TLogo


مساله زن و مصافهای پیش روی کمونیستها
گفتگو با اعظم کم گویان


کمونیست: مسئله زن تاریخا یکی از مسائل و معضلات جمهوری اسلامی بوده است. سنتا جمهوری اسلامی در تعرض به جامعه همیشه از تعرض به زنان شروع کرده است. اما در عین حال هر بخش از جمهوری اسلامی زماینکه بخواهد "دل" مردم را بدست بیاورد یاد مسئله زن و ایجاد "بهبودهائی" در وضعیت زنان می افتد. از خاتمی گرفته تا موسوی و امروز احمدی نژاد. چرا مسئله زن تا این حد در حیات جمهوری اسلامی مهم است؟ مسئله زن کجای رابطه جمهوری اسلامی و مردم قرار میگیرد؟

اعظم کم گویان: فاکتورهای متعدد تاریخی، ایدئولوژیکی، فرهنگی،سیاسی و اقتصادی در تبدیل کردن مساله زن به مساله ای حاد در جمهوری اسلامی نقش دارند که من سعی می کنم تیتروار به آنهااشاره کنم:

زنان وسیعا در انقلاب 57 شرکت داشتند و در واقع این اولین تحرک سیاسی در تاریخ جامعه بود که زنان بطورمیلیونی در آن شرکت کرده و امیدهای فراوانی به آن داشتند. ضد انقلاب جمهوری اسلامی زنان را اولین آماج سرکوب خود قرار داد چون زنان نیمی از جامعه اند و با سرکوب این نیمه امیدوار بود که کل جامعه را به حفقان کامل بکشاند. این اقدام جمهوری اسلامی بسیار آگاهانه بود چون خمینی رهبر آن بخوبی آگاه بود که "آزادی زن معیار آزادی جامعه است"
زنان طبق ارزشهای اسلامی و اصول ایدئولوژیک دینی حاملین و نگهدارندگان اخلاق و عفت جامعه هستند و هر نوع تخطی از اصول دینی از جمله حجاب و جدایی جنسی ارکان جامعه را متزلزل کرده و آن بهم می ریزد. جنسیت زن اگر مورد برخورد مناسب قرار نگیرد موجب فساد و فتنه می شود. این فاکتور تاریخا در کلیه جوامعی که ارزشها و قوانین اسلامی در آن نفوذ دارند صدق می کند بطور نمونه مباحثات مربوط به حجاب زنان در مصر در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم و یا درایران زمان مشروطه مساله زن را همواره به صدر جدلهای سیاسی جامعه رانده است. این هم عاملی دیگر برای سکوب زنان "غربزده و منحط و فاسد" از نقطه نظر جمهوری اسلامی بود.
زنان از همان ابتدای بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی یک جنبش مقاومت وسیع و اجتماعی را علیه احکام و قوانین اسلامی بویژه حجاب و جدایی جنسی به راه انداختند و این جنگ و گریز هرروزه طی سی و سه سال گذشته جریان داشته است. سرکوب زنان و تلاش برای خفه کردن جنبش آنان در عین اینکه سرکوب کل جامعه از جانب جمهوری اسلامی بود در عین حال ابزاری برای ایجاد تفرقه و جدایی در میان مردم شده و بطور کلی حساسیت جامعه بویژه مردان را در دفاع از زنان کاهش داد. این بخصوص با امتیازات قائل شده در قوانین اسلامی برای مردان موقعیت زنان را ضعیف تر و آسیب پذیرتر کرد.
اما مقاطع مختلف حیات جمهوری اسلامی و نزاع جناحهای آن (که منعکس کننده منافع بخشهای مختلف سرمایه داری در ایران هستند) برسر سهم بری بیشتر سیاسی و اقتصادی، موقعیت زنان و مساله حجاب را به میدان کشمکشهای خود تبدیل کرده است. خاتمی و بعد جنبش سبز پرچم اصلاحات فرهنگی و شل کردن قوانین اسلامی را برداشتند تا بتوانند با سوار شدن بر نفرت بی پایان زنان، جنبش آنان را دستمایه جنگ قدرت خود با بخش دیگری از بورژوازی تبدیل کنند. اکنون احمدی نژاد در تقابل با جناح رقیب خود پرچم اصلاح در موقعیت زنان را بلند کرده است. این تلاشها ربطی به آزادی زنان و بهبود موقعیت آنان ندارد. اینها همگی از سبز و سیاه و سایه روشنهای بین این دو رنگ همگی آمرین و عاملین سی و سه سال جنایت و زن کشی و زن ستیزی در ایران هسنند.

کمونیست: عروج سبز و پیوستن بخش اعظم اپوزیسیون داخل و خارج به آن چه تاثیری بر جنبش دفاع از حقوق زن داشت.

اعظم کم گویان: مدتها قبل از جنبش سبز، کمپین یک میلیون امضا افق معامله و چانه زنی بر سر حق زنان با دولت و مجلس را در مقابل جامعه قرار داده بود. تلاش این دوستان دروغین و ریاکار زنان این بود که قانون اساسی جمهوری اسلامی را از "درون" تغییردهند و نارضایتی نه یک میلیونی بلکه سی و جند میلیونی زنان را سکوی پرش خود به قدرت قرار بدهند و زنان حق طلب را سر بدوانند و به بیراهه ببرند. رادیکالیسم جنبش حق خواهی زنان که بویژه در مقاطع متعددی شانه به شانه و دست در دست جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی در جامعه قرار گرفته بود و صف نارضایتی و اعتراض در جامعه را بخوبی منعکس می کرد خار چشم این مرتجعین، این گرگهای در لباس میش بود. هر اعتراضی که اینان سعی می کردند مهارش کنند زیر شعارها و پرچمهای حق خواهانه در 8 مارس های انقلابی و تحرکات سیاسی دیگر اوج می گرفت. بدنبال چرخشهای سیاسی در اوضاع جامعه وعروج جنبش سبز،زنان بورژوای ناسیونالیست و اسلامی و سازشکارسواربر نارضایتی عمیق زنان آنان را به سکوت در طرح مطالبات خود فراخواندند. با این تحرک ارتجاعی زنان به شرکت در نماز جمعه ها و حمایت از بخشی از حاکمیت که خود بخشی از مغز و قلب جمهوری اسلامی بوده و میلیونها زن را در سی و چند سال سرکوب کرده بودند، فراخوانده شدند. این یک خودآگاهی کامل وارونه ای برای زنان بود. سبز و حرکت زنان بورژا یک تحرک کاملا ارتجاعی بود که تلاش کرد اعتراض بحق زنان را دستمایه نزاع خود با جناح رقیب بر سر سهم بیشتری از دستگاه سرکوب و سهم بری اقتصادی خود بکند.

کمونیست: حجاب و آپارتاید جنسی مشخصه رابطه جمهوری اسلامی با زنان و محک بیحقوقی مطلق زن در ایران است. مسئله تخفیف در رنگ و نوع حجاب و راههای مقابله با آن از طرف جناح احمدی نژاد مجددا طرح شده است.از نطر شما جمهوری اسلامی تا چه حد میتواند مسئله زن را بعنوان یکی از معضلات جدی خود "تخفیف" دهد؟

اعظم کم گویان: شل و سفت کردن حجاب و آپارتاید جنسی برای جناحهای جمهوری اسلامی نقش ابزاری دارد و این جناحها برای تقابل با جناح رفیب، برای بسیج و جمع کردن نیرو پشت سر خود از این معضل لاینحل خود استفاده می کنند.
اینکه جمهوری اسلامی تا چه حد می تواند مساله زن را در خدمت تامین منافع خود "تخفیف" بدهد بستگی به برنامه های سیاسی و افتصادی آن یا جناح غالب آن دارد. میزان پایبندی جمهوری اسلامی به حجاب و آپارتاید جنسی به برنامه های دراز مدت سیاسی و اقتصادی جناحهای مختلف، اینکه منعکس کننده تمایلات سیاسی کدام بخش از بورژوازی ایران هستند و به وزن و جایگاه آنها در قدرت سیاسی بستگی دارد.
مانند هر حکومت سرمایه داری دیگر جمهوری اسلامی می تواند اگر به نیروی کار زنان در بازار احتیاج داشته باشد پراگماتیستی عمل کند و فرمولهای مناسب روز ارائه بدهد یا اگر لازم شد برای در خانه نگهداشتن زنان نسخه های دینی و فرهنگی بپیچد. جمهوری اسلامی تا زمانی که جمهوری اسلامی بماند همچنان از ایدئولوژی و احکام اسلامی برای سرکوب زنان استفاده خواهد کرد درعین حال بعنوان یک رژیم نماینده بورژوازی بالغ شده ایران معادلات و فاکتورهای اقتصادی و اجتماعی نقش مهمتری از ایدئولوژی و اسلام به نسبت سالهای پس از انقلاب 57 برای آن خواهند داشت. (در آن دوره مساله تثبیت رژیم و سرکوب انقلاب اولویت عاجل هر دو جناح جمهوری اسلامی بود و زنان اولین هدف این سرکوب بودند) مانند هر حکومت سرمایه داری دیگری، جمهوری اسلامی با هر جناح و هر برنامه سیاسی و اقتصادی دراز مدتش همچنان یک حکومت ضد زن باقی خواهد ماند.

کمونیست: آیا امیدی به تحمیل بهبودی در زندگی و حقوق زنان موجود است٬ چگونه؟

اعظم کم گویان: بهبود در موقعیت زنان تنها و تنها نتیجه اعتراض و تلاش زنان و نیروی آزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه است. متحد و متشکل شدن تحت شعارها و خواستهای پایه ای زنان، بلند کردن پرچم اعتراض زنان به نابرابری توسط بخش پیشرو و آگاه طبقه کارگر و زدن پایه اجتماعی زنان سبز و ملی - اسلامی یعنی نیروهایی که حول کمپین یک میلیون امضا و زنان سبز و همگرایی زنان و ...جمع شده اند و جذب این نیروها بدور یک پرچم آزادخواهانه و برابری طلبانه راههای تقویت اعتراض برای کسب حق زن و ایجاد بهبود در موقعیت زنان است. تعمیق مبارزه برای آزادی و برابری در جامعه و سرنگونی جمهوری اسلامی اولین قدمها برای ایجاد بهبود در موقعیت زنان هستند.


کمونیست: موقعیت امروز جنبش حق زن در چه حال است وارزیابی شما از جنبش زنان چیست و چه مصافهائی در مقابل فعالین این عرصه و کمونیستها و حزب حکمتیست قرار دارد؟
اعظم کم گویان: همانطور که در پاسخ به سوال دیگری طرح کردم یک جنبش وسیع مقاومت زنان علیه حجاب و آپارتاید جنسی از پس از شکست انقلاب 57 در ایران وجود داشته است. در مقاطعی که جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی دست بالا را داشت این جنبش اعتراضی، سخنگوی بحق خود را پیدا می کرد و شکوفا می شد. در دوره ای که زنان ملی – اسلامی بورژوا با کمپین یک میلیون امضا و زنان جنبش سبز دست بالا یافتند جنبش مقاومت انقلابی زنان دچار خفت و رکود می شد.
این جنبش مقاومت یک جنبش وسیع و توده ای است که تلاش و طپش آن را هر روزه درتقلای ارتجاعی جمهوری اسلامی برای سرکوب آن و در تحرک ارتجاعی سازشکاران ضد انقلاب در صفوف زنان برای مهار کردن آن می بینیم. این جنبش دارای بدنه ای وسیع و فاقد سر یعنی رهبری، مطالبات روشن ویک اتحاد و تشکل اگاهانه است.
تبدیل کردن خواستهای زنان به خواست کارگران پیشرو و بلند کردن پرچم آزادی زن توسط بخش پیشرو و آگاه کارگران یکی از مصافهای پیش روی کمونیستهاست. بنظر می آید که "مساله زن مساله طبقه کارگر است" به فراموشی سپرده شده است. این یک مصاف جدی پیش روی فعالین کمونیست است.
اشاعه درک عمیقتری از ستمکشی زن و رهایی زن در فعالیت تبلیغی و ترویجی و سازمانگرانه کمونیست ها باید به یک امر روتین تبدیل شود به این دلیل ساده که متاسفانه غالبا ستم بر زن صرفا از زاویه ضدیت جمهوری اسلامی با زنان طرح شده و به عامل ایدئولوژی و فرهنگ اسلامی خلاصه می شود.
باید بی تفاوتی عمومی و عدم حساسیت در میان مردان در جامعه نسبت به موقعیت زنان و علاقه به تغییر موقعیت زنان و ایجاد خشم نسبت به این وضعیت را در میان بخشهایی وسیع از جامعه بویژه مردان را دامن زد. این امر از طریق فعالیت تبلیغی روزمره باید صورت بگیرد.
پیوند تنگاتنگ در میان فعالین زنان و ایجاد شبکه ای در میان فعالین سوسیالیست و رادیکال زنان که درگیر مبارزه و فعالیت برای حقوق زنان هستند اقدام لازم دیگری است. چنین شبکه ای درادامه حیات و فعالیت خود بسته به نیازهای مبارزه و توازن قوای سیاسی و اجتماعی می تواند به اشکال دیگری از سازمانیابی زنان فعال و پیشرو تکامل یابد.