از: حميد تقوائى

به: مهرنوش موسوى

رونوشت: هيات دبيران، جمع مرکزى آزادى زن، رئيس دفتر سياسى

تاريخ: ١٢ مه ٢٠٠٤

رفيق مهرنوش

در نامه اى با عنوان "علنى کردن حق عدم انتشار خبر و گزارش کمپين گل رز توسط سردبير آزادى زن " مسائلى را مطرح کرده اى که بيشتر به نظرميرسد ميخواهى کمپينى هم بموازات گل رز عليه مسئول آزادى زن براه بياندازى. آنهم در سطح علنى. من با کمپين گل رز، با تصحيحاتى در متن نامه سرگشاده که خودت هم قبول داشتى، موافق بودم و آنرا قدمى بجلو در جهت اجتماعى کردن مبارزات حزب ميدانستم، اما با اين کمپين دوم تماما مخالفم و در برابر آن ميايستم. اين هياهو عليه سانسور از کجا آمده است؟ آذر ماجدى با درج نوشته و فراخوانى که آنرا خلاف سياستهاى سازمان آزادى زن ميدانسته در نشريه سازمان مخالفت کرده و نظرش را هم مشروحا نوشته است کجاى اين کار سانسور است؟ در حزب همين کار را رهبرى ده ها بار با نشريات حزبى کرده است و هيچ سردبيرى هم فرياد واسانسورا سر نداده. اينکه در اين ميان انتقادات آذر چقدر وارد و يا ناوارد است در اين حق او هيچ تغييرى نميدهد که جلوى هر مقاله اى که مخالف سياستهاى سازمان ميداند را بگيرد. اين حق هر مسئولى است. اگر آذر ماجدى مسئول سازمان آزادى زن است، مستول مقالات ارگان اين سازمان هم هست و بايد بتواند از تک تک آنها دفاع کند. و بنابراين بايد حق داشته باشد که جلوى چاپ مقالاتى که خارج از خط ميداند را بگيرد. اگر سردبير نظر ديگرى دارد اين را ديگر بايد با بحث و اقناع به پيش برد(آنهم نه علنى) و مقوله اى حقوقى نيست. اينها هميشه از بديهيات کار ما بوده است. براى من جاى تاسف است که مجبورم چنين بديهياتى را يادآورى کنم. "آزادى بشر" و حق بيان و "سلب حق انعکاس کمپين" و غيره که نوشته را پر کرده هيچ موضوعيت و ربطى به مساله مورد بحث ندارد. جاى اين نوع آژيتاسيونها در انتقادات درون حزبى نيست. آيا قرارست همين نوع بحثها علنى شود؟ آيا اين به نفع حزب، آزادى زن، آزادى بيان و کمپين گل رز و اهداف وآرمانهاى ماست که چنين بحثى را بين مهرنوش موسوى و آذر ماجدى علنى کنيم؟ و زمينه بدهيم تا از هر سوراخى دشمنان قسم خورده حزب بيرون بريزند و علم کهنه حزب ديکتاتورها را بردارند و بجانمان بيافتند؟ گيرم آذر ماجدى و من از پس مهرنوش بر نيامديم و در پلميک علنى مهرنوش برنده شد؟ آنوقت چه؟ بهمراه امثال م رازى و مهرداد درويش پور و بهرام رحمانى و امثالهم شامپاين باز ميکنى و جشن ميگيرى؟ ميدانم، اين پيروزى تو و يا حزب نيست. اين مثال را زدم که دقيقا همين تناقض را نشان بدهم. علنى کردن يک بحث داخلى حزب، وقتى هنوز تمام مجارى درون حزبى را طى نکرده و وحدت و انسجام حزب براى طرفين يک اصل است، يک خودکشى سياسى خواهد بود. چنين مجادله اى، آنهم بويژه براى حزبى با موقعيت حساس و ويژه حزب ما، جنگ بازنده هاست. طرف برنده ندارد. اين البته حق توست که علنى با هرکس و عليه هرچيزى بحث کنى. اما من در مورد حق صحبت نميکنم، در مورد اشتباه سياسى اى صحبت ميکنم که بيشتر به يک کمپين عليه مسئول سازمان آزادى زن شبيه است تا احقاق حق سردبير و آزادى بيان و غيره.

مهرنوش عزيز

هر انتقادى به نحوه کار سازمان آزادى زن دارى راه آن طرح آنها در خود سازمان و اقناع ديگران است. تا آنجا که من ميدانم بزودى جلسه مسئولان خواهيد داشت و ميتوانى همه نقطه نظراتت را بيان کنى و بحث و تصميم گيرى کنيد. هميشه در حزب ما و سازمانهاى جانبى حزب راه انتقاد و بحث و تبادل نظر باز بوده است و در سازمان آزادى زن هم همينطور است. آژيتاسيون زير علم سانسور و دموکراسى حتى در سطح درون حزبى نه تنها مساله اى را حل نميکند، بلکه اگر نکات درستى هم کسى براى طرح کردن داشته باشد زير اين هياهو گم خواهد شد و بجائى نخواهد رسيد.

نکته آخر اينکه طرح کرده بودى چرا هيات دبيران تو را بجلسه بحث در مورد کمپين فرانخوانده. به اين دليل که سياست ما اين نيست که هر موقع در مورد فعاليت کادرها حزب صحبت ميکنيم آنها را در جلسه شرکت بدهيم. اگر جزاين بود عملا در هر جلسه بايد چندين نفرمهمان هيات دبيران بودند و عملا هيچ کارى پيش نميرفت.

نامه هاى ديگرى هم نوشته اى که ترجيح ميدهم در اينجا وارد مضمون آنها نشوم. در هر مورد که تصميم گيرى لازم بود در هيات دبيران بحث خواهد شد و نتيجه را به تو اطلاع خواهيم داد.

حميد تقوائى

١٢ مه ٠٤

از مهرنوش موسوى

به ليدر، رئيس دفتر سياسى، رئيس هيئت دبيران و رئيس آزادى زن

رونوشت به: جمع مرکزى آزادى زن، به هيئت دبيران حزب موضوع: علنى کردن حق عدم انتشار خبر و گزارش کمپين گل رز توسط سردبير آزادى زن

با سلام!همچنان که مطلع هستيد رفيق آذر ماجدى مخالفت خود را با کمپين گل رز ابراز و اعلام داشته است که من به عنوان سردبير آزادى زن و مبتکر اين کمپين حق انتشار و پوشش خبرى دادن به اقدامات بسيار مفيد و ارزنده خودم و رفقاى حامى اين کمپين را در آزادى زن ندارم. من اين را يک حق کشى و سانسور آشکار ميدانم. به آن معترضم و به عنوان عضو کميته مرکزى حزب، به عنوان سردبير آزادى زن، به عنوان يک فعال شناخته شده اين جنبش و به عنوان کسى که با تلاش و پشتکار و ابتکار خودم اين حرکت را راه انداخته ام، تمايل دارم که مردم بدانند چرا حق ندارم در آزادى زن اين تلاشها را منعکس کنم. من درخواست علنى شدن استدلالات رفيق آذر ماجدى و استدلات رد آن توسط خود را بطور علنى دارم. من ميخواهم از خودم و تلاشهايم که حق انعکاس و پوشش خبرى داشتن آن در آزادى زن سلب شده است علنا حمايت کنم. سازمان آزادى زن، سازمان همه کسانى است که در راه حق و حرمت انسان مبارزه ميکنند. سلب حق انعکاس کمپين من در دفاع از آزادى کارگر بوسيله فعالين حقوق زن در اين نشريه، مغاير با هرگونه اصل و بديهى ترين حقوق و آزادى بيان بشر است. در جايى که تلويزيون انترناسيونال و روزنه به من و همه رفقاى حامى و فعال اين کمپين حق بيان داده اند، من ميخواهم سلب حق بيان و تلاش ارزنده خود و رفقايم را بوسيله آزادى زن، با مردم درميان بگذارم.من از شما درخواست ميکنم، نظر و پيشنهاد خود را براى علنى کردن اين مسئله با من مطرح کنيد. رهنمودهاى ارزنده و دلسوزانه شما بدون شک کمک فراوانى خواهد بود. در عين حال، از آنجا که رفيق آذر ماجدى تقاضاى بررسى و طرح نقد خود را در هيئت دبيران داده است، هم ميخواهم نظر و جمع بندى هيئت دبيران را در صورتى که اين جلسه برپا شده است بدانم، هم اينکه سئوال کنم که چرا هيئت دبيران از خود من که اين کمپين را به پيش برده است، تقاضاى شرکت در بحث را ننموده است. منتظر پاسخ شما هستم. به پيوست اين نامه، نامه خودم و رفيق آذر را نيز برايتان ارسال ميکنم.

با احترام ١١ ماى ٢٠٠٤