواند انجام دهد. این دو بخش باید دست در دست هم بگذاریم و به یک پیکره تبدیل شویم . این جنبه ها را باید متوجه باشیم.  

به درست اشاره شد کردستان برای بورژوازی و راست هم موقعیت ویژه دارد. آمریکا و رضا پهلوی و ناسیونالیسم کرد و ایرانی هم هر کدام بسته به نقشه شان در راستای قدرت گیری و نحوه مقابله با جمهوری اسلامی کردستان را همچون وزنه قدرت مینگرند. به طور مثال ته دل رضا پهلوی با فدرالیسم نیست اما زمانی حزب دمکرات فدرالیست میشود برای به دست آوردن دل حزب دمکرات و معامله با آن فدرالیسم را تایید میکند.

جنبه دیگری را تاکید کنم . اشاره شد، فاکتورهایی به ضرر ما عمل میکند . این درست اما فاکتورهای زیادی هم به نفع ما عمل میکند. در آن جامعه رادیکالیسم هست. چپ و کمونیسم محبوب و با اتوریته و شناخته شده است. ماتریال این کمونیسم در صف ما جمع است. انسانیت هست و جامعه تشنه رهایی و آزادی . اگر درست عمل کنیم و به موقع در تحولات حضور داشته باشیم ، نقش خود را ایفا میکنیم. بگذارید مثالی بزنم. همین اعتصاب عمومی 16 مرداد امسال که با مهر چپ راه افتاد و به پایان رسید میتوانست با مهر راست به پایان برسد. اما چپ  جامعه به موقع جنبید. کومه له به موقع فراخوان داد و ماهم بیدرنگ  و به موقع شریک آن پروژه شدیم و مهر چپ بر آن کوبیده شد. حوشبختانه راست نجنبید، و یا در تقابل با آن قرار گرفت و نتوانست مهرخود را به آن بزند. حزب دمکرات اگر عقل داشت و در این اعتصاب حضور پیدا میکرد، بخشا میتوانست مهر خود را بر آن بزند و کار ما چپها را مشکل کند. مسئله اینست مردم در آن شرایط به اعتصاب عمومی جواب مثبت میدادند. مهم این بود که چه جریاناتی فراخوانشان را میدادند و در سازماندهی آن نقش ایفا میکردند . فراخوان کومه له و نقش فعال ما حکمتیستها این راممکن کرد. اصلا یک انگیزه دخالت و حضور ما این بود که مانع حضور ناسیونالیستها بشویم و  شدیم. ببینید سه هفته قبلتراز  آن اعتصاب عمومی ، تظاهراتهای شهرهای مهاباد و پیرانشهر و اشنویه با فضا و شعارهای صد در صد  ناسیونالیستی شروع شد. اما به دنبال کشاندن این اعتراضات به شهرهای  جنوب کردستان و حضور چپ پایان این ماجرا حاصلش اعتصاب عمومی با سیاست چپ بود. اینجا ست که بر میگردیم به نقش احزاب، رهبری و شخصیتها ، به  نقش و اراده انسان در تغییر اوضاع و  تعیین مسیر سیاسی جامعه . و نتیجه میگیرم با جوابگویی به نیاز زمانه میتوانیم نقش خود را ایفا کنیم. و اینجا ست که تصمیم ما برای  تامین رهبری چپ مهم است. گفتم ما ماتریال تامین چنین رهبری چپ را داریم. قبلا به فاکتورهای آن  اشاره شد.

در مورد تامین رهبری از راه دو ر و یا نزدیک صحبت شد. ببینید مدتها است که در سنت ما دو قطبی رهبری از راه دور و یا نزدیک معنایی ندارد. به طور کلی رهبری یعنی تشخیص نیاز زمانه و اتخاذ تصمیم درست و به موقع  در جواب به این نیاز حال از راه دور و یا نزدیک. ما به رهبری مرکب و همه جانبه نیاز داریم. ما به رهبری ماکرو  و از راه دور و هم به رهبری در محل و از نزیک نیاز داریم. با فرمولبندیهای یک جانبه نباید دست خود را ببندیم. رهبری ابعاد مختلف دارد و در شرایط امروز کردستان از جمله  هدایت جنبش اعتراض شهری  حاضر که کاری کنیم مهر رهبری چپ بر ان کوبیده شود. رهبری و هدایت گارد آزادی، نشریه و  تبلیغات تیز و روشن ، ایجاد سازمانها توده ای و بعد خیلی مهم دیگر تامین مالی است. خلاصه کلام ما مجبور به تامین رهبری مرکب در عرصه های سیاسی، اجتماعی، شبکه های حزبی، گارد آزادی ، مالی و ..... هستیم .

اگر خلاصه کنم در این دوره چند محور مهم کار عبارتند از :

-اعتراضات توده ای و شهری و تامین رهبری چپ بر آنها

- گارد آزادی دیگر یک واقعیتی است که تا 6 ماه آینده در همه شهرها در سطخ قابل قبول باید واحدهای آن را گسترش  داد.

- سازمان حزب و شبکه های حزب را باید محکم کرد و وسیعا گسترش داد. در زمینه سیاست سازماندهی به سمینارهایی احتیاج داریم و یک بازبینی مجدد لازم است.

- جنبش زنان و جوانان آن جامعه را باید دریابیم و جوابگوباشیم. متاسفانه یک ضعف ما اینست که مسائل، تمها و مشغله های جوانان و زنان آن جامعه را به خوبی جوابگو نیستیم.

-احیای یک تعرض سیاسی به ناسیونالیسم و فدرالیسم

و در خاتمه  دوباره تاکید میکنم حلقه کلیدی  حل بسیاری مشکلات امکان سازی مالی و تامین مالی عرصه های فعالیت حزب است . در این زمینه و همه عرصه ها  آستینها را بالا بزنیم.

 

***