TLogo


محتوای جدال سران جمهوری اسلامی

 

(بخشهایی از مصاحبه رحمان حسین زاده با رادیو رهایی)

رادیو رهایی: تصور می شد که احمدی نژاد و خامنه ای مثل دو لبه قیچی برای قطع هر رشته ای بکار می روند، اما می بینیم که این دو نفر هم اختلاف پیدا کردند.ظاهراً این اختلاف بر سر ماندن یا نماندن مصلحی وزیر اطلاعات بود که به دستور خامنه ای ابقا شد. بدنبال آن رئیس جمهور قهر کرد و مدتی سر کار نرفت، اما دوباره برگشته است. آیا این نشانه تمام شدن این جدال است؟ نظر شما را در این رابطه می خواهیم بدانیم؟

رحمان حسین زاده: بازگشت احمدی نژاد به کار، هنوز به معنی پایان یافتن این کشمکش و جدال نیست که الان در رأس جمهوری اسلامی سربازکرده است. همین مدت ادامه پیدا کرده و جناح اصولگرای نزدیک به خامنه ای کماکان حملات تبلیغی خود را علیه احمدی نژاد  و تیم همفکر وی و دولت ادامه داده اند. در ماجرای ادغام وزارتخانه ها ادامه پیدا کرد. بهرحال چیزی که روشن است در این چند روز سازشهایی صورت گرفته اما دال بر پایان این ماجرا نیست، این را در فضای تبلیغی که بویژه علیه احمدی نژاد و همکارانش هست می بینیم. این کشمکش مهم است و ادامه پیدا می کند.

رادیو رهایی: تا جایی که قابل مشاهده است، احمدی نژاد می خواهد یک مقدار اسلام را رقیق تر کند. آیا این در ظرفیت احمدی نژاد و در چهارچوب جمهوری اسلامی می گنجد که بتواند مقداری اسلام سیاسی را رقیق تر کند،  تا بتواند سیاست های اقتصادی اش را هماهنگ و هم جهت با سرمایه جهانی پیش ببرد؟

رحمان حسین زاده : احمدی نژاد هم جزو آن جناح متحجر جمهوری اسلامی بوده و خیلی ایدئولوژیک و سفت و سخت در سالهای گذشته بر اسلامیت امام زمانی کوبیده و در وحشیگری و سرکوب علیه جامعه هیچی  کمتر از خامنه ای و رفسنجانی و بقیه ندارد. حاکمیت تاکنونی دولت او سرکوب، اعدام، زندان، شکنجه بوده و از این نظر اختلافی نیست. ببینید جمهوری اسلامی به عنوان یک دولت سرمایه داری و یک دولت بورژوایی بویژه بعد از جنگ ایران ـ عراق با این مسأله روبرو بود که از لحاظ اقتصادی هم به عنوان یک دولت بورژوایی خودش را متعارف و تثبیت کند و راه بیندازد و در بازار جهانی سرمایه ادغام شود. در این مسیر از دوره رفسنجانی و با پروژه های اقتصادی که دولت او تحت نام برنامه های پنج ساله داشت، این جهت را داشتند که بتوانند به نیازهای سرمایه داری و بورژوازی ایران و از جمله دولت جمهوری اسلامی جواب دهند. اما همان موقع پروژه های اقتصادی رفسنجانی به شکست انجامید. نه به دلیل اینکه گویا خود آن پروژه ها از منظر سرمایه داری و سرمایه مشکل دار بوده است، بلکه از این نظر که رفسنجانی و پروژه های اقتصادیش، به روبنای سیاسی وخصایص ایدئولوژیک و مختصات سیاسی و اسلامیت جمهوری اسلامی  برخورد و مانع ایجاد کرد. رفسنجانی ناکام ماند و به دنبال آن دولت خاتمی آمد که می خواست روبنای سیاسی دولت را با وعده گشایش فرهنگی و ... منطبق کند که آن هم نتوانست.  چون دقیقاٌ با همان موانع سیاسی و مخالفتهای خامنه ای و جناح اصولگرا روبرو شد و برایش مشکل پیش آمد.احمدی نژاد بر بستر ناکامی رفسنجانی و خاتمی جلو آمد، ظاهراً هم بر جوانب ایدئولوژیک و سیاسی جمهوری اسلامی می کوبید که نظامش را حفظ کند  و به این دلیل با خامنه ای هم جهت و نزدیک  شدند. پروژه اقتصادی اش هم در اساس همان پروژه دوره رفسنجانی و خاتمی بود و از این نظر تفاوت اساسی با هم نداشتند. اما به تدریج که جلو آمده ، خود احمدی نژاد و دولتش متوجه شدند که با این سیمای سیاسی که جمهوری اسلامی دارد و با این اسلامیت و خصوصیات ایدئولوژیک، کماکان نمی توانند کارکرد یک دولت سرمایه داری متعارف را جا بیندازند. احمدی نژاد با کوبیدن بر ناسیونالیسم ، ایرانیگری و ایرانیت می خواهد خصلت های اسلامی را کمرنگ کند.  اینجاست که با مانع خامنه ای و آخوندها و آیت الله ها روبرو شده است. اینها مجموعه پیچیدگیها و موانعی است که سر راه دولت بورژوایی  جمهوری اسلامی است و کماکان با مشکل روبرو شده است.در نتیجه علاوه بر فاکتورهای جهانی و منطقه ای، خصلت سیاسی جمهوری اسلامی مانع کارکرد متعارف یک دولت بورژوایی و سرمایه داری در ایران است. در واقع خامنه ای و جناح اصولگرا فکر می کنند اگر آن خصلت اسلامی را از دست بدهند که درست هم تشخیص داده اند کل نظامشان می رود. کل نظام اسلامی روی پا نمی ماند و سرنگون می شود در نتیجه برای نجات خود و جمهوری اسلامی کماکان روی این خصلت ها می کوبند.و اینها جزو تناقضاتی است که هیأت حاکمه جمهوری اسلامی در سی سال گذشته داشته است. یک محور مهم دعوا با "اصلاح طلبان" و بعدا سبز هم همین بود. در این دوره هم در شکل بندی و جناح بندی بین احمدی نژاد و خامنه ای خودش را برجسته کرده است. در جدال اخیر هم هر دو طرف هم تا همین الان خامنه ای و احمدی نژاد لطمه جدی دیده و بی اعتبارتر شده اند.

رادیو رهایی: فکر می کنید طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران به این جناح بندی ها چگونه باید نگاه کنند و کلاً توصیه و پیشنهاد شما یا فراخوان شما به طبقه کارگر و به مردم در این اوضاع و احوال چیست؟

رحمان حسین زاده: اولین تجربه ای که از کل جناح بندیهای جمهوری اسلامی داریم، اینست نباید کوچکترین توهمی نسبت به این یا آن جناح بورژوایی و اسلامی به وجود بیاید. نباید پشیزی برای حرف فرصت طلبانی ارزش قائل شد که موعظه میکنند بین بد و بدتر یکی را باید انتخاب کرد. اینها خاک پاشاندن در چشم کارگر و مردم است. اپوزیسیون راست و چپ بورژوایی هر بار در دل کشمکش های درونی جمهوری اسلامی، دنبال این بوده اند در کنار این یا آن جناح آن قرار گیرند. به نظر من درسی که از کل سی سال گذشته و همه این جناح بندیها داریم آنگونه که ما حزب حکمتیست در جریان " جنبش سبز" خیلی بروشنی گفتیم،  نباید اجازه داد کوچکترین توهمی به این جناح بندیها، مخصوصاً در میان طبقه کارگر و مردم زحمتکش و محروم، در ایران ایجاد شود. جنگ آنها بر سر سهم بیشتر خود از قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی است. جنگشان به خاطر این است نظام " عزیز" اسلامی شان را نجات دهند. جنگشان بر سر این است استثمار طبقه کارگر را تضمین کنند. جنگشان بر سر این است فقر و فلاکت را در خدمت رشد سرمایه در آن جامعه تحمیل کنند.سرکوبگری آنها در خدمت استثمار مردم است، هر کدام سر کار بوده اند یا سر کار بیایند همان بساط ادامه دارد. در نتیجه اولین پیام در این جناح بندیها این است که مردم کارگر و آزادیخواه باید مواظب باشند کوچکترین  و کمترین توهمی به احمدی نژاد و خامنه ای یا جنبش سبز یا رفسنجانی و غیره نباید ایجاد شود. همه اینها یک پیکره ی واحد بورژوایی ایران و هیأت حاکمه آن هستند ودست آنها از سر مردم باید کوتاه شود و حاکمیت آنها باید سرنگون شود. مسأله دوم این است که صف دشمن طبقه کارگر و مردم زحمتکش به هم ریخته و در جدال با همند. بگذار با هم دعوا داشته باشند و همدیگر را تضعیف کنند. فرصتی است که صف جنبش کارگری و آزادیخواهانه خودمان راتقویت کنیم.  در نتیجه وقتش است که طبقه کارگر و مردم زحمتکش  با آگاهی و روشن بینی جنبش و صف متمایز خودمان، اتحاد و تشکل خودمان را ایجاد کنیم. موقعیت جنبش سیاسی متفاوت رادیکال و کارگری کمونیستی را تقویت کنیم.  از فرصتهایی که پیش می آید، مطالبات فوریمان را در هرجا که میتوانیم، در  کارخانجات و کارگاهها، در محلات و در مراکز کار و زیست بر دولتی که ضعیف شده تحمیل کنیم و هم تلاش کنیم در صف متحدتری سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را نزدیکتر کنیم.  به نظرم کمونیستها، رهبران کارگری و فعالین کمونیست در هر جا که میتوانیم باید این مسیر را طی کنیم. ارتقاء آگاهی، گسترش اتحاد و تشکل کارگری و توده ای و تحکیم تحزب کمونیستی در میان طبقه کارگر و صف آزادیخواهی و برابری طلبی فشرده کار ما در این دوره است. ***