TLogo


٢٢ بهمن و مدافعان ریاکار انقلاب مصر

خالد حاج محمدی

 

سالروز انقلاب ٥٧ ایران امکانی را برای جناحهای مختلف جمهوری اسلامی٬ بوجود آورد تا ریاکارانه خود را مدافع میلیونها انسانی بدانند که علیه حکومتهای فاسد و جنایتکار حاکم بر مصر و تونس و.. به میدان آمده اند و تا کنون موفقیتهای بزرگی را کسب کرده اند.

انقلاب در مصر و تونس به کل خاورمیانه سرایت کرده است. دولتهای مرتجع منطقه یکی پس از دیگری صدای انقلاب مردم را میشنوند٬ و با وعده و وعید در تلاشند علیه آن سدی ببندند. در این مدت علاوه بر تونس و مصر در الجزیره٬ اردن٬ یمن٬ بحرین٬ لیبی٬ عراق٬ کویت٬ عربستان سعودی٬ سوریه٬ و... در مقابل گسترش اعتراضات و انعکاس انقلاب مصر و تونس٬ شاهد اقداماتی از جانب سران مرتجع این دولتها در جهت راضی کردن مردم و تامین مطالباتی کوچک هستیم٬ تا بتوانند دامنه اعتراضات را کنترل و مانع پائین کشیدن دولتهای فاسد خود شوند.

اما این تحولات میتواند به ایران هم سرایت کند٬ به همین دلیل سران جنایتکار جمهوری اسلامی در تلاش اند٬ بر انقلاب مصر و تونس و تحولات سایر کشورهای خاورمیانه٬ جامه اسلامی بپوشاند٬ آن انقلابات را نتیجه اشاعه اسلام و آلترناتیو اسلامی در مقابل سیستمهای حاکم جا بزنند. این تردستی در مقابل موج تحولات انقلابی در خاورمیانه راه به جائی نمی برد. اسلامی نامیدن و خطر اسلامی شدن کشورهای مصر و تونس و.. که تا کنون از جانب جبهه ضد انقلاب دنبال شده است٬ تلاش مهندسی شده سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی  دول غربی و اسرائیل٬ و در بوق و کرنا کردن آن توسط میدیای فاسد غرب٬  برای سد کردن تحولات انقلابی و سر پا نگه داشتن دولتهای فاسد حاکم بود که دوامی نیاورد. تا جائی که به جمهوری اسلامی برگردد٬ لباس اسلامی پوشاندن بر این تحولات٬ تلاشی برای تامین جا پائی برای گروهای تروریست و اسلامی دست ساز رژیم ایران است که در این اتفاقات حتی اسمی از آنان در میان نیست و حاشیه ای تر از آنند که بتوانند آینده انقلاب مصر و تونس و .. را تهدید جدی کنند. از طرف دیگر اعلام دفاع جمهوری اسلامی از مردم معترض٬ نگرانی از سمپاتی عمومی مردم ایران به این انقلابات و عکس العمل جمهوری اسلامی به امیدواری و اعتماد به نفسی است که در نتیجه این تحولات در میان مردم ایجاد شده است.

در این میان جناح سبز جمهوری اسلامی و همه نیروهای مدافعش٬ با سو استفاده از احساس همسرنوشتی مردم ایران با انقلاب در کشورهای عربی٬ در تلاشند جنبش خود را زنده کنند٬ در تلاشند دفاع مردم ایران از مردم مصر و تونس را زیر چتر سبز جمع کنند. فراخوان رهبران سبز به مردم ایران در ٢٥ بهمن و اعلام اینکه به "دفاع از مردم مصر" در راهپیمائی آنها شرکت کنند٬ دامی دیگر برای فریب مردم و کشاندن آنها زیر پرچم سبز بود. سبز از نظر خود فرصتی طلائی یافته بود که مردم معترض در ایران٬ و سمپاتی و احساس همسرنوشتی آنها را به نام دفاع از انقلاب مصر٬ به کیسه خود بریزد و در مقابل رقیب خود در حاکمیت خودنمائی کند.

 در این میان طیف وسیعی از احزاب و جریانات اپوزیسیون٬ زیر بیرق سبز صف بسته و یکی بعد از دیگری مردم را خطاب قرار دادند که در روز ٢٥ بهمن به میدان بیایند و با انقلاب مصر و تونس "همبستگی" اعلام کنند. فراخوان ٢٥ بهمن موسوی و کروبی نیز مثل فراخوان ٢٢ بهمن جناح حاکم جمهوری اسلامی٬ تلاش بخشی از بورژوازی ایران بود تا احساس و سمپاتی به حق مردم از انقلاب مصر را با تحمیق مردم و حقه بازی٬ در خدمت پیشبرد جنگ و جدال جناحی خود قرار دهند. تا کنون و در طیف سبز و کل ناسیونالیسم ایرانی طرفدار جنبش سبز٬ تلاشی حقیرانه در جریان است که انقلاب مصر و تونس را ادامه تحرکات سبز و اعتراضات بعد از انتخابات سال ٨٨ بنامند. اکنون و بدنبال ٢٥ بهمن کل این طیف با راست و چپ آن در ستایش خودنمائی جنبش سبز در ٢٥ بهمن٬ با بیرق و عناوین مختلف همان احکام را تکرار میکنند. مگر کسی با ذره بین بتواند تفاوتی میان احکام موسوی٬ کروبی٬ تحکیم وحدت با احکام مشروطه خواهان٬ اکثریت٬ حزب توده٬ حزب کمونیست کارگری ایران٬ راه کارگر٬ سازمان فدائیان خلق٬ رضا مقدم - ایرج آذرین٬ سازمان زحمتکشان٬ اتحاد جمهوریخواهان ایران٬ حزب دمکراتیک مردم ایران٬ جبهه ملی٬ جنبش جمهوریخوهان دمکراتیک و لائیک و دهها حزب و جریان و دسته دیگر در این زمینه پیدا کند. اینها اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و جنبش "رای من را پس بده" سبز را٬ با انقلاب مصر برای رهائی از یکی از فاسدترین و مستبدترین رژیمهای دنیا از یک جنس میدانند و هر کس به صورتی به فراخوان موسوی و کروبی لبیک گفته است. و حتی اگر فراخوانی نداده اند٬ اعتراضات ٢٥ بهمن را تحولی انقلابی و تحرکی از جنس انقلاب مصر نام گذاشته اند.

قرینه سازی و هم جنس کردن انقلاب مصر و تونس و تحولات انقلابی در کشورهای عربی با جنبش سبز٬ چیزی جز مسخ کردن آن تحولات و ارزان فروشی آن به سبز و فریب مردم انقلابی در ایران نیست. هیچ تفاوت ماهوی میان تلاش احمدی نژاد که تحولات مصر و تونس را ادامه انقلاب اسلامی میداند٬ با تلاش جنبش سبز که آن را از جنس سبز مینامد وجود ندارد. این قرینه سازی به هر دلیلی و از جانب هر جریان و کسی صورت بگیرد٬ از همان جنس و تلاشی است که امروز کل سران دولتهای عربی و دولتهای غربی برای مسخ آن در دستور خود گذاشته اند.

یک درس مهم تجربه تا کنونی انقلاب مصر و تونس اهمیت درک و شناختن جنبش های ارتجاعی و نحوه برخود آنها با این تحولات است. اگر انقلاب در مصر و تونس پیامی برای مردم انقلابی و طبقه کارگر ایران دارد٬ اهمیت شناختن جریانات ریاکار و فاسدی است که به اسم انقلاب و به اسم دفاع از مردم انقلابی٬ تیشه به ریشه اهداف انقلابی آنان میزنند. فریب نخوردن در مقابل ریاکاری ضدانقلاب حاکم ایران و "کارگر" پناهی  پوپولیستی٬  شارلاتانی چون احمدی نژاد و جنبش ارتجاعی سبز٬ از تجارب مهم این تحولات است.

تجربه تا کنونی انقلاب مصر و تونس و انقلابیون این کشورها برای طبقه کارگر ایران٬ اهمیت اتحاد صفوف کارگران٬ اهمیت تشکل و بالا بردن خودآگاهی این طبقه و اهمیت تحزب سیاسی طبقه کارگر برای رهائی خود است. نگاهی به تحولات مصر و تونس با همه افتخارات تا کنونی آنها٬ جایگاه تحزب سیاسی و کمونیستی طبقه کارگر و خالی بودن این مهم در دل این تحولات است. امروز کارگر آگاه مصری و تونسی در مقابل کل ارتجاع حاکم در این کشورها٬ در مقابل نقشه های شوم دول امپریالیستی و کل صف ضدانقلاب٬ که برای نابودی و خفه کردن انقلاب آنها به نام دفاع از آنها دهان باز کرده اند٬ ضعف اتحاد صفوف خود و اهمیت حزب کارگری و کمونیستی را روی میز دارد.

اگر امروز فضای کل خاورمیانه به یمن انقلاب مصر و تونس ملتهب است٬ اگر کاخ حاکمیت دولتهای مرتجع عربی یکی پس از دیگر ترک برمیدارد٬ اگر نسیم انقلاب مصر چون شبحی بر فضای خاورمیانه در گزار است٬ این برای طبقه کارگر ایران٬ فرصتی است که بر ضعفها و کمبودهای خود فایق آید.  امروز کارگر کمونیست در ایران باید در فکر اتحاد و تشکل خود و در فکر بالا بردن خودآگاهی صفوف طبقه کارگر و ایجاد آمادگی برای جدالهای مهم پیش رو باشد.

اگر طبقه کارگر ایران بتواند در این فرصت بر ضعف و کمبودهای خود فایق آید٬ اگر کمونیسم در ایران بتواند پرچم و افق روشنی را در مقابل جنبش خود قرار دهد٬ اگر بتوان به تشتت در صف کمونیستهای طبقه کارگردر مهمترین مراکز تولیدی فائق آید٬ اگر بتوان درجه ای از اتحاد و تشکل طبقه کارگر را به بورژوازی تحمیل کرد٬ و اگر بتوان در این فرصت پرده ازروی فریبکاری ضدانقلاب سیاه و سبز ایران برداشت و آنرا به خودآگاهی طبقه کارگر تبدیل کرد٬ طبقه کارگر ایران یک گام بزرگ به انقلاب کارگری و رهائی نزدیک شده است. بی شک اولین قدمهای چنین تحولی به گور سپردن کل حاکمیت جمهوری اسلامی و کل جناحهای سبز و سیاه آن است.