TLogo



١٦ آذر و جوانان کمونیست در دوره جدید
خالد حاج محمدی

٢٣ نوامبر ٢٠١١

به ١٦ آذر نزدیک میشویم٬ این روز تاریخا مناسبتی بوده است که نسل جوان بر مبنای قدرت خود و توازن قوای میان حاکمیت و مردم٬ مطالبات خود را اعلام کرده اند٬ تجمع کرده اند٬ و توقع خود از زندگی را به گوش مردم رسانده اند. دانشگاه و نسل جوان مورد توجه کل جامعه و جنبش های سیاسی مختلف بوده است. به همین اعتبار بیش از سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی یک پای اختناق سیاسی و فشار ارگانهای سرکوب برای ساکت کردن هر نوع صدای مخالفی٬ تحمیل اختناق سیاسی و فضای رعب در میان نسل جوان و به این اعتبار در دانشگاه بوده است.


در هر دوره و بر اساس موقعیت و هژمنی جنبشهای سیاسی در فضای روشنفکری جامعه و در میان نسل جوان در دانشگاه٬ سطح اعتراض و نوع اعتراض و مطالباتی که دانشجویان بروز داده اند٬ متفاوت بوده است. جنبشهای سیاسی همیشه رنگ خود را به فضای روشنفکری جامعه و به این اعتبار به فضای دانشگاه هم زده اند.

سالهای ٨٤ تا ٨٦ دوره ای است که فضای چپ و رادیکال قدم به قدم عرصه را در فضای روشنفکری جامعه و در فضای دانشگاهها بر جریانات پرو رژیم٬ بر تشکلهای تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی٬ بر جریانات لیبرال و ناسیونالیستی و قومی و.. تنگ کرد. در آن سالها ما شاهد عروج اعتراضات وسیع و رادیکال با پیشروترین مطالبات در مهمترین دانشگاههای ایران بودیم٬ که دهها هزار جوان در مراکز تحصیلی را دور هم جمع کرد. نشریات مختلف دانشجوئی و چپ منتشر شدند. جمعها و محافل کمونیستی٬ کلاسهای کاپیتال خوانی و بحث و جدل مارکسیستی رواج یافت. پرچم آزادی و برابری برای اولین بار در مهمترین دانشگاههای ایران به اهتزاز در آمد و مطالباتی چون٬ علیه آپارتاید جنسی٬ برابری زن و مرد٬ آزادیهای بی قید و شرط سیاسی٬ نه به جنگ و حمله نظامی و نه به اختناق سیاسی٬ آزادی زندانیان سیاسی٬ بیمه بیکاری و دفاع از اعتراضات کارگری و مطالبات طبقه کارگر و.. با صدای رسا از جانب هزاران جوان به جامعه اعلام شد و وسیعترین سمپاتی را در کل جامعه و در میان طبقه کارگر به خود جلب کرد. "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب"، که به داب معروف شدند، نسل جوان کمونیست که در راس این تحرک انسانی بودند٬ به نقطه امیدی در میان میلیونها انسان تشنه آزادی و برابری تبدیل شدند و جامعه چشم امید به آنها دوخت.

امروز از آن تاریخ چهار سال میگذرد. در سال ٨٦ ٬ جنبش اعتراضی رادیکال آن دوره با حمله وسیع و همه جانبه جمهوری اسلامی٬ با دستگیری و زندان صدها دانشجوی انقلابی٬ با تعرضی همه جانبه به آزادیخواهی و برابری طلبی٬ به عقب نشینی وادار شد. در این پروسه طیف وسیعی از جریانات بورژوایی زیر پرچمها و اسامی مختلف٬ از اسلامی٬ لیبرال٬ ناسیونالیستی و قومی تا "دمکرات" و "چپ"٬ فرصت را غنیمت شمرده و علیه نسل جوان کمونیست٬ شمشیر از رو بستند و امکان عقب راندن یک تحرک انقلابی و انسانی را ممکن کردند. حزب حکمتیست و رهبران آن به عنوان جریانی که بخش وسیعی از کمونیستهای جوان از آن تغذیه میکردند و مورد رجوع بود٬ مورد وسیعترین حملات از جانب جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعاتش و بعلاوه از جانب طیف فرصت طلبان سیاسی٬ نئوتوده ای ها و... قرار گرفت. تلاش وزارت اطلاعات برای ترور شخصیت رهبران حزب از جمله کورش مدرسی و بهرام مدرسی٬ کمپینهای کثیف این وزارت خانه و استقبال فرصت طلبان سیاسی از آن٬ در کنار سپردن لیستی از رهبران حزب به اینترپل٬ بخشی از این تعرض بود. اما همه این اقدامات حزب حکمتیست و رهبران آن را در جامعه و در میان میلیونها انسان تشنه آزادی٬ در میان رهبران کارگری و کمونیستهای جامعه ایران محبوبتر کرد. بعد از این اتفاق علاوه بر باز شدن میدان برای جمهوری اسلامی٬ زمینه رشد جریانات اسلامی٬ قومی و ناسیونالیستی و لیبرال طبیعتا مهیا شد. عروج جنبش سبز بر بستر عقب نشینی صورت گرفت که به جنبش آزادیخواهی در دانشگاه تحمیل شد. سبز به برکت حمله وسیعی که در کل جامعه به یک گرایش انقلابی و رادیکال شد، امکان عرض اندام پیدا کرد. چهار سال گذشته و مقایسه آن با مقطع عروج "داب"، نگاهی به دو دوره مختلف از تاریخ اعتراضات مردم در ایران، نگاهی به مقاطعی که در آن جنبشهای متفاوت و متخاصم در دانشگاهها و در فضای روشنفکری ایران "هژمونی" دارد، درسهای ارزشمندی دارد که باید در فرصت دیگری به آن پرداخت.

عروج جنبش سبز عقب گردی جدی، نه تنها به فضای رادیکال در دانشگاه و محیطهای روشنفکری بلکه به کل جامعه تحمیل کرد. جنبشی که بخش عمده اپوزیسیون جمهوری اسلامی، از راست تا چپ، را با خود برد و امید به تحول انقلابی و آزادی و رفاه در جامعه را به نتیجه جدالهای درون حاکمیت آویزان کرد.

امروز در شرایطی به استقبال ١٦ آذر میرویم که فضای کل جامعه دچار تغییرات جدی شده است. کشتی جنبش سبز، با همه شاخه های آن، مدتها است به گل نشسته است. وعده فضای باز سیاسی٬ "جنبش جاری" برای "بازپس گرفتن حق رای" و "انقلاب" چپ سبز٬ پوچی خود را عیان کرده است. دیوار فضای مسموم فریب و دروغی که جناح سبز جمهوری اسلامی بر شانه های طیف وسیعی از اپوزیسیون ایران و مدیای غربی ساخته بود٬ تا طبقه کارگر و زن و جوان و انسان دردمند و معترض آن جامعه را فریب دهند٬ فرو ریخته است.
همزمان جمهوری اسلامی در بالاترین سطح رهبری آن، مجددا حول جدال انتخابات و برای تجدید آرایش درونی خود و تعیین سهم دسته بندی های حاکمیت از آینده قدرت و ثروت جامعه، به نزاع و جنگ خانگی و درونی حادی کشیده شده است. بعلاوه تخاصمات غرب و جمهوری اسلامی بار دیگر وارد دوران حساسی شده است. تهدیدات جنگی اسرائیل و آمریکا علیه ایران٬ اعلام تحریمهای هر روزه به نام دفاع از مردم ایران٬ و اعلام آمادگی صفی از فرصت طلبان سیاسی و جریانات سناریوی سیاهی در رکاب دول غربی٬ الگوی لیبی و دل خوش کردن طیفی از نیروها ضد مردمی برای تبدیل ایران به لیبی٬ خطر جنگ و فضای نظامی را به همه جا کشانده است. جمهوری اسلامی علیرغم اینکه جنگ و حمله به ایران را به نفع خود نمیداند٬ اما فضای جنگی امکان سرکوب بیشتر و امکان افزایش تعرض خود به فضای سیاسی و سطح معیشت مردم را فراهم کرده است. این وضع طعم شیرین انقلاب تونس و مصر و دور تازه جدال در میدان تحریر و فضا جدید انقلاب مصر را در اذهان مردم انقلابی ایران حاشیه ای کرده است. هراس از جنگ و فضای میلیتاریستی، مستقل از عملی شدن یا نشدن آن، مبارزات مردم، اعتراضات زنان، جوانان و طبقه کارگر را عقب میراند. و صف مقاومت مردم در مقابل حاکمیت را تضعیف و در آن شکاف ایجاد میکند. فی الحال صفی تحت عنوان دفاع از مبارزات مردم، طرفدار این فضای میلیتاریستی شده و در باد تهدیدات دول غربی میدمند. در عین حال صف دیگری به بهانه خطر جنگ و دشمن خارجی، تلاش میکنند که سنگر دفاعی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در مقابل تعرض رژیم را بشکنند و مردم را به تسلیم و سکوت، زنان، جوانان و کارگران را به خاموشی دعوت کنند.

دانشگاه از این فضا بری نیست. تعرض به دانشگاه٬ پاکسازی مراکز تحصیلی از انقلابیون و کمونیستها٬ تهدید هر روزه علیه دانشجویان٬ تلاش برای اسلامی کردن فضای دانشگاه و دروس تحصیلی٬ تحمیل پوشش اجباری در محیطهای تحصلی و جداسایها و ... که پروژه های جمهوری اسلامی در این دوره بود٬ امروز با اتکا به فضای نظامی و امنیتی کنونی، گسترش یافته است. و در عین حال اعتراض به طرحهای جمهوری اسلامی٬ به فضای اختناق و تعرض به زنان در دانشگاه و دفاع از مطالبات صنفی و سیاسی دانشجویان بار دیگر هر چند پراکنده آغاز شده است. این اعتراضات بستر کار روتین هر کمونیستی است. این اعتراضات موضوع کار هر جمع و محفل کمونیستی و هر انسان مبارز و انقلابی است. سد بستن در مقابل تعرضات جمهوری اسلامی٬ اگاهگری و متحد کردن دانشجویان حول مطالبات انسانی و آزادیخواهانه کاری همیشگی است که باید سازمان یابد. باید در مقابل کسانی که به بهانه خطر جنگ، جوانان و دانشجویان را به تسلیم دعوت میکنند، ایستاد. بعلاوه باید در مقابل کسانی که در صفوف مبارزه دانشجویان، اتحاد با نیروهای ارتجاعی، از هر ملت و نژادی، ایرانی یا غربی، اسلامی یا امپریالیستی، را تبلیغ میکنند و برایش نیرو جمع میکنند، ایستاد. و اعلام کرد که در جنش دانشجویی کسی طرفدار مدل "لیبی" برای نجات نیست!

اما برای انجام این همه و مهمتر از هر چیز، مسئله حاکم کردن یک افق و داشتن یک پرچم روشن آزادیخواهانه در میان نسل جوان و متحد کردن جوانان آزادیخواه حول آن است. مناسبت ١٦ آذر امکانی است که دانشجویان و جامعه گوششان برای شندیدن جواب به وضع کنونی٬ به افقهای سیاسی مختلف و راه حلهای متفاوت باز است. جلب توجه نسل جوان به یک افق روشن کمونیستی٬ کاری مهم و نقشه مند است که هر کمونیستی باید در دستور خود بگذارد. در این راستا، تجربه "داب" و بکارگیری آموزشهای آن، یکی از گرانبهاترین دستآورد های جنبش کمونیستی ایران است، که باید به آن پرداخت.

جا دارد به تجارب تاکنونی دانشجویان٬ به تحرک انقلابی در ١٦ آذر، پیش از سرکوب "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب"٬ به سازماندهی توده ای وسیع آن دوره٬ و به آنچه امکان عروج یک جنبش رادیکال را علیرغم حاکمیت جمهوری اسلامی مقدور کرد٬ انداخت. "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" و عروج آن تحرکات، بر اساس کاری نقشه مند و اتحاد و تشکل نسلی از بهترین کمونیستها ایران بود، که حول یک افق روشن و کمونیستی مقدور شد. جنبشی که به نقطه امید بشریت متمدن در جامعه ایران در یک دوره معین تبدیل شد و سمپاتی طبقه کارگر و زن برابری طلب و جوان مدرن و آزادیخواه را به خود جلب کرد. آن تجربه نتیجه تلاشی هدفمند و جدالی چندین ساله با همه پرچمها و افقهای ضد زن٬ ناسیونالیستی و شرقی و اسلامی و بورژوایی در دل تحولات آن دوران بود. آن جنبش و آن تحرکات قدرتمند و افتخار آمیز، به رهبری و بر شانه های نسلی از جوانان کمونیست مقدور شد که بدوا حول پرچم و افق سیاسی روشن کمونیستی متحد شده بودند. کسانی که مردم در سراسر ایران، آنها را با نام و نشان و عکس و مقاله و سخنرانی، در مجامع علنی و گسترده، میشناختند. میدان تحرک سیاسی و علنی و اجتماعی در ایران که مملو از "شخصیت" های بیمایه راست، دگراندیش، و "اصلاح طلب" و "مشروطه خواه" بود، با تجربه "داب" و تجربه های مشابه آن بخصوص در کردستان ایران، برای شخصیت های کمونیست و چپ رادیکال باز شد. مردم ایران پس از خرداد ۶۰ نسلی از شخصیت های نسل جوان کمونیست و چپ اجتماعی خود را علنی، در سراسر شهرها، دیدند. برخی برای آنها شعر و سرود آفریدند و عکس هایشان را بر دیوارها زدند. این یکی از گرانبهاترین دستآوردهای آن دوران بود.

١٦ آذر ٨٦ ، اوج عرض اندام و عروج جریانی بود که طی چندین سال کار آگاهگرانه٬ با جدلهای سیاسی جدی٬ با دخالت فعال در اعتراضات هر روزه٬ با شرکت در مباحثات مهم در دانشگاه و فضای روشنفکری٬ با جمعها و محفلهای بحث و تبادل نظرو با نشریات و سایتهای مختلف مهر خود را کوبیده بود. جریانی که با دخالت در جنبشهای اعتراضی و تماس با فعالین و رهبران رادیکال اعتراضات کارگری و فعالین حقوق زنان، توانست با ارائه یک سیاست روشن و متحد کردن طیفی وسیع از انقلابیون حول پرچم آزادی و برابری٬ مهر خود را بر فضای روشنفکری در دانشگاه وجامعه بزند.

بررسی آن تاریخ و امتداد آن تا امروز، و نگاهی گذرا به تلاشهای وزارت اطلاعات و کیهان جمهوری اسلامی و مقالات و "بررسی" آنها از چپ در دانشگاه، به عینه نشان میدهد که صف متحد ارتجاع در بالا ترین سطح حکومتی و در نشریاتش، یک هسته اصلی که در حقیقت کمونیستهای متحد در فضای دانشگاهها و حزب حکمتیست بود را نشانه گرفتند. این هسته متحد چه در قالب کمیته کمونیستی و چه در قالب جمعهای کمونیست متحدی که یک افق روشن انسانی را در مقابل نسل جوان میگذاشتند٬ ستونهای استوار آن تحرک عظیم بودند که در نبود چنین پایه هایی٬ عروج جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگا مطلقا مقدور نبود.

دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب که نقش و تاثیر آنان صفحه ای زرین از تاریخ یک دوره معین از مبارزات آزادیخواهانه در دانشگاهها و فضای سیاسی ایران است٬ خود بر اساس کار نقشه مند همان هسته یا هسته های اصلی استوار بود که با کار مستمر و کمونیستی٬ با هوشیاری سیاسی خود و دخالت جدی توانستند بسیار هدفمند٬ جریانات ارتجاعی را در دانشگاه حاشیه ای کنند، و افق خود را به افق هزاران نفر تبدیل کنند. و نسلی را حول آن افق و برنامه و نقشه خود، در سراسر ایران متحد کنند.

فضای جامعه ایران اکنون مثل سال ٨٦ نیست. اما آن تجربه و دستاوردهای آن٬ امروز نه تنها قابل استفاده که قابل ارتقا است. آن تجربه امروز نیز برای نسل جوان کمونیست در دانشگاه آموزنده است و راه نشان میدهد. کار کمونیستی هدفمند و با برنامه٬ دخالتگری روزمره مبارزاتی٬ متحد کردن و کار آگاهگرانه٬ متحد شدن برجسته ترین٬ روشنترین و بانفوذترین کمونیستها در کمیته های کمونیستی و جمعها و محافل مارکسیستی٬ امروز نیز روی میز هر فعال کمونیستی، نه تنها در دانشگاه بلکه در کارخانه و شهر و محل زندگی، است. گرامیداشت آن تجربه٬ استفاده از آن و بکار گرفتن دستاوردهای ارزشمند آن تاریخ، نه تنها برای نسل جوان در محیطهای آموزشی بلکه برای هر کمونیست و هر انسان انقلابی ارزشمند است.

امروز یکبار دیگر بحثهای مختلف بر سر دانشگاه و فضای سیاسی در ایران، مطالبات و مبارزات پیش رو، به مناسبت شانزده آذر، باز میشود. امروز بحث نحوه سد بستن در مقابل خطر حمله نظامی و نمایندگی کردن مردم ایران در مقابل هر نوع حمله نظامی و هر نوع تحریم اقتصادی که دود آن به چشم طبقه کارگر و مردم ایران میرود، باز شده است. و همزمان با آن، امروز موضوع چگونگی سد بستن در مقابل فضای نظامی و استفاده از فضای جنگی از جانب جمهوری اسلامی به بهانه خطر حمله خارجی، در جامعه باز است. دخالت در این فضا و بستن سد در مقابل هر دو جبهه ارتجاع٬ هم جمهوری اسلامی و هم دول غربی و همه نیروهائی که به نام مقابله با جمهوری اسلامی به قلدری دولتهای غربی و فاجعه ای انسانی که در صورت وقوع جنگ زندگی دهها میلیون انسان را تباه خواهد کرد٬ امید بسته اند٬ در دستور هر انسان شرافتمندی باید باشد. دخالت فعال در این جدال٬ تلاش برای دفاع از مدنیت و مقابله با تحریم و خطر حمله و تقابل با استفاده جمهوری اسلامی از فضای مختنق برای تعرض، از جداسازی و حاکم کردن فضای اسلامی بر دانشگاه تا دستگیری و تهدید و.. ، به امر روز هر دانشجوی آگاه و دلسوزی تبدیل میشود.

اما تامین همه اینها، در گرو تلاش برای متحد کردن نسل جوان حول یک افق کمونیستی و انقلابی است. افقی که در مقابل کل سناریوهای مهندسی شده جنبشها و جریانات مختلف ارتجاعی از راست تا چپ٬ برابری و انسانیت را نمایندگی میکند. این صف و داشتن چنین افقی و تبدیل آن به افق صفی متحد و توده ای در دانشگاه احتیاج به کار نقشه مند کمونیستهای جوان دارد. واقعیت این است که دوره سختی در مقابل ما است. و در این دوره بیش از همیشه جامعه ایران نیازمند، صفی آگاه و متحد از کمونیستهای روشنبینی است که بدوا خود متحد باشند و امر اتحاد نسل جوان آزادیخواه را در دستور خود بگذارند. کسانی که برای چنین هدفی کاری همه جانبه و نقشه مند را پیش پای خود بگذارند. تجربه "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" در گذشته، مشعلی در این راه و تجربه ای گرانقدر است که باید در دست گرفت.