ماکياوليسم على جوادى

(در مورد کنگره فوق العاده)

رحمان حسين زاده

عدم تعمق کافى على جوادى در گفته ها و نوشته هايش در وهله اول مشکلات جدى براى همقطارانش ببار مياورد. اين عدم تعمق ها گاها به روش ماکياوليستى "هدف وسيله را توجيه ميکند" تبديل ميشود. خود على متوجه شده غرولند اوليه همقطاران مهم نيست، هر چه باشد ٢٤ ساعت بعدتر همان گفته ها و نوشته هاى بدون تعمق و سطحى و ماکياوليستى به سياست رفيق حميد تقوايى، ليدر حزب تبديل ميشود و در سطح حزب تعميم پيدا ميکند. نوشته على جوادى بتاريخ ١٦ اوت در مورد ضرورت کنگره فوق العاده و مراجعه اش به اساسنامه "حزب کمونيست ايران" از جمله از شاهکارهاى بدون تعمق و ماکياوليستى و يا در اين مورد شايد با تعمق على جوادى است. على جوادى براى برگزارى "کنگره فوق العاده" بسيار عجله دارد. به احتمال قوى به اصول سازمانى حزب کمونيست کارگرى مراجعه کرده و متوجه شده است برگزارى کنگره فوق العاده و مکانيسم فراخواندن آن در اين سند حزبى ما پيش بينى نشده است. (به نظرم سند حزب سياسى در پلنوم آتى بايد اين را تدقيق کند). على جوادى "تعمق" کرده است، که به اساسنامه کدام حزب و سازمان پناه ببرد. به اساسنامه حدود يک قرن قبل حزب بلشويک؟ يا سازمانهاى چپ ايران، فدايى، راه کارگر،.... ؟ اينها نميشوند. فکر ميکنم به سرعت "يافته" است. اساسنامه "حزب کمونيست ايران". هر چه باشد به خيال خودش آن حزب و آن اساسنامه به "سنت و جنبش ما" مربوط ميشود. منصور حکمت در آن حزب آن اساسنامه را تاييد کرده است. در نتيجه بيدرنگ و به سرعت و بدون اجازه مسئولين حزب کمونيست ايران، آن را مبنا قرار داده است. با "يافتم يافتم" از اينکه فرمول "قانونى و اساسنامه اى" را هم پيدا کرده، در پوست خود نگنجيده و نوشته است " در تاريخ سنت و جنبش ما کنگره به چند شکل فراخوان داده ميشود". و براى تاييد اين گفته به بندهايى از اساسنامه "حزب کمونيست ايران" استناد کرده است.

اينجا در دو مورد بديهياتى را براى رفيق على بايد يادآورى کرد:

اولا : حزب کمونيست کارگرى، اصول سازمانى خود را دارد و احتياجى به وام گرفتن فرمولهاى اساسنامه حزب ديگرى ندارد. و تازه آيا آخرين ورژن اساسنامه حزب کمونيست ايران که همين يک ماه قبل کنگره داشتند، را مبنا قرار داده يا به نسخه قديمى دوران قديم مراجعه کرده است. به نظرم بهتر بود اول به دبيرخانه آنها زنگى ميزد و اين را دقيق ميکرد و اجازه ميگرفت. دوما آن اساسنامه حزب سابق، جزو سنت حزب کمونيست کارگرى نشد. على جوادى اگر در جريان نبوده و يا حافظه اش قد نميدهد. اما من و خيلى هاى ديگر يادمان است، در جريان بحث بر سر تدوين اساسنامه، همان اساسنامه حزب سابق را مبنا قرار داديم، کميسيونى تشکيل شد که من عضوش بودم. متن پيش نويس اوليه در اختيار کنگره اول حزب قرار گرفت. اصلاحاتى لازم بود، ايرج آذرين مامور شد آن اصلاحات را وارد کند. در نشست کميته مرکزى متن آماده شده توسط ايرج آذرين مورد بررسى قرار گرفت. در همان نشست منصور حکمت به نقد آن متن پرداخت و تا آنجايى که يادم است، گفت " چرا خود را اسير اساسنامه اى کرديم که از احزاب چپ قديم به ارث برديم، اين نوع اساسنامه با واقعيات و سنت امروز ما خوانايى ندارد. بلکه اصول سازمانى منطبق با سنت کمونيستى امروز خودمان را بايد تهيه کنيم." (نقل به معنى) آن سند کنار گذاشته شد و ايرج آذرين هم دلخور شد. بعدها و در پلنوم چهارم کميته مرکزى (دسامبر ١٩٩٥) سند "اصول سازمانى" تهيه شده توسط منصور حکمت تصويب شد. اينجا ميخواهم يادآورى دوم را تکرار کنم که اساسنامه "حزب کمونيست ايران" در چارچوب سنت ما نمى گنجد. مگر در عقب گرد دوره فعلى براى اين رفقا موضوعيت پيدا کند. واقعيت اينست سياست ماکياوليستى (هدف وسيله را توجيه ميکند) باعث شده على جوادى و ليدر حزب و همفکرانشان به هر بى پرنسيپى و وسيله غير اصولى پناه ببرند. خم به ابرو نمى آورد اساسنامه حزب ديگرى را مبناى روابط درونى ما قرار ميدهد. به اين روش چه ميشود گفت؟ على جوادى باعث شده بدون تعمق کافى بياد "اساسنامه حزب کمونيست ايران" بيفتد. هرچه باشد وسيله ايست که هدف مورد نظرش را توجيه ميکند. چنين افتضاح و سقوطى گوياى بسيارى از سياستهاى على جوادى به عنوان يکى از خط دهندگان رفيق حميد تقوايى است. اگر کسى ميخواهد بداند، مشکل امروز حزب کمونيست کارگرى چيست، همين يک نمونه تعيين سياست توسط ليدر و همفکران نزديکش "پيش بسوى کنگره فوق العاده" بسيار گويا است.

کادرهاى حزب بايد اين حقايق را بدانند و چنين رهبرى و سياستهايش را کنار بزنند. پلنوم آتى محل محکوم کردن چنين روشها و بى پرنسيپيها خواهد بود.

١٦-٨-٢٠٠٤