نقل از کمونيست ١٢٢

 

پرچم جنگ و کشتار قومي در ايران برافراشته شده است

قابل توجه احزاب سياسي

محمود قزويني

 

حزب استقلال آذربايجان جنوبي در بيانيه اي ضمن اعلام تعيين مرزها و سرحدات آذربايجان که بنا به قول اين حزب از تبريز تا مهاباد و پيرانشهر را در بر ميگيرد و بيشتر از 35 ميليون نفر از مردم ايران را شامل ميشود، مردم کرد زبان ساکن شهرهاي اروميه، پيرانشهر و نقده اروميه و....مهاجر و مهمان خوانده و اعلام کرده است که تا آخرين قطره خون براي اين مرزها و سرحدات و آذربايجاني ماندن اين شهرها و هويت آذري خواهد جنگيد و هشدار داده است که هر تلاشي که بخواهد شهرهاي نامبرده را کردستاني جا بزند موجب ريختن  خون هزاران نفر خواهد شد.

در بخشي از اطلاعيه اين حزب اينطور آمده است:

" اما در اين ميان بعضي از احزاب و گروه هاي فرصت طلب کرد با بهره برداري از اين اوضاع و علم کردن همان نقشه هاي غلط و درج آن در سايتهاي خود به اراضي تاريخي،  طبيعي و ملي آذربايجان تعرض نموده و آذربايجان غربي را کردستان قلمداد مي کنند. بايد به آنها يادآور شويم که اين منطقه هنوز هم به اسم تاريخي خود ( آذربايجان ) در نقشه هاي قديم و جديد ثبت شده، مي شود و خواهد شد.

بدينوسيله حزب استقلال آذربايجان جنوبي ضمن در خواست اصلاح اشتباهات فوق از طريق منابع مذکور به تمامي احزاب و گروه هاي کرد که شهرهاي آذربايجان از جمله اوروميه، خوي ، ماکي ، سالماس، سولدوز (نقده) ، خانا (پيرانشهر)، سويوق بولاق (مهاباد) و غيره را کردستان قلمداد مي کنند اخطار مي دهد :

۱-حزب استقلال آذربايجان جنوبي، اراضي آذربايجان را با هيچ شخص يا گروه مذاکره نخواهد کرد. ۲-اسم اين منطقه بر روي خودش هست(آذربايجان غربي)  ۳-اگر مي خواهيد در صلح و آرامش همسايه باشيم بايد از اين ادعاهاي خوليائي دست بر داريد. در غير اين صورت به آذربايجان اعلان جنگ مي کنيد که آنهم به نفع شما نخواهد بود. ۴-از اراضي آذربايجان حتي يک سانتيمتر هم که باشد به احدي واگذار نخواهد شد. ۵- حزب استقلال آذربايجان جنوبي بعنوان حق طبيعي ، ملي و بين المللي خود تا آخرين قطره خون از تمامي خاک آذربايجان دفاع خواهد کرد."

 

اگر اين حرفها زمينه نداشت و ادعاهاي روي کاغذ چند عضو يک سکت بود که مشغول دعا و نيايش خود هستند، ما هم با آن کاري نداشتيم و از کنارش ميگذشتيم. اما همه چيز نشان از اين دارد که اين ادعاها و حرفها ميتواند تحقق پيدا کند و زمينه هاي آن وجود دارد. همين حزب استقلال آذربايجان جنوبي ميتواند در شرائط دنياي امروز و در شرائط ايران براي ادعايش نيرو بسيج کند و جنگ قومي و کشتار راه بياندازد. ميتواند کشتار مردم " مهمان و مهاجر" ساکن آذربايجان از اروميه تا مهاباد را آغاز کند. بعيد نيست همين فردا جوخه هاي ترور اين گروهها ترور مردم "مهاجر و مهمان" را شروع کنند.

در ايران امروز در ميان هر دسته از مردم که کمي با لهجه متفاوت از همسايه بغل دستي اش حرف ميزند، يک حزبي مانند حزب استقلال آذربايجان جنوبي ساخته شده است. سازمان زحمتکشان کردستان ايران، پارت آزادي کردستان (اتحاد انقلابيون کردستان)، حزب استقلال كردستان (پارتي سربخوي كردستان )، حزب استقلال كردستان (پارتي سربستي كردستان )، کانون فرهنگي سياسي خلق ترکمن در ايران، سازمان جنبش ترکمستان در ايران، جبهه عربي آزادي بخش احواز، جبهه دمکراتيک ملت عرب احواز، جبهه بلوچستان و....

همه اين گروهها که تازه با هم اعلام اتحاد هم کرده اند و ادعا دارند بر عليه ستم به خلق تحت ستمشان مبارزه ميکنند،  ادعاهاي ارضي نمونه حزب استقلال آذربايجان دارند، سازمان زحمتکشان ادعاي ارضي تا کرمانشاه و ايلام را در سيستم فدراليش دارد، جبهه عربي احوار ميگويد صاحب نفت کشور آنها هستند و آنها بايد در سيستم فدرالي مورد نظرشان در باره آن تصميم بگيرند و شهرهاي جنوبي ايران همه عربي هستند و بقيه به هم به ترتيب همينطور ادعاهاي ارضي و جمعيتي قومي دارند. يکي ميگويد سياست دولتهاي مرکزي اين است که " کردها" در منطقه آذري زياد شوند و جمعيت آذري کم شود و شهر آذري راکردي کنند، ديگري برعکس ميگويد (ادعائي خلاف آن دارد). يکي مدعي ميشود که رژيم نقشه دارد " آذريها" را در منطقه خوزستان اسکان دهد تا جمعيت "عربها" کاهش پيدا کند و براي آن مردم را بسيج ميکند و آنها را قرباني ميکند و....

 خود اين گروههاي کوچک چيزي نيستند، اما اين گروهها امروز بر متن رقابتهاي منطقه اي و جهاني که آفريدن و پوش کردن قومگرايي و نزاع قومي و مذهبي يک اهرم کشورهاي مختلف بر عليه يکديگر است، دارند نقش بازي کنند و ميتوانند نقش بازي کنند. موسسه اينترپرايز است، ترکيه است، آذربايجان است، کشورهاي حاشيه خليج هستند و مهمتر از همه دولت آمريکا است که در دعوايش با جمهوري اسلامي به اهرم قومي متوسل شده و ميشود.  بر متن اين رقابتهاست که با  ادعاي " کاهش جمعيت عرب، ميتواند مردم را بسيج کرد، در متن اين رقابتهاي منطقه اي و جهاني است که به بهانه کشيدن يک کاريکاتور ميتوان جمعيت زيادي را تحريک کرد و به ميدان آورد و يا هر سال هزاران نفر را در قلعه بابک جمع کرد و تحريک قومي کرد، بر متن اين رقابتهاست که موسسه اينترپرايز همه اين جريانات قومي نمونه بالا را جمع ميکند و زير عنوان مسئله قومي در ايران، به دسته هاي کوچک قومگرا توان و انرژي ميدهد و در پارلمانها و دولتهاي اروپايي برايشان جا باز ميکنند. در متن اين رقابتهاست که تلويزيون الجزيره در جريان  تحرک قومي در خوزستان در سال گذشته نقش بازي ميکند. در متن اين رقابتهاست که سازمان زحمتکشان و پژاک در کردستان ساخته و فعال ميشوند. گروههاي قومي کوچک چيزي نيستند، اما همانطور که ارتش ازاديبخش کوسوا را ساختند و به جان مردم انداختند، همانطور که گروههاي مجاهد افغان را ساختند، همانطور که در عراق شيعه و سني و کرد و ترکمن ساختند،  اينها را هم در متن بحراني که در ايران وجود دارد و بر متن اين رقابتها مجهز ميکنند و به جان مردم مياندازند. آنوقت سومالي و عراق و يوگسلاوي زير جنگهاي قومي در مقابل جنگهايي که براي ادعاهاي قومي- ارضي  حزب استقلال اذربايجان و سازمان زحمتکشان و سازمان بلوچ و ....راه ميافتد، هيچ اند.

از سقوط بلوک شرق در اوئل دهه 90 تاکنون مردم جهان شاهد جنگها و کشتارهاي قومي بيشماري بوده اند که تصور اين وقايع  براي مردم ساکن کشورهايي که وارد جنگهاي قومي شده اند،  2 سال و حتي چند ماه قبل از واقعه تصور نکردني بود. 6 ماه قبل از سربرآوردن پديده جنگ و کشتار قومي در يوگسلاوي، نه مردم يوگسلاوي و نه مردم جهان تصور چنين وقايعي را نميکردند. همچنين کشتار نيم ميليون نفر در رواندا فقط در عرض يکماه، جنگ و کشتار ارمني و آذري بر سر قره باغ، جنگ قومي و مذهبي در سومالي که ميرود تا دامن اتيوبي را نيز بگيرد، جنگ چچن، نزاعها و کشترهاي قومي در عراق و...همه اينها براي بشريت و مردم ساکن اين کشورها تا 15 سال پيش تصور نکردني بود. 

 

فعال شدن سکتها و دستجات قومي در ايران بر متن رقابتها و کشمکشهاي منطقه اي و جهاني و بر متن بحران سياسي در ايران و تحرکات قومي در خوزستان و و آذربايجان يک واقعيت عيان است. سرکوبگري جمهوري اسلامي در مقابل تحرکات قومي هم به اين مسئله دامن ميزند. خطر اينکه اين دستجات بتوانند جامعه ايران را وارد يک از هم پاشيدگي کامل کنند کم نيست. فاکتور قومگرايي  بر نقش و فاکتور جمهوري اسلامي و جريانات و دستجات اسلامي در از هم پاشيدن جامعه ايران در جريان سرنگوني جمهوري اسلامي افزوده شده است. سوالي که در مقابل احزاب سياسي اصلي ايران قرار دارد اين است که آيا آماده اند تا در مقابل اين روند ايستادگي کنند. حرکت قومي در خوزستان در سال گذشته و حرکت قومي بر سر کاريکاتور روزنامه ايران نشان داد که اين احزاب خود ميتوانند به چنين روندي ياري رسانند. اما احزاب و جريانات مسئول در اپوزيسيون چه چپ و چه راست بايد خطر از هم پاشيدن جامعه ايران را بپذيرند و براي آن فکري کنند. جريانات و احزابي مانند حزب دموکرات کردستان ايران، سازمان اکثريت، راه کارگر و... که در پلاتفرمشان فدراليستي شدن ايران راگنجانده اند، اگر احزاب و جريانات مسئولي در مقابل حداقل شيرازه جامعه مدني باشند، بايد اين پلاتفرم را کنار بگذارند.  طرح فدراليسم قومي در ايران  بوجود آورنده اختلافات و جنگهاي قومي ميان مردمي است که سالها در کنار يکديگر زندگي کرده اند، ازدواج کرده اند و با هم دوست و فاميل بوده اند و در بسياري موارد کاملا در هم انتگره شده اند. جريانات اصلي سياسي در اپوزيسيون رژيم اسلامي بايد متوجه خطر وارد شدن جامعه ايران به فاز جنگ داخلي قومي و شير تو شير شدن همه چيز باشند و مسئولانه در مقابل آن بايستند.  بايد سرنگوني جمهوري اسلامي به دستيابي به ازادي و برابري مردم ختم شود و نه سربرآوردن دعواهاي قومي و ملي و مذهبي و پاشيدن شيرازه جامعه مدني.