گنجى قهرمان يک جنبش شکست خورده است!

مهرنوش موسوى

اکبر گنجى بايد آزاد شود. هيچ کسى را نبايد به جرم ابراز عقيده سياسى اش به زندان انداخت. ما اعلام کرده و ميکنيم که کليه زندانيان سياسى بايد آزاد شوند. گفته ايم و ميگوييم که يکى از نمادهاى به زير کشيدن اين نظام، باز کردن در زندانها، ملغى اعلام کردن اعدام، سنگسار، شکنجه، حبس ابد و برچيدن و خلع سلاح سپاه، اطلاعات، نيروهاى انتظامى و دستگيرى و محاکمه سران نظام و کليه فرماندهان و عاملين نيروهاى سرکوب است. اگر دادگاهى بايد به جرم امثال اکبر گنجى به خاطر تلاش عملى عليه مردم ايران، يعنى به جرم فعاليت در دايره سياسى ايدئولوژيک سپاه، سازمان اطلاعات و ارشاد و... رسيدگى کند، بطور مسلم دادگاه مردمى است که فلسفه قضايى ناظر بر تلاش آنها، انتقام جويى نيست. دادگاههايى که بر ويرانه هاى سرنگونى نظام تشکيل شده و به اعمال کليه سران نظام و دست اندرکاران آن به جرم جنايت بيش از ٢ دهه عليه بشريت رسيدگى کرده، به محاکمه آنها جلو چشمان بيدار بشريت متمدن بپردازد. بگذار مردم دنيا داستان قتل عام انقلابيون را بعد از دادگاه نورنبرگ پس از سقوط نازيها و بسيار وسيعتر و عادلانه تر از آن، از زبان طراحان و برپا دارندگانش در ايران بشنوند. کسانى که ادعا دارند که اکبر گنجى به خاطر افشاگريهايش از يک گوشه کوچک از جنايات رژيم به زندان افتاده است، اگر ريگى در کفش نداشته باشند، قاعدتا بايد از اين منشور ما حمايت کنند. ما ميخواهيم کل داستان جنايتهاى عاليجنابان و رهبران رژيم، فرماندهان سپاه و...، سران حکومت، عوامل سرکوب و شکنجه، اطلاعات و تير خلاص زنهاى وى و... را و از جمله داستان تلاش عملى خود گنجى را از زبان خودشان، رو به مردم ايران و دنيا در دادگاههاى صالح مردم بشنويم. اکبر گنجى خود قربانى نظامى است که حتى در آخرين دوره آزادى موقتش از زندان از "امام خمينى"، جلاد و سازمانده تروريسم اسلامى، به عنوان رهبر با قاطعيت نظام نام ميبرد. گنجى قربانى نظامى است که عمرى براى سرپا نگه داشتن آن عرق ريخته است. گنجى از جمله کسانى است که در کنفرانس برلين در جلو چشم همه ما کمونيستها، آزاديخواهان و انقلابيون، از موجوديت نظام دفاع، آن را قابل اصلاح دانسته به کسانى که شعار "زندانى سياسى آزاد بايد گردد" را و "مرگ بر جمهورى اسلامى" را فرياد ميزدند، با لهجه "بسيجى" اخلالگر و آشوبگر ناميد! اينکه گنجى اکنون زندانى همين نظامى است که زندانهايش با تلاش سپاه و اطلاعات و امثال وى در سالهاى ٦٠ و ٦٧ پر شده و شاهد اعدام و کشتار و قتل عام بيش از ١٥٠ هزار تن از نسل جوان کمونيستها، انقلابيون و آزاديخواهان بوده است، کوچکترين تغييرى در باره موقعيت سياسى وى، اهداف وى، اعمال وى براى ما و مردم ايران نميدهد. زندانى بودن وى، ذره ايى از بار اعمال وى در جهت تلاش عملى براى نجات نظام و بر عليه مردم کم نميکند.جنبش ملى-اسلامى و بعضا حتى راست محافظه کار پرو غرب و جرياناتى از سلطنت طلبان بايد بدانند که ما يک بار تلاش براى عروج گنجى را بر بستر دوم خرداد در کنفرانس برلين نقش بر آب کرديم. نميگذاريم که به بهانه تلاش براى آزادى وى، از در عقب، وى را مطرح، او را "رهبر آزاديخواهان"، "نماد مقاومت" و... جا بزنند. اين کارت سوخته است. ما در روز برو بياى امثال گنجى و حجاريان نگذاشتيم "برادران روشنفکر شده سپاه" را قهرمان مردم و "روشنفکر" جا بزنند. گنجى قهرمان جنبشى است که تمام قهرمانيشان سهيم بودن عملى و سياسى در جهت سرپا نگه داشتن اين نظام بوده است. اين جنبشى است که قهرمانش گنجى است و قهرمان گنجى اش خمينى است! اينها همان کسانى هستند که با علم "احتراز از فاشيسم" آمده بودند تا رفسنجانى را قهرمان کنند، نگرفت، حال به سراغ نورى در انتهاى تونل امثال گنجى رفته اند. همگيشان بايد بدانند که مردم ايران هوشيارند. نميگذارند تلاش براى آزادى گنجى را به يک پروژه سياسى در جهت عروج وى تبديل کنند. حزب دمکرات، سازمان زحمتکشان، فدائيان اکثريت، کليه سازشکاران و اليت دوم خردادى شکست خورده و..... که اين فرصت را غنيمت شمرده از وى به عنوان "نماد آزادى" و "رهبر مقاومت و مردم" نام ميبرند، بهتر است براى بحران سياسى و سردرگمى خود فکر بهترى بکنند. با اين تلاش عمق پروژه سياسى شان را از لاف زدن از "آزادى" به نمايش ميگذارند. فدايى اکثريت و هم خانواده ايهاى توده ايى و ناسيوناليست آنها بايد وى را اين چنين بنامند، مگر نه اينکه ميخواستند سپاه گنجى را به سلاح سنگين مجهز کنند؟در قطعنامه پايانى تظاهراتى که خانواده و اين افراد براى آزادى وى در مقابل دانشگاه تهران صادر کرده اند از گنجى به اين عناوين ياد ميکنند: "شير آهن کوه مردى چون وى ( اين ادبيات شرقزده اسلامى، مردسالارانه و متعفنى از نوع محمود دولت آبادى است)، راست قامتانه، تهديدات و خودنمايى قدرت را به سخره گرفته است ..... براى بيدارى دلهاى خفته و هوشيارى افسون زدگان قدرت، تن نحيف خود را به دست اعتصاب غذا سپرده است.."

اين کلمات رو به جنبش خودشان است. اين درد بى درمان جنبش ملى-اسلامى است که "افسون زده قدرت" بوده و هست. در قدرت رژيم اسلامى براى سرکوب و خفقان، سهيم بوده و هست. تمام مشکل اين جنبش از روز تولد جمهورى اسلامى، کشمکش بر سر چند و چون سهيم شدن در قدرت بوده و هست. اکنون نيز گنجى را همچون رفسنجانى، همچون خاتمى و... براى همين ميخواهند. داستان تلاش اينها نه فقط به مردم ايران ربطى ندارد، بلکه تقلاى بى پايه ايى براى سوار شدن بر جنبشى است که امثال گنجى را خوب ميشناسد. هيئت حاکمه آمريکا، جرج بوش، دول غربى و کسانى که در بن بست کامل سياسى در مقابل تروريسم اسلامى به سر ميبرند، آنها که يک روز به شيرين عبادى دل ميبندند، جايزه ميدهند، يک روز هاشمى را به سى ان ان ميبرند و زير بالش را ميگيرند، يک روز روى گنجى سرمايه گذارى ميکنند، ميدانند که تمام اين تقلاها به تخت سينه حقيقت ابراز وجود سياسى مردم، نه بژرگ مردم به اين شخصيت چرخانيها و پروژه هاى سياسيشان خورده، نقش بر آب شده و ميشود. اين يکى که ديگر امتحانش را مدتها قبل پس داده است!گنجى بايد آزاد شود، همين! آزاد شود و به جاى طراحى مانيفستهاى عبور از جمهورى اسلامى بدون دخالت مردم و بدون سرنگون کردن و درهم شکستن کل ماشين تروريسم جمهورى اسلامى، وعده دادن به صندوق بين المللى پول و التزام به حفظ منفعت آمريکا، داستان فعاليت عملى و اجرايى اش را در سپاه و اطلاعات و.. براى سهولت کار مردم در دادگاهايشان بنويسد!

اين راه بهترى براى طلب بخشش کردن از مردم و جهان متمدن است!