نقل از کمونيست ١٢٩

تکاپوهاي ارتجاعي قديم در قالبهاي جديد

نگاهي به جبهه متحداصلاح طلبان کرد

 

خالد حاج محمدي                                                                                        khaledhaji@yahoo.com

مدتي است در ميان طيفي از اصلاح طلبان کرد جنب و جوشي راه افتاده است. اخيرا اين طيف دومين نشست خود به نام"جبهه متحد کرد" که به قول خودشان ٢ سال از فعاليت آنها گذشته را برگزار کرده اند. از قول بها الدين ادب ميزبان و اولين سخنران اين نشست،  آنها به دليل پاره اي مشکلات نتوانسته اند حزب اعلام کنند، ولي جبهه ممانعتي ندارد و کسب اجازه و مجوزي براي کار کردن زير اين نام لازم  نيست. نگاهي کوتاه به اهداف اين جمع يا به اهداف جبهه متحد کرد و اينکه چه شده که به فکر چنين اقدامي افتاده اند، خالي از لطف نيست. بنيانگذاران و سردمداران اين تلاش ترکيبي از طرفداران خاتمي و رفسنجاني در کردستانند که از بهالدين ادب و عبدالله رمضان زاده و جلال جلالي زاده تا نمايندگان کرد مجلس و تعدادي ديگر را شامل ميشود.

به نقل از سخنراني "بهاالدين ادب" در مورد اهداف جبهه متحد کرد چنين آمده است: "دموکراسي خواهي با مفهوم ايجاد، بنيان و توصيه آن در تمامي زمينه ها، عدالت طلبي، نه فقط به معناي توزيع ثروت بلکه عدالت سياسي، اقتصادي و اجتماعي و توزيع عادلانه قدرت، زيرا کردها در هرم قدرت جايگاه مناسبي ندارند و سرانجام توسعه متوازن، از جمله سواد در ميان اکراد، سه محور فعاليت جبهه متحد است. اين جبهه به قانون اساسي پايبند بوده و در چهارچوب آن فعاليت خواهد کرد و داراي فعاليت شفاف و به دور از پنهان کاري است. جبهه متحد کرد به دنبال هيچ گونه تجزيه طلبي نبوده و در قالب تماميت ارضي ايران فعاليت خواهد کرد، زيرا معتقديم که صاحبان اصلي اين سرزمين کردها هستند . مشي ما انجام فعاليت هاي مسالمت آميز و نفي خشونت است، با تمام احزاب، گروه هاي سياسي و اجتماعي ديگر تعامل خواهيم داشت."

از تعارفات آقايان و کلمات "عدالت" و "دمکراسي خواهي" آنها که البته اين را هم در مردم در دوران خاتمي  رهبر نواراني اين طيف تجربه کردا ند خواهيم گذشت و به اهداف واقعي اين جماعت و تاريخ و جهت آنها اشاره اي کوتاه خواهم کرد. اينها به قول خود خواهان سهيم شدن در قدرت هستند و سهم خود را نامتناسب ميدانند که به نام سهم "اکراد" از آن اسم برده اند. و با هر نوع خشونتي هم سازگاري ندارند.

اين جماعت هميشه البته در قدرت سهيم بوده اند و در طول حيات جمهوري اسلامي و در دوره هاي مختلف با اين رژيم بوده اند و اکنون نيز در همين دولت بخشي از آنها نماينده مجلس و همگي وفادار به قانون اساسي ايران ميباشند. تلاش اينها تکاپوي جرياني است که سالها تحت نام اصلاح طلبي و اصلاح جمهوري اسلامي و دادن چهره مردم پسند تر از رژيم فعاليت کرداند و براي جمهوري اسلامي عمر خريده اند. اينها طرفداران و شرکاي رده چندم جنبش دوم خرداد هستند که دور خاتمي جمع شده بودند و در دفاع از او سر از پا نميشناختند و سرانجام و بعد از شکست پروژه اصلاح رژيم و خاتمي، سر در گم و بي آينده در تلاش سر پناه و اهرمي براي سهم بيشتر و جا پايي در حکومت هستند. اين اهرم در حال حاضر اهرم قومي و فعاليت زير نام جبهه متحد کرد است. مسئله کرد و وجود ستم ملي در کردستان، آن کانالي است که اينها هم ميخواهند براي سهم خواهي از دولت مرکزي به آن آويزان شوند. تمام دمکراسي خواهي و مخالفت با خشونت اين آقايان ربطي به آزادي و عدالت در جامعه و اعتراض به خشونت عليه مردم ندارد. منظور آنها از عدالت به خوبي در سخنان بها ادب که همان "توزيع عادلانه قدرت" است که هدف سهيم شدن خود به نام اکراد و نماينده کردها ميباشد و نه چيزي ديگر. مبارزه مسالمت آميز آقايان نيز تلاش براي اطمينان به رژيم است که جبهه آنها ربطي به اعتراض و اعلام تنفر مردم از جنايات رژيم ندارند. مبارزه مسالمت آميز و مرزبندي با "خشونت" کليد رمز مخالفت آنها با اعتراضات بر حق مردم است که از جانب همينها و دوستانشان در حاکميت هميشه به خشونت کشيده شده است. براي اينها "اکراد" و يا مردم کرد زبان و بسيج آنها به زير پرچم خود، ابزار شرکتشان و فشار آنها به جمهوري اسلامي است که هواي سهم آنها رادر قدرت داشته باشد. همچنانکه گفتم اينها به اعدام و کشتار در اين جامعه و از جانب دولت ايران ايرادي نمي بينند و بخش زيادي از آنها ساليان سال با اين رژيم بوده و انتقاد نيم بندي هم به خشونت دولت عليه مردم و قتل عام و اعدام و زن کشي نداشته اند.

جبهه متحد کرد تلاشي از جانب مهره هاي سوخته دوم خرداد رژيم در کردستان، يا بخشي از جنبش ناسيوناليستي کرد است که تا کنون با حاکميت سهيم و دخيل بوده و اکنون به نقش و موقعيت کنوني خود راضي نيستند. اينها ميخواهند اعتراض مردم کارگر و زن و جوان در کردستان را از اهداف خود دور کنند، به بي راهه بکشند و زير چتر ناسيوناليستي مهار کنند و لباس قومي و حتي اسلامي نوع سني گري را به آن بپوشانند. در اين چند سال و بعد از شکست اصلاح طلبان به رهبري خاتمي اين جماعت هميشه تلاش کرده اند به عنوان نمايند عقب افتادگي و ارتجاع سني و ناسيوناليستي اهرمي باشند که از يک طرف اعتراض بر حق مردم را مهار و منحرف کنند، و از طرف ديگر با انگشت گذاشتن و باد زدن ارتجاع سني و احساسات ناسيوناليستي، دست گذاشتن روي نفاق قومي، مردم را دور خود جمع و به عنوان اهرم فشار در خدمت سهيم شدن خود در قدرت و گرفتن کرسي و موقعيت در جمهوري اسلامي استفاده کنند. اشک ريختن اينها براي عدم وجود مسجد سنيها در تهران و حقوق اقليتهاي مذهبي و مشخصا سنيها و خود را سخنگوي به قول خودشان "اکراد" کردن و اهداف سه گانه اعلام شده آنها گوياي همين حقيقت است.

تکاپوي اينها تحرک بخشي از حاکميت و روشنفکران ناسيوناليست اسلامي کرد است که به موقعيت کنوني خود در جمهوري اسلامي راضي نيستند. اينها نمايند احدالناسي در کردستان نمي باشند و هيچوقت نبوده اند. بخش زيادي از اين جماعت در دورهاي مختلف رياست جمهوري رفسنجاني و خاتمه، چشم و گوش رژيم در کردستان بوده و هنوز هم هستند.

اينکه چرا در اين اواخر به فکر جبهه متحد افتاده و از دمکراسي و حقوق "اکراد" سخن ميگويند و از حجره و علميه  بيرون آمده و مهندس و دکتر و استاد همديگر را صدا ميزنند، دلايل ديگري دارد. کل داستان اين است که در چند سال گذشته ما شاهد اعتراضات زيادي در ميان مردم عليه جمهوري اسلامي بوده ايم. دوران قمه کشي و قلدري و اسيد پاشي به صورت زنان و عربده حزب الله به يمن مبارزات مردم تمام شده است. خطر از هم پاشيدن و به زير کشيدن جمهوري اسلامي اکنون ديگر زبانزد خود سران رژيم است. اينها نيز در اين اوضاع اميدي به حاکميت ندارند و در فکر آينده خود بعد از جمهوري اسلامي هستند. از طرف ديگر موقعيت احزاب اصلي ناسيوناليست کرد خود چندان رضايت بخش نيست. حزب دمکرات چند شقه شده است. سياستهاي احزاب ناسيوناليستي در پرتو شکست دولت آمريکا در عراق و منطقه به عنوان نقطه اميد آنها به بن بست رسيده و افق آنها تيره و تار شده است. افق جريانات قومي از هر نوع آن از سازمان زحمتکشان تا بقيه با شکست استراتژي دولت بوش در عراق و ماليده شدن کمک به فدراليستچي ها و جريانات قومي و دخالت از اين طريق در ايران و حمله نظامي به ايران، به مراتب تيره و تار تر است. نگراني از آينده جمهوري اسلامي و خلائي که در جنبش ناسيوناليستي کرد ايجاد شده، براي اين جماعت فرجه و فرصتي ايجاد کرده است که کاري کنند. مسئله حزب سازي و جبهه درست کردن و بيانيه دادن  و انتقادهاي نيم بند اينها به جمهوري اسلامي،  بخشا از سر فرصت طلبي و ايجاد جا پايي براي آينده خود و بخشا از سر موقعيت نا مناسب ناسيوناليست کرد است.  

جبهه متحد کرد و اهدافي که دنبال ميکنند، ربطي به مسئله مردم کارگر و زحمتکش ندارد. اينها حتي سر سوزني به حل مسئله کرد هم مربوط نيستند. اين تحرک کاملا عليه منافع مردم و تلاشي براي رنگ اسلامي و قومي دادن به اعتراض مردم و رام کردن آن در خدمت ارتجاع است. اينها تاريخا عليه مردم و در خدمت جمهوري اسلامي از هيچ تلاشي کوتاهي نکرده اند. اينها دنبال همان اهداف ضد مردمي و ارتجاعي قديم خود در قالبهاي جديدند. اينها را به همين عنوان بايد در ميان مردم افشا و رسوا کرد.