TLogo


درس های اول مه امسال در کردستان "سخنی کوتاه با فعالین کارگری"

مظفر محمدی
١٥ مه ٢٠١١

 

روز اول مه امسال (١١ اردیبهشت ١٣٩٠) در کردستان مراسم ها و تجمع های بزرگ و کوچک کارگری  برگزار شد.

روز جمعه ٩ اردیبهشت فعالین کارگری از سنندج تا مهاباد و سقز و بانه و کامیاران و... در جمع هایی در بیرون از شهرها از جمله در هفت اسیاب سنندج ، دور هم جمع شدند. از خواستهای کارگران حرف زدند و قطعنامه کارگری قرائت کردند...

وقتی از یکی از فعالین کارگری در این باره پرسیدم، چرا روز جمعه؟ در جواب گفت، راستش مطمئن نبودیم روز یکشنبه ١١ اردیبهشت موفق به برگزاری مراسم بزرگ کارگری بشویم و گفتیم حداقل این یکی را از دست ندهیم...

این نشان داد که علیرغم تلاش های ما، دوستان ما هنوز  قانع نیستند که،  کسی که کارگران را  به بیرون از شهرها می برد عملا توده وسیع کارگر وخانواده اش را از یک ابراز وجود طبقاتی و برپایی جشن کارگری اش محروم می کند!

این دوستان با این عمل و تاکتیک غیر اجتماعی که از یک گرایش و تفکر و عملکرد فرقه ای غیرکارگری و غیر اجتماعی ناشی می شود، عملا و بدوا، تجمع بزرگ کارگری اول مه را سوزاندند و بر اجرای یک کار بزرک اجتماعی کارگران علامت سوال گذاشتند.

قبل از اینکه  دلیل این نگرانی و عدم اعتماد بنفس و خودکوچک بینی این آدم های بزرگ را بگویم اجازه بدهید بدوا این واقعیت را یادآوری کنم که،

 اولا در همین شهر سنندج بیشترین فعالین و رهبران کارگری سرشناس و محبوب توده کارگر حضور دارند. حتی آنهایی که از کار اخراج شده اند کماکان اعتماد کارگران را با خود دارند. ده ها فعال کارگری در اتحادیه ازاد کارگران دورهم جمع اند که هر کدام در میان بخشهایی از کارگران دارای نفوذ و اعتبار اند.

 دوما در این شهر، ده ها هزار کارگر در مراکز صنعتی و خدماتی بزرگ وکوچک از جمله در نساجی ها، شهرک صنعتی،  بخش خدمات و شهرداری و بیمارستان ها، خبازان، تراکتورسازی، نیروگاه برق و غیره کار می کنند.

با این وجود چرا فعالین کارگری روز جمعه را آنهم در خارج از شهرها برای برپایی مراسم اول مه انتخاب کردند. چرادر این شهر تجمع چند هزار و چند ده هزار نفری کارگران و خانواده هایشان را در اول مه شاهد نبودیم.

 

این در حالی است که ما امسال و درعمل شاهد بودیم که تهدیدات و سرکوب رژیم نقش چندانی نداشت و تعیین کننده نبود. علیرغم تهدیدات و فشار بر فعالین کارگری، وقتی در یک روز چند صد نفر در دو محل و در دوزمان جداگانه می توانند در مرکزشهر تجمع کنند و نمی توانند جلوشان را بگیرند، باید تجمع هزاران و ده ها هزار نفری آسان تر و غیر قابل جلوگیری می بود. چرا این اتفاق نیفتاد؟

در سنندج شهر فعالین کارگری سرشناس و قابل احترام در میان کارگران و مردم ، شهر اول مه های شکوه مند، شهر اتحادیه صنعتگر و جمال چراغ ویسی، شهر شورای کارخانه شاهو و اعتصابات بزرگ نساجی ها  و خبازان و غیره ...، این اتفاق نیفتاد. و شناختن  دلیلش چندان سخت نیست.

کدام کارگراست که نداند، سرنوشت هر تحرک کارگری، هر اتحاد کارگری و تشکل یابی کارگران و اعتصاب و مبارزه کارگر را تماما  فعالین و رهبران عملی در میان خود کارگران تعیین می کنند! اول مه نمی تواند استثنا باشد.

 

اما در اینجا متاسفانه ما فعالین کارگری ای داریم که حتی اگر خود بخشا در میان کارگران و یا مرتبط با آنها هستند، اما در تفکر و در  عمل حامل افکار و سنتهای جنبش دیگری غیر از جنبش کارگری اند. آلوده به سنت وجنبشی هستند که با سوخت و ساز طبقاتی کارگر همخوانی ندارد. سنت و گرایشی که کارگررا نه یک طبقه بلکه این و ان صنف می بیند. خود بدوا فعال جنبش و گرایشی در بیرون از طبقه کارگر است. سازمانی را هم که درست می کند، سازمان کارگران نیست و بیرون از کارگران و نامربوط به سوخت و ساز واقعی و طبیعی درون طبقه است. این گرایش فعال کارگری را هم، زمانی قبول دارد که عضو سازمانش باشد. به همین دلیل فعال کارگری جوشکاران و یا خبازان و غیره را از خود نمی داند. زمانی ازخود میداند که عضو کمیته هماهنگی یا اتحادیه ازاد باشد. وقتی نیست، بنا براین برگزاری اول مه مشترک همه کارگران و با همکاری همه فعالین کارگری صرفنظر از این و آن صنف و صرفنظر از این و آن گرایش در قاموس این سنت غیر کارگری نمی گنجد.

آنوقت در یک روز و در یک شهر دو مراسم و دو تجمع و به فاصله ی کوتاهی بلحاظ زمان و مکان از همدیگر و با دو قطعنامه برگزار می شود. صرفنظر از اینکه قطعنامه های اول مه نه طرح یکی دو مطالبه سراسری و عاجل از جمله در این دوره افزایش دستمزدها و لغو قراردادهای موقت، برای تحقق یافتن،  بلکه ردیف کردن همه آرزوها  در  اول مه و به بایگانی سپردنش در فردای همان روز است.

 

گزارشهایی که با نام کمیته هماهنگی از شهر و روستاهای کردستان منتشر شده است همین خصوصیت و سنت را منعکس می کند. برای این جریان  مهم است که گزارشگر یا فعالش در میان چند ده کارگر جایی حمع بشوند و از این کمیته هم اسمی ببرند. این سکتاریسم و محدودنگری چپ غیر کارگری ولو چند نفر کارگر هم همراه داشته باشد، مضر به حال کارگر و بازدارنده اتحاد طبقاتی کارگران است.

این سموم غیر کارگری متاسفانه در میان اتحادیه آزاد چه در شکل سازمانیابی بیرون از طبقه و چه در سنت و شیوه های کاری و فعالیت رسوخ و لانه کرده است. این سنت و گرایش، زمانی به نام کمیته پیگیری و اکنون در اتحادیه ازاد ادغام شده و  تعدادی از فعالین کارگری را به دلمشغولی فرقه ای جدا از سوخت و ساز کارگران در محل زیست و کار، واداشته است.

تصور کنید همین فعالین موجود در یک اتحاد و هماهنگی و رفاقت کارگری با فعالین سندیکای خبازان، اتحادیه جوشکاران، کارگران شهرک صنعتی، نساجی ها، تراکتورسازی، کارگران بخش خدمات شهری و بیمارستان ها و...،  بدون دخالت دادن هیچگونه رقابت و فرقه گرایی و الودگی های غیرکارگری، دور هم جمع می شدند، آنوقت می دیدیم که چه نیروی عظیمی را می توانستند به میدان بیاورند. آنوقت ما شاهد رژه چند هزار و چند ده هزار کارگر و خانواده های کارگری بودیم. کسی هست این را انکار کند؟ کسی هست بگوید رژه دویست نفره ممکن بود اما هزار و ده هزار کارگر نه؟

اما تجربه همه این سال ها نشان داده است که این کار در توان این کمیته ها و اتحادیه های جدا از محل کار و زیست کارگران نیست. مساله نیت خیر یا شر این دوستان نیست. اشکال کار در تفکر و گرایشی است که این نهادها حمل می کنند و عملا انها را به عاملی منفی و بازدارنده بر سر راه یک اتحاد طبفاتی کارگری تبدیل کرده است.

علاوه بر این ها همین فعالین کارگری هر سال خود تاوان فرقه گرایی و جدایی خود از توده کارگران و خانواده هایشان را می دهند. زندان می روند و تهدید و گاها اخراج می شوند. این تاوانی است که این گرایش غیر کارگری و غیراجتماعی و بیگانه با کمونیسم و کارگر به فعالین کارگری تحمیل می کند و نهایتا دودش هم به چشم اتحاد طبقاتی کارگران می رود. بیشترین ضرری که این نهادها به کارگران می زنند، جمع کردن تعدادی از فعالین کارگری، بریدنشان از محل کار و زندگی کارگران و آلوده کردنشان به سموم یک سنت غیرکارگری و روشنفکرانه است. فعالینی که اگر در درون صفوف کارگران در کارخانه و محله و در میان خانواده های کارگری باشند هر کدام می تواننند بخش وسیعی از کارگران را متحد و بسیج کنند. اما اکنون این رفقا و دوستان مانند ماهی از آب بریده شده و در برکه متروک یک سنت غیراجتماعی و روشنفکرانه نگه داشته شده اند. راه پیشرفت اتحاد و تشکل کارگری برگشتن این فعالین به میان هم طبقه ای های خود در کارخانه و محله و خانواده های کارگری است. اگر این اتفاق بیفتد، هیچ تک فعال کارگری بهیچوجه به رفتن به کوه و کمر و برگزاری جلسات و تجمعات فرقه ای و دور از نگاه و حضور کارگر و خانواده اش تن نمی دهد.

 

اگر کسی از من بپرسد نهایتا جمعبندی شما چیست. می گویم درسی که کارگران در کردستان از شمال تا جنوب و بخصوص در سنندج بعنوان صنعتی ترین و متمرکز ترین بخش کارگری در کردستان، از اول مه امسال می گیرند این است که، فعالین و رهبران کارگری راهشان را از این سازمانهای فرقه ای جدا از سوخت و ساز درون کارگران، جدا کنند. این چه کمیته یا اتحادیه کارگری است که نمی تواند با فعالین بخشهای مختلف کارگری همبستگی و همکاری و همسرنوشتی داشته باشد! و در صفوف کارگران و فعالینش رقابت و تفرقه دامن می زند!

اگر قرار است تشکل کارگری ساخته شود جایش در مراکز کار و محلات کارگری است. جنبش مجامع عمومی کارگری و تشکلهایی از کارگران شاغل و بیکار و  خانواده های کارگری...است.

هیچ نهاد و کمیته و اتحادیه و حزب سیاسی ای، جدا و خارج از محل کار و زیست طبقه کارگر نمی تواند تشکل توده ای کارگران را چه برای برگزاری یک اول مه کارگری و چه برای یک اتحاد کارگری سازمان دهد. این کار فعالین کارگری در میان خود کارگران و در محل های زیست و کارشان است. این نوع کمیته های موجود و یا احزاب چپ تنها می توانند فرقه های خود را در میان کارگران سازمان دهند و جمعشان کنند. سازمان کارگری برای این چپ، سازمان خودش است نه کارگر. حال اتحادیه ازاد باشد یا کمیته هماهنگی یا فلان و بهمان حزب حتی به نام کمونیست و غیره. برای این گرایش و کمونیسم غیر کارگری، فعال کارگری زمانی برسمیت شناخته می شود که عضو کمیته، سازمان و یا حزبش باشد. این سرنوشت چپ و سنت چپ غیر کارگری است که سالها است یقه طبقه کارگر را چسپیده است. رهبران و فعالین کارگری، محافل کارگران سوسیالیست وکمونیست و مبلغین و مروجین و سازماندهندگان صفوف طبقه کارگر باید یقه  خود را یک بار و برای همیشه از این گرایشات غیر کارگری و غیرکمونیستی و مضر به حال اتحاد طبقاتی کارگر، رها کنند.

 

اول مه روزکارگر است. روز این و آن فرقه در میان کارگران نیست رمز موفقیت اول مه متحدتر شدن کارگران است. کمونیسم مال کارگر است، متعلق به این و آن فرقه و  گروه بیرون از طبقه و یا مافوق و بالاسر طبقه کارگر نیست. رهبر کارگر در همانجا است که کارگر کار می کند، در میان خودش. در محل کارش، در محل زندگیش، در صف اعتصابش و در هیات های نمایندگیش. بیرون از این سوخت و ساز هر که هست باشد. اما رهبر کارگر نیست. هر اسمی می خواهد روی خودش بگذارد، اما فعال و رهبر و کمیته کارگری واتحادیه و حزب کمونیستی کارگر نیست. سازمانده اول مه کارگری هم نیست.

این درسی است که بار دیگر اول مه (١١ اردیبهشت ١٣٩٠)  به کارگران و فعالین کارگری می دهد.

--