TLogo


 

آنچه از انقلاب مصر و تونس باید آموخت

آذر مدرسی

 

انقلاب مصر و تونس و تحولات انقلابی در سایر کشورهای عربی مستقل از نتیجه آن تا بحال درسهای زیادی را برای مردم آزادیخواه  و طبقه کارگر دارد. درسهای این انقلابات بویژه برای طبقه کارگر و مردم به جان آمده از حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی در ایران ارزشمند است. بویژه با عروج جنبش سبز و متوهم شدن بخش وسیعی از مردم در ایران به این جنبش ضرورت درس گیری از این انقلابات را صد چندان میکند.  

عدم توهم مردم انقلابی در مصر و تونس به جابجائی مهره های درونی رژیم، عدم رضایت مردم مصر به رفتن مبارک بعنوان سمبل خفقان و فساد، قبول نکردن ارتش بعنوان ناجی، در خیابان ماندن مردم در مصر و تونس برای تغییر بنیادی و رضایت ندادن به هیچ چیز کمتر ازسرنگونی کل سیستم، درسهائی است که بیش از هر کس مردم و طبقه کارگر ایران که سالها است برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی مبارزه میکنند، باید بیاموزند.

مهمترین درس این انقلابات پوچی تزهای "پایان دوره انقلاب"، "انقلاب یعنی خشونت"، تز امید به تغییر از بالا، امید به جنگ جناحهای رژیم برای بهبود در زندگی است. مصر و تونس نشان دادند که تنها راه رسیدن به یک زندگی بهتر سرنگونی انقلابی کل حاکمیت بورژوازی و ماشین دولتی آن است.

پس از شکست بلوک شرق بورژوازی در سراسر جهان یک صدا اعلام کردند که دوره انقلاب از پائین، تلاش برای سرنگونی انقلابی حکومتهای بورژوائی، تمام شده است. بورژوازی جهانی شکست عدالتخواهی و برابری طلبی را در سراسر جهان اعلام کرد. در ایران بورژوازی سلب قدرت شده همصدا با بورژوازی جهانی و با استفاده از تجربه انقلاب سرکوب شده سال ٥٧ اعلام کرد انقلاب و به زیر کشیدن ماشین دولتی راه به جائی نمیبرد،  گفتند که انقلاب پیامدی جز خشونت ندارد، راههای دیگری مانند حمله نظامی، رژیم چینج و انقلابهای نارنجی آلترناتیو "مسالمت آمیز" انقلاب و سرنگونی انقلابی حاکمیت بورژوائی شد. امید به تغییر از راه دخالت نظامی و حمایت سیاسی غرب و در راس آن امریکا را به جای امید به نیرو و قدرت مردم و طبقه کارگر برای سرنگونی انقلابی را در ذهن مردم کاشتند.

کل بورژوازی زخم خورده از انقلاب ٥٧ با همه ابزار و امکانات آن "پوچی" و راهگشا نبودن انقلاب را در بوق و کرنا کرد. تلاش کردند به مردم انقلابی بقبولانند که امید به دگرگونی، امید به یک زندگی کمتر مشقت بار، امید به گشایش فضای سیاسی و فرهنگی و روزنه ای از آزادی نه از راه انقلابی که از طریق اصلاحات و دست بدست شدن قدرت درون جناحهای رژیم، با امید بستن به یکی از جناحهای بورژوازی ممکن است. این پروژه کل بورژوازی و جناحهای در قدرت یا بیرون قدرت در ایرن بود. بیخود نیست بورژوازی در اپوزیسیون از چپ و راست آن، از سلطنت طلبان پرو امریکا تا اکثریت، همیشه در کمپ جنبش اصلاح رژیم از درون بوده اند. اوج این تلاش و موفقیت را در سال ٨٨ و عروج جنبش ارتجاعی سبز میشد دید که مردم به جان آمده از فقر و فلاکت، استبداد و حفقان سیاسی فرهنگی را به امید بهبود در زندگی به سیاهی لشگر یکی از جناحهای رژیم تبدیل کردند.

انقلاب مصر و تونس پوچی و ارتجاعی بودن این تز و این جنبش را بیش از هر چیز نشان داد. مردم مصر و تونس نشان دادند امید به تغییر از بالا پوچ است. نشان دادند هر درجه از تغییر چه در سیاست و چه اقتصاد بدون فشار و خیزش انقلابی مردم و طبقه کارگر در راس آن ممکن نیست. پوچی امید بستن به دخالت سیاسی یا نظامی دول غربی و مهمتر از آن  قدرت مردم انقلابی و طبقه کارگر را نشان داد.

انقلاب مصر و تونس و خیزشهای انقلابی در سایر کشورهای عربی در عین حال قابلیت و امکانات بورژوازی را، علاوه بر سرکوب، در عقیم کردن انقلاب نشان داد. ظاهرا تردیدی در این نیست که بورژوازی با انواع ترفندها، با اتکا به ارتش و ماشین سرکوب خود، با راه اندختن جنگهای قومی و مذهبی یا راه اندختن دسته های مزدور و اوباش انقلابات را سرکوب و جامعه را به سیاهی مطلق میکشد.  لیبی اولین و آخرین نمونه قابلیت بکارگیری خشونت از طرف بورژوازی نیست. اما مصر، تونس، اردن، عربستان سعودی و کویت قابلیتهای دیگر بورژوازی را نشان میدهند. قابلیت عقیم کردن، سرکوب آرام و خفه کردن انقلاب.

در مصر بورژوازی مصر در هماهنگی و با مشورت با مشاوران نظامی امریکا، که از انقلابات دیگر بویژه انقلاب ٥٧ ایران درس گرفته بودند، تلاش کردند بخش مهمی از دستگاه سرکوب، ارتش،  از زیر تیغ انقلاب جان سالم بدر ببرد.  نقش میانجیگری که ارتش مصر در انقلاب مصر ایفا کرد برای عقیم کردن این انقلاب و مصون و محفوظ نگاه داشتن مهمترین بخش دستگاه سرکوب برای جنگ نهائی با مردم بود. این ارتش را امروز مردم انقلابی، کارگران و جوانان به جنگ میطلبند.

تاکتیک دیگر بورژوازی در عقیم کردن انقلاب ریختن پول در جامعه و تخفیف موقت و دوره ای فقر است. اعلام کمک هزینه ماهانه چند هزار دلاری به مردم در کویت و "سخاوتمندی" شاه عربستان در کمک چند ده بیلیون پوندی به مردم زحمتکش عربستان رشوه ای است که بورژوازی به مردم و طبقه کارگر این کشورها میدهد. در این میان صحبتی از دادن حقی به مردم نیست. قرار نیست بورژوازی هیچ حق پایه ای را به مردم و طبقه کارگر بدهد. از آزادی تشکل، آزادی حق اعتصاب، آزادی بدون قید وشرط سیاسی، آزادی فعالیت احزاب سیاسی یا آزادی بیان خبری نیست. تنها چیزی که هست ریختن پول برای خفه کردن اعتراض است. بورژوازی که بوی خطر انقلاب را کشیده متوجه شده نمیتواند فقر و خفقان را با هم و همطراز به مردم تحمیل کند. پولی که امروز بورژوازی در کشورهای عربی در جامعه میریزند حق السکوتی است به مردم و طبقه کارگر برای قبول استبداد، خفقان و حاکمیت سیاه خود. 

انقلاب مردم در مصر و تونس در عین حال نشان داد که بدون مبارزه متشکل و سازمانیافته، سرکوب یا عقیم کردن آن ساده است. درسی که مردم در ایران از اتفاقات سال ٨٨ هم گرفتند. " برای پیروز شدن باید قدرت پیروزی را داشت. برای پیروز شدن باید معنی سرنگونی انقلابی و تفاوت آن با انواع دیگر سرنگونی را دانست. و برای سرنگونی باید سازمان و رهبری داشت. برای پیروزی باید قدرتمندترین نیروی جامعه ایران یعنی طبقه کارگر را به میدان کشید. لحظه ای که کارگران برق و نفت و گاز دست از کار بکشند، ماشین و موتور بسیج و سپاه حرکت نخواهد کرد؛ سیستم، در آستانه سقوط قرار میگیرد. کسی که این حقیقت را از چشم جامعه مخفی میکند ناتوان از سرنگونی جمهوری اسلامی است." (سند آنچه باید آموخت) 

و بالاخره انقلاب مصر و تونس نشان داد که بدون داشتن پرچم و افق روشن و انقلابی طبقه کارگر بورژوازی میتواند نیروی انقلابی مردم و طبقه کارگر را به راحتی به سیاهی لشگر خود تبدیل کند. این کار کمونیستها است که افق و پرچم سرنگونی انقلابی بورژوازی را به افق و پرچم توده مردم و طبقه کارگر تبدیل کند.