پراگماتیسم آمریکا و غرب در دوران پس از "انتخاب" احمدی نژاد

ایرج فرزاد

Iraj.farzad@gmail.com

در گرماگرم روزهای "اتنخابات" ریاست جمهوری در ایران، و آنگاه که احمدی نژاد را "پیروز" اعلام کردند، دولتهای اروپائی و آمریکا واکنش قدری تندتر از حد معمول نشان دادند. اما پراگماتیسم همیشگی حاکم بر سیاست این دولتها به آنان حکم کرد که  در ادامه جانب احتیاط را از دست ندهند.

سایت اینترنتی سی ان ان، در یکی از تفسیرهای آن روزها نوشت:

"کلمه hardline حتی برای کسی مثل احمدی نژاد کلمه زیبائی نیست. چرا که او اعلام کرده است که ایران را به قرن ۹ بازنمی گرداند"!

و ما،انسانهای قرن بیست و یکمی، چه اندازه باید از بابت سهم حقوق بشری که منادیان دمکراسی بازار آزاد برایمان  قائل اند، سپاسگزار باشیم؟!

رامسفیلد وزیر دفاع دولت بوش، در همان روزها گفت که "مردم ایران" کسی را انتخاب کردند که "دوست دمکراسی" نیست! و اما اضافه کرد که با وجودی که در حکومت "تئوکراسی" ایران این خامنه ای است که حرف آخر را میزند، اما او امیدوار است که "رئیس جمهور منتخب" در راه       "اصلاحات دموکراتیک" گام بردارد! در همان روزهای اول دولتهای اروپائی که عمق نفرت مردم ایران از رژیم اسلامی را میشناسند، قدری شتابزده از پرونده های تروریستی شخص احمدی نژاد و دست داشتن او در ترور قاسملو و به عنوان یکی از گروگان گیرهای سفارت آمریکا در روزهای پس از انقلاب ۵۷ خبر دادند. اما "قاطعیت" در برابر اسلام سیاسی و ایستادن در کنار مردم ایران که جمهوری اسلامی شرایط سرمایه گزاری و پارو کردن سودهای کلان  را از قبل کار ارزان و توسط  بی رحمانه ترین سرکوبهای توقعات و استاندارهای زندگی بشر امروز فراهم کرده است، با این پراگماتیسم نازل ناسازگار است. به تدریج لحنها ملایم تر شد و نسبت به پخش "شایعات" غیر مستند و "غیر مسئولانه" در باره احمدی نژاد هشدار داده شد.

عذر خواهی جک استرا از "مسلمانان" به مناسبت دهمیبن سال کشتار مردم بوسنی، درست آنجائی که دست تروریستهای اسلام سیاسی و بمب گذارهای انتحاری را خود در ماجرای جنایت هولناک ایستگاههای  مترو و اتوبوس لندن رد یابی کرده اند، عینا روی دیگر همین سیاست سازش و عقب نشینی در برابر توحش و بربریت اسلام سیاسی و در راس آن جمهوری اسلامی است

و این با سیاست دول غربی که جامعه ایران را سزاوار این اندازه از لطف و مرحمت سران اسلام سیاسی تصور میکنند، و سطح انتظارات این مردم را حتی تا قرنها پیش از قرون وسطی نیز تنزل داده اند، کاملا منطبق است. پس از انتخاب احمدی نژاد، فشار دولتهای غربی برای رعایت حال اکبر گنجی، وابراز شک و تردید در این مورد که "رئیس جمهور برگزیده" شخصا نیز با گروگانهای سفارت آمریکا در اوائل انقلاب رفتار خشونت آمیز داشته است، اوج نمایش دفاع از حقوق بشر اینها بوده است. تاریخ بزرگترین کشتارهای سیاسی قرن و قتل عام هزاران زندانی سیاسی در طول این ۲۷ سال حاکمیت سیاه لزومی به یادآوری ندارد. نباید چهره رژیمی را که مصلحت روز ممکن است آنها را به یک سازش علنی تر سیاسی با آن بکشاند، زیاد آلوده کنند. فعلا  یک "تکذیب میکنم" و دادن مرخصی به گنجی، "مانع" تیرگی روابط جمهوری اسلامی و دولتهای غربی را برطرف میکند و راه اصلاحات در مسیر شریک کردن جمهوری اسلامی در مراودات بین المللی را هموار میکند! اسلام سیاسی از منظر دولتهای غربی، حتی پس از رئیس جمهور شدن یک حزب اللهی مظنون به دخالت در عملیات تروریستی، قابلیت اصلاح را به عنوان "حکومت جامعه اسلامی ایران" دارد. این کنه تمام سیاست غرب در قبال جمهوری اسلامی طی این سالها و پس از انتخاب احمدی نژاد هم بوده است.

و به نظر میرسد تا لحظاتی که مردم ایران خود با اراده خویش رژیم اسلامی را به لبه پرتگاه و سقوط سوق ندهند، سیاست و دیپلوماسی دول غرب هنوز بر این مبناست که دنیای سیاست و حاکمیت و قانونگزاری برای مردم جهان با اسلام سیاسی در قدرت را شریک شوند.

به نظر میرسد وقتی این امیدها نقش برآب شوند، آنوقت نیز سیاست این دولتها نه دفاع از مردم ایران، که اتخاذ سیاست لشکرکشی و آن بساطی است که در عراق کنونی می بینیم. در هر حال حاصل هر دو سیاست "دمکراتیک" مماشات با اسلام سیاسی یا وارد شدن به لشکرکشی و اشغال نظامی، تقویت اسلام سیاسی و باز گذاشتن دست آن در جنایت علیه مدنیت است. تاوان سیاست سازش دول غربی با اسلام سیاسی را قربانیان بی گناهی میدهند که دیروز در لندن و امروز در جنازه لت و پار شده کودکان در خیابانهای بغداد و ترور و سربریدنهای هر روزه در گوشه و کنار عراق شاهدیم. قصدشان این است که جامعه بشری را با این فضای خوف و وحشت به تسلیم بکشانند، سیاست رسمی شان این است که همه ما را وادار کنند که به این باجگیری تروریستهای انتحاری و این شانتاژهای جنایتکاران اسلام سیاسی و صف آرائی تروریسم عیان رضایت دهیم و با این کابوسها زندگی روزانه را سر کنیم.

 

چنین پیداست که دول غربی، حتی با انتخاب یک پاسدار متعصب و مکتبی در جمهوری اسلامی، هنوز دارند پذیرش اسلام سیاسی را به عنوان شریک در حاکمیت جهان و نماینده یک نظام و روش حکومتی بر مردم دنیا مزمزه میکنند، همانطور که حکومت خاندان شیوخ خلیج و سلطه موروثی مشتی دیکتاتور را به عنوان حکومتهای برخاسته از طبیعت و "تمدن" خودویژه "جهان عرب" به رسمیت شناخته اند. اصطلاح "کشورهای اسلامی" و به حساب آوردن انتخاب امثال احمدی نژاد به عنوان نتیجه رای "مردم مسلمان ایران"، گویای این حقیقت است.

 

دولتهای غربی تا زمانی که مردم ایران به همراه نیروهای مدافع مدنیت جامعه ریشه های اسلام سیاسی را خشک خواهند کرد، سعی میکنند از میان دو راه سازش با اسلام سیاسی و انتظار "تحولات دمکراتیک" توسط عناصری که تاریخی از جنایت را علیه بشریت در کارنامه خود دارند و یا راه عراقیزه کردن و اشغال نظامی، یکی را انتخاب کنند. راه سوم یعنی دست کشیدن از شراکت با حاکمیت اسلام سیاسی و دفاع از مردم ایران و قربانیان تروریسم، در دستور و در راستای منافع اینها نیست. از طرف دیگر با توجه به بن بستی که در عراق با آن روبرو شده اند، سیاست اشغال نظامی و دخالت مستقیم علیه جمهوری اسلامی با دورنمای تیره تر و بن بستی غیر قابل خروج تبدیل شده است. تنها عاملی که تردید و دودلی را در این تجدید تقسیم میدان سیاست و حاکمیت، تشدید میکند، وجود یک نیروی عظیم در یک جامعه هفتاد میلیونی ایران با اکثریتی جوان و پرتوقع و صف میلیاردی جهان متمدن است.

جامعه ایران در مقابل، باید بتواند راه درست و کم مشقت خلاصی از این وضعیت را انتخاب کند و حول منشور سرنگونی رژیم اسلامی، پلاتفرم و ادعانامه خود علیه بنیادهای اسلام سیاسی را ارائه دهد. تا جائی که به ما، حزب و نیروی حکمتیستها بر میگردد، در برابر سیاستهای دول غربی برای سازش و مماشات با اسلام سیاسی و یا سناریو اشغال نظامی و عراقیزه کردن ایران، به اتکا منشور سرنگونی و بیانیه تضمین حق مردم برای انتخاب نظام آتی ایران، آلترناتیو جهان مدنیت پیشرو و اتکا به دستاوردهای بشریت مدرن و متمدن و دفاع از حقوق مدنی مردم ایران را برگزیده ایم.

دول غربی را باید وادار کرد که به نیروی عظیم مدنیت دنیای غرب تسلیم شود و در کنار مردم ایران، از سیاست پراگماتیستی و قصد شراکت سیاسی با اسلام سیاسی دست بردارد.  

پاسخ ما به این جنگ تروریستی و باج خواهی از جهان مدنیت "نه" است، میگوئیم قرن ها از آن دورانی که مردم سایه سیاه حکومت انکیزیسیون را کنار زده و دست مذهب و کلیسا را از حکومت ودخالت در زندگی مردم قطع کرده اند، گذشته است، میگوئیم سالهائی بوده اند که طی آن حتی اکثریت جهان را آزادیخواهان و سوسیالیستها تشکیل داده اند، میگوئیم با جنایات انتحاری و با افسارگیسختگی تروریسم اسلامی و با سرنوشت مقدری که دمکراسی بازار آزاد سرمایه برایمان ذخیره کرده است نباید اجازه داد در اوائل قرن ۲۱، ما را به قعر سیاهی و به قرن ۹ بازگردانند.

 

۱۳ ژوئیه ۲۰۰۵

۲۲ تیر ۱۳۸۴