رفقا حميد و کورش با سلام لظفا نوشته را براى کميته مرکزى و کادرها بفرستيد.

تدارک کنگره به سبک رفيق اصغر و...

مجيد حسينى

سمينار پالتاکى ٩ آگوست ٢٠٠٤ رفيق اصغر کريمى بار ديگر به روشنى نشان داد در اختلافات ايندوره حزب ايشان تا چه حدى به کمپين شخصى عليه افراد و ديدن اختلافات سياسى از دريچه دامن زدن تنفر عليه اشخاص علاقمند است. در اين سمينار اصغر از دو جهت جلو تر رفت.

يکى! فوکوس بحث بر روى کميته کردستان حزب و چرخيدن به دور آن تا با تحريف و انبوهى از اتهامات اين را به شنونده القا کند که اين کميته اشکالات جدى دارد و لوکال گرا است و غيره. البته اين بيان کامل و صريح نظر اصغر و حرف دل او در رابطه با اين کميته نيست و فعلا دندان روى جگر گذاشته و براى جلب افرادى حساب باز کرده و بطور حتم در فرصت ديگرى صريحتر نظرش را خواهيم شنيد. دوم! گفت کادرها به فراخوان حميدتقوايى عليه ما شورش کردند، چون نخواستند شاهد هيچ گونه عرض اندامى از جمهورى اسلامى در حزب باشند!! به قول ايرج فرزاد همين جمله کافى است تا براى مردم توضيح داد مشکل کمونيسم کارگرى در اين حزب چه هست و با چه روشهايى در اين حزب روبرو هستيم. اينها اجزايى از انقلاب ايدئولوژيک و تدارک سياسى براى کنگره "غسل تعميد حزب" و کادرها است که قرار است در آن حزبى ديگر از جنس تمام عيار چپ سنتى، در دل حزب کمونيسم کارگرى ايران متولد شود.

من قصد افشاگرى انبوه تحريفات و اتهام پراکنى هاى اصغر در اين سمينار را ندارم، اين کارى است که از عهده اين نوشته ساخته نيست. هدف نشان دادن جديدترين فاکتها و ياد آورى دور تازه اى است که اين رفيق عليه حزب و ضوابط آن و کادرهاى حزب با اتکا به موقعيت تشکيلاتى که دارد بر داشته است. قرارهاى ١٦ اوت رفيق حميد و اولتيماتم ايشان به دفتر سياسى و تلاشهاى على جوادى و آويزان شدن مفتضحانه او به اساسنامه حزبى ديگر،(حزب کمونيست ايران) براى تحميل کنگره فوق العاده به حزب را در کنار روشهاى اصغر بگذاريد تا متوجه سقوط درد آور اين رفقا و سناريويى سياهى که براى حزب کمونيست کارگرى ايران تدارک ديده اند بشويد.

در مطلب مورخه ٢٢ ژوئيه ٢٠٠٤ بنام"مظلوم نمايى براى ترور شخصى به جاى بحث سياسى"، نوشتم کمپين هاى شخصى، گسترش مخفليسم در حزب، روش تواب سازى، فشار براى رفقاى منتقد با سوه استفاده از موقعيت ريئس هيئت دبيران، سربزير اندختن و سکوت در برابر نقص موارين حزبى آنجاييکه به نفع محفل خود دانسته، روش اصغر در طى يکسال و نيم اخير بوده است. با اين حساب در نظر بگيريد در محافل خصوصى خودش چه دسته گلهايى را به آب مى دهد.

تعدادى ار رفقا از جمله عبدالله اسدى از اين نوشته و نوشته کورش در همين رابطه دلخور و عصبانى شدند. سابقه و زحمات اصغر در حزب را به رخ ما کشيدند و نادربکتاش هم به اين زحمات اشاره کرد. اما ادعاهاى اصغر در جلسه پالتاکى و به رخ کشيدن زحمات اصغر توسط اين رفقا، جواب نشد و منهم اذعان ميکنم در دوره منصور حکمت معدود کسانى در اين حزب به اندازه ايشان زحمت کشيده اند. اما دوره بعد از در گذشت منصور حکمت فعاليت و موقعيت سياسى اصغر به شدت افت کرد و تراژدى شد از آن زمانيکه دنباله رو حميد و بقيه شد و متاسفانه اکنون هم قد آنها هم نيست. زحمات اصغر، جواب نوشته من و انتقاداتم به محفليسم اصغر نيست. انتقادات من کماکان سر جايش است. نه اصغر و نه کسى از اين رفقا به من تذکر ندادند فاکتهايم نادرست است، با وجود اينکه نوشته بودم فاکت و نمونه ها بسيار بسيار بيش از اينها است. قبلا در نوشته ديگرى بنام "اين روش ما نيست" در جريان سکاندال سازمان آزادى زن، به روشهاى اصغر اشاره کرده بودم.

در طى ده دوازده روز اخير اصغر در مقام رئيس هيئت دبيران موارد ديگرى را به نمونه هاى قبلى اضافه کرده است. ايشان در برابر نامه مينا احدى در کنفرانس فدراسيون بنام "آغاز پيروزى چپ بر راست در کنفرانس فدراسيون" سکوت ميکند. و اينجا با اطمينان کامل مى گويم اصغر نظر مينا را دارد ولى جرئت او را ندارد و با سکوت و گرفتن قيافه مناسب دارد پشت جبهه مينا را تقويت مى کند. اصغر به پلنوم سازمان جوانان کمونيست ميرود و شخص ديگرى را خود سرانه به عنوان کانديد حزب براى رئيس اين سازمان به جاى بهرام مدرسى دبير آن سازمان معرفى ميکند. پلنوم اين سازمان با انتخابى که کردند، جواب محکمى به اصغر دادند. با انتخاب مجدد بهرام مدرسى در پلنوم ماتريال ديگرى براى بوق کردن "پيروزى چپ بر راست" و آشفته تر کردن اوضاع حزب از دستشان گرفته شد. بايد از اصغر پرسيد در کدام ارگان حزبى تصميم گرفته شد کس ديگرى بعنوان کانديد حزب به اين سازمان معرفى شود؟ دلايل تلاش براى برکنارى بهرام چه بوده است؟ چرا ارگانهاى حزبى از اين رتق و فتق ها بى خبر است؟ در کدام کانالهايى اين تصميمات گرفته ميشود و اين مکانيسم چى هست که خارج از حزب کار ميکند و تصميم مى گيرد؟ تا کى اين کانال محفلى سرنوشت حزب و سازمانهاى جانبى آن را به بازى مى گيرد؟ آيا اگر بهرام هم نظر شما بود همين کار را مى کرديد؟ اين شروع برنامه تصفيه ايدئولوژيک مخالفين سياسى براى تغير حزب به حزب يک بنى است که مجريانش در پيش گرفته اند.

مورد ديگر لغو کردن کنفرانس سالانه تشکيلات بريتانيا است. قرار بود روزهاى ١٤ و ١٥ آگوست کنفرانس گرفته شود. روز ١١ آگوست، يعنى ٣ روز مانده به کنفرانس، اصغر به سعيد آرمان مسئول اين تشکيلات مى نويسد که تا اطلاع ثانوى کنفرانس به حالت تعليق در مى آيد و اضافه ميکند اين تصميم با توافق حميد تقوايى انجام گرفته است. اين در حالى است خودشان به اين کنفرانس دعوت شده بودند، مدتها قبل از اين تاريخ انجام کنفرانس را به حزب و ارگانهاى آن اطلاع داده بودند. تدارک سياسى فنى و کنفرانس آماده شده بود و اعضا و کادرها براى شرکت در آن برنامه ريزى کرده بودند. علاوه بر اين قرار بود کنفرانس علنى باشد و از مردم دعوت شده بود در آن شرکت کنند.

اين کار اصغر و حميد اقدامى است تشکيلاتى براى جلو گيرى از کار و فعاليت روتين حزب و مقدمات آمادگى شرکت در پلنوم و تدارک کنگره است. اقدامى است براى جلو گيرى از نتايج و تصميمات سياسى کنفرانس با استفاده از ابزار تشکيلاتى. اين کار شانه بالا انداختن براى کادر و اعضا حزب در اين کشور است. آيا تکرار مجدد"کابوس" نتايج پلنوم سازمان جوانان در اين کنفرانس اين رفقا را به اتخاذ اين روش غير اصولى کشانده است؟ تا چه حدى مى توانند با سو استفاده از موقعيت تشکيلاتى جلو نظر و راى اعضا را بگيرند. اين راه افلاس در مبارزه سياسى است و محکوم به شکست است. اين کابوسى است که در تشکيلات بريتانيا خلاصى از آن نيست و کادر و اعضاى اين حزب نمى گذارند هلهله و دستمال چرخانى کنفرانس فدراسيون تکرار گردد.

١٩ آگوست ٢٠٠٤