TLogo


 

در دفاع از منشور سرنگونی جمهوری اسلامی

 

 

ثریا شهابی

۳ آوریل ۲۰۰۵

soraya_shahabi@yahoo.com

 

مقدمه کمونیست: شش سال پیش، هنگامی که حزب حکمتیست، منشور سرنگونی جمهوری اسلامی را منتشر کرد، موجی از "انتقاد" علیه این سند و سیاست حزب حکمتیست،  از جانب نیروهایی که  خود را چپ و سرنگونی طلب میدانستند، و از جمله از جانب حمید تقوایی و تعدادی از اعضا رهبری حزب کمونیست کارگری، براه افتاد. نقدهایی که همان روزها از طرف رهبری و فعالین حزب حکمتیست پاسخ گرفت.

امروز با توجه به این که:

- "منشور سرنگونی" بعنوان یکی از پایه های تقابل کمونیسم ایران با جمهوری اسلامی، در جریان "جدل" کیهان شریعتمداری با "داب"، مجددا مطرح شده است و در سطح جامعه در مورد آن صحبت میشود،

- و با توجه به اینکه یکی از منتقدان پروپاقرص دیروز آن سند، یعنی حزب کمونیست کارگری،   امروز خود ظاهرا چرخش کرده، و منشور سرنگونی منتشر کرده است، منشوری که مخلوطی است از مواضع اصلاح طلبان علیه ولایت فقیه (مطالبات کروبی و موسوی) و منشور حزب حکمتیست، است.  

 

از این رو، انتشار یکی از پاسخ هایی که شش سال پیش در دفاع از منشور سرنگونی حزب حکمتیست داده شد مفید است،  که آن را در زیر میخوانید. این نقد، زمان انتشار،  سال ۲۰۰۵، تحت عنوان: از "درستایش سکوت" تا "در ستایش خودم"،  منتشر شد.

۲  مه ۲۰۱۱

 

مقدمه:

نقد حمید تقوایی بر بیانیه و منشور سرنگونی رژیم، منتشره حزب کمونیست کارگری- حکمتیست، خواندنی است. خواندنی است نه به این خاطر که طی این نقد، در مسائل و سئولات جدی بر روی خواننده باز میشود. این مقاله خواندنی است به این خاطر که کسی را که تصور میکرد ممکن است در نقد دوست سابق مان، حمید تقوایی حرف جدی با بند انگشتی عمق پیدا کند، را تماما ناامید میکند. خواندنی است به این خاطر که  نقد او به ما، منتفد را به چاه بدی میاندازد. از دل این نقد آناتومی مکانیسم سازش قبلی  حمید تقوایی با  کمونیسم کارگری را از بند بند انگشتان تا پیچیده ترین سلولهای مغز، به خوبی میتوان دید.

 

نقد حمید تقوایی از  منشور ما، نقد تبیین ها و تحلیل ها و سیاست های منصور حکمت است. این نقد تکرارملال آور همیشگی استدلات خانواده آشنای چپ سنتی است. آیا این ادعایی از جنس ادعاهای "طلب میراث" کردن محفل رهبری باقی مانده در حرب کمونیست کارگری است؟

ببینیم تزها و علم و کتل گفتیم و نشان دادیم ها که "راست اند و مکارتیسم اند و ضد کمونیست و فراری از سوسیالیسم و در برنامه تجدید نظر کرده اند و  . ..." متکی به چه تز ها و مشعشات و کشفیات جدیدی است.  تزهای حمید تقوایی را ببینیم و پاسخ او را از منصور حکمت بگیریم.

 

همین جا از خوانندگان به خاطر آوردن نقل قول های طولانی از منصور حکمت پوزش میخواهم. در این نوشته من قصد ندارم که پاسخ خودم را به نقد حمید تقوایی بگویم. محمد فتاحی در پاسخ شماره 22 به خوبی پاسخ داده است. هدف این مقاله نشان دادن فاصله حمید تقوایی با کمونیسم کارگری و حکمتیسم است، به استناد خود منصور حکمت.  اینکه ناچارمیشویم بدیهیاتی در مورد سیاست و خط مشی کمونیسم کارگری را بازگو کنیم، ناشی از عقب گردی است  که چپ سنتی تحمیل کرده است. برای دفاع از کمونیسم کارگری باید سیاست سازمان طوفان و پیکار را که توسط حمید تقوایی بنام کمونیسم کارگری رنگ شده است، در مقابل چشمان دوستداران کمونیسم کارگری و طرفداران حکمت قرار داد.

اما در مورد تزها و کشفیات حمید تقوایی

 

انقلاب و سرنگونی

انقلاب یا سرنگونی

 

حمید تقوایی میگوید که جدا کردن مسئله سرنگونی از انقلاب، یک سیاست راست است.  میگوید "سرنگونی" رژیم جمهوری اسلامی  معادل"سوسیالسم" و  "انقلاب کارگری" است و هرکس این ها را از هم جدا کند از "سوسیالیسم فراری" است و "مردم را به خانه" میفرستد. هرکس بگوید هر شلوغی "انقلاب" نیست، "راست" است، انقلاب سوسیالیستی را "خشونت" مینامد و حرف بورژوازی را میزند. میگوید هرکس بگوید که "انقلاب" میتواند بعد از "سرنگونی" اتفاق بیفتد، چشم به بالا دوخته است و راست است  و "پدرسوخته تر" از او پیدا نمی شود!

 

ما سطحی نگری و پوشالی بودن این " انقلابیگری" رایج که سازمان پیکار، سربداران و طوفان رهبران و سنت گذاران آنند، را در دهها مقاله و نامه جواب داده ایم. خوانندگان میتوانند به نقد ما به تزهای حمید تقوایی در مباحثات داخلی حزب کمونیست کارگری ایران رجوع کنند. اما بینیم منصور حکمت در نقد حمید تقوایی  چه میگوید.

 

منصور حکمت در مورد "چشم انداز آینده ایران" در گفتگو با نشریه پوشه شماره 5 میگوید: "شايد به دليل استبداد طولانى و اين واقعيت که حکومتهاى استبدادى را بايد بزور پايين کشيد، چپ‌هاى ايران عادت دارند دو مقوله سرنگونى و انقلاب را هميشه با هم ببينند."

هیچ چیز بهتر از خواندن تمام پاراگراف و پاسخ منصور حکمت  نیست! آن را بخوانید (خط تاکید ها از من است):

 

"سياوش مدرسى : شما در همان مصاحبه در واقع سير سرنگونى جمهورى اسلامى را از سير يک انقلاب اجتماعى، بنوعى جدا ميکنيد و يا به بيان درست‌تر پايان کار جمهورى اسلامى را نقطه‌اى در سير آتى انقلاب در ايران ميدانيد. لطفا زمينه‌هاى ادغام يا انفکاک اين دو مقطع را بيشتر برايمان توضيح بدهيد.

منصور حکمت:  شايد به دليل استبداد طولانى و اين واقعيت که حکومتهاى استبدادى را بايد بزور پايين کشيد، چپ‌هاى ايران عادت دارند دو مقوله سرنگونى و انقلاب را هميشه با هم ببينند. بنظر من اين دو مقوله لزوما هميشه با هم نيستند. واضح است که رژيم اسلامى با مسالمت بزير کشيده نميشود و مردم ناگزير خواهند شد زور بکار ببرند. اما هر اعمال فشار و زور از جانب مردم، يک انقلاب نيست. بنظر من جمهورى اسلامى که هم اکنون در مقابل معضلات اقتصادى ايران به زانو درآمده است، حکومتى است اسلامى در يک موقعيت ضد اسلامى در برابر مردمى ضد اسلامى، و زير فشار مردم کنار خواهد رفت. اين روند ميتواند اشکال مختلفى بخود بگيرد. جنبش تظاهراتى و اعتصابى، نافرمانى‌هاى مدنى وسيع مردم، زد‌و‌خوردهاى موضعى با حکومت، کودتا و ضدکودتا، انتخاباتها و لغو انتخاباتها همه محتمل‌اند. اما ماحصل اين روند نهايتا از ميدان خارج شدن رژيم اسلامى است. اين تازه بنظر من ميتواند شروع يک انقلاب در ايران باشد. انقلاب کارگرى، انقلاب کمونيستى. اين را براى تبليغ و تهييج نميگويم. بنظر من اوضاع بورژوازى ايران وخيم است. حکومت فعلى‌اش رفتنى است. جايگزين کردن بدون واسطه اين حکومت با يک حکومت پليسى‌- نظامى که قادر به برقرارى يک اختناق مشابه و ممانعت از گسترش جنبش کمونيستى و چپ و آزاديخواهى در ايران بشود ابدا ساده نيست. چنين تلاشى به احتمال قوى فورا توسط مردم به رهبرى چپ در هم شکسته ميشود، از طرف ديگر تصور برقرارى يک نظام پلوراليستى و در همان حال ممانعت از پيشروى و پيروزى "انتخاباتى" کمونيسم کودکانه است. حتى برقرارى دوفاکتوى آزادى‌هاى سياسى براى يک دوره دو ساله به عروج يک کمونيسم دهها ميليون نفرى در ايران ميدان ميدهد. در نتيجه يک فرصت تاريخى مهم براى جامعه ايران دارد فراهم ميشود. اينجا ديگر بحث "درود بر فدايى، سلام بر مجاهد" نيست. بيست سال گذشته است. بنيادهاى کمونيسم ايران امروز بسيار محکم‌تر و آمادگى سياسى، سازمانى، فکرى و روحى کمونيسم کارگرى براى دخالت در اوضاع بسيار بيشتر از دوران انقلاب ٥٧ است. بنظر من تخريب جمهورى اسلامى، تازه ميدان را براى جدال جدى‌تر نيروهاى اصلى طبقاتى در ايران باز ميکند. "

 

درست است. سرنگونی میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد، جمهوری اسلامی تخریب شود، رژیم سرنگون شود و هنوز انقلاب نشده باشد.  سرنگونی و انقلاب الزاما یکی نیستند و بسیار محتمل است که سرنگونی جمهوری اسلامی پیش از انقلاب صورت بگیرد. بعلاوه هر تحرک و شلوغی هم "انقلاب" نیست!  این حرف امروز و دیروز کمونیسم کارگری است. حرف منشور و بیانیه ما هم همین است. بررسی و فکر کردن نسبت به شرایط محتمل و دیدن روند اوضاع  در بحث آینده تحولات در ایران، در بحث سناریو سیاه، در بحث آینده عراق، در بحث آینده جنبش ما در کردستان و ... نه تبلیغ است و نه تهییج و نه آژیتاسیون. این یک تحلیل سیاسی واقعبینانه است  بدور از خودفریبی و عوامفریبی رایج در چپ سنتی. مدتها است فکر کردن در این سطح و با این کالیبر، در مورد اوضاع و سیر تحولات، بدور از عوامفریبی و خود فریبی، از طرف حمید تقوایی مکروح اعلام شده است. اگر هم از حمید تقوایی بپرسید که آخر تکلیف شما با این بحث های منصور حکمت چی است. آیا منصور حکمت هم از سوسیالیسم فرار کرده بود، مک کارتیست شده بود، میخواست مردم را به خانه بفرستد، تلاش داشت با راست سازش کند و ... حمید تقوایی هم چنانکه در بحث های داخلی میگفت به شما خواهد گفت که:  منصور حکمت این حرفها را برای بسیج نیرو زده است، و یا با لودگی شانه بالا میاندازد که خوب، "حالا جایی چیزی گفته"، و "من اصلا چیز دیگری میگویم"! این یکی از گره گاههای سازش حمید تقوایی با کمونیسم کارگری طی تاریخ آن است. تحیل منصور حکمت در مورد سیر آتی تحولات ایران، از جانب حمید تقوایی بحث هایی حاشیه ای، برای "دیپلماسی" و "گپ و سخنوری" تلقی شده بود. از نظر حمید تقوایی این متد فکر کردن نسبت به روند اوضاع، این گونه مبارزه سیاسی و کار کمونیستی اساسا "مارکسیتسی" نیست. نوع مارکسیسم او سوسیالیسم را "خودبه خود" ببار میآورد و کسی لازم نیست نسبت به پیچیدگی ها و شرایط رفتن رژیم و پیروزی کمونیسم و رفع موانع آن، فکر کند. مهدی و رستاخیز موعود است، مقداری شعار بهمراه مقادیری امید، باعث میشود که خودش بشود و بیاید!   

اما تز مشعشل بعدی.

 

سناریو سیاه یا سفید

 ایستگاه آشنایی چپ سنتی

 

حمید تقوایی میگوید که "شرایط انقلابی" است و هر کس از امکان سناریو سیاه و فروپاشی قبل از انقلاب حرف بزند، یا اگر در مورد نحوه سرنگونی به چیزی جز "انقلاب" فکر کند و یا از احتمالات دیگر صحبت کند، از سوسیالیسم فراری است! دارد مردم را به خانه میفرستد!، راست است!  و مک کارتیسم و ضد کمونیست است! از نظر او یا  "انقلاب" ( که در تفکر حمید تقوایی همیشه و همه جا معادل سرنگونی است) میشود یا رژیم سرجایش میماند، شق دیگری هم  نیست. نام این معجون بی خاصیت و بی وظیفه و علم غیب را هم گذاشته است، "سوسیالیسم فوری"! تا کسی به هیچ شق دیگری حتی فکر نکند، چه  برسد به اینکه برای دخالت در آن برنامه عملی در دستور بگذارد. برای کسی که نخواهد کاری بکند، برای سازمان و حربی  که صحبت از به قدرت رسیدن حزب و سازمانش شوخی بیش نباشد، هیچ تئوری بیشتر از "سوسیالیسم خودبخود" و "سوسیالیسم جبر تاریخ" در توجیه بی وظیفه گی آن، کمک نمی کند. اما ببینیم منصور حکمت به حمید تقوایی چه جوابی میدهد.

 

در سناریو سیاه یا سفید در مورد اینکه چرا امکان وقوع سناريوى سياه در ايران وجود دارد، بعنوان یکی از این فاکتورهای این احتمال اینطور میگوید:

 

- جمهورى اسلامى رژيم سلطنت نيست که ذوب بشود. حتى در صورت سرنگونى رژيم چندين جريان مذهبى و فالانژ مسلح، بالنسبه قوى و کينه توز، تروريست و ضد جامعه از آن باقى ميمانند که در سطح کل منطقه موجوديت دارند و براى اعاده قدرت جريان اسلامى و يا يک حضور سياسى - نظامى در هر بخشى از کشور که زورشان برسد تلاش ميکنند. اگر به اين تصوير فالانژهاى اپوزيسيون، اعم از اسلامى و آريايى را اضافه کنيم، ماجراجويان سياسى و اوباش نظامى را اضافه کنيم که در شرايط بيشکلى قدرت از هر منفذى سبز ميشوند، ميتوانيم کثرت پرسوناژهاى چنين سناريويى را بهتر تجسم کنيم. تشکيل يک دولت بعدى در ايران منوط به از صحنه خارج کردن همه اين جماعات است. "

 

و منشور و بیانیه ما دارد همین را میگوید. که معنای سرنگونی رژیم خارج کردن همه این ها از صحنه است، معنای سرنگونی علاوه بر به زیر کشیدن سران رژیم که  ایجاد مانع در مقابل امکان تحرک عناصر سناریو سیاهی است. و اگر از حمید تقوایی بپرسید که تکلیف اش با بحث سناریو سیاه و سفید منصور حکمت را روشن کند، میگوید که این سیاستی برای "جلب نیرو" بود، نه سیاستی برای "اتخاذ"!  برای حمید تقوایی نظر منصور حکمت در  "سناریو سیاه و سفید" همچون دورنمای آینده تحولات سیاسی در ایران، همچون مبحث سیاست ما در کردستان و در عراق، "پلتیک" بوده  است! حرفی است که "زده شده و رفته"! امروز بعد از منصور حکمت موضوعیت خودش را از دست داده است و کلا  "بی اهمیت" است. از نظر حمید تقوایی اینها جزو تئوری مارکسیسم و بنیادهای فکری کمونیسم نیست، از "جنگ طبقات و انقلاب و کارگر و سوسیالیسم و شورا"، حرفی نمی زند.  

این گره  گاه دیگر سازش با او با کمونیسم کارگری در ده سال گذشته است. حمید تقوایی حرفهای خودش را میزند، ربطی به کمونیسم کارگری ندارد.

باز از منصور حکمت در مورد مارکسیستی بودن  یا نبودن تحلیل او از اوضاع را بخوانید:

 

 

"هيچ جاى مارکسيسم درباره "سناريوهاى سياه" و مقاطع از هم گسيختن شيرازه کلى جامعه و وظايف کمونيستها در چنان مقاطعى سخن گفته نشده و چه کنيد و چه نکنيدى معين نشده است. اين خود مائيم که بايد اين را تشخيص بدهيم. اينجا هم در تحليل نهايى بحث همچنان بر سر شرايط و ملزومات پيشروى جنبش کمونيستى طبقه کارگر است

 

و همه پاراگراف را بخوانید:

 

"برسميت شناختن اين خطر، يعنى احتمال واقعى وقوع اين سناريوى سياه در ايران، بنظر من يک شاخص جدى بودن نيروهاى سياسى و محک صلاحيت رهبران آنهاست. تا آنجا که بخود ما مربوط ميشود، اين بحثى بسيار حياتى است. همه ميدانند ما راجع به جامعه، طبقات، استثمار، انقلاب، آزادى، برابرى و غيره چه ميگوئيم. اما آيا اين را هم ميدانند که ما راجع به چنين دورنمايى چه ميگوئيم؟ نقطه عزيمت بحث من درباره سناريوى سياه اينست که ما شخصيت هاى يک تاريخ زنده ايم که ميتواند اين سير هولناک را بخود بپذيرد. ما بازيگران نمايشنامه اى نيستيم که در آن سخنان و حرکات مان از پيش نوشته شده و جلوى ما گذاشته شده باشد. کمونيستى که وظايف تاريخى و محک هاى تاريخى حرکت خويش را نشناسد بنظر من کمونيست درستى نيست. هيچ جاى مارکسيسم درباره "سناريوهاى سياه" و مقاطع از هم گسيختن شيرازه کلى جامعه و وظايف کمونيستها در چنان مقاطعى سخن گفته نشده و چه کنيد و چه نکنيدى معين نشده است. اين خود مائيم که بايد اين را تشخيص بدهيم. اينجا هم در تحليل نهايى بحث همچنان بر سر شرايط و ملزومات پيشروى جنبش کمونيستى طبقه کارگر است. سوالى که جلوى ما است اينست که آيا ميتوانيم مسئوليت خويش را در چنين اوضاعى بشناسيم و بر عهده بگيريم. اين مسئوليت ميتواند تلاش براى منتفى کردن اين دورنما باشد، يا در صورت وقوع، خاتمه دادن سريع به آن. حزب کمونيست کارگرى با طرح اين بحث دارد ميگويد که، بله، ما مقابله با چنين دورنمايى را بعنوان يک مسئوليت سياسى خويش برسميت ميشناسيم. ما داريم ميگوئيم، بله چنين احتمالى وجود دارد. اين بلايى نيست که فقط سر "يوگسلاوها" بيايد و "ايرانيان"، از آنجا که گويا هنر نزد آنان است و بس، ذاتا در مقابل آن واکسينه باشند. بحث بر سر کمونيسم و مسئوليت اجتماعى است. تنها کمونيسمى که بتواند در چنين مقاطعى به اين نوع مسائل پاسخگو باشد، ميتواند صلاحيت تاريخى خود را به ميليونها انسان اثبات کند و افق اجتماعى خويش، جامعه مطلوب خويش و معيارها و ارزشهاى خويش را به افق و ارزشهاى توده وسيع مردم کارگر و زحمتکش بدل کند. اگر فرض کنيم اين دورنما محتمل باشد و هشدار ما يک هشدار واقعى باشد، آنوقت آن حزب و جريانى که نسبت به آن بى تفاوت و غافل بماند، بيمصرف و نامربوط ميشود. "

 

همان بی مصرفی و نامربوطی که سازمان حمید تقوایی به آن دچار شده است. از نظر حمید تقوایی همه اینها و اینطور فکر کردن ها و نوشتن ها، غیر مارکسیسیتی و "ضد کمونستی" و برای فرستادن مردم به خانه و متعلق به گرایش راست است! و حمید تقوایی تا امروز همه این بحث ها، استدلالت و نگرش و خط سیاسی را بحث هایی "حاشیه ای" برای جلب نیرو و تبلیغ و یک "پلتیک" فهمیده بود. و اگر علیه آنها چیزی ننوشته و نگفته به خاطر "کم اهمیتی" آنها بوده است. اینها از نظر او به اندازه کلمات "کارگر و شورا و انقلاب و سوسیالیسم" مهم نیستند.  گره گاه دیگر سازش ۱۰ ساله او با کمونیسم کارگری، همین بحث سناریو سیاه  سفید و شرایط سرنگونی رژیم است.

 

منصور حکمت در نقد "انقلابیگری" اتحادیه کمونیست های ایران (امروز بخوان حمید تقوایی)  در بحث در ستایش سکوت، میگوید:

 

" اگر کسى بين قيام کارگرى، با کشتارها و گورهاى جمعى و پاکسازى هاى قومى و قحطى و مرگ و کوچ و اپيدمى وبا فرق نميبيند، اگر کسى ميتواند رويش را به مردم بکند و بگويد براى رهايى بايد از اين مسير دوم عبور کنند، يا سفيه است و يا ريگى به کفش دارد. اينها مردم را از انقلاب کارگرى و از کمونيستها ميترسانند."

 

باز همه پاراگراف را بخوانید.

 

"در پاسخ به بحث سناريوى سياه، همانطور که انتظار ميرفت اينها ما را به اين متهم ميکنند که ميخواهيم خلق را از جنگ انقلابى عليه امپرياليسم باز داريم. ميفرمايند رهايى خلق بدون آتش و خون بدست نميايد. خلق دليلى ندارد از جنگ داخلى بترسد، برعکس بايد "سختى ها و خونريزى هاى جنگ انقلابى را بجان خريد". "مردم ما" چيزى جز زنجيرهاى بردگى شان ندارند که از دست بدهند...... بايد با اين ذهنيات مقابله کرد. انقلاب کارگرى، با همه خشونتى که طبقه حاکم به آن تحميل ميکند، با سناريوى خونريزى و جنگ داخلى ماجراجويان سياسى فرق ميکند. اگر کسى بين قيام کارگرى، با کشتارها و گورهاى جمعى و پاکسازى هاى قومى و قحطى و مرگ و کوچ و اپيدمى وبا فرق نميبيند، اگر کسى ميتواند رويش را به مردم بکند و بگويد براى رهايى بايد از اين مسير دوم عبور کنند، يا سفيه است و يا ريگى به کفش دارد. اينها مردم را از انقلاب کارگرى و از کمونيستها ميترسانند."

 

و امروز حمید تقوایی مردم را از انقلاب کارگری و سوسیالیسم میترساند.

 

دولت موقت انقلابی

پاشته آشیل!

 

اما یافتم یافتم های صوفیانه و رندانه حمید تقوایی در مورد "دولت موقت"، از همه خواندنی تر است. در این بخش حمید تقوایی یک رویش به امثال من و رحمان حسین زاده و کسانی است که بر تحلیل کوروش مدرسی درپلنوم ۱۶ ملاحظه داشتیم. به حساب دارد روزنه شکافی کشف میکند !در این مورد در ادامه خواهم گفت.

اما اینجا تزهای حمید تقوایی در نقد دولت موقت را بررسی کنیم. دولت موقت انقلابی پس از لنین تئوری منصور حکمت است. منصور حکمت در دولت در دوره های انقلابی در مورد این دولت صحبت کرده است. حمید تقوایی جرات نمی کنند به  منصورحکمت مکارتیسم و فراری از سوسیالیسم بگوند در توضیح دولت در دوره های انقلابی خود را به درون چاه عمیقی از پرت و پلا گویی،  پرتاب میکند.  

 او در نقد "دولت موقت انقلابی" که عظیم ترین اکتشاف شرک آلوده او است، زیر فشار اعلام تعلق دروغین  اش به کمونیسم کارگری ناچار میشود به منصور حکمت  و دولت در دوره های انقلابی رجوع کند. خواننده از اسمان ریسمان بافتن های او در مورد دولت در دوره های انقلابی، متوجه میشود که حمید تقوایی اساسا با این بحث بیگانه تر از آن است که حتی بتواند به آن رجوع کند. حکمت و شان نزول دولت در دوره های انقلابی از نظر حمید تقوایی نه تئوری مارکسیستی دولت و بحثی مربوط به دولت پرولتری و شرایط پیروزی کمونیسم،  که بحثی در مورد انقلاب ۵۷ ایران و نحوه شکل گیری جمهوری اسلامی است. حمید تقوایی هرگز میدان تفکرش از انقلاب ۵۷ فراتر نرفت، این را ما همگی در حزب کمونیست کارگری به خوبی میدانستیم. اما دولت در دوره های انقلابی را به "مقاله ای" در مورد جمهوری اسلامی و انقلاب 57 تبدیل کردن، دیگر شعبده بازی عجیبی است.  

 

حمید تقوایی تفاوت بحث تئوریک و مبحث سیاسی را متوجه نیست همانطور که آژیتاسیون و تبلیغ برایش جای سیاست و تئوری را میگیرد و سیاست را هم آژیتاسیون و تبلیع میفهمد. او  برای خلاص کردن گریبان خود از فشار یکی از مهمترین دستاورهای حکمت در مورد دولت،  میگوید که منصور حکمت در دولت در دوره های انقلابی اساسا میخواست که نوع دولت جمهوری اسلامی را توضیح دهد. تمام این مبحث از نظرحمید تقوایی مربوط است به تشریح و توضیح نوع حکومتی جمهوری اسلامی و ربطی به دولت مورد نظر کمونیست ها ندارد.

 

 و منصور حکمت میگوید:

"موضوع بحث حاضر "دولت در دورههاى انقلابى" است. تحت اين عنوان به يکى از جنبههاى تئورى مارکسيستى دولت، يا به عبارت ديگر متدولوژى مارکسيسم در برخورد به پديده دولت، مىپردازيم که معمولا تحتالشعاع احکام کليشهاى درباره دولت قرار مىگيرد و فراموش ميشود. پس از طرح عمومى مسأله، بطور مشخصتر و بعنوان نمونههايى از کاربست اين متدولوژى به موضوعات زير اشاره خواهد شد. اول، مسأله جمهورى انقلابى در برنامه حزب کمونيست. دوم، شيوه برخورد به جمهورى اسلامى، که اينجا برخى نکاتى که در مقاله "دو جناح در ضد انقلاب بورژوا-امپرياليستى" مورد بحث قرار گرفته بود، در پرتو بحث امروز مجددا تأکيد ميشود. و بالاخره سوم، دولت در انقلاب پرولترى و مسأله ديکتاتورى پرولتاريا

 

منصور حکمت میگوید: "دولت پرولترى در دوره انقلابى نيز يک دولت موقت انقلابى است و با "دولت متعارف" حاصل از انقلاب (اگر اطلاق چنين عبارتى به ديکتاتورى ثباتيافته پرولتاريا اصولى باشد) از جهات بسيارى متفاوت است."

 

همه پاراگراف را بخوانید.

 

"به دولت در دورههاى انقلابى بايد برخوردى زنده و بدور از تعاريف و برداشتهاى کليشهاى داشت. فى الواقع دولت در چنين شرايطى خود پديده زنده و متحولى است که فلسفه وجودى و خصلت خود را از معضلات و قانونمندى حرکت جامعه در دوره تاريخى خاصى مىگيرد. اين خصلت اساسى دورههاى انقلابى است که در آن انکشاف سياسى- انقلابى جامعه خود به محمل حرکت و تکامل اقتصادى- توليدى آن تبديل مىگردد. دولت نيز از خصلت اساسى اين دوره تاريخى تأثير مىپذيرد. محور درک دولت و عملکرد آن در اين دورهها و رابطه ويژهاى که با طبقه خود مىيابد، همان درک خصوصيات ويژه دوره انقلابى است. انقلاب عامل تعيين کننده در روند حرکت جامعه در اين دوره هاست و لذا دولت در دوره انقلابى، در تمايز با دولت در دوره غير بحرانىِ کارکرد جامعه، اساسا حول انقلاب بايد تحليل شود. براى درک صحيح رابطه زيربناى اقتصادى با دولت در اين دوره ها بايد بدوا رابطه اين زيربنا با انقلاب را تحليل کرد و سپس با واسطه انقلاب به مقوله دولت رسيد. دولت بورژوايى در دوره انقلابى على الظاهر از نيازهاى اقتصادى بلافصل اين طبقه جدا مى شود تا در سطحى پايه اى تر، با تلاش در سرکوب انقلاب، نقش خود را در حفظ اين زيربنا بازى کند. از سوى ديگر، دولت انقلابى پرولتاريا در اين دوره ها يک ابزار سياسى در تداوم مبارزه انقلابى است. اين دولت با مناسبات اقتصادى موجود در تناقض است، بى آنکه خود عينا رژيم سياسى و دولت متناسب با نيازهاى اقتصادى نوين باشد. دولت پرولترى در دوره انقلابى نيز يک دولت موقت انقلابى است و با "دولت متعارف" حاصل از انقلاب (اگر اطلاق چنين عبارتى به ديکتاتورى ثبات يافته پرولتاريا اصولى باشد) از جهات بسيارى متفاوت است."

 

و حمید تقوایی مبحث به این مهمی را به شیوه شلختگی و زشتی که خاص خود او است "جوک" میکند که:  "هيچکس صبح از خواب بيدار نميشود بگويد اين جمهورى اسلامى ما را بيچاره کرد کاش يک دولت موقت داشتيم! کاش زودتر دولت موقت بيايد..." و کسی هم در آن حزب از او نمی پرسد که خوب تکلیف شما با لنین و حکمت چی است؟

 

سه رجوع به منصور حکمت، پرت بودن حمید تقوایی از کمونیسم کارگری و خط منصور حکمت را نشان میدهد. بعلاوه این یک کالبدشکافی و آناتومی مکانیسم سازش ده ساله او با کمونیسم کارگری در زمان حیات منصور حکمت را هم نشان میدهد.

 

و این نوشته تنها به قصد باز کردن فکر و چشمان کسانی نوشته شده است که برسر و رویشان حجاب و پوشش چپ سنتی پوشانده اند، تا از فکر کردن معاف شوند.

 

سایر مشعشات و تزهای دیگر حمید تقوایی چون "انقلاب را کنار گذاشته اند"، "انقلاب مخملین"، میخواهند دولت ائتلافی با راست تشکیل دهند، "انقلاب را قبول ندارند!" و همه چیز برمبنای دور و نزدیگی به انقلاب (کدام انقلاب، سرنگونی یا انقلاب سوسیالیستی!) سنجیده میشود و --- سطحی تر، بی ربط تر و پادرهوا تر از آن است که اساسا توجه کسی، آدم عاقلی را که به سیاست و تغییر در ایران بطور جدی  فکر میکند، جلب کند. نشریات و مقالات خانواده چپ سنتی مملو از این مشعشات ارزان علیه کمونیسم کارگری است. تزهای حمید تقوایی در این زمینه اساسا اوریژنال و دست اول نیست.

 

حمید تقوایی بعد از پوچ کردن پرحرارت ترین و جدی ترین موضوع کمونیسم کارگری یعنی "حزب و قدرت سیاسی"  و تبدیل آن به "مقاله" و "سخنرانی" و "مصاحبه هایی" که منصور حکمت برای "آژیتاسیون" و "روحیه دادن" گفته است، در سقوط به دامان چپ سنتی و حکمت زدایی کامل حزب اش، محکم تر میتازد. او در نقد ما ناچار میشود  برداشت خود از مهمترین بحث ها و سیاست های کمونیسم کارگری، مثل "چشم انداز آینده ایران"، "سناريوى سياه، سناريوى سفيد" و بالاخره یکی از مهمترین مباحث تئوریک و دستاوردهای منصورحکمت یعنی "دولت در دوره های انقلابی" را بازگو کند. تن دادن او به اجبار رجوع به منصور حکمت، میدان وسیعی برای آناتومی فکری و سیاسی او را در مقابل علاقمندان کمونیسم کارگری و منصور حکمت، باز میکند.

حمید تقوایی بیانیه ما را نقد کرده است. این خوب است. او در این نقد  کالیبر و توانایی فکری و فاصله عمیق خود از  کمونیسم کارگری را در یک نوشته، در اختیار همگان گذاشته است. این نقد کار همه ما کمونیست کارگری ها و حکمتیست ها را آسان کرده است.

 

حمید تقوایی پس از آسمان ریسمان بافی بلند بالا و در فضای ستایش از خود و  "گفتیم و نشان دادیم" های بی محتوا که تنها برای تغذیه صفوف خود نوشته شده است تا کمترین واقعیتی را بیان کند، همه حرف دلش را در یک نقد گفته است. او با این یک نوشته فاصله اش از منصور حکمت و کمونیسم کارگری را نشان داده است. و ملاحظه و تعارف را تماما بکنار گذاشته است.

 

حمید تقوایی را  شخصا فکور تر از این میشناختم. معمولا لابلای استدلالات چپ سنتی اش، از پلنوم جنجال برانگیر نهم و نقد منصور حکمت بر متدولوژی و استدلالات نامربوط اش  تا کنگره سوم و بحث سلبی و اثباتی، انسان میتوانست عنصری از تعمق را در تحلیل او  پیدا کند. با این انتظار نقد او را خواندم. و از بابت وقتی که بیهوده صرف کردم، و برای خودش و پیروانش، متاسف شدم.

نقد او به منشور  و بیانیه ما، و سیاست ها و عملکرد ما، با یک درجه اعماض نسبت به بد دهنی ها و فحاشی ها و مسخره بازی ها و آسمان ریسمان بافی ها، نشان میدهد که چگونه دوست سابق ما تمام این سالهای تشکیل و فعالیت حزب کمونیست کارگری ایران با ایده ها و سیاست های منصور حکمت "سازش" کرده بود. تبین امروزش از سیاستهای کمونیسم کارگری به روشنی این را میگوید. کمونیسم کارگری سیاست و خطی است که حمید تقوایی هرگز آن را از آن خود نکرد، با آن "مدارا" کرد و امروز تعارف و مدارا با آن را تماما کنار گذاشته است.

 

روز روشن تحلیل و تفکر سازمان طوفان و پیکار را از آن خود کرده اند، نگران و غمگین از "سازش ما با راست" هستند! کسی که نمی گذارد مردم و اطرافیان و اعضا سازمانش، پیچیدگی ها و موانع پیشروی کمونیسم را در ایران ببینند، کسی که پیروزی مردم و کمونیسم را با بستن چشم همگان بر موانع این پیروزی میبنند، کسی که علیه کسانی که تلاش میکنند که این موانع را از پیش پا بردارند، علیه حکمتیست ها، جنگ راه میاندازد، یا نادان است یا عوامفریب. در مورد حمید تقوایی امیدوارم  شق اول صادق باشد!     

 

 

در حاشیه:

اما در مورد دعوت رندانه حمید تقوایی از ما، منتقدین بحث پلنوم ۱۶، برای شورش علیه فرمولبندی های شرک آلود "دولت موقت"! حمید تقوایی قیاس به نفس میکنند. حزب و رهبری حزب ما را با فرقه خود و "بیزنیس میراث داران شخصی" در رهبری سازمانشان، اشتباه گرفته است. حمید کشف میکند که در منشور و بیانیه ما، فرمول ساختن دولت ائتلافی با حجاریان از ترس "مخالفین" (یعنی ما کسانی که در پلنوم ۱۶ ملاحظاتی بر صحبت های کوروش مدرسی داشتیم)  پنهان شده است. قیاس به نفس میکنند.

بیانیه و منشور سرنگونی رژیم، سند حرب ما و مصوبه رهبری وسیع آن است. بیش از آن از آن ما است که چراغ سبز دادن ها و وسوسه ها و دعوت های هالیودی مشمئز کننده  حمید تقوایی برای شورش علیه آن هراندازه فریبنده باشد، پاسخی بگیرد. اسناد و مواضع ما احکام مذهبی نیست که قاعدی اعلام کرده باشد و مریدانی  با اشک شوق و نفرت آن را هوا کرده باشند. قیاس به نفس جایزنیست. ما از جنس سنتی هستیم که "بسوی سوسیالیسم" ها و "انترناسیونال ها" را با نظرات مختلف در مورد اینکه "آیا سوسیالیسم در یک کشور میشود یا نه"، و "آیا جمهوری اسلامی راه حل اقتصادی دارد یا نه" را منتشر کرد. همان سنتی که در آن حمید تقوایی از پلنوم نهم تا کنگره سوم بی ربط ترین بحث ها را میتوانست در کمال امنیت شغلی و سیاسی مطرح کند.  

 

کسانی که در میانشان بدنبال روزنه شکافی میگردید هراندازه که بر بحث پلنوم 16 ملاحظه گذاشته باشند صدها مرتبه بر بحث های نامربوط حمید تقوایی در مورد شوراها و کارگر کارگری و خداحافظی او  با حزب و قدرت سیاسی،  نقد محکم گذاشته اند. ما یک حرب سیاسی با سوخت و ساز سیاسی و بدور از فتوا و اوراد مذهبی ساخته ایم. کسانی که این حزب را تشکیل داده اند، یکی از بزرگترین انتخاب های زندگی سیاسی شان را کرده اند. آنها آگاهانه به  یکی از  خلاف جریان ترین اقدامات انقلابی در حفظ دستاورهای جنبش شان، اقدام کرده اند. در دل  فرمان جهاد و سنگسار و کافر ستیزی شما، انتخاب کرده اند. اینها سیاسی تر و با بنیه تر و جدی تر از کسانی هستند که در سازمان شما در یک مامن و سرپناه سیاسی جاخوش کرده اند. حزب ما سازمان شما نیست، انتقاد و اختلاف نظر در آن ممنوع نیست! سازمانی نیست که میتوان یک عضو کمیته مرکزی آن بود بدون اینکه متوجه شد که اختلاف حزب اش با ما چی است! سازمانی که میتوان عضو کمیته مرکزی و منتقد علنی آن بود و معلوم نشود که طی چه پروسه مخفی منتقد به سکوت کشیده شد!

قیاس به نفس نکیند! چراغ سبزتان به ما مشمئز کننده است. نگران شکاف در صفوف ما و سازش ما با راست و دولت مشترکمان با حجاریان هم نباشید.این حرب سیاسی است، میداند با اختلاف سیاسی در درون خود، چگونه در کانال قانونی و علنی رفتار کند. فکری برای ختم پروسه حکمت زدایی از سازمانتان بکنید. اگر به اعضا و کادرهایتان "قولی" در مورد شورش قریب الوقوع مخالفین فرمولبندی شرک آمیز در حرب ما داده اید، سرمایه تان سوخته است. فکر دیگری برای حفظ انسجام سازمانتان بکنید. فیل انقلاب ایدئولوژیک دیگری هوا کنید!

 

سکوتتان در مورد سیر تحولات آتی و ملزومات پیشروی کمونیسم و هرآنچه که شما را ملزم و موظف به کاری بیش از تفسیر جهان میکند، را با چاشنی ستایش از خود تکمیل کنید.

 امیدوارم که حالتان خوب شود. شما میتوانید سازمان جدیدتان با سیاست های جدید اش را هرچه که میخواهید بنامید و هر روز تئوری و سیاست جدیدی صادر کنید، اما دست از سر کمونیسم کارگری بردارید. جنبش کمونیسم کارگری با منصور حکمت و سیاست هایش، دست اول، آشنا است و پرورش یافته است. حمید تقوایی در زدودن حکمت از جنبش کمونیسم کارگری، تنها خود را خراب میکند.

 

منابع برای خواندن، از منصور حکمت:

1.      نزاع جناحها و چشم انداز آينده، بحثى پيرامون روند اوضاع سياسى در ايران، گفتگو با پوشه

2.      سناريوى سياه، سناريوى سفيد

3.      در ستايش سکوت، "چپ" و بحث سناريوى سياه

4.      دولت در دوره های انقلابی