TLogo


مصر ادامه انقلاب یا سترون کردن آن

آذر مدرسی

 

با رفتن مبارک انقلاب مصر وارد فاز جدیدی شد. دوره دیگری از کشمکشها و جدال بین انقلاب و ضد انقلاب در مصر آغاز شده است. به روشنی میشد دید، که رفتن مبارک اولین گام در پیروزی انقلاب مردم مصر و در عین حال سرآغاز جدالهای بعدی در جامعه خواهد بود. جدال بر سر آینده این انقلاب، با همه پیچیدگی های خود. تعمیق و گسترش انقلاب یا سترون کردن آن، دو سیر در مقابل انقلاب در مصر است.  

ضد انقلاب زخم خورده، با درس گیری از انقلابات دیگر، و بویژه با درس گیری از انقلاب  ٥٧ ایران که  آخرین انقلاب توده ای قرن بیست بود و تاثیرات جدی بر جغرافیای سیاسی جهان و موقعیت غرب در خاورمیانه  گذاشت، تاکتیک جدیدی برای خاموش کردن شعله انقلاب مصر و سلسله انقلابات جاری در پیش گرفته است. امروز جبهه ضد انقلاب از امریکا و ارتش مصر، تا کل بورژوازی مصر و احزاب ناسیونالیست و اسلامی آن، تلاش میکنند سوت پایان انقلاب را به صدا در آورند. تلاش میکنند رفتن مبارک را پایان انقلاب بنامند و بطور "مسالمت آمیز"، انقلاب را عقیم و مردم را به خانه بفرستند.  

یکی از درسهای انقلاب ایران برای جبهه ضد انقلاب، جلوگیری از ضرورت بکارگیری ارتش در سرکوب انقلاب است. تجربه انقلاب ٥٧ به بورژوازی نشان داد که راههای کلاسیک سرکوب خونین و "به مخاطره اندختن" هست و نیست حکومتها، دیگر جوابگو نیست. نشان داد سرکوب عریان و خشن مردم،  کل ماشین دولتی، شاهنشاه، رئیس جمهور و دستگاه سرکوب آن، را هدف خشم انقلابی مردم قرار میدهد، و میدان را برای رشد رادیکالیسم باز میکند. نشان داد، میشود انقلابات را از راههای دیگری، جزسرکوب خونین، سترون و در نیمه راه قطع کرد. با استفاده از این تجربه است که در طول ١٨ روز اعتراض خیابانی مردم در مصر، ارتش این کشور که مهمترین دستگاه سرکوب دولتی است، نقش "بیطرف"، "خنثی" و "ضامن منافع و نظم عمومی" را ایفا میکند . و بالاخره این ارتش است که حکم به رفتن حسنی مبارک میدهد. در جریان انقلاب مردم مصر، این پلیس است که نقش چماق حکومت را بازی میکند، و ارتش "نان شیرینی" تقسیم میکند! اینکه انقلابیون در مصر از این تاکتیک ضدانقلاب استقبال کردند،  ارتش را تا مرخص کردن مبارک خنثی نگاه داشتند، درست ترین تاکتیک و پاسخی بود که در مقابل ضدانقلاب دادند. اما این تنها تاکتیک، و تاکتیک درست انقلاب بود و باید آن را بعنوان تاکتیک روز دید.  و در مقابل کسانی که میخواهند به اعتبار آن  بر نقش و جایگاه ارتش پرده ساتر بکشند، ایستاد. ارتش همان ارتش پیشین، و مرکز قدرت و وسیله سرکوب است.  استراتژیستن های انقلاب مصر بی تردید به این امر واقف اند.

یکی از مهمترین درسهای انقلاب ٥٧ ایران برای کل بورژوازی، حفظ کل دستگاه سرکوب است. امروز سناریوی ضد انقلاب بورژوائی در مقابل انقلاب مصر، این است که  ارتش، نه بعنوان بخشی از ماشین دولتی، بلکه بعنوان  نهاد "مدافع انقلاب" و بعنوان نیروی تضمین کننده "پیشروی درست انقلاب"،  کنترل اوضاع را بدست بگیرد. پروسه سترون کردن انقلاب بنام انقلاب! سترون کردن انقلاب و فراهم کردن شرایطی که بتوان در آن سرکوب حتی الامکان "آرام"، "غیرخونین"، را تضمین کنند و آنرا تحت عنوان "پیشروی انقلاب در راه درست"، به مردم معترض و انقلابی حقنه کنند.

در این پروژه ضدانقلابی اما، هیئت حاکمه و سران ارتش مصر و امریکا و غرب تنها نیستند و این کل سناریو مقابله با انقلاب نیست. کل جنبش بورژوازی عرب، اینبار در قامت اپوزیسیون، پشت این پروژه است. اعلام پیروزی کامل انقلاب و دعوت به آرامش، وعده مذاکرات پشت پرده با باقیمانده هیئت حاکمه ارتجاعی، دامن زدن به امید به پیروزی از طریق مذاکره با سران ارتش بدون بوجود آوردن کوچکترین تغییراتی در جامعه، بخش دیگری از سناریوی سترون کردن انقلاب است. پیروز اعلام کردن انقلاب در نیمه راه، خسته کردن مردم و وعده های توخالی دادن، تلاش در ایجاد تفرقه در میان مردم انقلابی، درس دیگری است که بورژوازی از انقلاب ٥٧ ایران گرفته است. امروز دیگر برای بورژوازی "غیرمنعطف" بودن، "سرسخت بودن" و "جنگ نهائی" را یکباره کردن، جوابگو نیست.  سرکوب، در کنار مهار کردن، خسته کردن، و بازی دادن بخشهای دیگر بورژوازی در قدرت، سیاست امروز ضدانقلاب در مقابله با مردم انقلابی است.

قطعا کل این سیاستها، صف انقلاب را پولاریزه میکند! اما در غیاب یک نیروی کمونیستی و روشن بین این تجزیه میتواند تماما به نفع طبقه کارگر و مردم انقلابی تمام نشود! خنثی کردن این سیاست، و عقیم کردن تلاش ضدانقلاب در سترون یا سرکوب این انقلاب، بر دوش نیروهای روشن بین و رادیکال و کمونیست مصر است.

امروز مصر را نه موج تظاهراتهای خیابانی که موج اعتصابات، در همه بخشهای جامعه، فرا گرفته است. کارگران، کارمندان دولتی، و حتی نیروهای پلیس، همه و همه برای رفاه بیشتر و اعتراض به فساد مالی، در بخشهای مختلف، به میدان آمده اند! بسیار طبیعی است که در جامعه ای که چهل درصد مردم آن با روزی کمتر از دو دلار زندگی میکنند، جامعه ای با اختلاف طبقاتی چشمگیر، اولین عکس العمل نسبت به تزلزل  قدرت دولتی، تلاش برای بهبود زندگی و طرح مطالبات رفاهی باشد. اما در شرایطی که مسئله تعیین تکلیف قدرت سیاسی در دستور کل جامعه قرار گرفته است و انقلابی بر سر قدرت سیاسی براه افتاده است، بورژوازی تلاش میکند که بر متن خستگی و  بی افقی و ناامیدی از پیشرویهای بیشتر، هرچه بیشتر و سریع تر سیاست را از دستور جامعه خارج کند! اعتصابات کارگری در بخش های مختلف و بر سر مطالبات اقتصادی بر متن چنین شرایطی، میتواند این پروسه را تسریع کند.

طبقه کارگر و نیروهای کمونیست در مصر، صبعا باید پرچمدار مطالبات رفاهی باشند، مطالباتی که هنوز در چارچوب جامعه بورژوائی کسب آن ممکن است. مطالباتی که بتواند کل طبقه کارگر را متحد کند و تمایلات آزادیخواهانه توده میلیونی مردم را به سمت خود بکشاند، مساعدترین شرایط را برای انقلاب کارگری فراهم میکند. در شرایط امروز مصر، به هر درجه و میزانی که بتوان وسیعترین آزادیهای سیاسی، احیای حرمت و شخصیت و اعتماد به نفس به مردم و طبقه کارگر، تامین رفاه و امنیت اقتصادی و موازین سیاسی، رفاهی و مدنی را به بورژوازی  تحمیل کرد، به همان درجه شرایط برای انقلاب کارگری آماده تر خواهد شد. طبقه کارگر و کمونیستها باید در صف مقدم این مبارزه برای تحمیل این مطالبات به نفع مردم قرارگیرند.

انقلاب مصر هنوز حتی به اهداف دمکراتیک خود نرسیده  است. مطالباتی چون لغو حکومت ویژه ١٩ ساله، محاکمه سران دولت و ارتش، آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، آزادی احزاب، آزادی بیان، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی تشکلهای کارگری، آزادی اعتصاب، برابری کامل زن و مرد، ایمنی اقتصادی، حق دخالت مستقیم و دائمی توده مردم در حیات سیاسی جامعه، هنوز متحقق نشده است. در دستور قرار دادن این مطالبات و در راس این مبارزه قرار گرفتن نیز بر عهده طبقه کارگر و کمونیستهای جامعه مصر است.