TLogo



تاثیرات تحولات انقلابی در خاورمیانه بر عراق و کردستان عراق
مصاحبه کمونیست با ریبوار احمد

کمونیست هفتگی: انقلاب و خروش تودهای مردم در مصر، تونس و دیگر کشورهای عربی، سرآغاز دوره ای جدید است. تاثیرات این رویدادها روی عراق و کردستان چگونه است؟

ریبوار احمد: قیام انقلابی در تونس و مصر تمام دنیا را تحت تاثیر خود قرار داده است. مجموعه ای از افکار و آرا که دهها سال زیر سایه گم شده بود در اثر این تحولات در سطح گسترده ای تغییر کردند، بویژه در رابطه با قدرت توده مردم برای تغییر و اعمال اراده در تعیین سرنوشت خود. سالهاست این بینش که توده های کارگر و مردم ستمدیده میتوانند با به میدان کشیدن نیروی خود قدرت حکام و سرکوبگران را سقط کنند، در آرشیو قرار داده بودند. رویدادهای تونس و مصر و دیگر کشورهای منطقه قبل از هر چیز نقش بسزائی دربازیابی ایجاد اعتماد و باور به نیروی تودها و به نمایش گذاشتن این نیروی بی پایان برای تغییر را بازی کرد.
میزان این تاثیر گذاری در عراق و کردستان بسیار وسیع و مستقیم است. بویژه که این جوامع سالهاست مانند تونس و مصر تحت فشار ظلم و زور و ستم و سرکوب بیش از اندازه زجر می کشند. قبلا استبداد بعث و در سالهای اخیر هم قلدری امریکا و ستم جریانات ناسیونالیست کرد و عرب و اسلامیها، شهروندان عراق و کردستان را با سیاهترین سناریو مواجه کرده است. سالهای طولانی است که جو تنفر و ناراضی بودن از اوضاع، جامعه را فراگرفته است و توده های میلیونی مردم خواهان تغییر هستند، اما این اعتقاد بسیار ضعیف بوده تا بتواند با نیروی مردم قدرتهای حاکم را سرنگون کند. تجارب تونس و مصر در به زیر کشیدن حکومتهای دیکتاتور و ستمگر در این کشورها با به میدان آمدن اراده توده ها، تجارب اتحاد مردم حول شعارهائی که ضامن تغییر بودند و نیز شیوه های مبارزات توده ای در آنحا دستاورد آزمونهای تازه ای را به انسان نشان دادند. که این امر اعتقاد توده کارگر و زحمتکش و آزادیخواه عراق و کردستان را هم راسختر کرد که برای تغییر وضع فعلی و دستیابی به سرنوشتی روشن پا به میدان بگذارند.
بهمین دلیل و نیز زمینه های مادی و اجتماعی انقلاب و قیام در تونس و مصر، در کردستان و عراق هم این امر با دقت زیر نظر بوده است. تحت تاثیر همین نسیم انقلابی، پرچم انقلاب در این خطه نیز شروع به اهتزاز کرد. زمینه های تاثیر گذاری این تحولات بر عراق و کردستان تا این اندازه موثر و غیر قابل پیش بینی بود حتی قبل از اینکه توده های کارگر و زحمتکش پا بمیدان بگذارند، حاکمان را دچار دغدغه نمود. از طرفی وسیعا به پخش این اراجیف پرداختند که جامعه عراق و کردستان متفاوت از مصر و تونس است و نباید این اتفاقات اینجا تکرار شود و از سوی دیگر به مطرح کردن قبل از موعد این مطلب پرداختند که حکام اگر وقت کافی داشته باشند در برنامه دارند تا مشکلات مردم را چاره جوئی کنند. آنان هنوز در بطن تلاش مذبوحانه خود بودند که امواج جنبش انقلابی سراغشان آمد. اکنون بیش از دو هفته است که ابتدا کردستان و سپس سراسر عراق به مسیری پا نهاده است که مردم مصر و تونس نیمه راه آنرا پیموده اند. اکنون تظاهرات و خیزشهای توده ای اکثر شهر و شهرکها را در بر گرفته است.

کمونیست: اوضاع سیاسی عراق و کردستان تفاوت زیادی با دیگر کشورهای عربی دارد، در عراق تا کنون دولتی یکدست و متحد شکل نگرفته است، در چنین شرایطی ترک انقلابی مردم به کدام مسیر در حرکت است و در مقابل چه نیروئی قیام میکند؟

ریبوار احمد: این یک واقعیت است که حکمرانی گروههای میلیشیا بر نواحی مختلف، عاملی در پیچده کردن اوضاع برای تغییر را در بر دارد و در واقع یک مشکل جدی در مقابل روند تحولات انقلابی است. اما در عین حال اینطور هم نیست که مسیر و هدف حرکت نا مشخص باشد. در عراق یک حکومت بورزوائی در همدستی با ناسیونالیستها و اسلامیها به رهبری نوری مالکی و در کردستان هم حکومت بورژوا ناسیونالیستی احزاب کرد مستقیما در مقابل این جنبش انقلابی مردم ایستاده اند. این دو حکومت با وجود اختلافات درونی خودشان باعث و بانی مستقیم اوضاع فعلی و تحمیل ستم و بی حقوقی توده های میلیونی مردم عراق هستند. در همین رابطه مردم در کردستان برای دستیابی به اهداف خود باید کار خود را با حاکمیت میلیشیای اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان یکطرفه کند. این حاکمیت هم در واقع به دو منطقه تقسیم سده است. نواحی متعلق به استان سلیمانیه زیر حاکمیت اتحادیه میهنی و بقیه زیر سلطه حزب دمکرات است. این امر خود ویژگیهائی به مبارزات مردم در هر یک از این دو منطقه می بخشد و احتمالا روند پیشروی و تغییر در آنها همزمان نباشد اما در این شکی نیست که پیشروی در هر کدام از این مناطق تاثیرات همه جانبه را حتی در دستاوردهای آن روی منطقه دیگر خواهد داشت.
در سطح سراسری عراق هم سهم بندی مشابهی در تقسیم قدرت هست و تازه آشفته تر هم هست، بحشی از مرکز و جنوب عراق به چند ناحیه زیر نفوذ جریانات اسلامی شیعه وابسته به جمهوری اسلامی ایران و بخشی از مرکز و غرب عراق تحت نفوذ جریانات ناسیونالیست عرب و جریانات اسلامی سنی مذهب قرار دارد. در کل آنچه که در عراق بنام حکومت و دولت تلقی میشود در واقع یک آرایش سیاسی است که در نتیجه کشمکش طرفهای سهیم و با توجه به موازنه قدرت و نیز به نقش و دخالت آمریکا و دول منطقه رقم زده میشود. اینها علیرغم اختلافات درونی و حتی تلاش برای تغییر حاکمیت فعلی و جایگزینی آن با الگوی مورد  نظرشان و بر این مبنا هویت سیاسی و ایدئوژیک بخشیدن به سیستم سیاسی خود٬ همگی در در تحمیل محرومیت و بی حقوقی بر کارگران و زحمتکشان عراق متحدند.
آنچه امروز مردم عراق علیه آن به میدان آمده اند٬ ظلم٬ ستم٬ فقر٬ بی حقوقی سیاسی و فساد و... است٬ که محور و مبنای مشترک کل جریانات سهیم در قدرت است.

بدون تردید در نواحی مختلف عراق چه در سطح گسترش مبارزات توده ای و چه در میزان تثبیت  سرکوبگری حاکمیت میلیشیائی ناهماهنگی وجود دارد. اما نه در کردستان و نه در عراق قدرتهای محلی نتوانسته اند این پیوستگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فکری میان شهروندان بحشهای مختلف را از بین ببرند. بهمین دلیل روی هم تاثیر گذارند و هر تحول و پیشروی و دستاوردی در هر گوشه از جامعه، تاثیر مستقیم روی سراسر عراق میگذارد. برای تغییر اساسی در عراق باید با همه این جریانات حساب یکطرفه شود.

کمونیست هفتگی: مطالبات اساسی مردم عراق و کردستان کدامها هستند و راه رسیدن به آنها چگونه است؟

ریبوار احمد: مردم عراق و کردستان خواهان یک تغییر بنیادی در زندگی و رفاه خود هستند. مردم از دست فقر و استیصال، بیکاری و عدم دسترسی به امکانات ابتدائی و نیز از چنگ سرکوب و قلدری سیاسی به تنگ آمده اند. بیکاری و گرانی کمرشکن جامعه را فرا گرفته است، هیچ نوع خدمات اولیه اجتماعی شامل آب و برق، بهداشت و مسکن، ترابری و تمیز نگه داشتن شهرها برای مردم تامین نمیگردد و یا در پائین ترین سطح خود قرار دارد. زمان میگذرد و اوضاع نابسامان تر از قبل میشود، فساد به مرز سرقت کامل رسیده است، در آمد هنگفت فروش نفت، چه فروش رسمی و چه قاچاق به جیب عده ای قلیل از قدرتمندان و مسئولین جریانات سهیم در قدرت می ریزد. کسانی چون مالکی، طالبانی، بارزانی، حکیم و علاوی و ... که چند سال قبل با دستها و جیبهای خالی از قبل جنگ و ویرانگری آمریکا به کرسی قدرت نشستند، اکنون در زمره میلیاردرهای کله گنده دنیا بحساب می آیند که پولهایشان در بانکهای جهانی انباشته است. منابع خبری اقتصادی می گویند: که در عراق دهها میلیاردر دلار،هزاران میلیونر و میلیونها مردم محروم و گرسنه وجود دارد. محرومیت میلیونها انسان در عراق به سرچشمه اصلی ایجاد برج سرمایه برای چند هزار نفری شده است.
حتی از میزان مواد غذائی که از دوران رژیم بعث، دولت ناگزیر ماهانه بین شهروندان تقسیم میکرد، کاسته و رو به ناسامانی میرود. شرکتهای وارد کننده مواد غدائی در خارج از کشور نیز وابسته به جریانات سهیم در قدرت در عراق هستند. تقریبا تمام موادی که وارد میکنند یا تاریخ مصرفشان تمام شده یا در نازلترین کیفیت قرار دارد. برای مثال چائی که به شهروندان داده میشود قابل مصرف نیست و مردم همان چای را در بازار در سطح قیمت خاک برای باغچه خریداری میکنند و مصرف باغچه میکنند. اما کمپانیهای وارد کننده این چای که از دستگاه حاکمیت هستند٬  به اندازه قیمت مرغوبترین چای٬ پول از درآمد نفت به اسم خرید چای میداند. مصرف برخی از این مواد غذائی موجب پیدایش بیماریهای خونی و عروقی و سرطانی شده است. این وضع در مورد داروی پزشکی نیز صدق میکند.
همگام با این موارد، سرکوب سیاسی و ابداع قوانین جدید برای تثبیت استبداد و قلدری و اسلامیزه کردن جامعه دامن زده میشود. فعالین سیاسی چپ و آزادیخواه بهمراه روزنامه نگاران و منتقدین ترور و سرکوب میشوند. رهبران کارگری از کار اخراج میشوند و تبعید میشوند، تشکلهای کارگری و توده ای را ممنوع اعلام میکنند، اعتراض مردم را با گلوله پاسخ میدهند. تحت نام قانون تظاهرات، انجام تظاهرات را ممنوع می کنند، در مدارس و دانشگاهها درس و سنت و آداب اسلامی را تحمیل می کنند، برای مثال موسیقی و تئاتر را از رشته " هنرهای زیبا" برداشته اند.
مردم عراق و کردستان علیه این موارد و دهها مورد دیگر از اعمال ستم و بیحقوقی بجان آمده اند و جریانات اپوزیسیون بورژوائی، آنان که دستشان به ریسمان قدرت بند نیست و یا از سهم خود ناراضی هستند، در تلاشند تا خواستهای مردم را مخدوش نموده و مسیر مبارزات آنان را منحرف سازند. میخواهند بر امواج اعتراض مردم سوار شوند، تلاش میکنند تا این مبارزه و قربانیان آنرا وسیله ای برای رسیدن به اهداف خود تبدیل کنند. برای مثال میخواهند مطالباتش را عوض کنند٬ میخواهند سناریوی انتخابات را زودتر انجام دهند که اگر صد بار هم در این شرایط آنرا اجرا کنند هیچ چیز عاید کارگر و زحمتکش نمیشود. و یا میخواهند مطالبات مردم را به شعار " رفرم و اصلاح نظام" تبدیل کنند در حالیکه در سایه این حکومت میلیشیایی نه امکان رفرمی هست و نه این حاکمیت اصلاح پذیر است.
 تحقق خواستهای مردم و تغییر اساسی در زندگی آنان تنها از طریق انقلاب مردم عراق، در هم کوبیدن و کنار گذاشتن این حاکمیت با تمام بخشهای آن است که راه را برای دستیابی به آزادی و رفاه هموار میکند. این امر البته به میزان دخالت طبقه کارگر و نقش مراکز کارگری گره خورده است که باید به ستون اصلی این تحرک انقلابی تبدیل شود. همچنین اکنون زمان آن فرا رسیده است که جنبش جوانان و جنبش برابری طلبانه زنان، بمثابه نیروی هم پیمان جنبش کارگری و توده مردم زحمتکش به بخش مهمی از نیروی حرکت انقلابی تبدیل شده و با استفاده بموقع از شرایط فعلی برای برداشتن این شرایط جهنمی بمیدان بیایند.

کمونیست هفتگی: حزب کمونیست کارگری عراق و حزب کمونیست کارگری کردستان چه نقشی در دل این حرکتها بازی می کنند؟ چگونه میتوانند مهر کمونیسم را بر این رویدادها بزنند؟

ریبوار احمد: این دو حزب از چند جهت در این جنبش انقلابی نقش ایفا می کنند که میتوان به صورت موجز به مهمترین جنبه ای آن اشاره نمود، در وهله اول مدون کردن خواستهای مردم که ضامن چاره جوئی مشکلاتشان باشد و مانع از آن شوند که دستگاه حاکم و جریانات بورزوائی اپوزیسیون مطالبات مردم را خدشه دار کنند. در این رابطه هر دو حزب خواستهای مردم را بروشنی تدوین کرده و تلاش کرده اند مردم و جنبش انقلابی را حول آن متشکل کنند.همزمان تلاش این دو حزب این است که شیوه و تاکتیکهای متناسب و کارساز را در مقابل این جنبش قرار دهند، طوری که شانس پیروزی را ممکن تر سازند. این امر مهمی است با توجه به حضور جریانات بورژوائی ناراضی، که بجای پیروزی مردم آنان در تلاشند مبارزه و حتی خون مردم را در مسیر اهداف خود دستمایه ساخت و پاخت خود با حاکمان نمایند. آنان نمیخواهند مبارزات توده ها در مسیری گام بگذارد که نقش و اراده توده ها را به خود باز گرداند.
هردو حزب کمونیست کارگری تلاش شان بر این است که مبارزات توده ای را از ریسک شکست و خونریزی مصون دارند، همزمان مبارزات توده ای در مسیری حرکت کند که هشیاری سیاسی و صف مستقل و متشکل توده های مردم تا پیروزی نهائی را تضمین کند. همزمان این تحرک انقلابی قدم به قدم در مسیری پیش برود٬ که در هر قدم موفقیتی کسب کند و امکان قدمهای بعدی و پیشروی آن تامین شود. در این رابطه تلاش شده است تا تجارب تاریخ کمونیسم و درسهای تازه انقلاب مصر و تونس در دسترس مردم عراق و کردستان قرار گیرد.همچنین هر دو حزب با تشکیلاتهای خود و شخصیتها و رهبرانش، دخالت چشمگیر و عملی در تمام این حرکتها داشته اند. بخش مهم نقش این دو حزب در این جا برجسته میشود که تغییر افق بنیادی در زندگی مردم را مقابل آنان قرار میدهند. به‌ این معنا که‌ این قدرت میلیشیایی قومی و اسلامی در سرتاسر کشور کنار گذاشته شده و یک دولت و سیستمی متکی به اراده مستقیم و ادامه کار مردم بر اساس سیستم شورائی جا پیدا کند.
مسئله ای که میتواند نقش این دو حزب را بر جسته تر کرده و امکان ضمانت پیروزی انقلاب تامین کند و همزمان مهر کمونیسم را بر این تحولات تداوم بزند و تداوم مرحله های بعدی تا پیروزی نهائی را تضمین کند، عبارت از این است که این دو حزب و رهبران کارگری و کمونیستها، برای سازمانیابی کارگران و توده ها در شوراها و تشکلهای توده ای متنوع خود اقدام کنند٬ کاری که هنوز شروع نشده است. باید این دو حزب مبتکر این باشند که‌ جنبش کارگری و جنبش زنان و جوانان بعنوان ستون اصلی حرکت انقلابی و انقلاب، متشکل و سازمانیافته با رهبران برجسته و پلاتفرم روشن خود بی میدان آیند.
ترجمه: علی عبدالی