نقل از کمونیست ١٤٠

پس از "بحران ملوانان"!

 

فاتح شیخ                                                                                                    fateh_sh@yahoo.com              

با آزادی ١٥ ملوان انگلیسی که دو هفته پیش توسط سپاه پاسداران ایران دستگیر شده بودند، یک میان پرده از بحران حاد مناسبات رژیم ایران با انگلیس و آمریکا پایان یافت. خود ماجرا به رغم دراماتیک بودنش اهمیت ویژه ای نداشت، آنچه به آن اهمیت داد مکان این ماجراجوئی در کل رویاروئی رژیم حاکم بر ایران با آمریکا و متحدانش در مقطع فعلی است. رژیم اسلامی با بهره برداری از نقطه ضعف طرف تا اینجا توانسته است یک مدال تفوق نظامی، سیاسی و اخلاقی به سینه خود بزند و حریفش راه دیگری جز قبول منفعلانه آن و تلاش بیثمری برای حفظ آبرو نداشته است.   

این حاصل بالانس واقعی قدرت طرفین نیست، حاصل وخامت موقعیت آمریکا و انگلیس در عراق و بالادستی فعلی رژیم ایران در آن کشور است. حضور آمریکا و انگلیس در عراق، بویژه حضور انگلیس در جنوب عراق، آنقدر پر از سوراخ است که دست رژیم اسلامی را برای دست زدن هرروزه به ماجراجوئی تماما باز کرده است. کشته شدن چهار سرباز انگلیسی در بصره درست در روز آزادی ملوانان، تنها یک مورد دیگر از چنین ماجراجوئیهائی است. سود این ماجراجوئیها برای جمهوری اسلامی هرچه باشد دود آن، مستقیما به چشم مردم ایران و منطقه میرود، چراکه آمریکا و انگلیس هم برای خروج از موقعیت وخیمشان در عراق ممکن است هر آن دست به ماجراجوئیهای به مراتب خطرناکتر و پردامنه تری بزنند. از آنجاکه "بحران ملوانان" آخرین ماجراجوئی جمهوری اسلامی نخواهد بود، بررسی مکان ویژه آن و موقعیت پس از آن، از زاویه شرایطی که برای مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی ایجاد میکند، ضروری است.   

 

خصلت بحران کنونی

بحران جاری، آنجا که به آمریکا و متحدانش مربوط است بخشی از بحران استراتژی میلیتاریستی آمریکا در منطقه و جهان است و آنجا هم که به رژیم اسلامی بر میگردد بخشی از بحران حاکمیت آن در جامعه ایران است.

 روشن است که استراتژی قلدری نظامی آمریکا، که ١٦سال قبل با جنگ ١٩٩١ خلیج شروع شد، دچار ناکامی و شکست شده است. تلاش هر دو جناح هیات حاکمه آمریکا بیرون آمدن از زیر آوار این شکست با صدمات هرچه کمتر است. شکست بوش و حزبش در انتخابات آمریکا، راپورت بیکر- همیلتن و رویاروپی اکثریت دمکرات در کنگره و سنای آمریکا با دولت بوش که این روزها حادتر شده است، همه جلوه های پی در پی ناکامی استراتژی قلدری نظامی آمریکاست.

تصویب لایحه مشروط کردن تایید هزینه نظامی دولت بوش به تعیین جدول زمانی خروج نیروهای آمریکا از عراق تا یکسال و چند ماه دیگر توسط کنگره آمریکا و تهدید بوش به وتو کردن آن، سفر نانسی پلوسی به خاورمیانه و نقض سیاست مخالفت دولت آمریکا با شرکت دادن سوریه در پروسه حل بحران خاورمیانه از عراق تا لبنان و فلسطین، نشانه آن است که آمریکا نیازمند یک عقب نشینی منظم در خاورمیانه شامل تامین شرایط برای تامین خروج به اصطلاح "شرافتمندانه"! از عراق است. برخلاف مخالفت دولت بوش با توصیه های بیکر- همیلتن، دمکراتها روی خط این توصیه ها جلو میروند و به نظر میرسد که دولت بوش هم کم و بیش و با مقاومتها و سرکشیهای محدودی، سرانجام به این راه تن خواهد داد. سیاست دولت انگلیس هم در همان راستاست و در عملی کردن آن هم با مانعی روبرو نیست و بتدریج حضور نظامی اش در عراق را کاهش خواهد داد.

در این میان مشکل مشترک آمریکا و انگلیس و دیگر دولتهای غرب ازجمله آلمان و فرانسه این است که چگونه عقب نشینی منظم از عراق به تبدیل رژیم اسلامی به قدرت فائقه در خاورمیانه منجر نشود. تنش روابط این دولتها با جمهوری اسلامی بر سر پرونده اتمی و افت و خیز فشارهایشان از کانال شورای امنیت سازمان ملل و قطعنامه های ١۷٣۷ و ١۷٤۷ تابعی از این معادله واقعی است.

متقابلا از نظر رژیم اسلامی، تحمیل خود به غرب به عنوان یک طرف غیر قابل اهمال در بحران خاورمیانه (اگر نه قدرت فائقه منطقه)، کلید تحمیل حاکمیت ارتجاعی خود بر مردم و مقابله با نفرت انباشته شده آنهاست. استفاده از نقطه ضعف حضور انگلیس در جنوب عراق و حمله به آن در شامگاه تصویب قطعنامه ١۷٤۷ در شورای امنیت، از یکسو ماجراجوئی "حساب شده"ای در جهت وارد آوردن فشار بر آن دولت و وادار کردنش به نشان دادن نرمش در عرصه دیپلماسی است و از سوی دیگر ابزار منحرف کردن اذهان مردم از قطعنامه شورای امنیت بود. رژیم و صاحبان سرمایه به محض صدور قطعنامه ١۷٣۷ شورای امنیت و به بهانه و زیر پوشش آن، یورش خود به معیشت مردم را گسترش دادند و قیمتها را بالا بردند (برای نمونه قیمت گوجه فرنگی را از سیصد به سه هزار تومان رساندند)، این بار هم رژیم اسلامی با دستگیری ملوانان انگلیسی زمینه را برای یورش بیشتر به معیشت مردم و در عین حال خلع سلاح معنوی آنان فراهم ساخت. به این ترتیب هم موقعیت آمریکا و انگلیس در عراق در برابر بالادستی جمهوری اسلامی و هم قطعنامه های ١۷٣۷ و ١۷٤۷ شورای امنیت، رژیم را در حمله به مردم و فرسایش نیروی مقاومت و مبارزه آنان یاری داد. این رویاروئی بعلاوه میتواند باز هم روحیه سکون و انتظار و سردرگمی را در صفوف مردم گسترش دهد.

 

تصاعد تنش یا کاهش تنش؟

نیاز آمریکا و انگلیس به عقب نشینی منظم از باطلاق عراق و آرام کردن جبهه های دیگر تقابل در منطقه خاورمیانه با توجه به موقعیت دست بالای رژیم اسلامی و اسلام سیاسی در عراق و منطقه، میتواند سیاست آنها را در جهت کاهش تنش با جمهوری اسلامی سوق دهد. این در عین حال یک هدف مقطعی جمهوری اسلامی و نیز هدف خاص آن در جریان "بحران ملوانان" و آزادی آنان برای تحکیم موقعیت ارتجاعی خود بوده است. اظهارات تونی بلر پس از این ماجرا و حتی پس از کشته شدن چهار سرباز بریتانیایی در روز پنجشنبه، آزاد کردن دیپلمات رزیم اسلامی در عراق توسط آمریکا و وعده ضمنی آزاد کردن پنج مامور دیگر رژیم که در اربیل دستگیر شده اند، در کنار سفر نانسی پلوسی به خاورمیانه و تلاشهای تنش زدایانه او در ارتباط با سوریه میتواند نشانه های این رویکرد سیاست آمریکا و انگلیس در منطقه باشد. پیام کنفرانس اخیر سران کشورهای عرب که در آن ملک عبدالله متحد شماره یک آمریکا حضور نیروهای امریکائی در عراق را "اشغال غیرقانونی" خواند و مقامات دولت بوش را برآشفته کرد، در این راستا به اندازه کافی هشدار دهنده بود.

در عین حال، تضاد حاد منافع آمریکا و متحدانش با جمهوری اسلامی و جریانات اسلامی وابسته به آن در عراق و منطقه در کنار ماجراجوئیهای دو طرف، هر آن ممکن است تنش موجود را بصورت تصاعدی و انفجارآمیزی تشدید کند و به تحمیل فاجعه دیگری بدتر از تراژدی جاری در عراق بر مردم ایران و منطقه منتهی سازد.

این دو حالت، دو روی سیاستی است که پس از "بحران ملوانان" برای پیشبرد بحران مناسبات غرب با جمهوری اسلامی میتواند در پیش گرفته شود. آنچه از زاویه مبارزه مردم ایران برای سرنگونی هرچه سریعتر جمهوری اسلامی ضرورت حیاتی دارد، تلاش بیوقفه برای اتحاد نیروهای فعاله مردم و مقابله قاطع با روحیه سکون و انتظار است. واضح است که هر درجه کاهش فضای جنگی و نظامی، در جهت تسهیل شرایط مبارزه مردم و هر درجه ماجراجوئی متقابل جمهوری اسلامی و آمریکا و متحدانش در جهت سخت تر کردن شرایط معیشتی و مبارزه مردم است. کلید پیشرفت در یک کلام اما اتحاد مردم و کنار زدن روحیه مهلک انتظار و سکون و تلاش برای پایین کشیدن هرچه سریعتر جمهوری اسلامی است.

در آستانه اول مه روز جهانی کارگر، نیروی مبارزه متحدانه کارگران، معلمان، زنان و دانشجویان میتواند نوید دهنده رهایی مردم محروم و آزادیخواه ایران از شر رژیم جمهوری اسلامی، از شر قلدری نظامی آمریکا و از شر نظام بردگی مزدی سرمایه باشد.               

**