TLogo



پیش به سوی کنگره حزب حکمتیست
امان کفا


"هگل در جايى بر اين نکته انگشت گذاشته است که همه رويدادها و شخصيتهاى بزرگ تاريخ جهان، به اصطلاح، دوبار به صحنه ميآيند؛ وى فراموش کرده است اضافه کند که بار اول بصورت تراژدى و بار دوم بصورت کمدى (کمدی فلاکت‌بار- پانویس مترجم)، کوسيدير به جاى دانتون، لوئى بلان به جاى روبسپير، مونتانى سالهاى ١٨٤٨ تا ١٨٥١ به جاى مونتانى ١٧٩٣ تا ١٧٩٥، برادر زاده به جاى عمو. و در اوضاع و احوالى که دومين روايت هژدهم برومر در آن رخ ميدهد با چنين مضحکه‌اى روبرو هستيم."

بیانیه ای بنام "پلاتفرم سیاسی، عملی هیئت دائم دفتر سیاسی" در نشریه کمونیست ویژه پلنوم ۲۲، مورخ اول آذرماه ۱۳٩۰(۲۲نوامبر ۲۰۱۱) به چاپ رسید. تا آنجا که به سلسله مراتب و روابط تشکیلاتی این حزب معین برمی گردد، از آنجا که این پلاتفرم حاوی نکاتی در نقض مصوبات و سیاست های رسمی حزب حکمتیست (مصوب کنگره، پلنوم و دفتر سیاسی) است، اعلام آن بنام حزب، نقض آشکار حدود و اختیارات دفتر سیاسی حزب حکمتیست است. قدر مسلم رد سیاستهای مصوب هر ارگانی در صلاحیت خود آن ارگان است. مصوبه کنگره حزب را نه هیئت دائم، نه دفتر سیاسی، و نه کمیته مرکزی حزب نمیتوانند ملغی کند.

انتشار چنین پلاتفرمی ، بمثابه حزب، بدون کوچکترین تلاشی جهت قانع کردن و مصوب کردن آن، "کودتایی" است که در این حزب رخ داد. کودتایی که طبق اساسنامه این حزب غیر قانونی است و پیشنهاد دهندگان آن، بر اساس همان اساسنامه با انتشارش، از خود خلع مسئولیت کردند. اما حزب موجود است و درنتیجه پیشبرد آن را کسانی به عهده می گیرند که مصوبات کنگره ای که انتحابشان کرده است را درست می دانند. این امر مسئولیت نمایندگان منتخبی است که به آن مصوبات پایبند بوده و هستند تا کنگره آتی، تکلیف را مشخص کند.

تا اینجا نه نیازی به توجیه است و نه سیاه کردن صفحات طولانی. برای هر بیننده منصفی، واقعیت گویا تر از اینهاست. پلاتقرم ارائه شده، بیان "خط" سیاسی دیگری و جدا از خط رسمی در این حزب است، خطی که تصور می کند تناسب قوا به نفعش چرخیده و با پلنوم ۲۲ این حزب "اکثریت" شده است و آنان که پایبند به مصوبات و سیاست های رسمی این حزب هستند لابد اقلیت! متأسفانه سخنوران این خط آنقدر به خود بی اعتماد هستند که حاضر نیستند حتی قبول کنند که سیاست متفاوتی دارند. می گویند پلاتفرمشان همان سیاست های حزب است و همان مصوبات کنگره های حزب است، در این صورت معلوم نیست چه نیازی به پلاتفرم داشتند. فرمول بندی هایشان در این مورد خیره کننده است. برای نمونه بعد از چندین صفحه آسمان ریسمان بافتن، جمال کمانگر می نویسد "مشکل را نه در پلاتفرم بلکه تغییر تناسب قوا میان خطوط سیاسی و در آرایش رهبری متناسب با آن و قرار باز گرداندن اختیارات کمیته کردستان باید دید". معلوم نیست که این خطوط سیاسی (بجز خط رسمی تاکنونی این حزب) که یکباره به میدان آمده اند، مشخصات شان چیست، پلاتقرم هایشان کجاست، ابراز وجودشان در کدام یک از اسناد رسمی این حزب موجود است. اگر نه فقط خود، بلکه دیگران را هم کمی عاقل تصور کنیم، نمی شود یک بام و دو هوا زد. همه در دنیای واقعی بیرون از ما میدانند که سیاست رسمی این حزب چه بوده است و طبیعتأ تناسب قوایی که به مصوب شدن این سیاست ها منتج شده است هم به همان اندازه معلوم است. فراتر از این، با همان تناسب قوا، پلنوم ۲۱ این حزب (با یک رای ممتنع) برسیاست های تاکنونی آن تأکید می کند. این پلنوم از کورش مدرسی و نقش او در حزب حکمتیست تجلیل می کند، و پلنوم ۲۲ گویی این تناسب قوا را دگرگون کرده است! معنای تغییر تناسب قوا از یک خطی به دیگری کاملأ مشهود است، ولی سؤال این است که چرا این خط از اعلام رسمی سیاست مخالف خود ابا دارد، آنرا نفی می کند، و حالا این خط، بدون پیشینه بدون اینکه تا بحال یک مصوبه و سند رسمی را به تأیید ارگانی رسانده باشد، "صاحب قدرت" شده. سحرآمیز است. چرخش تناسب قوا را باور کنیم یا رأی مثبتتان به مصوبه پلنوم ۲۱؟ آیا هنوز پلاتفرم هم بیان و ابراز وجود سیاسی خط دیگر نیست؟ به این خرگوش از کلاه در آوردن در عالم واقعی می گویند کودتا.

یکی از خصوصیت های خصلت نمای چپ غیرکارگری این است که همواره خودش را محور اصلی همه چیز، منجمله جامعه می پندارد. غیرکارگری است چون منافعش را در هر لحظه بنا به مقدرات روز، و پراگماتیستی در مقابل خود قرار می دهد. به نرخ روز نان می خورد، آینده ای را نمیبیند، استراتژی ندارد و هر لحظه اعلام موضع می کند. برخلاف جنبش های کارگری، همراهش، دیروز دوست و فردا دشمن خونی می شود. نمی تواند کمی فراتر از آنچه می بیند را تصور کند، و فورأ ایدئولوژیک وار، همچون خوره به جان آنچه با خون و دل ساخته می افتد و یک شبه همه چیز را فرو می ریزد. در میان این چپ، منافع، منافع خودش است و طبقه ای در کار نیست.

برای این چپ، سازمان لازم نیست، چون آنرا برای کاری نمی خواهد، و به راحتی می تواند از سرش بگذرد. خودش را محور می داند، فرقه ای عمل می کند، سیاست بازی می کند تا صحت عملش را توجیه کند. در دنیای این چپ، کارگر بمثابه یک طبقه جایی ندارد و این را در تمامی سیاست ها و عملکردهای آن می توان مشاهده کرد.

اختلافات امروز در حزب حکمتیست نیز در خلأ و درون تشکیلاتی نیست. دنیا هم به این صحنه نگاه می کند. مسلمأ هر جنبشی انتظارات و اهداف خود را در بررسی هر اتفاقی در جامعه دنبال می کند. با دوربین خود از آن عکس می گیرد و ارزیابی می کند. کمونیسم هم جدا از این قاعده نیست. شاید تفاوت اصلی برای کمونیست ها آنجاست که آنها همواره می کوشند تا از دل چنین بررسی هایی، طبقه کارگر را آگاه تر، منسجم تر و متشکل تر کرد. برای کمونیستی که امروز به اختلافات در حزب حکمتیست می نگرد نیز، همین امر صادق است.

برخی در مورد اختلافات در این حزب اظهار نظر کرده اند که این "اکثریت تقابلی است با خط کورش مدرسی " و مشکل شان این است که چرا این مخالفان سیاست های مصوبه، در نیمه راه ایستاده اند، وبه اندازه کافی به صراحت به این تقابل اذعان ندارند! راستش حق دارند چون درجه سادگی سیاسی مخالفین سیاست های رسمی در این حزب تا آنجاست که از سیاست طفره می روند و بازهم به تشکیلات و اساسنامه ای که زیر پا گذاشته اند رجوع می کنند، و دنیای سیاسی که به آن اساسنامه روح می دمد را نادیده می گیرند. کنگره ها و مصوبه های تا به امروزرا دور می زنند، و بجایش فراخوان اجلاس کمیته مرکزی را می دهند. باز هم متأسفانه، یادشان می رود که تکرار احکام شان، نشانی از صحت آن نمی دهد. زمانی که ما از حزب کمونیست کارگری جدا شدیم، نه یکشبه بلکه کوهی استدلال و نوشته و جلسه ها برگزار شد. اسناد گوناگونی که تصویری واقعی از آن دوره را می دهند در سایت این حزب موجود است. همان وقت هم اختلافات و خطوط سیاسی معلوم بودند، و بیانیه ۲۳ عضو کمیته مرکزی در آن دوره، تنها بازتاب اظهار نظر جمعی اکثریت کمیته مرکزی وقت بود. آن وقت خطوط سیاسی در حزب کمونیست کارگری، برخلاف امروز، خجولت سیاسی نداشتند، اظهار نظر کرده و همه از آنها با اتکا به اسناد مطلع بودند. عدم فراخواندن پلنوم توسط لیدر آن موقع حزب کمونیست کارگری، مبارزه ای علیه رسمیت یافتن تصمیم کمیته مرکزی بود و فراخوانشان به کنگره، نه اجلاس نمایندگان تشکیلات ها، بلکه تنها اجلاس آحادی بود که امکان مسافرت به محل کنگره را داشتند. چنین عملکردی همانطور که همان موقع گفتیم، بیانگر سیاست انحلال طلبانه در آن حزب بود و آنها هم بارها اعلام کردند، که خواهان بیرون رفتن تمامی مخالفنشان از آن حزب بودند. واقعأ که تاریح دو بار تکرار می شود، و بار دوم کمدی است. اگر دفاع از مصوبات و سیاست های رسمی آن زمان با فراخوان پلنوم متعین می شد، امروز با فراخوان کنگره بیان می شود.

برای نمونه مورد کمیته های کمونیستی است که در پلاتفرم ارائه شده به حاشیه رانده شده است. این اما تنها یکی از مصوبات این حزب نیست. کمیته های کمونیستی که ستون فقرات ابراز وجود اجتماعی وسیع کمونیسم را در تاریخ معاصر ایران را بنمایش گذاشت، دست آوردی برای جنبش کمونیستی در ایران است و نمی شود بدون ابراز نظر تشکیلات های مربوطه و پیشبرنده آن، در یک اجلاس کمیته مرکزی به آن پرداخت. چنین کنگره ای با شرکت نمایندگان تشکیلات ها امکان ابراز نظر به نیروی وسیعی می دهد که دخالت کند و از دست آوردهای تا به امروزش دفاع کند. کنگره حزبی لازم است تا تکلیف را روشن کند. کنگره حزبی لازم است تا امکان دهد تا هر سیاستی در تقابل با مصوبات رسمی این حزب بتواند خود را فرموله کند، سند و قطعنامه ارائه کند تا امکان انتخاب را شفاف و علنی فراهم آورد. این کار را نمی توان پشت درهای بسته و درون تشکیلاتی کرد، بلکه برعکس بایستی بیشترین دخالتگری را ممکن ساخت. در حقیقت همین جدال سیاسی است که آگاهگرانه است.

شکی نیست که در آن کنگره، مخالفان سیاست های تا به امروز حزب می توانند نمایندگان را قانع کرده و حزب را "تغییر ریل" دهند. میزان موفقیت آنها، مسلمأ تنها از مصوبات آن کنگره مشخص خواهد شد. بالاخره اکثریت و اقلیت بر اساس چنین مصوباتی رسمیت می یابند. بهرحال باز هم برای جلوگیری از هرگونه محفلیسم، در این حزب امکان به مخالفان سیاست های رسمی داده شده است که فراکسیون تشکیل دهند، پلاتفرم ارائه دهند، امکانات حزبی بگیرند و رسمی و شفاف برای تغییر سیاست های حزب تلاش کنند.

بهرحال آینده از پیش نوشته نشده است و دخالتگری سیاسی همه جانبه در نتایج و مصوبات کنگره آتی تعیین کننده است. آنان که در اولین قدم، این حزب را زخمی و ضعیف می پندارند، مسلمآ مشغول فاتحه خوانی هایشان هستند و از حالا، آخر خط ها را ترسیم کرده اند. برای کمونیستها، اما، انسان و فعالیت و نقشش است که آینده را می سازد." آدميان هستند که تاريخ خود را ميسازند ولى نه آنگونه که دلشان ميخواهد، يا در شرايطى که خود انتخاب کرده باشند؛ بلکه در شرايط داده شده‌اى که ميراث گذشته است و خود آنان بطور مستقيم با آن درگيرند".

این نه اولین و نه آخرین باری خواهد بود که اختلافات در این حزب بروز می کنند. از اول هم این حزب بر اعلام تعدد نظرات و وحدت اراده بیان شد. مصوبات سیاسی است، اختلافات واقعی است و از بدطینتی کسی نیست. با همین تصویر بایستی سراغ نظرات رفت . تکلیف سیاست های ماکرو را در کنگره باید روشن کرد و راه ما همانا کنگره است. بقول اقتباسی از دانته توسط مارکس در پیشگفتار چاپ آلمانی جلد اول کاپیتال، راه خود را ادامه دهید و بگذارید مردم هم حرف بزنند!


دسامبر ٢٠١١