نقل از کمونيست ١٣١

گارد آزادي، سرنگوني جمهوري اسلامي و ...

کورش مدرسي

پاسخ به سوالات در جلسه گفت و شنود استکهلم

(بخش يک)

 

توضيح: آنچه در اينجا ميخوانيد بخش هائي از پاسخ کورش مدرسي به سوالاتي است که در جلسه گفت و شنود رهبري حزب در دهم دسامبر ٢٠٠٥ (١٩ آذر ١٣٨٤) مطرح گرديد. در اين جلسه که به دعوت تشکيلات استکهلم حزب بود عبدالله دارابي، مهرنوش موسوي و کورش مدرسي شرکت داشتند حاضرين در جلسه سوالات و نقطه نظرات خود را حول سياست هاي حزب بيان داشتند. سرنگوني رژيم اسلامي و انقلاب آينده ايران، قدرت کمونيسم در کردستان و تشکيل گارد آزادي و اهداف آن بيشترين وقت مباحثات و سوالات را به خود اختصاص داد.  با تشکر از مينو هميلي که  در تنظيم اين مطلب کمک کردند.     

 

* ميپرسيد گارد آزادي براي چيست؟ جوابم اين است: براي اين است که اگر شوراي کارگري درست کرديد و حزب دمکرات، فاشيست ها، اسلامي هاي جديد، مجاهد يا هر دارو دسته ديگري آمد آنرا تعطيل کند و يا دوباره به سياق آقاي بني صدر اعلام کنند "شورا پورا ماليده!" يا چون خدا اين را گفته يا شاه و مقدسات ملي يا مذهبي آن را گفته مانع کسي شوند، نيروئي باشد که گوش آنها را بگيرد و اجازه ندهد اين کار را بکنند. اگر کساني خواستند آزادي بي قيد و شرط بيان و تشکل و اعتصاب را محدود کند و يا سرکوب کنند گارد آزادي باشد که پشيمان شان کند.

* ما قدرتي را سازمان ميدهيم که جلو هر کس که بخواهد آزادي مردم را سلب يا محدود کند را بگيرد. اين قدرت يک دولت است و يک نيروي مسلح. دولتي حول منشور سرنگوني جمهوري اسلامي. با وجود چنين دولت و چنين نيروي مسلحي است که آزادي مردم  تضمين است، به مردم آزادي انتخاب داده ميشود.

* ميپرسيد دولت موقت چرا؟  ميگويم کسي که نتواند آزادي را به تضمين کننده آزادي و تضمين کننده آزادي را به ضرورت دولت تسري دهد فقط  دارد دعاي آزادي خواهانه ميخواند. مسئله اين است که در دوره اي که ما در آن زندگي ميکنيم، در پروسه سرنگوني جمهوري اسلامي و بعد از آن تا زماني که مردم اسلحه بدست ميگيرند، روشن ميشوند، ميخواهند و ميتوانند در قالب شوراها از جامعه و آزادي دفاع کنند يک لشگر سلم و تور آدم کش مسلح در پوزيسيون و اپوزيسيون هست که ميخواهند و ميتوانند از مردم  آزادي و امنيت را سلب کنند، انتخاب مردم را سرکوب کنند، به انقلاب خون به پاشند و مردم را به تباهي بکشند. کسي هست که واقعيت به اين سادگي را نفهمد؟ با حس نيت که نميشود در مقابل اينها ايستاد.

اسلامي ها تا دندان مسلح هستند. آمريکا دارد آدم هاي اش را مسلح ميکند، دارد به آنها پول و تلويزيون و غيره ميدهد، با آنها واحد عملياتي مشترک درست ميکند، فدراليسم را آن قدر باد زده اند که سلطنت طلب هاي "غير فدرال" هم  کيش مات شده اند. مردم اين را ميبينند و ميفهمند. در چنين بلبشوئي کسي که فقط شعار ميدهد و راه عملي دفاع از مدنيت، دفاع از آزادي و دفاع از امنيت مردم را نشان نميدهد تنها سفيه نيست، يک کلاه بردار سياسي، يک همکار سناريو سياهي ها و يک مجرم است.

* بحث من اين است که اگر مردم بتوانند آزادانه و آگاهانه نظام آينده حکومتي خود را انتخاب کنند سوسياليسم را انتخاب ميکنند. به شرطي که بتوانند آزادانه و آگاهانه انتخاب کنند. و کل هنر بورژوازي اين که اجازه و امکان اين انتخاب آزادانه و آگاهانه را نميدهد.رسما آنرا سرکوب ميکند، با دارو دسته هاي مسلح و باند سياهيش اجازه نميدهد، با ميديا و ژورناليسم نوکر و دستگاه مذهبي اش نمي گذارد اصلا صداي انسانيت به گوش کسي برسد. هنر بورژوازي اين است که آزادي هر کس را عملا به اندازه قطر کيف پول او تعيين ميکند. هنر بورژوازي اين است که با کمک بيکاري و فشار اقتصادي مردم کارگر و زحمتکش را به چماق بدست سرکوب هم طبقه اي هايشان تبديل ميکند. ما براي اينکه صداي مان، صداي سوسياليسم، را به گوش طبقه کارگر برسانيم بدوا بايد اين ابزارها از دست اين مرتجعين در آوريم. بايد هر وقت توانستيم قدرت را بگيريم و آن را نگاه داريم تا بتوانيم به مردم امکان انتخاب بدهيم. وگرنه اصولا نمي گذارد  صداي من و شما به گوش  کسي برسد. شرط دادن امکان انتخاب آزاد و آگاه به مردم اين است که بدوا قدرت را از دست اينها در آورد. اين ايده که به تدريج آگاهي پخش کنيم تا مردم رشد کنند و بعد اکثريت ميشويم و قيام ميکنيم عملي نيست. به عمر من و شما قد نميدهد. به عمر نسل بعدي هم قد نميدهد.

* ميپرسيد دولت موقت چيست؟ ميگويم اين دولت قيام کنندگاني است که متاسفانه در انقلاب جاري هنوز زير پرچم سوسياليسم نيستند. هرکس قيام کرد لابد دولتي تشکيل ميدهد. سوال اين است اين دولت چه دولتي است؟ يا چه دولتي بايد باشد؟ واقعيت اين است که به عکس انقلاب ٥٧، اين بار تکليف قدرت سياسي بعد از سرنگوني جمهوري اسلامي تعيين ميشود. سوال اين است که آيا شما نقشه اي براي اين دوران تعيين تکليف داريد؟ اگر اين دولت و يا اين انقلاب سوسياليستي نباشد شما اصلا هيچ کاري  با آن نداريد؟ يا اينکه بعد از اينکه تشکيل شد يا ديگران آن را تشکيل دادند تازه در باره آن حرف ميزنيد؟ هميشه قرار است اپوزيسيون باشيد؟ به دنبال اوضاع آن را توضيح ميدهيد؟ ما ميخواهيم کنترل اوضاع را از دست ندهيم و بر متن شرايط امروز بهترين امکان براي قدرت گيري طبقه کارگر و کشاندن بخش اعظم انسان هاي آن جامعه با خود را فراهم کنيم.

دولت موقت را هم بر اساس اين منشور آزادي هاي سياسي محک ميزنيم.  دولت حاصل قيام و حاصل سرنگوني جمهوري اسلامي بايد آزادي بي قيد و شرط را تضمين ميکند، بايد مساجد و تکايا را مصادره کند، بايد آخوندها را بفرستد کار شرافتمندانه اي در پيش گيرد، بايد سران جمهوري اسلامي را دستگير ميکند، بايد آزادي شرط تشکل، تسليح توده اي را تضمين کند، بايد بيمه بيکاري بدهد که کسي از ترس بيکاري و گرسنگي مجبور به فروش وجدان خود و يا چماق دار شدن نشود. بايد ارتجاع را از منابع قدرت خود محروم کرد.  اين هم زور و هم اشتها براي بکار بردن اين زور را ميخواهد. نيروئي که بتواند هر کس که بخواهد جلو مردم را بگيرد، خواه حزب دموکرات، خواه زحمتکشان، خواه سلطنت طلب، خواه مجاهد يا اسلامي هاي رژيمي را در جاي خود بنشاند.  

دولت موقت پيش از هر چيز يعني قدرت سرکوب متجاوزين به آزادي، يعني قدرت سرکوب متجاوزين به بند هاي منشور سرنگوني. در دنياي ما با پديده جديدي روبرو هستيم. کسي که به خودش  بمب ميبندد و خود را جلسه در شورا يا در صف نان و اتوبوس منفجر ميکند را با تظاهرات و اعتصاب نميشود پشيمان کرد. امروز در بغداد نميشود اعتراض توده اي را سازمان داد. ميدانيد چرا؟ براي اينکه بيست نفر که جمع شوند هفتاد تا گروه ديگر به آنها خمپاره و آر پي جي ميزنند.  مگر ميشود در بغداد شورا درست کرد؟ مگر در کرکوک ميشود شورا درست کرد؟ در افغانستان ميشود شورا درست کرد؟ آدم سر  ميبرند.

کسي بايد باشد که نتنها بگويد نکنيد، بتواند تضمين کند که نمي گذارد اين کارها را بکنند. ما در مقابل اين انتخاب قرار گرفته ايم. مبناي بحث گارد آزادي و مبناي بحث دولت موّقت هم همين است.

* من سوسياليسم ميخواهم، همين امروز هم آن را ميخواهم. الان هم به مردم ميگويم دولت موقت اصلأ نظام حکومتي نيست. يک دولت موقت است که کارش اين است که محلل قدرت است. کارش اين است که ظرف شش ماه تکليف نظام حکومتي را روشن کند و آزادي، امنيت و حق انتخاب آزاد و آگاه مردم را تضمين کند.. بايد به مردم فرصت و امکان انتخاب آزادانه و آگاه را داد. مطمئن هستم که اگر مردم انتخاب آزادانه و آگاهانه داشته باشند سوسياليسم را انتخاب ميکنند.  اگر نکنند گير از ماست. کسي که بخواهد سوسياليسم را جز از طريق انتخاب آگاه و آزاد مردم اعمال کند به نتايج تماما ارتجاعي ميرسد. اما کليد قضيه اين است که بايد اين امکان انتخاب آزاد و آگاه را ضمانت کرد. ضمانت هم در قاموس سياست يعني قدرت، يعني قدرت سرکوب کسي کي ميخواهد اين ضمانت را نقض کند.