-- Logo ---->

 

 

 

علیرضا داوودی: جنبش و نیاز آن به جنبیدن

"اقدام پایان اندیشه است ،هر اندیشه ای که منتهی به اقدام نشود,نوعی عقب ماندن و خیانت است." رومن رولان

تنها املای نا نوشته غلط ندارد و وجود غلط در املای نگارنده ها دلیل بر ردشان نیست.

نگاه صفر و یکی به قضایا به دور از منطق دیالکتیکی است,حرکات و اعتراضات دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب از ۱۳ آذر ۸۶ تا ۸ مارس همان سال در تهران و اصفهان و چند شهر دیگر برخاسته از آگاهی و عملی است که باید باعث تولید روش های جدید، دیدن کاستی های موجود و افزایش توان جنبش برای جنبیدن و خیز های بزرگتر برای کسب آزادی و برابری در کنار مبارزات پیگیر طبقه ی کارگر گردد و این چیزی جز فلسفه ی عمل (پراکسیس) نمی باشد.

در آن زمان نیز نشریات پر تیراژ و پر مخاطب این دانشجویان مامن و پناه گاهی بود حتی برای نوشته های منتقدان آنان (البته نه مخالفان چرا که مخالفان تریبون خود را داشتند اما منتقدان نه !) البته اگر از یاد دوستان نرفته باشد!!!

مطالبات درونی دانشجویان خواستی مقطعیِ، مشترک و امری عاجل برای دستیابی است که می تواند حتی گروه های مختلف فکری را در ظرفی با برنامه ی محدود در کنار هم جمع کند و راهکار آن نیز در شماره ی آخر نشریه ی توقیف شده ی "امید فردا" با عنوان "شورای دموکراتیک دانشجویان راهی برای تحقق خواست های عاجل" اراِیه شده بود.

از میان سطور نویسنده ی "جنبیدن یا جنبش!؟" (رفیق احمد صادقی )در شماره ی اول نشریه ی "پوینده" (نشریه ی دانشجویی دانشگاه اصفهان) عیان است که خود نیز به جنبش واحد دانشجویی که در برگیرنده ی تمام خواست های بنیادین کلیه ی دانشجویان باشد معتقد نمی باشد اما دلیل تلاش بی ثمر رفیق عزیز خود را برای پافشردن بر این نظر نمی دانم . خا ستگاه طبقاتی متفاوت دانشجویان سدی است در مقابل رویای ذهنی رفیق عزیزمان.

در ضمن همانگونه که رفیقمان اشاره کرده ما بر اثر شکست سیاسی گذشتگان خود (چپ سنتی) و درس گرفتن از آنان ، تغییر و تحول یافته ی آنان ، با تئوری های سطح دوم جدید بر اساس عینیات موجود می باشیم . جنبشی که ما هر دو به آن متعلقیم و نظم سرمایه داری را نظمی دروغین ، ضد انسانی و واپس گرا در شرایط امروزین می داند نیازمند به جنبیدن در زمان مناسب برای تغییرات بنیادین در ساخت اقتصادی و سیا سی و فرهنگی می باشد . سه سطح تئوری برای شکست این ساخت توسط انسان هایی که می خواهند خود تاریخ خود را بسازند و جامعه ای بر اساس انسانیت بنا نهند در نظر می گیریم که در زیر به شرح آنها می پردازیم:

۱- تئوری های سطح اول که تولید آنها بر اساس واقعیات جامعه از اواسط قرن نوزدهم آغاز گشت و نبوغ خود را در تئوری "امپریالیسم بمثابه ی بالاترین مرحله ی سرمایه داری" دید و به رشد خود تا به امروز ادامه می دهد و نگاه آن بیشتر معطوف به مسائل بنیادین و تئوریک اقتصاد سرمایه داری و روبنای سیاسی- فرهنگی آن می باشد . که رفقایی نظیر یاسر عزیزی در "تحدیدها بر آزادی مثبت" در همین شماره ی نشریه با قلم زیبای خود به آن پرداختند ، و تسلط این رفقا بر تئوری های سطح اول ستودنی و مورد استفاده ی ماست ، "همان گونه که لنین بر شا نه های پلخانف سوار شد ، فرا تر را دید ، به پایین آمد ، و با نگرش تحول طلب به جلوتر رفت ، درست است که منجر به سرنگونی کامل نظام سرمایه نشد ولی ضرباتی کاری به آن وارد ساخت و نتایج بزرگ انسانی نصیب جامعه ی جهانی و انسان ها از جمله کار گران و زنان ساخت .

۲- و اما تئوری های سطح دومی که ما از آن سخن می گوییم مورد انتقاد برخی از رفقاست که باید بدانند آنها نیز با توجه به تئوری های سطح اول و عینیات موجود در جامعه ی سرمایه داری می باشد که باید بدرستی بدانها اندیشید و بکار بست . نظام سرمایه داری دارای خصلتی پریودیک می باشد که برخاسته از تضادهای عمده ی درونی آن می باشد که در تئوری های سطح اول مورد بررسی قرار گرفته است ، سه دوره ی مشخص اقتصاد سرمایه داری ، رونق ، رکود و بحران می باشد که هر چندین سال یکبار تکرار می شود تا وقتی که این سیستم اقتصادی پا بر جاست . در دوره ی رونق با اینکه طبقه ی کارگر زیر استثمار شدید بورژوازی قرار دارد اما خرده بورژوازی میل به خواسته های راست دارد و بطور کلی خواست های جامعه شیفت به سمت راست دارد بطوریکه حتی در سطح حرکات و اعتراضات دانشجویی میل به راست نیز صاحب برتری و خصلت غالب بودن دارد و شعارهایی نظیر رفراندوم مقبولیت می یابد ، اما زمانی که اقتصاد سرمایه داری وارد مرحله ی رکود و بحران می شود وضعیت اسفناک زندگی طبقه ی کارگر و تجلی خواست های عینی و ضروری آن قدرت جنبش طبقه ی کارگر و متحدانش را می تواند افزایش دهد و خرده بورژوازی ناپیگیر نیز میل به سمت چپ پیدا می کند و درست همین زمان است که رهبران ضد نظم سرمایه داری باید بتوانند اعتراض بالقوه ی موجود در جامعه را بالفعل نماید و برای شکست سرمایه داری یا وارد آوردن ضربات سنگین به آن و کسب امتیازات بیشتر برای طبقه ی کارگر و اکثریت جامعه وارد عمل شود .

۳-تئوری های سطح سوم نیز مربوط به اتخاذ سبک کار مناسب در زمان مناسب برای رهبران طبقه ی کارگر و متحدانش که اعتراض آنان را نمایندگی می کنند برای جنباندن جنبش ضد سرمایه داری می باشد ، تشخیص بموقع دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در سال ۸۶ و برپایی رزم سرخ ۱۳ آذر ۸۶ که امتداد آن تا ۸ مارس همان سال و ۱۶ آذر امسال در دانشگاه ها ادامه یافت در آغاز دوره ی رکود و بحران اقتصاد سرمایه داری در کنار مبارزات پیگیر طبقه ی کارگر توانسته است هم جامعه و هم بلندگوهای ثناگوی لیبرالیسم و سرمایه داری را تحت تا ثیر قرار دهد تا آنجا که صدای آمریکا که همیشه سعی به انکار وجود چنین جنبشی در جامعه ی ما را داشت دست ها را به علامت تسلیم بالا برد و پذیرفت . البته انکار یا قبول وجود جنبش ما توسط بلندگوهای امپریالیسم کوچک ترین اهمیتی برای ما ندارد چرا که قدرت ما ناشی از طبقه ی کارگر و توده ی محروم جامعه می باشد . در کنار این ، عقب نشینی صاحبان سرمایه در جامعه و به تکاپو افتادنشان با دادن امتیازاتی به طبقه ی کارگر در روزها و ماه های اخیر نظیر تصویب طرح بیمه ی کارگران ساختمانی و لازم الاجرا بودن آن و برخورداری کارگران پیمانی از مزایای مساوی با کارگران رسمی نتیجه ی اعتراضات پیگیر کارگران و رزم ۱۳ آذر ۸۶ و امتداد آن می باشد ، البته همانطور که قبلا اشاره کرده ایم ما به این امتیازات بسنده نخواهیم کرد و تا رسیدن به هدف نهایی که در این دوره ی رکود بحران اقتصادی با هم بستگی بیشتر دست یافتنی تر است به رزم خود ادامه خواهیم داد . البته این رزم هزینه های خود را نیز دارد و هیچ چیزی را بدون هزینه نمی توان بدست آورد . ما در اتخاذ سبک کار دچار ضعف ها و چالش هایی نیز بوده ایم و موفقیتمان در این قسمت نسبی بوده است ، که سعی در بر طرف ساختن ایرادات و آماده شدن برای رزمی بزرگ تر ، در برنامه ی کار ما قرار دارد . اما بطور کلی رزم ۱۳ آذر سال گذشته نمره ی قبولی گرفته است و این ثمره ی تشخیص صحیح و اراده گرایی(ولونتاریسم) مثبت دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دارد ، که شما آن را با آوانتوریسم (حرکات پر ریسک) اشتباه گرفته اید .

لازم بذکر است که ما در این مورد که همه چیز را برای جامعه یعنی همه ی انسان ها می خواهیم تمامیت طلبیم و کوچکترین شکی بدان نداریم.

در پایان نیز باز با قاطعیت می توان گفت که ما نو ها را نوتر کرده ایم و به این روند خود ادامه خواهیم داد و متذکر می شویم که شکست خوردگان سیاسی گذشته (چپ سنتی) نتنها حس ترحم ما را بر نینگیخت بلکه باعث شد ما بدنبال راه های نوتر برای تغییر و سرنگونی نظام سرمایه باشیم