نامه به ريبوار احمد

جاى شما در اين سنگر است!

مصطفى صابر

ريبوار عزيز!

من اينجا با شما نه بعنوان ليدر حزب کمونيست کارگرى عراق، بلکه بعنوان هم کميته اى خودم صحبت ميکنم. جوابيه شما به نامه حميد را خواندم. خيلى نکات در آن جوابيه شما هست که جاى بحث و تعمق دارد، من اينجا وارد نمى شوم. نکاتى نظير اهميت تحولات درونى حزب ايران براى کل جنبش کمونيسم کارگرى در منطقه و جهان، روابط دو حزب ايران و عراق و گله هاى شما از حميد، نقش حزب عراق و رفقاى کميته مرکزى و کادرهاى در اختلافات درونى حزب ايران و غيره. اينجا همينقدر بگويم شخصا خودم را بدليل اينکه اين بحث ها زودتر در اختيار رفقاى عراق قرار نگرفته، سرزنش ميکنم.

اما علت اينکه اين نامه را مينويسم اساسا به حال و هواى نامه شما و موضع شما در مورد حزب ايران و اختلافات درونى آن برميگردد. مشخصا اين موضع شما که بايد وحدت حزب را حفظ کرد وگرنه حزبى باقى نمى ماند. من دو نکته با تو دارم ريبوار عزيز: ١) چه کسى وحدت حزب را مختل کرده است؟ ٢) چرا حزبى نمى ماند؟

چه کسى وحدت شکن است؟

تا قبل از قرار گرفتن در مقابل «انتخاب سياسى» که کوروش و ٢٠ رفيق ديگر کميته مرکزى حزب ما را در برابر آن قرار دادند، وجوه اشتراکى با وحدت طلبى تو داشتم. (فکر کنم بهمين دليل هم لفب «کمى با انصاف» گرفته بودم!) اما بعد از «سيمنار سياسى» کوروش و بعد سمنيار مشترک رحمان و کوروش، متاسفانه ذره اى اميد به وحدت برايم باقى نماند. ٢١ رفيق کميته مرکزى ما پلاتفرم نانوشته اى (که ظاهرا قرار است ضوابط يک «حزب سياسى» را برشمرد) در مقابل ما گذاشته اند و گفته اند اگر پلنوم آتى به آن راى ندهد، «راهمان را جدا ميکنيم». اين رفقا به صراحت اعلام کردند کنگره اى که در اين شرايط برگزار شود مراسم تدفين حزب و سناريو سياه است، لذا «در اين مراسم شرکت نمى کنند». آيا معنى اين حرف ها معلوم نيست؟ آيا اين انحلال طلبى و ضربه زدن به وحدت حزب به بدترين شيوه نيست؟ جواب کسى که از پيش دارد به شما ميگويد من راى اکثريت اعضاء حزب (کنگره آتى) را نمى پذيريم چيست؟ کسى که دارد از پيش کنگره حزب خودش را سياه ميخواند نام اش در عالم سياست کدام است؟ جواب کسى که ميگويد اگر فقط پلاتفرم نانوشته (و يا نوشته) او قبول نشود راهش را جدا ميکند چيست؟ آيا اين ها تهديد است؟ آيا رفقا تصميم نهايى شان را گرفته اند؟ هر حالت را ميخواهيد در نظر بگيريد و به من بگوييد آنرا چه مى ناميد و چطور ديگر ميشود از وحدت حرف زد؟

دقت کنيد که اين يک نفر نيست که چنين شرط و شرايطى ميگذارد. ٢١ نفر از کميته مرکزى ٤٦ نفره ماست! با چنين رفقايى شما دو جور ميتوانيد برخورد کنيد: رفقا يا شرط و شرايط را پس بگيريد، به راى اکثريت احترام بگذاريد و راه خودتان را جدا نکنيد و به بالاترين مرجع يعنى کنگره بياييد و به تصميمات آن احترام بگذاريد، يا اگر قصد نداريد اين کار را بکنيد خوب ما معذوريم. سر اين ديگر نمى شود سازش کرد. يک سازش غير اصولى است. ما چنين شرايطى را نمى توانيم بپذيريم. شما از همين لحظه در واقع اساس حزب موجود يعنى عاليترين ارگانش و تصميمات آن را زير سوال برده ايد. شما اعلام يک حزب ديگر کرده ايد!

رفيق ريبوار سوال من اينست که چرا شما همين اصول ساده و پايه اى يک حزب سياسى کمونيستى را مورد دقت قرار نداده ايد و مثل من از همام موضع حفظ وحدت حزب به تصميم غلط و غير اصولى ٢١ رفيق اعتراض نکرده ايد؟ ليدر حزب حميد تقوايى چه تقصيرى در اين ميان دارد؟ آيا رفيق ريبوار شما در اين ماجرا بى طرف و يا طرفدار وحدت هستيد؟ آيا حرف شما به حميد و به حزب اينست که براى مصالح حفظ وحدت به روى خود نياورد که رفقاى گروه ٢١ نفره عملا چه کرده و چه دارند ميکنند؟ آخر اين حزبى که قرار است با اين همه مماشات و غير اصولى گرى بماند اگر صد سال هم با صابون بشوريدش ديگر پاک نخواهد شد. پايه اى ترين اصول حزبيت زير سوال رفته است. چنين «وحدتى» منشاء هزار پاره شدن بعدى است. منشاء کلى فساد و سقوط آتى است. با چنين وحدتى است که چيزى از حزب باقى نخواهد ماند. حزب سياسى منصور حکمت دقيقا بر نهايت شفافيت، علنيت، قطعنامه ها و مصوبه ها (اين ها همه يعنى راى اکثريت!!) بنا شده است. جواب کسى که در روز روشن ميگويد اگر قبول نکنيد کنگره فوق العاده را (يعنى بالاترين مرجع رسميت و علنيت دادن به اراده متحد حزب که با اکثريت آراء تصميم ميگيرد) سناريو سياه مى نامم، يک نه محکم است. سنگر دفاع از حزب حکمتى، سنگر دفاع از وحدت حزب در وحله اول همينجاست. بنظر من شما به اين سنگر بايد بپيونديد.

حزبى که مى ماند

ريبوار عزيز، نکته ديگر اينکه من اين تصوير سياهى که کوروش و رفقاى ديگر ميدهند که گويا با رفتن آنها حزب نابود ميشود را قبول ندارم. آنچه که ميتواند به حزب لطمات سختى بزند اتفاقا اينست که ما اين پروسه حل اختلافات را بطور نالازم و غير اصولى اى زياد کش بدهيم و بويژه معناى عملى و سياسى تصميم اخير رفقا را نفهميم و دور خودمان بچرخيم و جواب قاطع و صريح ندهيم. قبلا هم گفته ام تنها اميد براى حفظ وحدت حزب اينست که اين رفقا جواب قاطعى از کل حزب بگيرند و اين شايد در اين صف غير اصولى که ساخته اند شکاف بيندازد. اين رفقا تماما تلاششان اين بوده است که وجه سياسى بحث را درز بگيرند و به جوانب غير سياسى بکشانند. اين که شما ميگوييد کسى از مواضع راست مطروحه در حزب دفاع نميکند پس اين همه دعوا براى چيست، دقيقا داريد روى نکته اصلى دست ميگذاريد. بلوک ٢١ نفره بر اساس اين شکل گرفته که «ميخواهند تصفيه راه بيندازيد»!! ما هنوز نمى دانم در اين صف چه کسى تزهاى سياسى کوروش را قبول دارد و چه کسى ندارد. اگر از ابتدا رفقا در اين بحث ها که اساسى ترين مسائل مقابل جامعه ايران است موضع صريح ميگرفتند و روشن ميکردند کجا ايستاده اند، اين وضع پيش نمى آمد. يکى از آخرين بحث هاى کوروش اينست: به انقلابى که مرا به قدرت نرساند نمى گويم زنده باد انقلاب. همين يک تز از نظر من کافى است که فاتحه حزب را در اوضاع سياسى فعلى بخواند. و از اين نوع تزها به وفور طرح کرده است. (در اين مورد رفقايى زيادى کتبا و شفاها اظهار نظر کرده اند و از جمله من مفصلتر نوشته ام.) ما هنوز نمى دانيم کى چى را قبول دارد. و جواب رفقا، آخرين جواب رفقا، که همين پلاتفرم نانوشته ٢١ نفر باشد، ظاهرا اينست که اول حزب و ضوابط آنرا تعريف کنيم تا بعد بتوانيم روى اين مسائل بحث کنيم و به نتيجه برسيم!

کمونيستى که نتواند به سوالات اساسى و عاجلى که اوضاع ايران جلويش گذاشته است جواب صريح و روشن بدهد. (آنهم در حاليکه کنگره چهار ما جواب روشن داده است.) چه جور کمونيستى است؟ مشغله هايش چيست؟ مشغول چه کاريست؟ و اگر مخالف خط کنگره چهارم است خب اين گوى و اين ميدان پلاتفرم آلترناتيو بدهد. نگويد آن قطعنامه «بى ضرر» بود و بعد حرفهاى ديگر بزند. (در ضمن تصورش را بکنيد کسى که ميداند مهمترين قطعنامه سياسى و تاکتيکى کنگره «بى ضرر» بود و نمى آيد فورا يک قطعنامه بسيار قوى و تيز و پيش برنده، «پر از سود و منفعت» جلوى ما بگذارد حقيقتا چه تعهد ستايش بر انگيزى به حزب و وحدت آن و سرنوشت کمونيسم در ايران دارد!!؟) حال شما بگوييد ريبوار عزيز کدام زمين بازى و کدام «حزب سياسى» آتى و کدام پروسه بحث متمدنانه ميتواند اين مسائل اساسى را پاسخ بگويد؟ آيا روشن نيست که اين ها صرفا تلاش براى فرعى کردن وجه اصلى و اساسى دعوا يعنى همان وجه سياسى است؟ با اين اوضاع حادى که ايران دارد اگر روى تخت پر از ميخ مرتاض ها هم گير کرده باشيم بعنوان يک کمونيست در وحله اول موظف به پاسخ دادن فورى و عاجل به همين سوالات اساسى هستيم، چه رسد به اينکه نزديک به دو سال است داريم در دفتر سياسى، در پلنوم ها، در سمينارها و در مباحثات اخير سر همين موضوعات بديهى و پايه اى صحبت ميکنيم (که الان خوشبختانه اسنادش روى سايت است) و هنوز ما نفهميدم که جواب صريح اين رفقا چيست؟ دو سال است که کوروش روى مواضعش ميغلتد ولى جوهر راست آنرا حفظ ميکند و رفقاى مدافع او بويژه اين روزها حاضر نيستند در مقابل آخرين ورژن هاى بحث او موضع بگيرند (ورژن هاى قبلى را بعد از آن که خود کوروش تصحيح ميکند ميگويند «مگر نگفت قبول ندارد»!) و تازه اسم اين کار را هم با افتخار «مقابله با تفتيش عقايد» گذاشته اند! من حق دارم که تصور کنم بعد از آنکه عامل وحدت بين ٢١ رفيق ما، يعنى همان شعار «ميخواهند تصفيه مان کنند»، به هر دليل به کنار رفت و يا موضوعيت خود را از دست داد، آنوقت خود اين رفقا يا به ٧٢ ملت تقسيم ميشوند و يا آن تزهاى راست مشعشع دست بالا پيدا خواهد کرد. اين برايم خيلى روشن است که آينده اى که اين رفقا بسوى آن ميروند سرنوشت تاريکى دارد. من واقعا دلم نمى خواهد يک نفر هم به آن طرف برود. منهم مثل حميد تقوايى معتقدم که اين رفقا دارند يک انشعاب پيش از موقع را به ما تحميل ميکنند. اما بايد با قاطعيت از حزب دفاع کرد و نبايد يک لحظه سرنوشت اين حزب را به آن آينده تاريک گره زد. کارى که ما ميتوانيم بکنيم نشان دادن صريح و بى ابهام و رفيقانه گردابى است که رفقاى ما خود را در آن گرفتار ميکنند. اما ما محق نيستيم خودمان را به وسط آن گرداب بيندازيم. حزبى که ميخواهد به کنگره چهارم اش، به کنگره سومش، به کنگره دومش، به کنگره اولش، يعنى به برنامه و سياست ها و تاکتيک هايش وفادار بماند، حزبى که اکنون به يک قدرت واقعى در ايران تبديل شده و بايد به کارهاى هرکولى دست بزند، اتفاقا بايد هرچه سريعتر خود را از اينهمه تزهاى راست، توجيهات راست و پلاتفرم انحلال طلبانه اى که ٢١ رفيق ما بلند کرده اند، رها کند. نبايد مبارزه با اين پرچم راست را تيره و تار جلوه داد رفيق ريبوار. حزبى که از دل اين مبارزه بيرون مى آيد به مراتب براى انجام وظايفش در قبال جامعه، دخالت فعال در اوضاع، سرنگونى جمهورى اسلامى و رهبرى و سازماندهى انقلاب، تصرف قدرت سياسى و برقرارى جمهورى سوسياليستى، آماده تر و منسجم تر از حزب کنونى که ماههاست عملا فلج شده بود و هزار اما و اگر در برابر اجراى مصوبات کنگره چهار قرار ميداد، خواهد بود.