کنگره اول حزب کمونيست کارگري – حکمتيست

٢٩ - ٣٠ مهرماه ١٣٨٥ (۲١ - ٢٢ اکتبر ۲٠٠٦)

 

بيانيه در باره

اوضاع جهان و موقعيت کمونيسم

 

١- تحولات اوضاع جهان در دو دهه اخير، شرايط خطير و پرتلاطمي براي زندگي انسان و براي مبارزه طبقه کارگر جهاني ببار آورده است. در اين دوره، باوجود جهشهاي عظيم در تکنولوژي و توليد جامعه، سهم انسان کارگر از زندگي امروزي، از امنيت و آزادي، از سلامت و فراغت و شادي و از ثروت بيکراني که محصول کار اوست پيوسته کاهش يافته است. ميلياردها انسانِ اسير بدترين شرايط استثمار، شنيعترين فقر و فلاکت، جنگ و گسيختگي جامعه و انبوه مشقاتي هستند که چشم انداز پايان و يا تخفيف ولو موقت آن روشن نيست. علاوه بر تنزل معيشت و حقوق و حرمت انسان، ارزش جان انسان به طرز هولناکي افت کرده است. در اوج جهاني شدن سرمايه داري، در دل عظيمترين انقلابات تکنولوژيک، بقاء فيزيکي معضل دهها ميليون انسان از کشورهاي فقرزده و جنگزده آفريقا و آسيا تا پايتختهاي اروپا و آمريکاست. در اين دوره مخوف از حيات سرمايه داري، جوهر ضدانساني اين نظام، خود را در شديدترين درجات استثمار نيروي کار، کريهترين اشکال ارتجاع سياسي، جنگ و ميليتاريسم، تروريسم دولتي و غيردولتي، عقبگردهاي فکري و فرهنگي و اخلاقي، احياء خرافات مذهبي و قومي، کودک آزاري، زن ستيزي و زن کشي، فروپاشي زندگي مدني، و ناامني و بيحقوقي وسيع انسانها علنا نشان داده است.  

 

۲- دو روند عمومي در اقتصاد و سياست جهاني اساس اين تحولات و تناقضات بوده است:

الف- گسترش سرمايه به سراسر جهان، رشد خيره کننده تکنولوژي، انقلاب عظيم در ظرفيتهاي توليدي جامعه و همزمان افزايش تيره روزي کارگران و توده هاي تهيدست، کمونيسم را از نظر عيني، بيش از هر زمان ديگر، به يک راه نجات واقعي و تحقق پذير براي کل جامعه بشري بدل کرده است؛

ب- به رغم اين واقعيت عيني پيشرو، موجي از پسروي و چرخش به راست، بدنبال سقوط کمونيسم بورژوائي بلوک شرق در برابر تعرض جناح راست بورژوازي، از دو دهه پيش جهان را فرا گرفته و هنوز در ابعاد و اشکال متفاوت ادامه دارد. اين عقبگرد تاريخي، تاثيرات مخرب و فراگيري بر سيماي اقتصادي، سياسي و ايدئولوژيک جهان بجا گذاشته و انقلاب کمونيستي و مبارزه دائم طبقه کارگر را با موانع جدي و مصافهاي تازه روبرو کرده است. تناقض موجود ميان نياز جامعه به تحول کمونيستي و آمادگي شرايط توليدي براي ساختمان جامعه مبتني بر مالکيت اشتراکي و رها از کار مزدي، با ناآمادگي و ضعف نيروي سازمانيافته کمونيستي براي ايجاد اين تحول، يک تناقض بنيادي اوضاع جهان است که امروز به حکم  تحولات دولبه و متناقض دو دهه اخير، از هميشه نمايانتر است.

 

۳- هياهوي "مرگ کمونيسم"، "پايان تاريخ" و "پايان مبارزه طبقاتي" که با سقوط شوروي، توسط جناح راست بورژوازي براه افتاده بود، چند سال بيشتر عمر نکرد. سقوط سرمايه داري دولتي بلوک شرق، تناقضات نظام سرمايه داري  بازار در غرب "پيروز" را عريانتر ساخت. حضور عيني و اجتماعي کمونيسم در حرکت ضد سرمايه داري طبقه کارگر، در اعتراضات گسترده کارگري در اکثر کشورها بويژه کشورهاي پيشرفته اروپا خود را  اثبات کرد. بعلاوه سقوط کمونيسم بورژوايي، به کمونيسم طبقه کارگر امکان داد که پس از دهها سال رانده شدن به حاشيه جامعه، ازنو به صحنه جدال سياسي و اجتماعي باز گردد. نظر به گسترش عيني طبقه کارگر در پهنه جهان و فرجه تاريخي مساعد براي ابراز وجود کمونيسم کارگري، هيچ زمان چون امروز شرايط براي تبديل کمونيسم به يک نيروي مادي اجتماعي فراهم نبوده است.

 

٤- از اين منظر، منصور حکمت بنيانگذار کمونيسم کارگري در همان مقطع دو دهه پيش، روند تحولات در شرف وقوع را با تيزنگري و با کاربست تئوري کمونيسم مارکس به جهان انتهاي قرن بيست ديده باني و تحليل کرد و بر اهميت تاريخي آن تاکيد گذاشت. به اين ترتيب گرايش نوخاسته کمونيسم کارگري نه فقط با سقوط کمونيسم بورژوائي غافلگير نشد، نه فقط به صف قربانيان آوار آن نپيوست، بلکه در برابر تعرض ايدئولوژيک جناح راست بورژوازي، دست بکار سنگربندي و تدارک فکري، سياسي و حزبي شد و به يک ترند سياسي حزبيت يافته راديکال و رزمنده در دو کشور ايران و عراق شکل داد. اين پيشروي، موقعيت کمونيسم را از نظر سياسي يک گام بلند جلو برد و جاپاي استواري براي آن تثبيت کرد. حزب کمونيست کارگري حکمتيست پا بر اين جاپاي استوار دارد و به ديدگاه مارکسيستي منصور حکمت از مقتضيات اين دوره مسلح است.

 

٥- رخنه سرمايه و سرمايه داري به سراسر کره زمين، روند معروف به جهاني شدن (globalisation)، همراه با بالا بردن سودآوري سرمايه در دو دهه اخير، وزنه و موقعيت طبقه کارگر در توليد و پتانسيل تاثيرگذاري آن بر سياست و جامعه را نيز بالا برده است. اين نقطه قوت عيني کمونيسم زمان ماست. کمونيسم بايد موانع اتکاء خود به اين نقطه قوت عيني تاريخساز را بشناسد و بر آن غلبه کند. اين موانع از طرفي حاصل عملکرد اردوي سرمايه در شرايط پس از سقوط بلوک شرق؛ و از طرف ديگر ناشي از بي سر و ساماني در خود اردوي طبقه کارگر جهاني و در صف رهبران و پيشروان راديکال و کمونيست است. 

   

٦- سرمايه جهاني براي کسب بالاترين سطح سودآوري در قلمروهاي تازه فتح کرده خود، نيازمند کشيدن شديدترين درجه استثمار از گرده وسيعترين نيروي کار ارزان در بيشترين پهنه جهان است. سرمايه در عين حال بايد اردوي بيشمار کار ارزان را بازتوليد کند. اين نياز عيني سرمايه، بر متن تغيير بالانس در صفبندي قدرتهاي بزرگ امپرياليستي پس از سقوط بلوک شرق، پايه مادي عروج راست جهاني و انواع ديگر ارتجاع در گوشه و کنار دنياست. هر يک از اين گرايشات، از نئوکنسرواتيسم حاکم بر آمريکا تا اروپا محوري جديد تا جريانات رنگارنگ ناسيوناليست، فاشيست، قومپرست، اسلام سياسي و غيره، متناسب با مکان خود در تقسيم کار جهاني، پاسخ جداگانه خود به نياز سرمايه در جهان امروز را طرح و تعقيب ميکنند.

 

٧- پاسخي که هيات حاکمه آمريکا، بويژه جريان نئوکنسرواتيو، به اوضاع جهان داده است، قلدري نظامي و جنگ افروزي در راس ائتلافي از دولتهاي امپرياليست براي تحميل يک "نظم نوين جهاني" است که مصائب فوق العاده اي براي بشريت ببار آورده است. در غياب يک آلترناتيو آزاديخواهانه و انساني و يک جنبش کمونيستي نيرومند که بتواند قلدري و جنگ افروزي آمريکا و متحدانش را سد کند و عقب براند، جريانات تا مغز استخوان ارتجاعي، ازجمله اسلام سياسي و در مرکز آن جمهوري اسلامي ايران، فرصت يافته اند که خود را ميداندار مقابله با قلدري آمريکا قلمداد کنند. امروز صحنه سياست جهاني از يک سو نمايشگاه خونين "نظم نوين جهاني" آمريکا و سناريوهاي سياه حاصل از آن، و از سوي ديگر ميدان تاخت و تاز جريانات ارتجاعي رنگارنگ و عرصه جدال مدعيان بيشمار بر سر سهم خود در اوضاع پرهرج و مرج کنوني است. امروز سرنوشت جهان دارد توسط جنگ و قلدري قدرتهاي بزرگ امپرياليستي براي کنترل و تقسيم مجدد جهان بر متن جدال بخشهاي مختلف بورژوازي براي تصاحب سهم بيشتر از انباشت حاصل از استثمار جهاني طبقه کارگر، رقم زده ميشود.

 

با حرکت از اين موقعيت جهاني- طبقاتي کمونيسم، کنگره اول حزب کمونيست کارگري حکمتيست بر خطوط عمومي زير در ارتباط با اوضاع جهان تاکيد ميگذارد:

الف- در شرايطي که قلدري و جنگ افروزي آمريکا و متحدانش و تاخت و تاز جريانات ارتجاعي ديگر، جهان را به صحنه جنگهاي ارتجاعي بيوقفه، روند مکرر سناريو سياه و فروپاشي مدنيت جامعه بدل کرده است، کمونيسم معاصر بايد به چنان نيروي اجتماعي قدرتمندي بدل شود که قادر باشد در تقابل با همه گرايشات بورژوائي، پاسخ انقلابي و آلترناتيو انساني و آزاديخواهانه خود به مصائب و مشقات اين دوره مخوف را جلو جامعه بگذارد و نيروي طبقه کارگر و توده هاي محروم را به دور پرچم خود گرد آورد. جهان نبايد ميدان يکه تازي سرمايه و دولتهاي ارتجاعي آن باشد. طبقه کارگر، بويژه در غرب، بايد بار ديگر قدرت طبقاتي خود را با متوقف کردن چرخهاي توليد به ميدان آورد و بر لجام گسيختگي بورژوازي کشورهايشان افسار بزند. کمونيسم طبقه کارگر بايد در ظرفيت يک جنبش اجتماعي- طبقاتي، مستقل از جنگ و جدال لايه هاي بورژوازي جهاني، رهبري سياسي جامعه در مسير انقلاب بيوقفه تا تحقق جامعه اي آزاد، برابر، انساني و مرفه را بدست گيرد و پتانيسل طبقاتي- جهاني اش را به قدرت بالفعل و پشتوانه  پيشروي و پيروزي خود بدل کند.

ب- سازمان دادن يک جنبش جهاني قدرتمند عليه جنگ افروزي آمريکا و متحدانش از اولويتهاي سياسي حزب حکمتيست در اين دوره است. حزب حکمتيست تلاش ميکند که مبلغ، فراخوان دهنده و پيشقدم راه اندازي چنين جنبشي باشد و در حد توان به سازمان دادن آن ياري برساند. طبقه کارگر بايد در صف مقدم اين جنبش قرار گيرد. طبقه کارگر در هر کشور، نه فقط نبايد براي بورژوازي کشور "خود" در جنگ قدرت با ديگر بخشهاي بورژوازي سلاح بردارد، بلکه بايد عليه جنگ افروزي آن به سلاح اعتصاب دست ببرد و اين سلاح را براي عقب راندن قلدري و جنگ افروزي آمريکا و متحدانش هر چه مداومتر، فعالانه تر و موثرتر بکار گيرد.

پ - بحران کنوني خاورميانه، جان گرفتن مجدد اسلام سياسي و در مرکز آن جمهوري اسلامي، تيره روزي مردم عراق، مشقات مردم فلسطين، ويراني جامعه لبنان و خانه خرابي مردمش، همگي توسط قلدري امپرياليستي آمريکا و اسرائيل و حاميانشان ببار آمده است. حمله آمريکا و انگلستان به عراق و اشغال آن کشور، ادامه اشغالگري و توحش اسرائيل عليه مردم فلسطين و جنگ اخير اسرائيل عليه لبنان، ابعاد خطرناکي به بحران منطقه داده است. حزب کمونيست کارگري ايران – حکمتيست و حزب کمونيست کارگري عراق بعنوان پرچمداران کمونيسم کارگري در منطقه بايد نيروي طبقه کارگر و توده هاي مردم را براي پايان دادن به اين اوضاع خطير زير پرچم آلترناتيو سياسي و راه حلهاي خود متحد کنند و سازمان دهند.

ت - حزب کمونيست کارگري - حکمتيست خواهان خروج فوري نيروهاي اشغالگر آمريکا و متحدانش از عراق و کوتاه کردن دست دارودسته هاي به قدرت خزيده اسلامي و قومي از سرنوشت سياسي مردم آن کشور است. حزب حکمتيست با تمام توان از حزب کمونيست کارگري عراق پشتيباني ميکند. حزبي که در شرايط دشوار و مشقتبار جامعه عراق، قاطعانه پرچم کمونيسم کارگري را برافراشته و در تلاش است که با به ميدان آوردن نيروي کارگران و مردم آزاديخواه، به اوضاع جهنمي اي که با لشکرکشي و اشغالگري آمريکا و متحدانش و با تاخت و تاز دارودسته هاي اسلامي و قومي و باندهاي آدمکش بر مردم آن جامعه تحميل شده است پايان دهد. ما مبارزه در حال جريان کمونيسم در عراق را امر مستقيم خود ميدانيم و تا کسب پيروزي کامل با تمام توان در کنار تلاش سرسختانه حزب کمونيست کارگري عراق خواهيم بود.

ج - معضل فلسطين حاصل و بازمانده بيش از نيم قرن قلدري امپرياليستي آمريکا و غرب و توحش فاشيستي دولت قومي مذهبي اسرائيل است و تاريخا يک فاکتور موثر در ادامه بحران خاورميانه بوده است. اعمال ستم و توحش دولت اسرائيل بر مردم ستمديده فلسطين در چند سال گذشته پابپاي تصاعد قلدري نظامي آمريکا و اشغال عراق، رو به تصاعد گذاشته و مصائب سنگين جديدي بر نيم قرن مشقات مردم فلسطين افزوده است. حزب کمونيست کارگري - حکمتيست خواهان خروج فوري نيروهاي اشغالگر اسرائيل از سرزمينهاي فلسطيني و تشکيل دولت مستقل فلسطين است، دولتي با حق حاکميت کامل بر قلمرو خود و داراي حقوق متساوي با دولت اسرائيل. برقراري صلح پايدار در خاورميانه کار کمونيسم به قدرت رسيده در کشورهاي خاورميانه است که در اتحاد با طبقه کارگر در غرب، براي هميشه به خصومت تاريخي ايجاد شده توسط قدرتهاي امپرياليست و ارتجاع اسلامي و ناسيوناليست محلي، ميان مردم اين منطقه و مردم جوامع غربي، پايان دهد.

چ - جمهوري اسلامي ايران مظهر توحش و سرکوب وخفقان اسلامي عليه مردم ايران و در عين حال يک پاي اصلي تداوم و پيچيده تر شدن بحران خطير خاورميانه است. حزب کمونيست کارگري - حکمتيست دشمن سرسخت جمهوري اسلامي است و با تمام نيرو براي سرنگوني آن تلاش ميکند. حزب حکمتيست جلب حمايت فعال طبقه کارگر جهاني و افکار عمومي آزاديخواه از مبارزه مردم ايران براي سرنگوني جمهوري اسلامي را يک وظيفه دائم خود ميداند. حزب حکمتيست در عين حال طبقه کارگر و افکار عمومي آزاديخواه جهان را فرا ميخواند که در برابر جنگ افروزي آمريکا و متحدانش عليه ايران به بهانه کشمکش هسته اي با رژيم اسلامي، قاطعانه بايستند. هرگونه حمله نظامي، تهديد نظامي و اعمال تحريم اقتصادي عليه ايران توسط آمريکا و متحدانش و يا توسط سازمان ملل، به زيان مبارزه آزاديخواهانه مردم ايران براي سرنگوني رژيم اسلامي و به نفع ادامه عمر اين رژيم است و بايد فعالانه با آن مخالفت کرد.

ح – تحزب کمونيستي رکن اصلي قدرتمند شدن جنبش کمونيستي طبقه کارگر است. تشکيل احزاب سياسي کمونيستي کارگريِ روشن بين، توده اي و قدرتمند، احزابي با کاراکتر اجتماعي، مارکسيست و انترناسيوناليست ضرورت حياتي کمونيسم زمانه ما براي سازماندهي همه جانبه مبارزه اقتصادي، سياسي و ايدئولوژيک طبقه کارگر در سطح کشورها و در پهنه جهاني است. حزب کمونيست کارگري - حکمتيست به تناسب امکان واقعي، به تشکيل چنين احزابي ياري ميرساند و مقدم بر هر چيز ميکوشد که در قلمرو مستقيم فعاليت خود در صحنه سياست ايران، الگوي چنين حزب سياسي اجتماعي توده اي را بدست بدهد. حزب کمونيست کارگري - حکمتيست تقويت سياسي و فکري نطفه هاي کمونيستي اي که در دل مبارزات و حرکات کارگري و آزاديخواهانه حول رهبران و پيشروان راديکال طبقه کارگر شکل ميگيرند، را يک وظيفه مهم و دائمي خود ميداند و بر آنست که شکل دادن به يک قطب جهاني کمونيستي، که پابپاي تحکيم موقعيت اجتماعي و سياسي و قدرتگيري احزاب کمونيست کارگري سنگ بناي يک انترناسيونال نوين کمونيستي را بسازند، وظيفه هر نيروي کمونيست در هر گوشه جهان است.

خ - سرمايه با اتکاء به پيشرويهاي جهاني شدن، تمرکز استراتژيک خود را بر تقسيم جهان به دو حوزه جداگانه نيروي کار و تحميل نازلترين سطح دستمزد و معيشت بر کارگران در خارج محدوده کشورهاي متروپل گذاشته و از اين راه تنزل معيشت و بيکارسازيهاي گسترده اي را به کارگران کشورهاي متروپل نيز تحميل کرده است. حزب کمونيست کارگري - حکمتيست از هر تلاشي براي سازمان دادن مقابله متحدانه و موثر بخشهاي گوناگون طبقه کارگر با اين استراتژي جهاني سرمايه حمايت ميکند و با تمام توان در اين عرصه تلاش خواهد کرد. حزب حکمتيست جلب بيشترين همبستگي انترناسيوناليستي براي مبارزات جاري طبقه کارگر در هر گوشه از جهان را يک وظيفه مهم و حياتي کمونيستها ميداند.    

د - سازمانيابي اتحاديه اي کارگران و کل افق يونيونيسم در اين دوره ناکارائي خود را در برابر تعرضات بورژوازي و روند جهاني شدن سرمايه نشان داده است. اين واقعيت فضا را براي فکر کردن و دست بردن رهبران و پيشروان کارگري به اشکال و شيوه هاي آلترناتيو سازمانيابي کارگري بويژه در اروپا بازتر کرده است. پراتيک کردن جنبش مجامع عمومي در خلال تحرکات کارگري سالهاي اخير در اروپا، يک پيشروي مهم جنبش طبقاتي ما در عرصه سازمانيابي است. 

ذ – پيشبرد يک تعرض تئوريک مجدد مارکسيستي به بنيادهاي فکري و سياسي ترندهاي رنگارنگ بورژوازي و نقد زنده و امروزي آنها يک ضرورت پيشروي کمونيستي و شفافيت بخشيدن به هويت مارکسيستي در صفوف جنبش کمونيسم است.

 

سرمايه داري ديرزماني است که  اروپا- محور و غرب- محور باقي نمانده است. سرمايه داري تماما جهاني شده است. کمونيسم معاصر هم تماما جهاني است. کمونيسم ميتواند در هر کشور و هر بخش از جهان به قدرت سياسي و بديل اجتماعي تبديل شود، راه پيشروي خود را باز کند و به پيروزي ماندگار دست يابد. حزب کمونيست کارگري ايران- حکمتيست مصمم است با سرنگوني جمهوري اسلامي و ادامه بلاانقطاع آن به انقلاب کارگري، کمونيسم را در ايران به پيروزي برساند و آن را به وثيقه احياء کمونيسم جهاني و تخته پرش انقلاب کمونيستي در ساير کشورهاي منطقه و جهان بدل کند.

کنگره اول حزب کمونيست کارگري ايران – حکمتيست

(اکتبر  ٢٠٠٦ – مهر ١٣٨٥)