نقل از کمونيست ١٣٠

بيراهه آلوده!

در حاشيه شکست "روزه سياسي" ناسيوناليسم کرد

فاتح شيخ

 

مردم به فراخوان "روزه سياسي" ناسيوناليسم کرد و دوخرداديهاي شکست خورده، جواب رد دادند. حقشان بود! پيدا بود که از آن بيراهه آلوده جز خودشان کسي گذر نميکند. و ظاهرا ميخواهند از عاقبت فراخوانشان دم نزنند. حق دارند! ميدانند در حافظه کسي باقي نميماند. اما بايد اين شکست را در کارنامه ناسيوناليسم کرد ثبت کرد. گرچه خود اين فراخوان يک حرکت حاشيه اي و يک تجربه کوچک در فضاي سياسي جامعه بود، اما درس آن براي مردم ارزنده است. بايد در آن دقيق شد.  

در درجه اول، نفس دادن اين فراخوان توسط دو خرداديهاي ورشکسته شناخته شده و اعلام حمايت فوري شاخه هاي پراکنده ناسيوناليسم کرد در کردستان ايران، نشانه بحران سياسي و حزبي اين بخش از ناسيوناليسم کرد است. با چند تکه شدن حزب دمکرات کردستان ايران و ناکامي جريان قومپرست زحمتکشان در مصادره نام کومه له، کلا تحزب سياسي ناسيوناليسم کرد در کردستان ايران دچار لطمه و عقب نشيني وخيمي شده و به سطح ابراز وجود جنبشي ضعيف و پائيني تنزل کرده است. اين فراخوان شاخص عيني روز، براي ديدن اين بحران و نحوه رويگرداني مردم از اين جنبش در شرايط تشتت و چندپارگي حزب اصلي آن است. همچنين نشانه به طمع افتادن کساني چون ادب و جلالي زاده و کبودوند براي چنگ زدن به جنبش بي رهبري سياسي و کشاندن بخشي از آن به مسير خودشان است. اين شاخص عيني بحران ناسيوناليسم کرد در کردستان ايران را هيچ يک از شاخه هاي حزب دمکرات و زحمتکشان و غيره نميتوانند انکار کنند و ناديده بگيرند.       

انتخاب "روزه سياسي" بعنوان يک شيوه "اعتراض" به سرکوبگري رژيم اسلامي، به قامت فراخوان دهندگان و حاميانشان ميخورد، اما بهيچوجه با سطح بالاي توقعات و اعتراضات مردم کردستان و مخصوصا نسل جوان خوانائي ندارد. اين قطعا يک دليل شکست آن حرکت بوده است و در عين حال نشانه آشکار عقب بودن عملکرد همه شعبات ناسيوناليسم کرد، از مبارزه و اعتراض مردم است. ارتجاع و عقبماندگي خصلت شيوه و هدف اين حرکت است: "روزه سياسي" بعنوان اعتراض به دستگيريها و با هدف زنده کردن"دو بهمن" روز هويتي ناسيوناليسم کرد!  روزه سياسي، حقوق بشر و دمکراسي زباني است که با موقعيت کنوني ناسيوناليسم کرد در کردستان ايران و همپيمانان دوخرداديشان خوانايي دارد. اين جريان، اعم از دو شاخه حزب دمکرات، زحمتکشان، "جبهه" ادب و شرکاء، با اين زبان، پريروز با  خاتمي "ديالوگ" ميکردند، ديروز با آمريکا و امروز دارند در شکاف مصاف آمريکا و جمهوري اسلامي با هر دو طرف "تعامل" ميکنند.

جنبش ناسيوناليسم کرد در شرايط بعد از جنگ ١٩٩١ خليج، پس از افتي که با ختم جنگ ايران و عراق دچار آن شده بود، مجددا در کل منطقه و بخصوص در کردستان عراق بالا گرفت. اين تحول مهم تاثير مستقيمي بر بالارفتن موقعيت آن در کردستان ايران گذاشت. با جنگ آمريکا عليه عراق در ۲٠٠٣ بار ديگر موقعيت ناسيوناليسم کرد به سطوح به مراتب بالاتري صعود کرد و مشخصا حزب دمکرات کردستان ايران چنان از اين تحول سرمست شد که شعار ديرين "خودمختاري براي کردستان، دمکراسي براي ايران" را شتابزده به "کردستان فدرال در ايران فدرال"! بدل کرد. با بن بست استراتژي ميليتاريستي آمريکا در عراق و منطقه، امروز بحران سياسي و هويتي عميق و گسترده اي بر کل حيات جنبش ناسيوناليسم کرد سايه انداخته است (که در مجال ديگري بايد مشروحا به آن پرداخت). اين بحران تا آنجا که به کردستان ايران مربوط است در بحران بيسابقه در حزب دمکرات، تشتت در سازمان زحمتکشان و تضعيف کل افق حزبي ناسيوناليسم کرد برجسته شده است. امروز ميتوان از پايان يک دوره تاريخي در حيات سياسي ناسيوناليسم کرد صحبت کرد، دوره اي که با جنگ ١٩٩١ خليج آغاز شده است. 

اين واقعيت روز را در کردستان ايران بايد به يک واقعيت تاريخي - اجتماعي بنيادي تر وصل کرد تا بتوان تصويري کامل از موقعيت ناسيوناليسم کرد در اين منطقه را، از دريچه فراخوان شکست خورده هفته گذشته، مشاهده کرد. اين واقعيت اينست که:

اولا ناسيوناليسم کرد تاريخا در کردستان ايران در مقايسه با کردستان عراق ضعيف تر بوده است. در واقع مهد اصلي ناسيوناليسم کرد از آغاز تا به امروز، کردستان عراق بوده و ناسيوناليسم کرد در کردستان ايران هميشه وابسته و تابعي از آن بوده است.

ثانيا در سه دهه اخير يعني از انقلاب ٥٧ تا امروز ناسيوناليسم کرد هيچگاه در کردستان ايران يکه تاز حيات سياسي جامعه نبوده است بلکه همواره با جنبش ريشه دار و گسترده کمونيسم و چپ روبرو بوده و توسط اين جنبش به مصاف طلبيده شده و بلوکه شده است. اين رويارويي اجتماعي ريشه در سير انکشاف جامعه و رشد طبقه کارگر در کردستان ايران و نتيجتا تقويت موقعيت آلترناتيو پرولتري و راديکال در همه عرصه هاي اعتراض سياسي و اجتماعي و متقابلا تضعيف زمينه اجتماعي براي جنبش ملي برخاسته از موقعيت ستم ملي داشته است.

ترکيب اين واقعيت تاريخي- اجتماعي با موقعيت امروزي ناسيوناليسم در کردستان ايران گوياي آن است که با بن بست استراتژي ميليتاريستي آمريکا که پيامدهاي آن بصورت بحران سياسي و هويتي دامن ناسيوناليسم کرد و مشخصا در حادترين شکل بحران حزبي، دامن حزب دمکرات، حزب اصلي ناسيوناليسم کرد در کردستان ايران را گرفته است، شرايط پيشروي کمونيسم  و افق و آلترناتيو چپ را مساعدتر کرده است. امروز بيشتر از هر زمان حزب حکمتيست و گارد آزادي مجال آن را دارد که پرچم آزادي و برابري را بعنوان پرچم اعتراض عليه جمهوري اسلامي، پرچم اتحاد کارگران و مردم براي سرنگوني هرچه سريعتر رژيم اسلامي و رهايي جامعه از سه دهه کابوس آن بدل کند.

وقت آنست که با پيشروي کمونيسم و آرمان آزادي و برابري، صفوف مردم کردستان و بخصوص نسل جوان، هرچه بيشتر و بنيادي تر از بقاياي توهم به بيراهه آلوده "کردايه تي" آزاد شود.