TLogo



فاشیسم ایرانی بر خرابه های افغانستان

سیف خدایاری

 موضوع کمابیش آشنا و تکراری است. ناسیونالیسم ایرانی که وجدان بیدار نظام سرمایه داری با ترکیبی از احساسات ملی و مذهبی است تلاش می کند برای کاهش دردهای مزمنی که وجودش را گرفته دور از هر وجدان و پرنسیپی  بار تمام کثافت و جراحات را روی "ملت" های دیگر بیندازد.

سایت آینده نیوز که خود را رسانه مستقل ایرانیان معرفی می کند و در این نوشته معلوم می شود که کلمه مستقل اگر کاربردی برای گردانندگان این سایت داشته باشد باید گفت مستقل از وجدان و پرنسیپ انسانی هستند٬ مطلبی با نام " روایتی از زنان ایرانی که به مردان افغان فروخته می شوند" منتشر کرده است و در یک صفحه چند پرده از شناعت ناسیونالیسم ایرانی و کینه و نفرت کور قومی علیه افغانستانیها را به نمایش گذاشته است. این نوشته در سایت روشنگری نیزـ لابد برای "روشن" کردن اذهان "هموطنان" درج شده است.

بهانه نویسنده، معرفی یک فیلم کوتاه است که به تن فروشی  زنان ایرانی در افغانستان می پردازد. تن فروشی یکی از داده های نظام بردگی مزدی است که در آن انسانها به کالا تبدیل شده اند. در نظام سرمایه داری چه در شکل تن فروشی رسمی و چه در شکل ازدواج تجارت سکس به یکی از شیوه های زیست اقشار فرودست و انباشت سود توسط باندهای مافیایی و مذهبی تبدیل شده است، و اتفاق در راس این باندهای ایران اسم و نام دار اصیل و صاحب منصب قرار دارند. اما در این مورد مشخص ناسیونالیسم ایرانی چندین پدیده اجتماعی مانند تن فروشی، قاچاق، قتل، تجاوز که همگی از داده های" طبیعی" سیستم بردگی مزدی و از خودبیگانگی بشر هستند را کنار هم قرار می دهد و آن را در دستگاه ملی ـ مذهبی خویش می ریزد تا  زشت ترین محصول  نفرت قومی از آن بیرون آید. خبرنگار سرویس اجتماعی آینده که از فرط ابتذال اندیشه هایش حتی نمی تواند اسم خود را پای نوشته اش بیاورد با ترکیب چنین  داده هایی و آغشتن آنها به احساسات ملی ـ مذهبی، شوونیسم ایرانی را در مبتذل ترین شکل خود به نمایش گذاشته است به طوری که حتی نقل قول از آن نوشته چندش آور است.

نویسنده " قوم خو گرفته به فحشا" را مورد هجمه قرار می دهد که "هموطنان خوش غیرتمان" را خریداری می کنند و در جایی دیگر به چند میلیون تومان دسترنج "کارگر افغانی" چشم دوخته است که بزعم وی "به عنوان نیروی کار جایگزین کارگر ایرانی" به تاراج رفته است و البته از همین "سرمایه ملی" برای خرید دختران و زنان خراسان و بلوچ استفاده می شود که " ظاهر بهتری" دارند و آخر سر اشک تمساح وار خود را بر  " بر اين دختركان ايرانی پس از چند سال، چهره‏ای تكيده از اين ايرانيان نشسته با افغان‏ها باقی می ماند" می ریزد.

البته که تمام صحنه های فیلم و بخشی از فاکت های مورد اشاره این نوشته منهای بار ناسیونالیستی و مذهبی آن چندش آور و آزار دهنده است. فروش دختران برای سیر کردن شکم بقیه افراد خانواده، وادار کردن آنها به تن فروشی، مورد تجاوز قرار گرفتن توسط نزدیکان خانواده آزار دهنده است. اما برجسته کردن خصلت ملی و مذهبی این تصاویر به منظور تکمیل کردن هدفی است که در اصل نویسنده برگزیده است و آن تخفیف بحران نظام سرمایه داری با خراب کردن آوار بر سر ضعیف ترین اقشار جامعه و طبقه کارگر و در اینجا کارگران افغانی می باشد. انسانهایی که در این مناسبات اجتماعی قرار می گیرند قربانی نابرابری و محصول جامعه ای هستند که در آن انسان به کالا تبدیل شده است. پسوند ایرانی،افغانی یا هر " قوم و تباری" به انسانهای تن فروش، قاچاقچی مواد مخدر و افراد متجاوز به منظور اهداف سیاسی دیگری است که گوشه هایی از آن در این نوشته آمده است. وجود یک مفهوم انتزاعی به نام مرز نمی تواند در تغییر مناسبات اجتماعی انسانها تفاوتی ایجاد نماید. دختری که در خراسان و بلوچستان به فروش می رود با همان معیارها به فروش می رود که در بدخشان و هرات و پسوند "ایرانی" یا "افعانی" در ماهیت خریدار تغییری ایجاد نمی کند.

اعتراض  نویسنده به کار و اقامت تعدادی از شهروندان افغانی در ایران شاید از انگیزه های اصلی نویسنده است. در دورانی که سرمایه داری در شدیدترین بحران های اقتصادی ـ سیاسی فرو رفته است برای تخفیف بحران جامعه را متوجه جرائم اجتماعی و معضلاتی می کنند که جزو سرشت نظام بردگی مزدی است. در فرانسه دولت سارکوزی "ناهمگون ترین" بخش جامعه یعنی کولی ها را مورد هجوم قرار داد تا بخشی از بورژازی را راضی نگهدارد؛ در ایتالیا حزب فاشیستی لگا نورد ( لیگ شمال) مأمور حمله به مهاجران شده است و در دو سال گذشته فاشیسم و راسیسم بطور چشمگیری در اروپا رشد کرده است. مورد ایران نیز که از نظر اقتصادی و معضلات اجتماعی وضعیت بسیار وخیم تری نسبت به اروپا دارد نباید استثایی بر این قاعده باشد. قتل، اعتیاد، تجاوز، فحشا و سایر معضلات اجتماعی از نشانه های یک بیماری هستند. ژورنالیسم بورژوایی در کنار سایر دستگاههای پخش خرافات مانند ناسیونالیسم و مذهب تلاش می کند توجه اشخاص را از عامل بیماری که وجود سیستم کار مزدی است به عوارض و نشانه های بیماری منتقل کند. ناسیونالیسم ایرانی هم این را به پای بخشی از طبقه کارگر که جرمشان محل تولد آنها است میاندازد تا خارجی ستیزی و نفرت کور قومی را علیه کارگر افغانی این تولید کنندگان ثروت بیندازد. طبقه کارگر باید اهمیت این موضوع را درک کند و قربانی ناسیونالیسم و مذهب نشود