کنگره اول حزب کمونيست کارگري – حکمتيست

٢٩ - ٣٠ مهرماه ١٣٨٥ (۲١ - ٢٢ اکتبر ۲٠٠٦)

قطعنامه درباره اوضاع ايران

و

مصاف هاي حزب کمونيست کارگري – حکمتيست

 

1 -   ناتواني ذاتي جمهوري اسلامي در پاسخ گوئي به نيازهاي اقتصادي و سياسي جامعه ايران بر متن نفرت عمومي مردم از اين رژيم بحران سياسي در اين نظام را زنده نگاه ميدارد و اوضاع جامعه ايران را متحول و بحراني نگاه داشته است.

2 -    عليرغم ناتواني کمونيست ها در تبديل شدن به پرچم اعتراض جامعه در مقابل جريان دو خرداد، تداوم بحران سياسي در ايران و ناتواني اپوزيسيون راست در سازمان دهي و رهبري هر مبارزه ميليتانت و راديکال عليه جمهوري اسلامي و بحران عميق ايدئولوژيک – سياسي اين اپوزيسيون ، فرصتي مجدد در باز سازي، عروج و رهبري جنبش سرنگوني از يک زاويه کمونيستي – کارگري را براي طبقه کارگر و براي حزب ما فراهم آورده است.

3 -   سياست ارتجاعي دولت آمريکا براي سلطه بر جهان و امکان حمله آمريکا به ايران، حمله اي که ميتواند شيرازه جامعه را از هم بپاشد و بزرگترين تراژدي انساني تاريخ معاصر ايران و منطقه را شکل دهد، به جنبش سرنگوني و نقش طبقه کارگر و حزب ما ابعادي بشدت پيچيده ميدهد. مردم ايران و طبقه کارگر در اين طوفان عظيم به قطب نمائي مطمئن و هدايت کننده اي مصمم، روشن بين و قدرتمند نياز دارند.

4 -   کنگره اول حزب کمونيست کارگري – حکمتيست بر اين امر واقف است که براي يک حزب سياسي يافتن فرصت مجدد در رهبري يک جنبش در تاريخ کم سابقه است و در همان حال کنگره بر موانع بسيار عظيمي که در مقابل تحقق اين امکان و پيروزي اين حزب وجود دارد واقف است. اما اين فرصتي است که ديگران ندارند و يک امکان تاريخي را در مقابل طبقه کارگر و اين حزب قرار ميدهد تا سوسياليسم، آزادي و برابري انسانها در برخورداري از نعمات زندگي و دنياي کمونيسم طبقه کارگر را به يک واقعيت موجود در جهان امروز ما تبديل کنند و زندگي انسان دوران معاصر را در اين مسير تغيير دهند.

5 -   کنگره بر اين اصل اصرار دارد که پايه اي ترين و اساسي ترين شرط پيروزي در اين اوضاع وجود يک حزب کمونيستي سياسي، مدرن، اجتماعي، توده اي و قدرتمند است که بتواند رهبري، اتحاد، سازمان و اعتماد به نفس را در صفوف مردم و بويژه طبقه کارگر شکل دهد و اين جنبش را به پيروزي برساند.

6 -   کنگره اول توجه کل حزب و رهبري آتي آن را به عملي کردن و گسترش ايده هاي مطرح شده توسط منصور حکمت در مباحث "حزب و جامعه" و "حزب و قدرت سياسي" جلب ميکند.

7 -   کنگره کل حزب را فرا ميخواند تا بخصوص اهداف زير را با سرعت هرچه بيشتر عملي سازند:

i.         حزب بايد تبديل به رهبر مبارزه مردم و طبقه کارگر گردد. بدين معني حزب بايد نه تنها يک دستگاه آژيتاسيون و روشنگري باشد بلکه  به محمل اتحاد، لولاي سازمان يابي و قدرت گيري مردم، طبقه کارگر و رهبران آنها تبديل شود. در نتيجه حضور حزب در هر جا بايد به معني سازمان يافته تر شدن جامعه در مقابله با جمهوري اسلامي و افزايش نفوذ ارزش ها و ايده هاي انساني کمونيسم طبقه کارگر باشد.

ii.       نقطه شروع و نقطه خاتمه هر سياست و هر روش و هر سنتي براي حزب بايد جامعه باشد. رهبري حزب اکيدا بايد از نظر فکري، سنتي و عملي حزب را از چپ غير اجتماعي و غير سياسي جدا کند. تبليغات، فرهنگ سازماني و سنن تشکيلاتي حزب بايد از اين زاويه مورد ارزيابي سريع و تغيير راديکال قرار گيرند.

iii.      کنگره بر اين امر اصرار دارد که شاخص موفقيت حزب نه ارزيابي هاي سوبژکتيو بلکه درجه نفوذ حزب در جامعه، قابليت حزب در ايجاد سدي در مقابل جمهوري اسلامي و نيروها و سنن ارتجاعي، و در تعداد انسانهاي آزاديخواه و بخصوص آژيتاتورها و رهبران سوسياليست و کمونيست طبقه کارگر که به حزب ميپيوندند بايد جستجو شود.

iv.     کنگره بر اهميت حياتي تبديل طبقه کارگر و بويژه صنايع کليدي به پايگاه اصلي سياسي، سازماني و نفوذ معنوي حزب تاکيد دارد. اين حزب قبل از هر چيز و مهمتر از هر چيز بايد حزب رهبران و آژيتاتور هاي کمونيست طبقه کارگر بشود.

v.       حضور حزب در هر جا و هر محل بايد با افزايش اتحاد در ميان مردم و طبقه کارگر، افزايش قابليت طبقه و مردم در پس زدن فشار هاي جمهوري اسلامي و فعاليت جريانات قوم پرست سناريو سياهي، و بالاخره آمادگي مردم و طبقه کارگر در کوتاه کردن دست عوامل سناريو سياه از زندگي خود و دفاع از جامعه در مقابل اضمحلالي که آمريکا، اسلام سياسي و قوم پرستان و ماجراجويان سياسي در تدارک آن هستند معني پيدا کند.

vi.     کنگره تاکيد ميکند که رابطه حزب و قدرت سياسي بايد ابعاد اجتماعي و فرا سازماني داشته باشد و قبل از هر چيز با مساوي شدن حضور حزب در هر جا با تغيير تناسب قواي ميان مردم و طبقه کارگر با جمهوري اسلامي، با سرمايه داران و با نيروهاي ارتجاعي معني شود.

vii.    حزب کمونيست کارگري – حکمتيست، بايد از قابليت و قدرت حزب در کردستان به عنوان دروازه قدرت و اهرم سياسي، تشکيلاتي و اجتماعي براي قدرت گيري حزب در ساير نقاط ايران استفاده نمايد.

viii.  حزب کمونيست کارگري حکمتيست بايد به سرعت استانداردهاي سازماني، فرهنگي، سياسي و حزبي را در جهت ايجاد يک سازمان مدرن کمونيستي تغيير دهد. رهبري حزب بايد تحقق يک وظيفه تاريخي يعني ايجاد يک حزب کمونيستي سياسي اجتماعي، توده اي را تضمين کند. رهبري حزب حکمتيست بايد براي اولين بار در تاريخ معاصر جهان يک حزب کمونيستي توده اي مدرن را در مقابل طبقه کارگر جهاني قرار دهد.

ix.     کنگره اول مصر است که معيارهاي درون حزب بايد تماما سياسي باشند، کنگره بر باز بودن فضاي سياسي و فرهنگي حزب تاکيد دارد و در همان حال خواستار عدم سازش با هر سنت و روشي که حزبيت و ديسيپلين حزبي را زيرپا مي نهد است.