نقل از کمونيست شماره ١١٧

 

كنگره اميد، كنگره حزبى معطوف به جامعه

 

 

پرتو: اجازه بدهيد از اينجا شروع كنيم، شما با چه انتظارى به استقبال كنگره رفتيد؟ چه اهدافى را تعقيب ميكرديد؟

كورش مدرسى: انتظار من و رهبرى حزب از كنگره در اسنادى كه در همين رابطه منتشر ساخته ايم منعكس است. ما انتظار داشتيم كه كنگره اساسى ترين مسائل سياسى ايران را جلوى روى خود قرار دهد و به مردم ايران نشان دهد كه از موقعيت نامطلوب فعلى، از خطرى كه در بالاى سر آنها در پرواز است، از خطر جنگ امريكا، از خطر جنگ قومى، از خطر جمهورى اسلامى رها شده در جامعه، از اين موقعيت دشوار چگونه ميتوان نجات پيدا كرد. ما ميخواستيم كه كنگره مسائل واقعى جامعه را مورد بررسى قرار دهد و به اضافه اينكه خود حزب به خود برگردد. ما ميخواستيم كه حزب با كمال خونسردى و بدور از هرگونه تملقى نسبت به خود، قدرت و نقاط ضعف خود را برانداز كند و ببيند براى پاسخ گويى به معضلات سياسى جامعه چه تغييراتى را بايد از سر بگذراند.

انتظار ما اين بود و تدارك كنگره اى را ميديديم كه در آن نشان دهيم حزب ما بعنوان يك حزب سياسى و نه يك فرقه ايدئولوژيك چگونه بايد عمل كند. ميخواستيم كه همه نمايندگان و علاقمندان  بيايند و حرفشان را بزنند. ميخواستيم كه نمايندگان آزادانه راى خود را درباره مسائل گوناگون به صندوق بياندازند. ميخواستيم كه مجال براى جدل و بحث و قانع كردن، يافتن متحد سياسى و پيش بردن سياست مطلوب براى همه شركت كنندگان فراهم باشد. در عين حال ميخواستيم در ادامه تصويب يك سياست و يا يك مصوبه، همه نمايندگان بمثابه يك جسم واحد سياسى بروند و اجرايش كنند. اتحاد خود را اينبار در اجراى مصوبه ها حفظ كنند و از اين فضاى سنتى و غير سياسى سازمانهاى سياسى ايران فاصله بگيرند. ما بدنبال قدمهاى عملى در ساختن يك حزب سياسى بزرگ در فضاى ايران بوديم. از اين منظر، من فكر ميكنم كنگره بسيار موفقى بود. همه رفقا بشاش و سرحال آنرا ترك كردند.

 

پرتو: لزوم يك حزب سياسى و بزرگ و توده اى مورد بحث كنگره بود، سوال من اينستكه چرا اين مسئله اينقدر مورد علاقه شماست؟ اينكه نمايندگان بيايند و حرفشان را بزنند مگر مفروض نبايد انگاشته شود؟ براى يك ناظر و يك كارگر فرسنگها دورتر اهميت اين جهتگيرى را چگونه توضيح ميدهيد؟

كورش مدرسى: اولا سازمانهاى ايدئولوژيكى دور و بر ما هستند، بخصوص چپى ها، سازمانهايى هستند كه مانند فرقه هاى مذهبى هر كس كه فرد معينى را قبول داشته باشد و يا با اعتقادات معينى همراه شود، ميتواند به اين سازمانها ملحق شود. ثانيا اين سازمانها نوعى از فعاليت را در دستور كار خود دارند كه آدم عادى نميتواند به انجام آن مشغول شود. ثالثا بزرگ و كوچك شدن آنها به اتفاقات معينى در جامعه مربوطه وصل نيست. "حزب كارگرى" هستند ولى پايين رفتن دستمزد كارگران در وضعيت اين احزاب توفيرى ايجاد نميكند. ما به ازاي رشد اين احزاب را در متحد شدن بيشتر كارگران همان جامعه نميتوانيد سراغ بگيريد. اين درد سازمانهاى چپ و حتى سازمانهاى ديگر سياسى در ايران است.

شكستن اين موقعيت صرفا با يك آرزو ممكن نيست.  بايد عملا كارى كرد، حزبى شد كه آدمها بتوانند بيايند و حرفشان را بزنند. در اينگونه سازمانها با صرف بروز مخالفت سر از انقلاب ايدئولوژيك درمياوريد! در نقطه مقابل اينگونه جريانات بايد حزبى  شد كه كافر و مرتد را كنار ميگذارد. حزبى شد كه كسى كه ميپيوندد فرشته، و كسى كه ترك ميكند شيطان لقب نميگيرد. در اين چنين حزبى آدمها ميايند كه حرفشان را بزنند، تصميم بگيرند، متحد شوند و مثل يك تيم متحد ميروند كه كارى را در جامعه به انجام برسانند، نه اينكه بخود مشغول شوند. اينچنين حزبى حزب روابط، حزب محفلها، حزب عقايد ايدئولوژيك نيست. اين حزب، حزب مصوبات سياسى است. و در چنين صورتى است که اين حزب ميتواند به اعضاى خود امنيت ببخشد.  سياست مخفى در كريدورهاى آن در جريان نيست. اول و آخر سياستها و حرفها، همان است كه در ارگانهاى اين حزب در جريان است، به راى گذاشته ميشود و بعد از بررسى و راى گيرى همگى  به اجراى مصوبه شان ميپردازند. 

من فكر ميكنم هيچ حزبى،  بجز اين نميتواند هرگز رشد كند، فرقه ايدئولوژيك  از آب  در مي آيد. حزب ما بايد حزبى براى آزاد انديشى باشد. در عين حال حزبى باشد كه اعضايش ميتوانند انديشه آزاد خود را به تغييراتى در جامعه معطوف كنند. فعالين اين حزب پيامبران حقيقت نيستند، بلكه در عين حال  آزاد انديشي شان را صرف بهبود و تغيير در زمين سفت زير پاى خود ميسازند.

بنظرمن، كنگره يك قدم بزرگ ما را به اين واقعيت نزديك نمود. در اين كنگره ميهمانان از بخشهاى مختلف حضور داشتند و ديدند كه شركت كنندگان چگونه بطور واقعى  با حرارت و  با اصرار به تبادل نظر و يافتن متحد سياسى مشغول بودند. در عين حال در پايان شركت كنندگان براى تحقق مصوبات اكثريت متعهد شده و دست بكار ميگردند.

 

پرتو: در مصوبات كنگره مسائل تازه اى مطرح نشدند. منشور سرنگونى، خطر جنگ امريكا، اعتراضات كارگرى و امثالهم قبلا هم مورد تاكيد شما بوده اند. آيا هدف شما تاكيد مجدد بر اسناد قبلى بود؟ آيا فيلى هم بود كه ميخواستيد هوا كنيد؟

كورش مدرسى: ميخواهم بگويم، فيلى كه قرار بود هوا كنيم خود كنگره بود. تمركز حواس ما رو به  جامعه  بود. اين  مسائل و مشغله هاى جامعه است كه كماكان بدون تغيير بقوت خود باقى هستند. كنگره هم، بعنوان يك نقطه قدرت خود، يكبار ديگر مسائل جامعه را منسجم تر و شفاف تر  جلوى روى خود گذاشت. كنگره روى تغييرات اخير جامعه ايران مكث كرد. مولفه هاى اين تغيير را باز كرد. ما به اين بحث پرداختيم كه چگونه است که جامعه ايران مملو از تنفر و بيزارى از رژيم  در عين حال مملو از انتظار است. كنگره به مخاطرات آتى ناشى از حمله احتمالى امريكا  به ايران نيز با دقت پرداخت. ما بارها به اين مسئله پرداخته ايم كه در وراى محكوم كردنها، به فكر راه چاره هاى عملى براى مردم بود. بايد مانع شد كه ايران نيز به سرنوشت عراق دچار گردد. مردمى كه متحد نباشند، مردمى که خوشبين نباشند و بخود اعتماد نداشته باشند، از بهم خوردن اوضاع فعلى هراسان خواهند بود. در مقابله با جمهورى اسلامى محافظه كار از آب درميايند. روشن است، هيچكس نميتواند  در جايى زندگى كند كه هر آن ممكن است هدف بمبهاى امريكايى قرار بگيرد، همزمان انواع دستجات قوم پرست و ارتجاعى و ناسيوناليستها بجان هم بيافتند و مملكت را به حمام خون تبديل كنند، اسلامى ها هم قوز بالاى قوز همه مخاطرات، آنوقت خوشبين هم باقي بماند. هميشه  تاكيد كرده ايم توضيح دادن اين شرايط كافى نيست. كنگره تلاش كرد كه در فشرده ترين وجه كميته مركزى خود را موظف كند راه عملى در مقابل مردم بگذارد،  راه حلهايى كه مردم بتوانند از قبل جلوى فاجعه را بگيرند.

بطور خلاصه بنظر من كنگره ما مطلقا تنها بخود معطوف نبود. به جامعه و مسائل طبقه كارگر و مخاطرات دهشتناك جلوى پاى بشريت امروز در آن جغرافيا پرداخت. مسئله ما اين بود كه چگونه در اين متن ميتوان به مبارزه عليه جمهورى اسلامى و خلاصى از قيد و بندگى و استمثار و بردگى معطوف ماند. اين نقطه قوت كنگره بود.

 

پرتو: كنگره گزارشى از عملكرد رهبرى حزب در دور قبلى را هم دريافت كرد. رضايت و عدم رضايت، هر دو، در ميان نمايندگان مشاهده شد. خود شما در اين زمينه چگونه فكر ميكنيد؟

كورش مدرسى: ببينيد اگر ما خود را با ساير جريانات مقايسه كنيم، يا اينكه خود را با پيشرفت دو ساله جريانات چپ مقايسه كنيم، بايد بخود مدال طلا بدهيم. چرا كه در ظرف اين دو سال ما كارى را كرديم كه احزاب ديگر ظرف بيست سال از پس آن بر نميايند. ما در عرصه سياسى ايران حزبى را ساخته ايم كه به اذعان  دوستان و مخالفانش از حضور واضحى برخوردار است. برخى خود را با آن تداعى ميكنند و  برخى از آن دورى ميگيرند. ولى كار دو سال اخير ما، يك كار عظيم بود. اين حاصل كار جمعى، از كادرها از تهران و شهرهاى ايران تا ونكور بود. منتهى كنگره هم تاكيد داشت كه ابلهانه است كه به مقايسه خود با اينگونه جريانات بنشينيم. مساله اينستكه در اينصورت ما به چيزى پرداخته ايم كه منشا اثرى در جامعه و زندگى مردم نيست.

در عوض اگر خود را در مقايسه با چيزى كه بايد باشيم بنگريم، آنوقت حرف بيشترى براى گفتن هست. كنگره بارها روى يك شانس تاكيد گذاشت. شانسى كه طبقه كارگر و مردم ايران ميتوانند از كابوس جمهورى اسلامى خلاصى يابند. منتها اين شانس را فقط احزاب جدى ميتوانند متحقق كنند. در كنگره به موانع عظيمى كه در مقابل اين حزب و مردم قرار دارد اشاره شد. ما طرفدار اين هستيم كه كل واقعيت را با چشم باز  بنگريم. اين شرط اصلى پيدا كردن راه حل است. هنر كنگره ما، در ارائه راه حل بود.

 

پرتو: من با يكى از نمايندگان صحبت ميكردم، ايشان ميگفت اگر بخواهد كنگره را در يك كلمه توصيف كند، كلمه "اميد"، كنگره اميد، را ترجيح ميداد. شما موافقيد؟

كورش مدرسى: دقيقا!  ما دوره سختى را پشت سر گذاشته ايم. در يك تجربه تلخ، دو سال پيش از يك قطب چپ  راه خود را جدا كرديم. حزب خود را درست كرديم. امروز اين واقعيت از آن يكى بزرگتر است. من در توصيف اين وضعيت قبلا تشبيه كرده ام كه در مقابل كشتى اى كه داشت غرق ميشد، ما يك قايق به آب انداخته ايم. ما ميخواستيم لنگرى را در دنياى تيره آن زمان براى آدمها بسازيم. خيلى ها اعتماد نكردند. خيلى ها از كسانى كه آمدند هم زياد خوشبين نبودند. بنظر من اين فاكتورها بكلى عوض شده است. در صحنه جامعه ما امروز حزبى هستيم كه كسى تاريخ تولد اين حزب را بخاطر نمياورد. ما خود را به تاريخ قبلتر كمونيسم كارگرى وصل كرده ايم. بسيارى، حتى در قطب مخالفين، ما را به عنوان نقطه اميد در مقابله با قوم پرستان و ناسيوناليستها بحساب مياورند. خيلى خلاصه اين كنگره، كنگره باز شدن فرصت جديد در مقابله با جمهورى اسلامى و مخاطرت متنوع ديگر بود.

 

پرتو: نمايندگان از داخل و خارج كشور در كنگره حضور داشتند. براى كسى كه در كنگره نبود، و براى علاقمندان سرنوشت از اين نشست چه گفتنى اى داريد؟

كورش مدرسى: شعار ما اين بود كه اين كنگره كنگره جامعه ايران است. راجع به حزب هم است. و به يك معنى در مورد حزب و جامعه است.  مسئله ما برقرارى رابطه فشرده و ارگانيك ميان اين دو مولفه، حزب و جامعه، بود. اين كنگره بنظر من بايد با اين تداعى شود كه فعاليت آن به معناى قدرتمند شدن مردم در محل باشد. اگر در يك كارخانه ما هستيم بايد معنى اش را در متحد شدن كارگران بتوان ديد. شهر مورد فعاليت ما بايد در مقابل قوم پرستى مصون تر باشد. دانشگاه مورد فعاليت ما بايد آزاد تر باشد. مثال اسلامى ها موضوع را روشن ميكند. هر جا كه اسلامى ها دست بالا را پيدا ميكنند، حضورشان را ميتوان در چادر زنان، در ريش درآوردن و دراز شدن آستين و تسبيح دست مردان ديد. سوال اينستكه جايى كه حزب حكمتيست بزرگ ميشود و تاثير ميگذارد كدامين اتفاقات را ميتوان شاهد بود؟

احزاب سياسى چنين رابطه اى را قطع كرده اند. مهمترين پيام كنگره اين بود كه حزب ما بايد توجه خود را بسمت جامعه متوجه كند. بايد پيشرفت و پسرفت خود را با تحولات جامعه و وضعيت مردم و جامعه بسنجد. بايد ببيند كه فعاليت حزب چه تاثيرى روى سرنوشت كودك، كارگر، زنان و مردم دارد. تاثير نه فقط در زمينه دستمزد و ساعت كار، بلكه در سطح كاملا عادى، انسانى و روزمره بايد ملموس باشد. اين معيار تبديل شدن به حزب سياسى است. حزب سياسى كه معطوف به جامعه است. حزبى كه بالا رفتنش عروج انسانيت در جامعه است. اگر ما در زندگى روزمره در جامعه منشا اثر، متحد كننده  و اميد دهنده نباشيم، در اينصورت بودن و نبودن ما موجب خشنودى خاصى نخواهد بود. پيام اصلى كنگره، برگشت حزب به متن جامعه بود.

 

اين گفتگو در ٢٤ اكتبر براى تلويزيون پرتو صورت گرفته است. انجام و تنظيم متن گفتگو با عهده مصطفى اسدپور بوده است.