TLogo



سکولاریسم حقوق زنان، تعابیر و واقعیات
مصاحبه رادیو پرتو با اعظم کم گویان



این نوشته متن پیاده و ادیت شده مصاحبه رادیو پرتو با اعظم کم گویان است. با قدردانی از زحمت رفیق فرزاد نازاری که نوارهای این مصاحبه را پیاده کردند.

رادیو پرتو: بحث این هفته ما در رابطه با سکولاریسم و موقعیت زن است. وقتی که در رابطه با سکولاریسم حرف میزنند میگویند که مبانی دمکراسی و حقوق بشر را میپوشاند و یک شکل طبیعی از یک نوع حکومتی که دین را از دولت جدا میکند و به این صورت آزادیهای بیشتری را در جامعه تأمین میکند. کلا ً سکولاریزم از نظرگاه شما چیست ؟

اعظم کم گویان : سکولاریسم یعنی جدایی دین از دولت و یعنی اینکه هیچ ارجاعی به مذهب واحکام مذهبی در قوانین حاکم بر کشور نباید وجود داشته باشد. یعنی دست مذهب از سیستم سیاسی و دولتی حاکم بر جامعه و از آموزش و پرورش و کتابهای درسی کوتاه میشود. سکولاریسم از نقطه نظر جنبشهای اجتماعی متعلق به طبقات اجتماعی معانی متفاوتی دارد. برای طبقه کارگر و کمونیستها که هیچ نفعی در نگهداشتن سیستم مذهبی و قومی ندارند، سکولاریسم به معنی رادیکال آن است یعنی کوتاه کردن دین از دولت و آموزش و پروش. اما "جدایی دین از دولت" تبدیل به اصل کلی ای شده است که جریانات بورژایی خود زیر آن پنهان میکنند از نظر ما معنی آن این است که در شناسنامه شما هیچ ارجاعی به مذهبتان موجود نباشد، در هیچ کدام از قوانین دولتی ناظر بر ارث و طلاق و ازدواج و شهادت ونگهداری فرزندان و رابطه زن و مرد و قوانین خانواده و غیره هیج ارجاعی به مذهب نباید وجود داشته باشد. در آموزش و پرورش هم دست دین باید کاملا از کتابهای درسی و آموزشی از مهد کودک و دبستان تا دانشگاه و مراتب عالیتر تحصیلی باید کاملا کوتاه گردد.

رادیو پرنو : اینطور که شما میگویید یک دولت سکولارمجموعه کارهایی را انجام میدهد که جامعه را به طرف جو و فضای مدرنی که در آن زمان معین وجود دارد می برد. اما یک تعریف به روایت عده ای این است که سکولاریسم نسبت به دین شهروندان بیطرف است. اما این که شما میگویید برنامه های آموزشی میگذارد و یک سری اقدامات در این رابطه انجام میدهد،به نظر نمی آید که خیلی بی طرف است. آیا اینطور است؟

اعظم کم گویان : به نظرم بی طرف است به این معنی که مذهب را به عنوان امر خصوصی شهروندان به رسمیت می شناسد. رابطه دولت با مذهب مردم را خنثی نعریف می کند و ازمذهب خاصی طرفداری نمی کند و به آن امتیاز نمی دهد. بنابراین رابطه دولت با مردم تا آنجایی که به قوانین برمیگردد، جدایی دین از دولت است و جدایی دین از آموزش و پرورش. اما یک دولت سکولارپیگیرعقاید مذهبی را تا آنجایی که با قوانین دولتی در تعارض نباشد ممنوع نمی کند. یک دولت سکولار برنامه آموزشی خاصی در مورد مدارس ندارد اما ارجاع به مذهب را در متون درسی ممنوع می کند. مطابق قوانین سکولار ارجاع به مذهب در کتابهای درسی باید ممنوع بشود. در عین حال در یک نظام سکولار بی دینان، بی خدایان و آته ایستها آزادند که در مورد دین روشنگری کنند و بی خدایی و ازاد اندیشی را اشاعه بدهند. امید وارم این نقطه روشن شده باشد.

رادیو پرتو : بله دقیقا. اما برگردیم به تاریخ سکولاریسم که معمولا همیشه به تاریخ اروپا ارجاع میدهند و وقتی که به سکولاریسم اشاره میشود، مدل سکولاریسم در اروپا ، مدل غربی آن را مد نظر دارند. شما فکر میکنید که در جوامع غربی سکولاریسم به نتیجه رسیده و یا اجرا شده ؟ از جمله به طور مشخص به فرانسه اشاره میکنند.

اعظم کم گویان : بله فرانسه به هرحال یکی از رادیکال ترین نظامهای حکومتی بود که بدنبال انقلاب کبیر فرانسه در سال 1905 بر قوانین این کشور حاکم شد. در آن زمان فضای جامعه به حدی رادیکال بود و مردم چنان از حاکمیت دین و کلا سلسله مراتب دینی بیزار بودند که کشیشها به دنبال سوراخ موش میگشتند و فضای جامعه علیه مذهب بود. به هر حال سرمایه داری و دولتهایش در قرن بیستم برگشتهای شدیدی بطرف مذهب کردند و راه برگشت قوانین مذهبی را مهیا کردند. البته انقلاب اکتبر اوایل قرن بیستم یکی از رادیکالتری نظامهای سکولاریستی را ببار آورد. در آن زمان یک مبارزه ضد مذهبی فکری و روشنگری آتئیستی در جامعه روسیه به راه افتاد. اما از نیمه دوم قرن بیستم به بعد بسیاری از کشورهای اروپائی به کلیسا و مذهب بطور عام باج میدهند ، از مالیات مردم به کلیسا پول میدهند و کلیسا را مالیات نمیبندند و به هر حال ارجاع به هویت فردی در مذهب هست ، مثلا در انگلیس که ملکه اش هم بالاترین مقام سیاسی است و هم بالاترین مقام کلیسایی است. ملکه رئیس کلیسا و رئیس دولت است یعنی نظام سیاسی حاکم با مذهب حاکم ازدواج کرده است. یعنی شاه هم نماینده خدا است و هم نماینده سیستم سیاسی ، از دو آخور می خورد.

رادیو پرتو : بله، در واقع بحث سکولاریسم را سرش را برگردانیم به جامعه ایران. بطور کلی در چندین دهه ، اصلا تاریخا ً ایده های سکولاریستی در میان روشنفکران ایرانی و در جامعه ایران بطور عموم در بخش جوانان و بخش آگاه طبقه کارگر جذابیت دارد. کلا آیا سکولاریسم در جامعه ایران امکان پذیر است ، فکر میکنید میشود توقع یک جامعه سکولار را داشت؟

اعظم کم گویان: مردم در ایران خیلی وقت است که خواهان یک جامعه سکولارهستند. این خواسته با انقلاب مشروطه شروع شد و یک سری از متفکران بورژوا که آن زمان یعنی در صد و چند سال پیش پیشرو بودند و از سیستم های غرب و بخصوص متأثر از فرانسه خواهان یک سیستم سکولار برای ایران بودند این خواست را طرح کردند. انقلاب مشروطه به فرجام خود نرسید و نتوانست گامهای بلندی به طرف سکولاریسم بردارد و با مذهب و ارتجاع سازش کرد. کسانی که میگویند مردم آمادگی برای پذیرش یک دولت سکولار ندارند، خود در نگهداشتن مذهب نفع دارند و در واقع منفعت خودشان را در مقابل خواست مردم برای یک دولت سکولار مطرح میکنند. حتی همان قانون اساسی که بدنبال انقلاب مشروطه حاکم شد متأثر از قانون اساسی فرانسه و بلژیک بود و حضور مذهب در آن کمرنگ بود. مردم بخصوص بعد از جمهوری اسلامی و سرکار آمدن یک سیستم کاملا مذهبی و ارتجاعی بیشتر از هر وقت خواهان قطع شدن دست مذهب از قوانین و از سیستم سیاسی و آموزش و پرورش و زندگی زنان و کودکان هستند. سی سال حاکمیت مذهب در تمام شئونات زندگی مردم، آنها را بجایی کشانده که بیش از هر زمان دیگری خواهان یک جامعه سکولار کرده است.

رادیو پرتو : اتفاقا مدتی است که بحثی شروع شده به اسم سکولاریسم نو که در واقع گرایشی است متعلق به جنبش سبز. یکی از بحثهایشان از جمله این است که چون مفهوم سکولاریسم به معنی غربی آن ممکن است مردم را بترساند باید حد واسطی از یک جامعه سکولار را در یک جامعه اسلامی مثل ایران برقرار کرد. اینها اشاره میکنند به جامعه ایران که ممکن است درآن درصد خیلی کمی افراد افراطی مذهبی موجود باشند و درصد کمی هم لاییک باشند، اما بیشتر از نود درصد مردمی مذهبی هستند که از سکولاریسم بدشان نمی آید. شما چه فکر میکنید؟ آیا این وضعیت در مورد ایران واقعیت دارد و آیا مردم در ایران از برقرار شدن سکولاریسم می ترسند و حاضر نیستند به مدلهای جدید و امروزی تری بپیوندند ؟

اعظم کم گویان : به نظر من آنهایی که میگویند اعتقادات مردم است، دارند در واقع مانع می شوند که مردم خواهان یک نظام سکولار بشوند. حتی اگر حرف آنها صحت داشته باشد که مردم مذهبی هستند، مردم میتوانند مذهب خودشان را نگه دارند و یک سیستم سکولار هم در جامعه حاکم باشد به نوعی که دست مذهب را کوتاه بکند. به نظر من دروغ گویی و یا رندی سیاسی اینها را از این طریق باید افشا کرد که از آنها خواست توضیح دهند که سکولاریسم آنها چه معنی عملی ای دارد ؟ باید از آنها پرسید سکولاریسم به چه معنی است؟ باید مردم از اینها بپرسند که منظور شما از جدایی دین و دولت دقیقا یعنی چه؟ یعنی در کتابهای درسی و در آموزش و پرورش باید مذهب و خرافات تدریس بشود ؟ یعنی اینکه در قوانین دولتی زن از نظر ارث و شهادت و حق سرپرستی فرزندان و حقوقی که تا به حال داشته باید تابع همان قوانین شریعت باشد؟ باید مجازات تابع قانون شریعت باشد؟ دادگاه ها و سیستم کیفری و پوشش زن باید تابع قوانین شرعی باشد؟
الان مردم به حدی خواهان جدایی مذهب از دولت هستند که هر نیروی ارتجاعی دیگری هم علیرغم میل خود به خاطر منزوی نشدن در بین مردم خواهان نظام سکولارمیشود. در نتیجه باید از این نیروها که مدعی سکولاریسم هستند به روشنی پرسید که به مردم بگویند دقیقا خواهان چه سیستمی هستند و قوانین مذهبی در سیستم سیاسی ای که آنها میخواهند کجا قرار میگیرد. حقوق زن و کودک در رابطه با قوانین مذهبی کجا است؟ قوانین مجازات کیفری اسلام که انگشت و دست و پا میبرند و سنگسار میکنند اینها دقیقا کجا قرار میگیرند؟ نظام سکولار بخصوص وقتی به قوانین خانواده برمیگردد چه معنی ای پیدا میکند؟

سکولاریسم به این معنی نیست که عقاید مذهبی مردم را را ممنوع میکنید، ابدا به این معنی نیست. مردم میتوانند عقاید مذهبی خودشان را نگهدارند و تا آنجایی که مزاحم و مخل آسایش در و همسایه و کودکانشان نمیشود و به اینها آزاری نمیرساند عقایدشان را هم عملی بکنند و نماز بخوانند و هر کار دیگری میخواهند انجام دهند ولی سیستم سیاسی میتواند کاملا سیستم مبرایی باشد از مذهب و اسلام و هر نوع ارجاع مذهبی به اسلام یا ادیان دیگر. در نتیجه این نیروها دارند به چشم مردم خاک میپاشند و باید در سیستم سیاسیشان دقیقا بگویند که جای مذهب و یا جدایی دین از دولت و معنی عملی آن برای زندگی روزمره مردم چه خواهد بود. سکولاریسم به معنی حمله به عقاید مذهبی کسی نیست، سکولاریسم به معنی منع عقاید مذهبی و شخصی کسی نیست. سکولاریسم یعنی دست دین از سیستم دولتی و سیاسی و نظام آموزش و پروش کوتاه میشود.

رایو پرتو : پس با این تعریف از سکولاریسم و برنامه هایی که خواهد داشت در واقع هرشکل حکومتی که مذهب را مرجع اصلی خود قرار بدهد نمیتواند سکولاریسم را اجرا کند، چه نوع حکومتهایی میتوانند این کار را انجام بدهند؟

اعظم کم گویان : سکولاریسم نه به معنی این است که دستی به سیستم مالکیت میبرد، نه به معنی این است که نابرابری های اقتصادی و اجتماعی را از بین میبرد، تا آنجا که به نقش مذهب برمیگردد در یک سطحی از بین میبرد ولی به زیربنای اقتصادی جامعه کاری ندارد. در نتیجه یک دوره ای اینطوری شده بود که نظام سکولار حلال کلیه مشکلات سیاسی و اجتماعی تلقی می گردید. بعلاوه سکولاریسم یک چیز است ، آتئیسم چیز دیگری است. سوسیالیسم یعنی سیستم سیاسی و احتماعی که برابری اقتصادی را میسر میکند یک چیز دیگر است. بهمین دلیل سیستمی که میتواند تا آخر به سکولاریسم پایبند بماند طبیعتا ً یک جمهوری سوسیالیستی است . ولی به این معنی نیست که این سکولاریسم است که خواهان برابری اقتصادی است، مسئله این است که جمهوری های بورژوایی که حکومت سکولاریستی دارند بنا به منفعتشان با مذهب سازش کرده و می کنند و سعی میکنند که دست مذهب را بتدریج به شئونات زندگی مردم باز کنند. ولی یک سیستم سوسیالیستی چنین نیست و به یک سیستم سکولاریستی کامل پایبند است و می تواند از آن فراتر برود و سعی کند که زندگی شهروندان را آنقدر از نظر اقتصادی برابر بکند که کسی به خاطر پایه مادی زندگی اش ، به خاطر نا برابری اقتصادی و فقر و غیره به مذهب رو نبرد و دچار اعتیاد مذهبی نشود. حکومتهای سوسیالیستی از این نظر میتوانند کاملا ًبا مذهب در بیافتند چون قادرند برابری اقتصادی و اجتماعی را در جامعه تأمین کنند و راه بازگشت مردم و جامعه به سوی دین و ارتجاع دینی را ببندند.

رادیو پرتو : در مجموعه بحثهایی که در دفاع یا رد سکولاریسم در رابطه با جامعه ایران میشود، یک بحث این است که که اکثر مردم ایران مذهبی هستند و از یک حکومت سکولار بدون اینکه از قبل آگاهگری شده باشد ممکن است بترسند. مثلا میگویند به جای اینکه از همین حالا برای یک دولت سکولار تلاش کرد اول باید کار تبلیغی کرد، زمینه را مساعد کرد و بعد وقتی دید که اکثریت مردم آمادگی آن را دارند آنموقع میشود برای برقراری یک نظام سکولار اقدام کرد. شما چه فکر می کنید ؟

اعظم کم گویان : به نظر من تبلیغات برای سکولاریسم را بیش از هر چیزی خود جمهوری اسلامی برای مردم انجام داد، با پراتیک 30 سال حکومتش و با زندگی روزمره ای که مردم تحت قوانین مذهبی داشتنه اند . مردم احتیاج به تبلیغات ندارند . یعنی همان اکثریتی که اینها ادعا میکنند، همان اکثریتی هستند که 30 سال تحت قوانین مذهبی زندگی کرده اند. ممکن است آتئیست نباشند، ممکن است خواهان نقد مذهب نباشند ولی بطور قطع خواهان این هستند که در یک سیستم غیر مذهبی زندگی کنند، در یک سیستم سیاسی ای که هیچ نوع ارجاعی به مذهب در آن نباشد زندگی کنند و در نتیجه به نظر من باز این همان داستان شارلاتانیسم سیاسی ای است که نه فقط جنبش سبز بلکه مشروطه خواهان و سلطنت طلبها و اینها هم قبلا این را گفته اند. قبلا همین ادعاها شده برای اینکه نمیخواهند مذهب را کاملا از نظام دولتی قطع کنند. میخواهند آن را نگهدارند و هرچقدر لازم شد کم و زیادش کنند. این نیروها یک سیستم سیاسی ای که کاملا دست مذهب را کوتاه بکنند نمیخواهند و مردم را بهانه میکنند. در حالی که اگر شما فردا یک نظرخواهی از مردم بکنید و سوال کنید که آیا خواهان قوانین ارث و شهادت و مجازات کیفری و آموزش و پرورش و غیره و همان سیستمی که قبلا ً بوده است هستند؟ آیا میخواهند در جامعه ای زندگی کنند که دین نفوذ دولتی نداشته باشد اما مردم قادر باشند عقاید مذهبی شان را پراتیک بکنند ولی سیستم سیاسی از دین و حاکمیت دینی متفاوت و مجزا باشد. بطور قطع چنین رفراندمی به این آقایان میگوید که مردم خواهان چه سیستمی هستند. برای اینکه مردم 30 سال حاکمیت قوانین مذهبی را دیده اند. آنقدر دیده اند که حتی یک ذره از آن را هم نمیخواهند. این نیروها مثلا میگویند زن مینی ژوب نپوشد اگر دلش خواست دامنش را تا زیر زانو بپوشد . آن طوری چادر و مقنعه خفقان آور را نپوشد ولی اگر خواست روسری اش برود عقب و دور گردنش بیافتد این سکولاریزم اینها است. مثلا مراسم جشن تکلیف دخترهای 9ساله را ممکن است بردارند ولی قوانین ازدواج مذهبی را مثلا نگه دارند. سن ازدواج را ممکن است مثلا از 9 سال به 16 سال تبدیل کنند و مواردی از این قبیل. ولی مردمی که هم سیستمهای پیشرفته و امروزی را در کشورهای دیگر می بینند و هم 30 سال حکومت مذهبی را تجربه کرده اند به آنها میگویند ما دیگر این را نمیخواهیم. به نظر من هر روز دارند این را می گویند. ریخت و ظاهر جوانان را نگاه کنید ، لباسهای زنان را نگاه کنید، اصلا بی علاقه گی به مذهب و سنت را نگاه بکنید . اینها خود رفراندم هایی هستند که 30 سال است دارد اتفاق میافتد. علت اینکه نیروهای سیاسی بورژوایی مردم را به بیعلاقگی نسبت به نظام غیر مذهبی متهم می کنند دقیقا این است که می خواهند خواستهای رادیکال مردم را سد کنند و دارند خاک به چشم مردم میپاشند، دارند پیش دستی میکنند برای اینکه جلوی یک سیستم رادیکال و سکولاریستی را بگیرند و سعی میکنند مانع بشوند که مذهب کاملا به گوشه رانده بشود.

رادیو پرتو: و اما در رابطه با مسئله موقعیت زنان در یک جامعه سکولار و یا از بهره های یک جامعه سکولار برای رهایی زنان از جمله گفته میشود که با برقراری یک دولت سکولار در واقع امر رهایی زن آسانتر میشود و زن به یک موقعیت برابرتری در رابطه با مرد میرسد. کلا ً وقتی این تعریف از موقعیت زن میشود که وضعیت زن روبه بهبود میرود ، تا چه سطحی در جامعه سکولار این امکان دارد ؟

اعظم کم گویان : سکولاریسم در جوامعی که مذهب نفوذ دارد یکی از پیشرطهای تأمین حقوق زن است. فرض کنید در یک جامعه ای که اسلام و یا هر نوع مذهب دیگری حاکمیت میکند ، به خاطر ماهیت زن ستیزانه مذهب و احکام مذهبی ، بخصوص اگر آن مذهب در سیاست و در قوانین دولتی وجود داشته باشد ، خوب موقعیت زنان را به طرز و حشتناکی عقب می برد. ما الان می بینیم که این واقعه در مدت 30 و چند سال موقعیت زنان را به قهقرا برده است . از این نظر جدایی دین از دولت و جدایی دین از آموزش و پرورش ، بخصوص در جوامعی مانند ایران یکی از پیش شرطهای تأمین حقوق زن است . چون دست مذهب را از قوانین دولتی کوتاه می کند . فرض کنید همین الان در ایران یک نظام سوسیالیستی سکولار سر کار بیاید قوانین ارث و طلاق و خانواده و صیغه و شهادت و سفر و قوانین مربوط به لباس پوشیدن و ازدواج و سرپرستی فرزندان و حق سکونت و تمام قوانین ضد زن را زیرو رو می کند . در نتیجه یکی از پیش شرطهای حقوق زن و برابری زن است . یا آموزش و پرورش به عنوان مثال ، تمام تعالیمی که هم اکنون در کتابهای درسی راجع به زن میدهند ، عکس زنهایی که تشتهای رختشویی در دست دارند و عکس دختر و پسرهایی که دخترها با حجاب مشغول خانه داری هستند و پسرها کارهای فنی میکنند و قیافه زنان که تماما با حجاب است . اینها میدانید چقدر بر ذهن کودکی که به کودکستان میرود و از اول این قیافه ها را میبیند تأثیر میگذارد؟ از اول این کتابهای درسی و این نقاشیها و تصاویر را میبیند ، مغزش با اینها پر میشود. در نتیجه اگر یک نظام برابر و سکولار باشد تمام اینها را از بین میبرد و در نتیجه برای یک جامعه مذهب زده سکولاریسم یکی از پیشرطهای تأمین حقوق زن است. اما سکولاریسم فقط همین است ، یعنی یک بخشی از مسئله را جواب میدهد. اینکه در زمینه های دیگر، در زمینه های اجتماعی، در مبارزه با فرهنگ مرد سالار، در مبارزه با ناسیونالیسم که یکی از جنبشهایی است که ضدیت با زن را همیشه رواج میدهد و یا جنبشهای ارتجاعی و دست راستی دیگر که علیه زن هستند، مبارزه با اینها هنوز سر جای خودش میماند. مبارزه برای برابری اقتصادی زن هنوز مسئله ای است که بر سر جای خودش باقی است . یعنی سکولاریسم به اینها کاری ندارد و سکولاریسم فقط با تأمین جدایی دین از دولت یک بخشی از حقوق زن را با مرد برابر میکند. اما دیگر برابری اقتصادی ، مبارزه با فرهنگ مرد سالار ، مبارزه با ناسیونالیسم و جنبشهای دست راستی که ضد زن هستند اینها هنوز سر جای خودش باقی است و باید از طرف سوسیالیستها باید پیگیری بشود و نیروی اجتماعی زنان باید برای تامین برابری کامل بسیج بشود.

رادیو پرتو : اما در رابطه با سکولاریسم و موقعیت زنان میگویند ابتذال در جامعه بر پا میشود. از جمله میگویند زنان در لباس پوشیدن دچار ابتذال میشوند ، فساد اخلاقی بالا میرود، میزان حاملگی دختران جوان در اثر رابطه جنسی آزاد بالا میرود ، هرج و مرج بوجود می آید، بنیان خانواده از هم میپاشد، کلا اخلاق و فرهنگ و همه چیز تغییر میکند و جامعه دچار تشنج میگردد . این بحثهایی است که در تقابل با سکولاریسم انجام میگیرد و در این رابطه اروپا را بعنوان نمونه نشان میدهند. در جواب به این بحثها چه میشود گفت ؟

اعظم کم گویان : من فکر میکنم همه اینهایی که دارند میگویند هم اکنون در حال اتفاق افتادن است . همین الان در ایران کانون خانواده بشدت از هم پاشیده است. آمار طلاقها با وجود همه محدودیتهایی که در مورد طلاق وجود دارد خیلی بالا است . با دست بازی که به مردها در مورد صیغه و در مورد داشتن چهار زن بطور رسمی داده اند، خانواده بشدت به هم خورده است. خانواده با فرار دختران و پسرانی که محیط خانواده برایشان تنگ و ناخوشایند است به هم خورده است. بی میلی به ازدواج و روابط رسمی همین الان در جمهوری اسلامی بیداد میکند و دخترها با وجود داشتن سنهای بالا حاضر به ازدواج نیستند و پسران هم به همبن ترتیب. دولت مذبوحانه تلاش میکند که با برنامه های احمقانه دختران و پسران جوان را وادار به ازدواج کند. روابط جنسی غیر رسمی بین دختر و پسر وسیعا رواج دارد. نه تنها اخیرا بلکه از سالها قبل به اشکال مختلف در جامعه ایران همه اینها وجود دارد. اینها در جامعه بسته ای اتفاق میافتد که در آن نه آمارگیری میشود و نه سیستمی هست که به داد اینهایی که زیر این اختناق مذهبی وارد این روابط میشوند و حامله وبیمار و ...می شوند برسد. بهرحال تمام این روابط را در آن سیستم بسته انجام میدهند و این عواقبی دارد . اما چون جامعه بسته است این عواقب هیچ جایی ثبت نمیشود . به ندرت چیزهایی به بیرون نشت میکند، فرض کنید خشونت ، حاملگی ناخواسته ، سقط جنین آمار طلاق و غیره . در نتیجه اینها دارند بر سر این مسئله سرپوش میگذارند. هروقت هم که پای حقوق زن به میان میاید اینها به یاد ابتذال میافتند. از نظر اینها اگر زنی سرکوب نشود و آزاد باشد دچار ابتذال شده است. این سیستم تفکر اسلامی است که این را میگوید در حالی که در جوامع اروپایی میلیونها زن دارند آزادانه از بخشی از حقوقشان بهرهمند میشوند و دارند زندگیشان را میکنند و برای جوانان هم سیستمهای آموزش در مورد سکس ، در مورد اندامهای جنسی، در مورد رابطه جنسی و در مورد پیشگیری از بارداری داده میشود ولی در آن جامعه این اتفاق نمیافتد و جوانها از عواقب بدی رنج میبرند. در نتیجه این همان ریاکاری و اخلاقیات اسلامی و شرقی است که حقوق زن و آزادی زن را سرکوب می کند. زنی که حجاب نپوشد از نظر اینها مبتذل است، زنی که با مرد آزادانه و راحت در محیط کار در محیط تحصیلش و در جامعه حرف بزند به نظر اینها دچار ابتذال شده است . به نظر من این تفکری است که خودش آنقدر ناسالم و بیمار و مبتذل است از نظر جنسی که هر نوع رابطه و رفتار آزادانه زنها را در جامعه ابتذال مینامند. خودشان مبتذل هستند ، خودشان دچار بیماری روانی و جنسی هستند .

رادیو پرتو: اما در رابطه با مسئله موقعیت اقتصادی زن ، شما اشاره ای کردید که در یک جامعه سکولار به این طریق نیست که مسئله اقتصادی زنان جواب میگیرد و مسئله نابرابری اقتصادی زن همچنان باقی می ماند. جدلی هست در این رابطه که بویژه بخشی از فیمینیسم اسلامی در داخل ایران میگویند که این موقعیت را جمهوری اسلامی برای زنان در این چند دهه فراهم کرده است. از جمله اینکه در مقایسه با زمان شاه زنان بیشتر وارد عرصه اقتصادی شده اند و موقعیت برابرتری پیدا کرده اند، وسیعا ًوارد بازار کار شده اند، تحصیلات عالی دارند و با وجود داشتن حجاب و موقعیت اسلامی ای که داشته اند زنان خیلی در این عرصه پیشرفت کرده اند. ادعا می کنند که وقتی به جوامع غربی نگاه میکنید با وجود سکولار بودن جامعه میزان بیکاری زنان همچنان زیاد است و موقعیت زنان در عرصه اقتصادی برابر نیست. شما چه فکر میکنید ؟

اعظم کم گویان : به نظر من همان رندی آخوند مآب در این برخورد هم وجود دارد. برای اینکه تا آنجایی که به قشر خود این فیمینسم اسلامی برمیگردد یک واقعیت را دارند میگویند. در زمان شاه یک قشری که به آنها امُل میگفتند که بشدت مذهبی و چادری بودند از دبستان و بعضی ها دبیرستان به بعد دیگر نمیتوانستند ادامه تحصیل بدهند و آن اعتماد به نقس را نداشتند و یا خانواده به آنها اجازه نمیداد که به دانشگاه بروند و با حجاب تحصیل بکنند. در بیرون هم خوب اینها را تحویل نمیگرقتند با لباسهای مذهبی و با روسری که بیایند در محیطهای کار و دانشگاه و به اینها با طعنه و تمسخر امُل میگفتند. با سرکار آمدن جمهوری اسلامی این قشر در واقع یک پرو بالی پیدا کرد و به دانشگاه و محیطهای کار آمد. در مقابل دست بالا پیدا کردن این قشر، میلیونها زن که همان موقع بخشی از آنها بیکار بودند، بیکارتر شدند و در مهد کودکها را بر خیلی از آنها بستند و در نتیجه مجبور شدند خانه نشین بشوند. بسیاری از محیطهای کار تعطیل شد. طبق آمار رسمی طی این مدت حتی همین امروز هم 13 % نیروی کار زنان شاغل است. اگر کل زنان را در نظر بگیرید دارند دروغ میگویند برای اینکه آمارهای رسمی خود دولت هم هست که نشان میدهد از سیزده تا پانزده درصد زنان شاغل هستند. آن هم در کارهای خیلی لازمی مانند پرستاری و معلمی و چنین مشاغلی. در نتیجه بخش وسیعی از نیروی زنان بیکار هستند. در مورد تحصیل ، آمار تحصیلات زنان بالا است به این دلیل که هیچ آلترناتیو دیگری ندارند یعنی بعد از تحصیل نه میتوانند کار کنند و خانه نشینی هم برایشان عذاب است و به هرحال هیچ چیز جذابی در جامعه موجود نیست. دختران جوان اشتغال ندارند و در دوره تحصیل ، تحصیل میکنند و بعدا آماده میشوند اگر ازدواج کنند میروند به هرحال سراغ زندگی اشان . میخواهم بگویم که این نشانه ای از پیشرفت نیست. این نشانه هیچ نوع پیشرفت و یا دلسوزی به حال زنان نیست برای اینکه هیچ راه دیگری نیست. برای یک جامعه بی افق و بدون هیچ نوع آلترناتیوی و بدون هیچ چشم اندازی برای زنان است و تا آنجایی که به نیروی کار وسیع میلیونها زن بر می گردد، اگر هفتاد میلیون انسان در ایران زندگی میکنند سی و پنج میلیون زن هستند و از این تعداد فقط سیزده درصد آن وارد بازار کار شده است. اما این قشر خاص مذهبی در واقع دارند راجع به خودشان حرف میزنند. با سرکار آمدن یک حکومت مذهبی اینها به عنوان قهرمانان آن سیستم که قبلا به آنها ظلم شده بود وسیعا درها به رویشان باز گردید، حتی بدون اجرای مقررات متداول وارد برنامه های فوق لیسانس و دکترا و مشاغل عالی شدند بخشی از آنها به سیاست وارد شدند و شهر دار و استاندار و معاون وزیر و نماینده مجلس و در سطوح مختلف ادارات دولتی وارد شدند. در نتیجه بله حق دارند سیستم به نفع اینها بود و از آن استفاده کردند . ولی تا آنجایی که به میلیونها زن برمیگردد خیلی ها خانه دار هستند و خیلی ها کاری برایشان نیست و خیلی ها هم کار داشتند و بیکار شدند. میلیونها زن بیکار و خانه دار در ایران وجود دارند و جزء ارتش ذخیره کار هستند و اینها جزء کسانی هستند که بشدت دچار بیحقوقی و نابرابری اقتصادی هستند. در نتیجه آن کسیکه منفعت قشر خیلی کوچکی از زنها را دارد منفعت کل زنان در ایران قلمداد می کند حقه باز است و دارد شیادی میکند و باید آن را اقشا کرد .

رادیو پرتو: و اما سوألی در مورد فعالین حقوق زن چه در داخل و چه در خارج کشور که در رابطه با مطالبات زنان تلاش کرده اند . نکته ای هست که در واقع زنان ملی – مذهبی ، که مدعی هستند که آنها هم خواهان سکولاریسم هستند و در واقع بهتر است که آنها را در کاتاگوری مسلمانان میانه رو عنوان کنیم. آیا این واقعیت دارد، آیا زنان ملی – مذهبی در این سه دهه که در رابطه با مطالبات زنان کار میکرده اند ، مطالباتشان، فعالیتهایشان در راستای فعالیتهای سکولاریستی بوده است ؟

اعظم کم گویان : به نظر من وقتی که یک فرد مذهبی رو به سکولاریسم می آورد و یا معتدل میشود، زمانی است که دیگر خلع سلاح شده است. اینها زمانی از اطرافیان نزدیک رجایی و خامنه ای و خمینی و رفسنجانی و بهشتی و ... در کنار برادران شان عامل و آمر قمه کشی و اسید پاشی و محدودیت به حقوق زن و بستن مهد کودکها و بیکار کردن زنان و غیره بودند .علت اینکه اینها الان میانه رو شده اند این است که خلع سلاح شده اند و مهمات دیگری برای آنها باقی نمانده است. برای اینکه آن مهمات آن سرکوب و فشار مذهبی دیگر کارایی اش را از دست داده است، در نتیجه مجبور شده اند که عقب نشینی کنند. این عقب نشینی خودشان است و برای اینکه حالا بتوانند خاک در چشم مردم بکنند خودشان را سکولار مینامند و همینطور که در مورد سکولاریستهای نو و سلطنت طلبها و مشروطه خواهان و امثالهم به آنها اشاره کردیم ، از همین خانمها هم باید پرسید که سکولاریسم شما دقیقا ً معنی اش برای زنان چیست ؟ آیا زنان میتواند راحت همه کارهایی که مردها میکنند را انجام بدهد ؟ میتواند به تمام حقوقی که مردها تا آنجایی که به محدودیت های مذهبی برمیگردد دسترسی داشته باشد ؟ آیا زنان در قوانین ارث و شهادت و طلاق و ازدواج و مجازاتها و همه اینها با مردها برابرند ؟ آیا یا زن میتواند در حکومت سکولار شما مینی ژوب بپوشد و ازادی بیان جنسی داشته باشد؟ یا اینکه شما فقط میخواهید کمی عقب نشینی کنید یک خرُده پررویی آقایان را میخواهید محدود کنید ، یک خرُده ای دست درازی مذهب را کوتاه کنید ولی همچنان راه را برای مذهب باز میگذارید که هروقت خواستید دوباره افسارش را ول کنید و به جان زنها بیاندازید؟ میخواهم بگویم که باید از اینها پرسید که دقیقا ً سکولاریسم تان به چه معنی است؟ سکولاریسم شما بخاطر این است که خلع سلاح شده اید و برای زنها چیزی به بار نمی آورد. سکولاریسم شما که خلع سلاح شده اید در مقابل فشار روزمره زنهایی است که هرروزه شلاق خورده اند و بزور حجاب سرشان کرده اند و بخاطر حجاب بیرونشان کردند، بخاطردخترهای جوانی که هرروز در خیابان آرایششان را پاک میکنند، شما این عقب نشینی را کرده اید. در نتیجه سکولاریسم شما پشیزی ارزش ندارد برای زنان و این عقب نشینی شما است نه تأمین خواست زنان. زنان خواهان جدایی کامل قوانین مذهبی و اسلامی از سیستم دولتی و از آموزش و پرورش هستند و بسیار فراتر از آن چیزی را میخواهند که خواهرهای ملی – مذهبی به آنها وعده می دهند .

رادیو پرتو : به عنوان آخرین سوأل در رابطه با وضع زنان کارگر که در وضعیت بسیار نابرابری تر حتی نسبت به دیگر اقشار زنان در جامعه هستند چه فکر میکنید ؟ کارگران پیشرو و آگاه چطور با این پدیده سکولاریزه کردن جامعه یا خواستهای سکولار و یا تلاش برای برابری زن و مرد باید کار بکنند ؟ نقش کمونیستها در این رابطه چیست ؟

اعظم کم گویان : تا جایی که به کمونیستها برمیگردد کارگران پیشرو خواهان جامعه ای هستند که در آن هیچ تبعیضی نباید وجود داشته باشد . نه تبعیض جنسی ، نه تبعیض مذهبی ، نه تبعیض اقتصادی و اجتماعی. آنها خواهان از بین بردن هر نوع تبعیضی هستند . از زن بخاطر نقشش به عنوان زن استفاده میشود برای اینکه تبعیض اقتصادی بیشتری بر زن اعمال بشود. در نتیجه شما به عنوان زن حقوق کمتری از مرد میگیرید، دیرتر استخدام میشوید، زودتر اخراج میشوید، در مزایای مختلف شغلی در وضعیت پایین تری هستید ، مهد کودک ندارید و سرپرستی بچه عملا اگر شاغل هستید بر گردن شما است. نقش کارگران پیشرو این است که به این مسائل و به این تبعیضها که خیلی پیچیده و خیلی اشکار و پنهان هستند آگاه باشند و زنها را به عنوان رفیق و همراه و همکار برابر خودشان نگاه کنند و به خواستهای زنان به همان اندازه حساس باشند که به خواستهای خودشان حساس و پایبند هستد. برای زنان کارگر آنچه که نابرابری را کاملا از بین میبرد یک مبارزه بی امان با هرنوع تبعیض، برای دستبیابی به سوسیالیسم و برای برابری اقتصادی و برای رفع هر نوع نابرابری اجتماعی و تبعیض جنسی هست. مردان کارگر پیشرو باید بدور از هرنوع شائبه مرد سالارانه زنان را به عنوان رفیق و همکار و همراه خودشان در تمام مبارزه درگیر ببینند و برای خواستهای آنها به همان اندازه خواستهای خودشان اهمیت قائل بشوند و در دستور کار تشکلها و محافل پیشرو خود قرار بدهند.