هياهو دردى را درمان نميکند، سر اصل مطلب برويد!

کنگره فوق العاده تنها راه حل اين اوضاع است.

در طول دو روز گذشته، مجددا چندين نامه توهين آميز و هيستريک در مورد مباحثات اخير ، در مورد کنگره و در مورد "انحلال طلبى" ما و بويژه در مورد افراد، از سوى رفقاى بلوک ٢١ نفره منتشر شده است، که بجز تاسف آور خواندن کلمه و توصيف ديگرى نميتوان برايش يافت.

سعى ميکنم کوتاه و مختصر به چند نکته در نامه ها بپردازم و يکبار ديگر ياد آورى کنم که رفقا بحث سياسى بکنيد. هر چه به افراد توهين کنيد، هر چه لحن اتان گزنده تر و تحقير آميزتر شود، فقط يکبار ديگر اينرا اثبات ميکنيد که چيزى در چنته نداريد و از طريق هياهو و جيغ و داد ميخواهيد از زير بار سوالات اصلى شانه خالى کنيد. اينرا همه ناظرين اين مباحثات و بويژه کادرهاى حزب مى فهمند.

کنگره فوق العاده و صلاحيت آن : بحث در مورد کنگره فوق العاده در حزب بالاگرفته است. نکته محورى اينست که اوضاع در حزب غير عادى است. دو خط و دو گرايش در مقابل هم صف بسته اند و ٢١ نفر از کميته مرکزى با دادن يک بيانيه، ضد حزبى و ضد کمونيستى، خواهان رفتن از حزب شده اند، البته در صورتى که بقول خودشان نتوانند در پلنوم حزب را قبضه کنند. در اين شرايط براى اينکه حزب تصميم بگيرد کدام خط و کدام نظرات و کدام استراتژى را مى پذيرد، بايد به کنگره رفت و بايد اعضا و کادرهاى حزب، نه فقط از اين مباحثات مهم با خبر شوند، بلکه بايد حق داشته باشند، دخالت کنند و اعمال نظر کنند، يعنى راى بدهند. به سادگى مسئله اينست. شرايط فوق العاده و تبديل شدن کميته مرکزى به جزيى از صورت مسئله، کنگره را فورى در دستور حزب قرار داده است. رفقايى در مقابل درخواست فزاينده کادرها براى کنگره فوق العاده، با حساسيت کامل به آن برخورد کرده و کوروش مدرسى در يکى از نامه هايش ميگويد حتى اگر اعضا و کادرها درخواست کنند، اين اعتبارى ندارد و خود کميته مرکزى در پلنوم در اين مورد تصميم ميگيرد. رفيق کوروش، سخن از کنگره معمولى نيست، کنگره فوق العاده. يعنى اينکه بدلايل مختلف و از جمله راست روى رهبرى و يا وجود اختلاف در بالاى حزب و فلج شدن کارها و غيره و غيره کادرها و اعضا يک حزب محق هستند که براى تعيين تکليف و باز کردن گره کار، اعمال نظر کرده و از طريق جمع کردن امضا که بايد بيش از نصف اعضا باشد، درخواست برگذارى فورى اين عاليترين مرجع را کرده و آنرا فراخوان بدهند.

على جوادى و اساسنامه حزب قبلى ! يکى از داد و بيدادهاى کرکننده رفقا در مورد اينست که على جوادى بدليل اينکه در اصول سازمانى حزب، حرفى از کنگره فوق العاده نيست. از اساسنامه حزب کمونيست ايران نقل قول آورده است. چه انحرافى !!!! و چه بهانه خوبى براى کسانى همچون رحمان حسين زاده که کلمات جديدى که ياد گرفته اند، همچون ماکياوليسم را به رخ بکشند.. بعد از اينکه دادهاى خودتان را کشيديد، کمى آرام شويد و با به سوالى که سر جاى خود باقى است، جواب بدهيد. اگر مشکلى اين چنينى در مقابل حزب قرار گرفت و نصف بيشتر اعضا و کادرها تقاضاى کنگره کردند، پاسخ شما چيست. به رسميت نمى شناسيد. باز هم راى خودتان مهم است. اين که زير پا گذاشتن اوليه ترين اصول در مورد حقوق اعضا و کادرهاست. فرق نميکند در حزب ما و يا در هر تشکل ديگرى. بالاخره اگر اعضا يک کلوپ ، يک جمع و يک حزب بطريق اولى از عملکرد رهبرى راضى نباشند و يک بخشى از رهبرى موجودشان از خط خارج شود، چه بايد بکنند. باز به تصميمات همان رهبرى اتکا کنند. خيلى ممنون !!!

بازار شکايت بر عليه على جوادى داغ است. - باز هم رفيق کوروش مدرسى با اشتياق فراوان يک نامه پر از اتهام، به اسم شکايت بر عليه على جوادى را پخش ميکند و ظاهرا ايشان است که از حزبيت دفاع ميکند و فراخوان ميدهد که حزب را نپاشانيد. اين دومين بار است که بدون اينکه على جوادى حق دفاع از خودش داشته باشد، و بدون رعايت اصول اوليه در مورد رسيدگى به شکايات،" که امروز تماما سياسى است" متن نامه علنى پخش ميشود و سپس هم کسى پاسخگو نيست. همزمان با آن موج ديگرى از اتهام و افترا و توهين به على جوادى در فضا پراکنده ميشود. ثريا شهابى على را به لقب ارتجاع مزين ميکند و از اين نوع اتهامات آنقدر زياد است که ديگر جاى نفس کشيدن نيست. اين فقط شکست سياسى کمپ ٢١ نفره و ظرفيت غير کمونيستى آنها را نشان ميدهد. فراخوان ما کماکان به همه رفقاى درگير در مباحثات اينست که سياسى پاسخ بدهيد و تحت تاثير اين شلوغ بازيها قرار نگيريد.

اظهار لطف جلال محموزاده به نادر بکتاش نامه جلال محمودزاده، به نادر بکتاش، يک نمونه بارز از نحوه رفتار اين رفقا با منتقدين اشان است. گذشته ها را به رخ کشيدن و آنهم با چنان لحن تحقير آميزى، درسى است که جلال از محضر رئيس اش کوروش مدرسى آموخته است. وقتى که وسط مباحثات سياسى در مورد استراتژى حزب به مصطفى صابر گفت آن موقع که ما فلان و فلان کار را ميکرديم شما کجا بوديد. جلال بسيار آزار دهنده، شعر گفتن و يا کارهاى هنرى نادر بکتاش را به سخره ميگيرد، و بدليل موضعگيرى سياسى نادر از او انتقام ميگيرد. رفقا اين نوع رفتار زشت است غير انسانى است، اين کار را نکنيد. بارها گفته ايم، سابقه و گذشته و روابط قبلى و سن و سال و غيره هيچيک به کسى اعتبار و حقانيت نميدهد. عضو يک روزه اين حزب محق است از شما در مورد خط و خطوط ورهبرى اين حزب بپرسد و به آن اعتراض کند. لطفا مدالهايتان را به رخ کسى نکشيد و بويژه در وسط مباحثات سياسى جدى اين کار را نکنيد.

مينا احدى

١٨ اوت ٢٠٠٤