TLogo



تحولات در تونس و کشورهای عربی

کمونیسم طبقه کارگر در بوته آزمایش

 

رحمان حسین زاده

 

تحولات اخیر تونس و سقوط رئیس جمهور مستبد 23 ساله زین العابدین بن علی، تا همین الان مهر خود را بر جغرافیای سیاسی کشورهای عربی و خاورمیانه کوبیده است. بارقه های تحولات وسیعتر گریبان حکام مستبد و فاسد این کشورها را گرفته است. با شدت گرفتن اعتراضات کارگر و مردم معترض در روزهای پایانی عمر بن علی و فرار او، هراس از وقوع اعتراضات توده ای علیه استثمار و ستم تلنبار شده بر چهره هیئت حاکمه کشورهای عربی نشست. چاره اندیشی و ایده اصلاحات اقتصادی و سیاسی به دستور کار اول بورژوازی و دولتهای کل کشورهای عربی رانده شد.عمرو موسی دبیر کل اتحادیه عرب سریع پیام را گرفت و دولتهای عربی را به اصلاحات اقتصادی سیاسی فراخواند. جاری کردن مجدد سوبسیدها در بسیاری از این کشورها و توزیع پول و "صدقه" در میان کارگران و مردم از سوی شیخها و شاهان کویت و قطر و عربستان سعودی  و اردن و ... از پیامدهای اولیه فشار و اعتراض توده ای تونس در این کشورها بود. شواهد نشان میدهد که این تازه آغاز کار است. اعتراضات کارگران و توده مردم جان به لب رسیده علیه فقر و بیکاری و استبداد سیاسی در کشورهای اردن، الجزائر، یمن و برجسته تر از بقیه در مصر، حسنی مبارک و دولت مصر را در آستانه سقوط قرار داده است. در یک کلام شبح اعتراضات کوبنده کارگر و مردم مچاله شده زیر خط فقر و سرکوب دیرینه بر فراز کل کشورهای عربی در آسیا و آفریقا میچرخد. تحولات تعیین کننده ای در این منطقه بحرانی در جریان است.

نصیب طبقه کارگر از این تحولات چیست؟

اعتراضات تونس بر پایه اعتراض انسان کارگر و زحمتکش علیه فقر و بیکاری شکل گرفت و سریعا توجه طبقه کارگر و مردم حق طلب را به خود جلب کرد. اتحادیه های موجود کارگری تا هم اکنون نقش عمده ای در این مبارزات ایفا کرده اند. تناسب قوا ولو شکننده به نفع پیشبرد اهداف طبقاتی و سیاسی کارگری و رهایی از ستم و استثمار بورژوازی چرخیده است. صرفنظر ازابعاد آن، فرجه ای برای کارگر و کمونیسم تونس باز شده است که نقش تاریخی خود را در هدایت اعتراض کارگری و توده ای و پایان دادن نهایی به حاکمیت بورژوازی ایفا کند.آنچه در این میان به شدت نگران کننده است، خلاء افق و تصویر و سیاست و حزب کمونیستی است که بتواند از فرجه ایجاد شده در راستای منافع فوری و نهایی طبقه کارگر و امر انقلاب کارگری استفاده کند. حزب به اصطلاح کمونیستی موجود تحت نام حزب "کارگران کمونیست" تونس با پلاتفرم برپایی "مجلس موسسان و برقراری جمهوری دمکراتیک و جبهه متحد " نه بر شکل دادن و به میدان آوردن جنبش متمایز طبقاتی و کمونیستی کارگر، بلکه همانند تجربه همه پوپولیستها و ناسیونالیستهای چپ عاجز از ترسیم افق سیاسی طبقاتی کمونیستی، زیر لوای "کمونیسم" مسیر سازش طبقاتی و کرنش درمقابل لایه هایی از بورژوازی را در مقابل طبقه کارگر تونس قرار میدهد.

در اعتراضات دیگر کشورهای عربی مثل یمن و مصر و اردن و ... بر خلاف مورد تونس مشاهده اولیه به ما میگوید که حتی نمیتوان به بازشدن دریچه امیدوار کننده به نفع طبقه کارگر امیدوار بود. بیم آن میرود که جنبشها و جریانات ارتجاعی اسلامی،با سیاست و سازمان رهبری کننده و از قبل آماده کنترل اوضاع را به دست بگیرند. اوضاع را به مراتب از وضعیت کنونی علیه آزادیخواهی طبقه کارگر و کل جامعه بچرخانند.

 

کمونیسم طبقه کارگر در بوته آزمایش

تحولات تعیین کننده در خاورمیانه و کشورهای عربی در جریان است. روند این تحولات در غیاب نقش طبقه کارگر آگاه و کمونیسم دخالتگر، به نفع بخشهای دیگری از بورژوازی تعیین تکلیف میشود و این بار در قالب و قامت دیگری حاکمیت بورژوازی بر طبقه کارگر و جامعه تداوم پیدا میکند و بساط فقر و گرانی و سرکوب و استبداد را به سرعت و احیا و تحمیل میکنند. این هشدار بزرگ و مصاف تعیین کننده در مقابل صف آزادیخواهی و برابری طلبی طبقه کارگر در این کشورها است. به این معنا کمونیسم طبقه کارگر در تونس و دیگر کشورهای عربی  در بوته آزمایشند. یا در بطن این تحولات جنبش متمایز کمونیستی و کارگری با تحزب کمونیستی قدرتمند و پرچم سیاسی متفاوت از همه جناحهای بورژوایی و از جمله چپ ناسیونالیست به میدان میایند و در قامت رهبری طبقه کارگر و تحولات جامعه عرض اندام میکنند، یا درست مثل  تجربه انقلاب 57 ایران جناح دیگری از بورژوازی و منهای مورد تونس در بیشتر آنها جریانات قرون وسطایی اسلامی قدرت سیاسی را تصرف کرده و برای سالها بار دیگر زندگی و اراده و آرزوهای انسانی طبقه کارگر و کل مردم حق طلب را به اسارت میگیرند.

در یک کلام یا کمونیسم طبقه کارگر با تحزب و پلاتفرمش و با اراده و ابتکار و قدرت اجتماعیش به میدان می آید و به همه شاخه های بورژوایی و جانوران سیاسی اسلامی و غیر اسلامی نماینده آن "نه"میگوید و مسیر تحولات سیاسی را به نفع طبقه کارگرو آزادیخواهی و برابری طلبی در کشورهای عربی و در خاورمیانه تعیین تکلیف میکند، یا بربریت سرمایه ادامه پیدا میکند. راه سومی وجود ندارد.

 

***