سوال بر سر این است که رهبری اعتراض عمومی و تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی بدست کدام سنت خواهد افتاد؟

 

مصاحبه تلویزیون پرتو با کورش مدرسی درباره ١٦ آذر، در تاریخ ١٠ آذر  ١٣٨٤

به نقل از جوانان حکمتیست شماره ٦٧

مصطفی اسدپور: "١٦ آذر روز آزادی و برابری، روز تحکیم رهبری چپ" این عنوان نوشته شما در رابطه با ١٦ آذر است. می خواستیم در همین مورد با شما صحبت کنیم. در گوشه دیگری از نوشته شما آمده است که "تمام تلاش برای سازمان دادن بزرگترین و رادیکال ترین اعتراض ممکن را باید کرد." یعنی چه، چگونه باید این کار را کرد؟ اما اجازه دهید از یک سوال دیگر شروع کنم. وقتی به ادبیات، به سیاست و به نشریات حزب نگاه می کنیم جای تهییج اینکه این روزها باید چنین و چنان کرد خالی است. مسئله چیست؟

 

کورش مدرسی: تهییج که حتما هست. اما اوضاع در ایران به شدت پیچیده است. تناسب قوا بخصوص در رابطه با دانشگاه ها متفاوت است. اینکه اعتراض بزرگ یا کوچک کرد را ما بیشتر به رهبران محلی و کسانی که در این زمینه درگیر هستند سپرده ایم. چون در بعضی جاها امکان اعتراض بزرگ وجود دارد و در بعضی جاها نه. ما بی خودی نمی خواهیم ماجراجویی کنیم و دانشجویان را به رو در رویی بکشانیم که به ضرر تمام شود. نمیخواهیم اجبار کنیم که کارهایی را انجام دهند که از دایره امکانات خارج باشد. چنین کاری هم خیلی ساده است و هم بی مسئولیتی. آدم میتواند به اصطلاح بیرون گود بنشیند و بگوید لنگش کن! در نتیجه مسئله اصلی این است که اعتراض و فضای اعتراضی وجود داشته باشد. تلاش کنیم که همه جا اعتراض به وسیعترین شکل ممکن صورت گیرد. منتها "به وسیعترین شکل ممکن" وقتی که زیر "ممکن" آن خط می کشیم اعلام می کنیم که مواظب خودتان باشید این دست و بال را کمی می بندد. می خواهم بگویم که ما دعوت به عصیان نمی کنیم بلکه دعوت به اعتراض سازمان یافته می کنیم. اعتراض سازمان یافته تناسب قوا برمیدارد چون رهبر و سخنگو علنی دارد. مان نمیخواهیم رهبری چپ را به یک رودرروئی زودرس با دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی بکشانیم.  در نتیجه بعضی جاها ممکن است تظاهرات شود و بعضی جاها رهبران عملی تصمیم بگیرند که نمی شود این کار را کرد.

به نظر من صرفا کوچک و بزرگ بودن تظاهرات زیاد تعیین کننده نیست. تلاش برای اعتراض و پرچمی که این اعتراض بلند خواهد کرد تعیین کننده است. امروز با فقدان دو خرداد در صحنه سیاست جامعه و خلائی به لحاظ امکانات فعالیت علنی به وجود آمده و همچنین خلائی که باید توسط رهبری و سازمان چپ پر شود. این مسئله مهم است که جامعه متوجه شود که دانشجویان معترض به چه چیزی اعتراض دارند. این بیشتر از داد و بیداد صرف تعیین کننده است. باید هوشیار بود و فراخوان حساب شده داد.

 

مصطفی اسدپور: شما در مورد مضمون اعتراض صحبت کردید و در نوشته تان به "روز تحکیم رهبری چپ" اشاره کرده اید. "تحکیم رهبری چپ" در مقابل چی و کی؟ برای نمونه سال گذشته در مقابل شعار "آزادی و برابری" در دانشگاه ها شعار "رفراندوم" نیز در گوشه هایی بلند شد. آیا منظور شما مقابله با شعارها، پرچم ها و طرحهای دیگر است؟ با چه کسانی باید مقابله کرد؟

 

کورش مدرسی: مقابله با جمهوری اسلامی است. در زمان زنده بودن دو خرداد یک چتر عمومی اعتراضی وجود داشت. دو خرداد همهمه و سر و صدایی را در جامعه به وجود آورده بود که در متن آن چپی ها هم حرفشان را میزدند و شاید ایزوله و تنها به نظر نمی رسیدند. با پایان دو خرداد، این مکانیسم از کار افتاد. جامعه الان احتیاج به جلو آمدن رهبران جدید دارد. که این میتواند رهبری چپ یا راست در اپوزیسیون باشد. ما باید تضمین کنیم که این رهبری، رهبری چپ باشد.

جامعه احتیاج به شبکه رهبری تازه ای دارد  که جایگزین شبکه رهبران دو خردادی که قبلا وجود داشت و قابلیت هایی که پیدا کرده بود را بگیرد. مثلا قبلا دفتر تحکیم وحدت بود که فضای عمومی اعتراض زیر پوشش اسمی آن در دانشگاه شکل می گرفت. این نهاد به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک ورشکسته شد و رفت. به هزار فرقه تبدیل شد و تازه به آنها هم اجازه فعالیت نمی دهند. جامعه، اینجا بحث ما در مورد محیط های دانشگاهی و تحصیلی است، احتیاج دار که به جای آن سخنگو ها، آن آن شبکه امکانات سازنده فضای عمومی، کسان و جریاناتی جلو بیایند، مردم را متشکل و متحد کنند، پرچم دستشان بدهند، هدایت شان کنند، از جانب آنها استدلال کنند و رهبری جدیدی را در مقابل با جمهوری اسلامی به وجود آورند. این رهبری جدید را می تواند از صف عمومی اپوزیسیون راست و امروز فدرالیست باشد  و هم می تواند از چپ و کمونیست. اینکه کدام جریان این نقش را بازی خواهد کرد را نتیجه کشمکش سیاسی و تشکیلاتی – سازمانی میان اپوزیسیون چپ و راست برای تبدیل شدن به رهبر مردم علیه جمهوری اسلامی تعیین خواهد کرد. ما تمام تلاشمان این است که چه در ابعاد محلی و چه در بعد سراسری چنین رهبری چپی را تامین کنیم و آن را بر راست پیروز گردانیم.

 

مصطفی اسدپور: سوالی که می خواستم اینجا مطرح کنم این است که رهبری چپ تا آنجا که به دانشجوها مربوط می شود در سطح کل جامعه یعنی شعار "آزادی و برابری" آنها چه نقشی را در تامین رهبری چپ در سطح جامعه می تواند ایفا کند. آیا شما انتظارات بزرگتری از  دانشگاه  در مقابل ١٦ آذر قرار می دهید؟

 

کورش مدرسی: نه. دانشجو موقعی که اعتراض می کند برای خواسته های دانشجویی اعتراض نمی کند. دانشجو به عنوان یک آئینه ای از جامعه اعتراض می کند. در جوامعی شبیه ایران اختناق زده و اسلام زده، دانشگاه تبدیل به یکی از کانونهای پیشرو فکری و سیاسی جامعه  می شود. در نتیجه دانشجو نماینده اعتراض است. در دانشگاه مثل کل جامعه چپ، راست، کمونیست، مذهبی، ملی، سلطنت طلب، اسلامی و ... پیدا می شود. یک محیط روشنفکری است با همه جور آدم.

 سوال بر سر این است که در این محیط رهبری اعتراض عمومی و تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی به دست کدام سنت خواهد افتاد؟  "آزادی و برابری" سنتا یکی از شعارهای عمومی چپ و کمونیستها بوده است که در چند سال گذشته اعتراض دانشجویان خود را با آن تداعی کرده است. جامعه با این اسم و این شعار آنها را می شناسد.

معلوم است اگر شما بیایید و در مورد  فارس و ترک و کرد و عرب و بلوچ و ...  حرف بزنید، فدرالیست هستید. اگر از آزادی انسانها، از برابری انسانها حرف بزنید، چپ و کمونیست هستید. اگر از اسلام و حکومت عدل علی و ... حرف بزنید، مسلمان هستید. اگر از نور و قسط و از این چیزها حرف بزنید لابد طرفدار احمدی نژاد هستید.

اینها مهری است که در جامعه به هر اعتراضی زده می شود. "آزادی و برابری" مهری است که محتوای انسانی، محتوای برابری طلبانه و آزادیخواهانه کل مطالبه چپ و کمونیستها و طبقه کارگر را در مقابل جامعه قرار می دهد و اعلام می کند که دانشجو آزادی می خواهد، دانشجو برابری انسانها را می خواهد. و حول این پرچم، می توان این خواست عظیم انسانی را به کرسی نشاند.

می خواهم بگویم که "آزادی و برابری" هویت یک نوع پرچم و مطالبه انسانی و بالا بردن توقع یک جامعه است.  اگر این شعار دست بالا پیدا کند معنی اش این است که وقتی جامعه می گوید جمهوری اسلامی را نمی خواهم در مقابل آزادی و برابری را به عنوان شکل تاریخی و داده آن جامعه می خواهد. این شعار نتیجه اعتراضات پی در پی در چند سال گذشته است و هویت برابری طلبانه و آزادیخواهانه خود را به این اعتراضات کوبیده است.

 

مصطفی اسدپور: شما به رفتن و محو شدن دوم خرداد و امکاناتی که خودبخود در اختیار دانشجویان چپ قرار می گرفت،  اشاره کردید. چپ ها می توانستند از آن محمل استفاده خود را بکنند. اما الان آ جمهوری اسلامی رو در روی دانشجویان چپ قرار گرفته است. برای تحکیم رهبری چپ و آن کاری که شما گفتید چه ستونهای تازه تری برای اتکاء دانشجویان چپ پیدا شده است؟

 

کورش مدرسی: نکته این است که دو خرداد از صحنه حذف شده است. این یک جنبه مثبت دارد از این لحاظ که جریانی که می خواست جمهوری اسلامی را نگه دارد از صحنه حذف شده و ما هم به نوبت خودمان تلاش کردیم که حذف اش کنیم. اما بعد از این شکست چپ تنها صدای اعتراض سازمان یافته جدی در جامعه مانده است و صدایش قابل تشخیص تر است و به یک معنی چون در متن یک سکوت نسبی حرف می زند، تنها تر و به نظر  ضعیف تر می رسد. این یک دوره موقت است. امکانات و به قول شما ستون های تازه ای به وجود آمده است که مهمترینش این است که جامعه دنبال رهبر رادیکال و سرنگونی طلب میگردد. جامعه دارد بر متن جنبش سرنگونی دنبال رهبر می گردد و لااقل آن چپی که ما نمایندگی اش می کنیم (منظورم چپ جامعه است نه احزاب چپی) حرف و سیاست روشن دارد و می تواند جنبش سرنگونی را با پرچمی که به دست مردم می دهد متشکل و هماهنگ کند. بیشترین امکانی که فراهم آمده است این است که جامعه دارد دنبال رهبر میگردد و چپ می تواند در این دوران خود را در برابر جامعه قرار دهد و رهبر شود. این درست نقطه ضعف سنتی چپ است که طی ٦٠ – ٧٠ سال گذشته چه در ایران و چه در اروپا چپ نتوانسته است رهبر جامعه شود. همیشه رهبر گروه خودش، سازمان و فرقه و محفل  خودش بوده است و وقتی هم که رهبر جامعه شده، سیاست ا را رقیق کرده! امروز یکبار دیگر این امکان جلو چپ باز شده است که بعنوان رهبر رادیکال و کمونیست جامعه ظاهر شود و حرف بزند. اینکه رهبران چپ و کمونیست چه حرفی را در داخل کشور علنی بزنند بستپی به تناسب قو دارد.  باید در تناسب قوای فعلی بگنجد. اما به هر حال باید مردم را هوشیار و متحد کند.

مهمترین فاکتوری که چپ باید تشخیص دهد این است که رسالت متحد کردن و رهبری کردن مردم را به عهده گیرد. وظیفه مردم نیست که از ما تبعیت و پیروی کنند، وظیفه ما و رهبران چپ جامعه است که مردم را به پیروی و تبعیت از سیاست های خودمان و رهبری چپ بکشانیم. ین خاصیتی است که رهبران علنی چپ باید یاد بگیرند و کسب کنند. اگر شما به جریانات دست راستی، ناسیونالیست، اسلامی، ارتجاعی و ... نگاه کنید تا آنجا که جریانات اجتماعی هستند این خاصیت را از خودشان بروز می دهند. چپ رادیکال تنها با فرقه خودش حرف می زند. حرف هایش را فقط خودش می فهمد. فکر می کند اگر داد و بیداد کند و بیشتر جیغ بکشد و شعار بدهد مردم بیشتر به سمتش خواهند آمد. چپ از تامین یک رهبری عاقل، یک رهبری رادیکال و عمیق و دوربین اجتماعی و توده ای ناتوان بوده است. اینجا یک بار دیگر شانسی در مقابل ما به عنوان کل کمونیستها و چپی های جامعه قرار گرفته که به عنوان رهبر مردم و جامعه ظاهر شویم و مردم ما را به عنوان رهبران خودشان نگاه کنند نه اینکه به عنوان رهبر گروه خودمان یا آدم مشهور و ... که خیلی ها مشهور اند اما رهبر هیچکس نیستند. بحث من این است که دانشجویان چپ و کمونیست ها، در مقابل این وظیفه و امکان قرار گرفتند و باید این نقش را ایفا کنند.

 

مصطفی اسدپور: سوالی که مطرح می شود رابطه ١٦ آذر با خارج از دانشگاه است. اجازه دهید یک سوال مشخص تر در این مورد از شما بکنم. اگر در مورد جامعه ایران صحبت شود با اعتراضات گسترده کارگری روبرو خواهیم شد. نارضایتی گسترده در سطح عمومی وجود دارد. ١٦ آذرهای قبلی ما شعارهایی در دفاع از کارگران پتروشیمی و غیره داشتیم. از یک طرف گفته می شود که ربط دادن و اشاره اعتراضات کارگری یا اعتراضات اجتماعی دیگر به ١٦ آذر و اتفاقات دانشگاه وزنه تازه تری به دست دانشجویان می بندد و از طرف دیگر گفته می شود که این حمایتها می تواند کمک بیشتری به اعتراضات دانشجویان باشد. فکر می کنید چه رابطه ای بین اینها وجود دارد؟

 

کورش مدرسی: اگر کسی می خواهد رهبر چپ و کمونیست جامعه شود، به نظر من، قبل از هر چیزی باید رهبر طبقه کارگر شود. بعلاوه اگر شما چپ و کمونیست هستید کارگر نیروی طبقه شماست. شما ممکن است به عنوان دانشجو وارد ١٦ آذر شوید ولی کسی ١٦ آذر را بر اساس مطالبات دانشجویی ارزیابی نمی کند. ١٦ آذر در رابطه با مطالبات سیاسی عمومی در سطح کل جامعه ارزیابی میشود.

نیروی اصلی ما بعنوان کمونیستها و چپ جامعه، نیرویی که می تواند جمهوری اسلامی را شکست دهد و ما داریم به میدانش می آوریم نیروی طبقه کارگر است. در نتیجه باید راجع به آن حرف زد ولی نه فقط راجع به طبقه کارگر. به نظر من به عنوان کمونیست طبقه کارگر که جامعه نقطه رجوع اش است باید راجع به مسئله زن حرف زد، باید راجع به آپارتاید جنسی حرف زد، راجع به هویت های قومی و مذهبی حرف زد. باید به عنوان رهبر مسئله  انسان در آن جامعه ظاهر شد.

طبقه کارگر نیروی طبقاتی ما است اما از سر جامعه که نگاه کنید هر درجه رفاه برای طبقه کارگر باعث داغ تر شدن تنور مبارزه می شود و کارگر با دست و بال باز تری وارد میدان خواهد شد. و همینطور برابری زن و مرد،  و اینکه هویت انسانی را جای هویت قومی و مذهبی بگذاریم. یک دور در انقلاب ٥٧ هویت مذهبی را هویت انسانها کردند و حالا می خواهند هویت قومی را هویت انسانها کنند. همانطور که مردم می توانند هویت مذهبی نداشته باشند، می توانند هویت قومی و ملی هم نداشته باشند. اینها جهت های عمومی است که باید توسط چپ در جامعه تامین شود.

اینکه برای تحقق این هدف چه باید کرد؟ برمی گردد به شرایط و موقعیت و تناسب قوای فعلی. حتی در خود تهران شرایط دانشگاه ها متفاوت است. کردستان حالت دیگری دارد، مشهد و اصفهان یک جور دیگر است. هنوز یک تناسب قوای سراسری واحدی حاکم نیست. در نتیجه چپ نقش های متفاوتی در جاهای مختلف بازی می کند. قابلیت و برد مختلفی پیدا می کند. بنظر من نمی توان یک نسخه واحد برای همه پیچید. جهت را باید تشخیص داد.

 

مصطفی اسدپور: اجازه دهید من دو سوال کوتاه راجع به ١٦ آذر فعلی از شما بپرسم. خیلی خلاصه جمهوری اسلامی کفش و کلاه کرده با نیروهای مختلف حراست و بسیج برای دندان نشان دادن. عملیات ایذائی بر علیه دانشجویان می کند. از جمله اینکه یک آیت الله را همین روزها رئیس دانشگاه کرده اند. کلا کشمکش هایی را در دانشگاه ها به وجود آورده اند. چقدر می توانند حریف این قضیه شوند؟

 

کورش مدرسی: بستگی به نیرویی دارد که می توانند به میدان بکشانند. باز هم تکرار می کنم که دانشجوها به طور تنها حریف نمی شوند. اگر دانشجویان چپ بتوانند رهبر بخش وسیعی از میلیتانسی، رزمندگی، و رادیکالیسم اجتماعی در محیط دانشگاه و جامعه شوند در نتیجه نیروی زیادی را می توانند به میدان بیاورند و جلو این ماجرا بایستند. در نتیجه جواب محتومی وجود ندارد. این به کار و فعالیت ما به عنوان رهبران چپ در محیط های دانشگاهی بستگی دارد. چقدر می توانیم تاثیرگذار باشیم، چه قابلیت هایی برای برنده شدن در این جنگ نشان میدهیم.  برد در این جنگ بستگی به فرماندهانی دارد که جنگ را می چرخانند، نیرو متشکل می کنند. نیرویشان را به میدان می آورند و طرف مقابل را عقب می زنند.

امکان عقب زدن رژیم کاملا هست. شلنگ تخته هایی که جمهوری اسلامی الان می ریزد و به بسیج امکان جلسه و اجتماع می دهد و حتی به دفتر تحکیم وحدتی ها نمی دهد، می تواند به یک عصیان یا کشمکش عمومی تبدیل شود. و چپ باید بتواند اینجا نقشش را بازی کند. باید برگشت و داخل هر محیطی را دقیقتر نگاه کرد.

راستش بهترین راه این است که با ما تماس بگیرند تا ما  ویژگی هر محیطی را توضیح دهیم. من اینجا پشت این دوربین نمی توانم بطور اخص بگویم که تهران، اصفهان، مشهد، کردستان یا ارومیه رفقای ما یا کسانی که از طریق ما به هم مرتبط هستند باید چکار کنند.  ملاحظات امنیتی اجازه چنین کاری به ما نمی دهد. یکی از ارکان متحد شدن رهبران دانشجویی این است که با ما تماس بگیرند و ما دستشان را در دست همدیگر بگذاریم.

 

مصطفی اسدپور: خیلی از دانشجویان هر سال می گویند که این اعتراضات و تجمعات می توانند جرقه ای باشند که کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند. شما با چنین برداشتی چقدر موافقید؟

 

کورش مدرسی: ببینید، این امکان وجود دارد. به این خاطر که جمهوری اسلامی فضایی را بوجود آورده است که عصیان در آن ممکن است. و هر شلوغی بخصوص در تهران و شهرهای بزرگ می تواند به تعرض مردم به نهادهای سرکوبگر جمهوری اسلامی تبدیل شود و منجر به سرنگونی جمهوری اسلامی شود. به همین سادگی! منتها به نظر من نیروی چپ و آگاه جامعه نباید روی این سرمایه گذاری کند. باید روی سرنگون شدن حساب شده و متحد زیر یک پرچم روشن سرمایه گذاری کند. و گر نه سرمایه تان روی لاتاری سیاسی را گذاشته اید که ممکن است ببرید و بیشتر ممکن است ببازید. و تازه اگر هم ببرد معلوم نیست که چی از آن بیرون خواهد آمد. قرار است چه کسی جای اینها را بگیرد. آیا وضع مردم بدتر می شود یا بهتر؟

به هر حال عصیان ممکن است. قیام هم ممکن است که باید در این حالت رهبران چپ بتوانند در جهت درست هدایت اش کنند. منتها ما باید در تدارک به حرکت درآوردن، و به میدان آوردن نیرو  و سازمان دادن قیام خودمان باشیم و این احتیاج به سازمان دادن و متشکل کردن جامعه به زیر پرچم و شعاری واحد و روشن دارد.