سيهلا شريفي

کوه موش زائيد!

سهيلا شريفى بيانه بيست و يک نفره رفقا را که ديدم با تمام وجود ناراحت شدم. اين بيانيه و امضاهاى پاى آن نوعى رسميت بخشيدن به واقعيتى بود که خيلى از ماها در عرض دو سال گذشته با آن روبرو و درگير بوديم اما نمى خواستيم آنرا باور کنيم. اين واقعيت که عده قابل توجهى از اعضاى کميته مرکزى حزبمان از نظراتى دفاع مى کنند که قرابتى با اهداف و آرمانهاى ما ندارد. با وجود اينکه بيش از دو سال است صفبنديها معلوم شده اند و اکثر اين بيست و يک نفر هميشه مدافع خط کورش مدرسى بوده اند، اما تا زمانى که اسامى و امضاهاى آنها را پاى آن بيانيه نخوانده بودم هنوز باورم نمى شد که بعضى از اين رفقا تا اين حد پيش بروند و چنين سند غير سياسى و سبکى را امضا کنند و به طبع آن رسما در اردوى راست ثبت نام کنند. تا وقتى که اين بيانيه را نخوانده بودم و اسامى را نديده بودم، هنوز ته دلم اميدوار بودم که بعضى از رفقائى که شخصا دوستشان داشتم و برايشان احترام قائل بودم، در مقطعى از تاريخ اين مباحثات متوجه اشتباه عظيمى که مى کنند بشوند و راهشان را از راه کورش مدرسى جدا کنند. متاسفانه اينطور نشد.

بيانيه بيست و يک نفره از جهات مختلف نا اميد کننده هم بود. اول اينکه همانطور که در بالا اشاره کردم، خوش خيالى من را نسبت به بعضى از رفقا ثابت کرد و باعث شد که خود را قانع کنم که کورش مدرسى در نظرات راستى که مطرح کرده است تنها نيست. دوما سطح بسيار پائين و لحن غير سياسى و غير صادقانه آن اميدى براى پيشبرد يک مبارزه سياسى و متين و آموزنده باقى نگذاشت. بعد از آنهمه هياهو و تهديد که بيانيه مى دهيم و ال مى کنيم و بل مى کنيم، انتظار مى رفت يک سند سنگين و رنگين، با استدلالها و بحثهاى روشن و پيش برنده از طرف اين رفقا منتشر شود. انتظار مى رفت سندى که تعداد چنين زيادى از کمونيستهاى با سابقه اعتبار و حيثيت خود را پاى آن گرو مى گذارند، از حداقلى از استاندارد و قابليت اقناع برخوردار باشد.

نا اميد کننده بود چون سطح بسيار نازلى از بحث و مبارزه سياسى درون حزبى را جلو روى رهبرى و کادرهاى اين حزب مى گذارد و آنها را ناچار مى کند نيرو و انرژى شان را براى جوابگوئى به اين داستانهاى هزار و يک شب تلف کنند. هر چه باشد بحث سياسى کردن با کسى که تز و تئوريهاى دندان گيرى دارد و مسائل و معضلات مهم و کليدى را بعنوان تفاوتهايش بيانيه مى کند و در مقابل مصوبات رسمى کنگره هاى حزب مى گذارد حداقل اين خاصيت را دارد که انسان را ناچار مى کند براى جوابگوئى به آنها مطالعه کند، فکر کند، استدلال کند، خود را ارتقا دهد و نهايتا از اين پروسه پر بارتر و با احساس رضايت از خود بيرون بيايد. در تقابل با بيانيه اى که يک کلمه هم از پلاتفرم و تفاوت سياسى امضا کنندگانش نمى گويد و بجاى آن مشتى دروغ و افترا و اتهام را بدون اينکه حتى نيازى به اثبات آنها ببيند، به رهبرى اين حزب نسبت مى دهد و با ترور شخصيت و تحريک احساسات سعى در جمع آورى راى مى کند، چه نيازى به مراجعه به مارکس و انگلس و تاريخ هست؟ در جواب چنين سندى چگونه ميشود استدلال کرد، نقد کرد، به تاريخ مراجعه کرد و چيزى ياد گرفت و ياد داد؟ چقدر مى توان ساده ترين و پايه اى ترين اصول و موازين مبارزه درون حزبى را به کسانى که ادعاى حکومت بر جامعه را دارند يادآورى کرد و به آنها نسبت به مسئوليتى که کنگره حزب بر دوششان گذاشته هشدار داد؟ شايد بهتر باشد خيلى متين و ساده در جواب اين رفقا گفت: از انتخابى که کرده ايد متاسفيم. متاسفانه ادامه اين مباحثات به اين شکل کمکى به هيچکدام از ما نمى کند. حتما شما هم مثل ما براى آينده سياسى تان برنامه هاى مشعشعى داريد و وقت زيادى براى تلف کردن نداريد. پس بنفع همه ماست که هرچه زودتر به کنگره برويم و در حضور عالى ترين مرجع حزبى تکليف اين مباحثات را روشن کرده و به کارمان برسيم. بالاخره بقول منصور حکمت اين دنيا بزرگ است و در آن براى همه ما جا پيدا ميشود.

١٥ آگوست ٢٠٠٤