TLogo


 فدرالیسم برای جامعه سم است

(تلخیصی از گفتگو ویدو بلاگ اکتبر با سلام زیجی در مورد سفر مصطفی هجری به امریکا)

سوال:اخیرا مصطفی هجری، دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، به امریکا سفر کرده و در این زمینه دست به پروپاگند گسترده ای حول آن زده اند. قبل از پرداختن به جوانب مختلف مباحث و ادعاهای دبیر کل حزب دمکرات لطفا بطور مختصر به  این سوال پاسخ دهید که اهداف اصلی این سفر را در چه میدانید و چه رابطه ای با شرایط بحرانی در منطقه و ایران دارد ؟

سلام زیجی: ابتدا به این مسئله اشاره کنم که نفس حضور در یک سالن خالی کاخ سفید از جانب چنین احزابی  برای آنها مایه دلگرمی، نشانه "ابوهت" و گویای "قدرت" سیاسی و سازمانی تلقی میشود. در بوق و کرنا کردن همین "سفر دبیر کل" نیز در این راستا میباشد. روشها و سیاستهای شکست خورده و افقی که ماهیت بورژوازی کرد را همواره تشکیل داده است. دست به دامن دولت های مرکزی شدن یا در تقابل با آن٬ عکس گرفتن در کاخ ها و نشست و برخواست ها با مسئولین دست چندم کشوری چون امریکا سیاست کلیه احزاب بورژواز- ناسیونالیست کرد در ایران است. اما از منظر جامعه و از زاویه منافع جامعه به ویژه طبقه کارگر و جنبش های آزادیخواهانه این سیاستها  ضد آزادیخواهانه و مایه شرم محسوب میشود.اما به خود سوال برگردم. در پس تحولات  اخیردر افریقا وخاورمیانه و ایران  کل نیروها و دولتها به تکاپو افتدادند که  بر آن تاثیر گذار یا تاثیر پذیر باشند. علاوه بر آن به دنبال اتفاقات در لیبی که با دخالت نظامی آمریکا و ناتو روند اعتراضات مسیر دیگری پیدا کرد و "اپوزسیون" قزافی با کمک امریکا وناتو  و به همت بمباران هر روزه آن مملکت٬ دارد شکل میگیرد٬ یک بار دیگر امید و آروزهای دیرینه بخشی از بورژوازی ایران که متکی به سیاست رژیم چنچ و دخالت نظامی غرب است٬ قوت گرفته است. چنین روندی در کنار گسترش فشارهای غرب به ایران٬ دریچه امید به دخالت امریکا و غرب در ایران مجددا نزد کل نیروهای اپوزسیون راست و حتی جناح چپ جنبش سبز باز شده است. توجه داشته باشید که مدتی قبل نامه ای به امضای تعدادی از جمله مینا احدی عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری به دولت آلمان ارسال شد که خواهان دخالت دول اروپایی در ایران به همان صورتی شدند که در لیبی. سفر دبیر کل حزب دمکرات به امریکا و تدارک سخنرانی در سالن کنگره امریکا و درخواست کمک از آنها و مضمون سخنرانی ایشان همه دال بر بو کشیدن مجدد حزب دمکرات از امکان مانور دادن در شرایط امروز منطقه و امید به دخالت آمریکا است. حزب دمکرات فکر میکند زمینه برای پروژه های قومی آنها و امکان نزدیکی به سیاستهای آمریکا فراهم است و میتواند جامعه را به حراج بگذارد. این اساس هدف این پروژه  آقای هجری در سفر به امریکا و سخنرانی در سالن کنگره امریکا که محل تجمع چند مقام امریکائی و تعدادی ایرانی همسو با خودشان بود، میباشد.  از دوره لبیک قاسملو به خمینی، که اگر همان سال ٥٧ خمینی و بورژوازی ایران ذره ای عقل میداشتند  میتوانستند بورژوازی کرد و حزب دمکرات را نیز در سیستم جمهوری اسلامی هضم و شریک کنند، تا جنگ خلیج و نظم خونین بوش که پیروزی همقطاران حزب دمکرات را در کردستان عراق  به همراه داشت و تا داستان  مجدد کشمکش غرب با جمهوری اسلامی به بهانه هسته ای که کل اپوزسیون بورژوا و ناسیونالیست ایرانی را در پشت امریکا به صف کرده بود٬ ما شاهد تداوم چنین سیاستهای ضد مردمی جریانات ناسیونالیست و طرفدار فدرالی و یا ناسیونالیسم ایرانی هستیم . هر گاه بوی جنگ و دخالت امریکا به مشامشان میرسد شروع به رقصیدن و خود نمائی میکنند و آماده اند برای گرفتن سهمی جامعه را به خون بکشند و جنگ و نزاع قومی و مذهبی راه اندازند. ضروری است نیروهای مسئول و کمونیستها جامعه را در مقابل این امکان واکسنه و سیاست چنین جریاناتی را با شکست و ناکامی روبرو کنند.

سوال: بنا به اطلاعیه رسمی حزب دمکرات، در آن نشست تعدادی از سازمانهای حقوق بشری و نیروهای از "اقلیت های قومی" دیگر نیز شرکت داشته اند و از سخنرانی هجری استقبال کرده اند هجری در سخنرانی خود، کشکمش  تا کنونی رژیم  با جامعه را بر محور"ستم ملی" تشریح کرده اند. انگار نه انگار که در آن جامعه بیش از سی سال است جنگ و مبارزه برای آزادیهای سیاسی و مبارزه طبقاتی و غیره وجود داشته است و این همه اعدام و سرکوب صورت گرفته است. چرا رهبری حزب دمکرات در روز روشن فضا سیاسی جامعه و نبرد با جمهوری اسلامی را وارونه میکند؟

سلام زیجی: اولا آن سازمان و فعالان حقوق بشر که چنین اراجیفی از هجری را به عنوان حقیقت جامعه سرکوب شده ایران پذیرفته اند٬ یکبار دیگر نشان داده اند که حقوق بشرشان چقدر توخالی و پوچ است. "مدافع حقوق بشر" بودنشان چتری برای پیشبرد همین ساستها است. در ثانی٬ مصطفی هجری نه از سر عدم آگاهی بر سر حقیقت جامعه٬ بلکه درست مانند نماینده هر بورژوا- ملی و ناسیونالیستی که از سهیم شدن در قدرت سیاسی و اقتصادی از جانب بورژوازی و ناسیونالیسم حاکم و غالب بیرون رانده شده است، دارد عامدانه دروغ میگوید. این نوع دروغ بافیها که بیشترین کمک به جنایت تا کنونی جمهوری اسلامی نیز هست، ویژه کلیه نیروهای بورژوا ناسونالیستی است که بخاطر رسیدن به اهداف حقیر خود٬ همواره وجود تضاد و منافع طبقاتی مختلف و وجود یک طبقه کارگر وسیع در ایران و همسرنوشتی اکثریت عظیم جامعه٬ مستقل از هویت تراشی های ملی و مذهبی٬ سه دهه است علیه حکومت ایران مبارزه میکنند٬ را درز بگیرند. این حربه همه سرمایه داران و دولت و احزابشان است علیه طبقه کارگر و برای انشقاق در صفوف این طبقه و علیه جنبش برابری طلبانه  و آزادیخواهانه. ستم ملی به عنوان یک پدیده زشت٬ محصول حکومت استبدادی حاکم و جنبش های بورژوا ناسیونالیستی است و تنها یکی از اشکال ستم در ایران است. تداوم  این ستم و باد زدن آن و تبدیل آن به هویت مردم و مبارزه سیاسی و اجتماعی جاری٬ پروژه آگاهانه ناسیونالیسم در پوزسیون و اپوزسیون است٬ برای سرکوب و تفرقه در جامعه و بهره برداری از آن برای معامله و سیاست بازی فیمابین. با جنگ خلیج  و در پی سیاست های دولت مردان امریکا افسار قومی گری و مذهب رها تر شده و ماحصل زشت و زنده آنرا امروز بیش از هر جای در عراق می بینیم. تبدیل جامعه و کشمکش های درون آن و رابطه اش با حکومت مرکزی به یک مسئله صرفا ملی و فراتر تبدیل آن به دشمنی قومی و نفاق میان مردم ستمدیده به منظور ابدی کردن نفاق بر مبنای ملیت٬ هوچی گری سیاسی بیش نیست. روشن است ناسیونالیسم و بورژوازی کرد در عراق از این طریق به حاکمیت و ثروت و سامان رسیده است. اما در عین حال خود این تجربه نیز باید برای هر انسان واقعبینی نشان داده باشد که اولا دست یافتن به تمام آرمانهای ملی به معنی پایان ستم و نابرابری نیست، دوما خود حاکمیت کردی و قدرت گیری ناسیونالیسم کرد و احزابی مانند حزب دمکرات٬ درست مانند صدام حسین و خامنه ای و احمدی نژاد و موسوی و احزاب برادر در کردستان عراق٬ یعنی فقر و بدبختی برای جامعه، سرکوب آزادیهای سیاسی، اعدام و ترور و تحمیل فقر بیشتر به طبقه کارگر و کشتار زنان و بی حقوقی کوکان.

جامعه کردستان میداند که حزب دمکرات تحریف میکند. مردم سیاستهای این حزب را از نزدیک تجربه کرده اند و میداند حزب دمکرات همواره به عنوان حزب بورژوای کرد٬ ضد کارگر، ضد ازآدیهای سیاسی و حامی سرمایه داران بوده و عمل کرده است. آن حزب نمیتواند و حق ندارد به اسم مردم کردستان در سالن های دول غربی ظاهر شود و وارد معامله با دیگر دشمنان آزادی و مردم به نام مردم کردستان شود. بخشی از ناسونالیسم کرد سی سال است با جمهوری اسلامی ساخته است و کم و بیش در سوخت و ساز سیاسی و اقتصادی آن حکومت حل شده است. جناح دیگر حزب دمکرات به رهبری خالد عزیزی مدتها است که اعلام کرده است چنانچه جمهوری اسلامی "قانون اساسی" را رعایت کند حتی میتوانند به ایران هم برگردند. میخواهم تاکید کنم که کل پروژه بورژوازی و ناسیونالیسم کرد هیچ ربطی به منافع و مبارزه اکثریت جامعه ندارد. چه جدال جامعه را با جمهوری اسلامی "ملی" تصویر کنند، چه دم از آزادی بزنند، بدون تبدیل شدن به نیروی یکی از دولت های بورژوازی از جمله امریکا هیچ شانسی برای دست یابی به اهداف خود ندارند. به این دلیل روشن که جمهوری اسلامی هیچوقت آماده سازش و توافق با آنها حد اقل تا کنون نبوده است. ما هم همچون سی سال گذسته این تلاش  و اهداف ضد مردمی را دفن خواهیم کرد.

سوال: مصطفی هجری در سخنرانی خود  به فدرالیسم به عنوان راه حل مسئله ستم ملی و پایان مشکل "ملل  مختلف" در ایران اشاره کرده است. نظر شما در مورد فدرالیسم چیست؟

سلام زیجی: فدرالیسم راه حل پایان دادن به هیچ ستمی از جمله ستم ملی نیست!. بلکه راه حل بورژوازی و جنبش های ناسیونالیستی است تا از بقا  و تداوم آن ستم بهره ببرند. فدرالیسم راه ابدی کردن هویت ملی و نفاق بر مبنای این هویت کاذب است. راهی است برای آنها به مثابه نمایندگان سیاسی و متحزب طبقه بورژوا با هدف دستیابی و سهم بری در قدرت سیاسی- اقتصادی - اداری و اعمال حاکمیت تحت عنوان "ملت خودی". با وجود همه این تلاشها و پروپاگند که دارودسته های مختلف سرمایه داران  به خرج داده اند٬ فدرالیسم خواست مردم ایران و کردستان نیست. ما در میان مردم آزادیخواه ایران و کردستان شاهد دهها خواست و مطالبه انقلابی و انسانی هستیم و جا پائی از خواست فدرالیسم نمی بینیم و این اساس شکست و پوچی برنامه حزب دمکرات و دیگر جریانات ریز و درشت ناسیونالیسم را توضیح میدهد. مردم آزادیخواه ایران بیش از سی سال است علیه یک حکومت فاشیست  متحدانه مبارزه میکنند، مردمی که خرافه دینی و ملی گرای نتوانسته مانع اتحاد و شور مبارزاتی آنها گردد و در ابعاد میلیونی نه تنها زندگی مشترک  که زندگی سیاسی و منافع مشترک آنها علیه دو حکومت پهلوی و اسلامی به هوویت آزادیخواهانه آنها تبدیل شده است٬ نمیتواند به این سادگی به این تاریخ مبارزاتی مشترک خود پشت کند و به طرح ارتجاعی و خونین و نفرت آور فدرالیسم روی آورد. مگر اینکه با زور و خونریزی به آن تحمیل گردد و این میتواند یکی از سناریوها در دوره آتی باشد و در چنین شرایطی خود جمهوری اسلامی و جناحها و دسته جات اسلامی یکی از بازیکنان آن خواهند بود. اگر طبقه کارگر و راه حل ما و جنبش آزادیخواهانه به خطر شیوع این سموم پی نبرد و با قدرت خود را برای مقابله با آن  آماده نکند این خطر موجود است.

طرح فدرالیسم ما حصل سیاستهای امریکا است که به عنوان سم بعد از جنگ خلیج و حمله به عراق وارد فضا سیاسی منطقه شد و کلیه نیروهای قومی و اسلامی را در این راستا فعال نمود. در چنین طرحی نه تنها قومیگری که اسلامی گری نیز به جان مردم انداخته شد. جامعه نسبتا متحد دیروزی که برای آزادی و رفا و مقابله با استبداد دست در دست همدیگر داشتند٬ با پاشاندن خون از جانب یک مشت مواجب بگیر قومی یا اسلامی و تولید شناسنامه های ملی و اسلامی مردم را به جان هم می اندازند و در این وسط تنها سرمایه داران نفع میبرند و ثروت اندوزی میکنند. آقای هجری در روئیا سناریوئی بسر میبرند که مردم عراق و کردستان عراق بیست سال تمام است آنرا تجربه میکنند و جز جنگ و خونریزی٬ بدبختی و فقر و نبودن آزادیهای سیاسی برای خود و چپاول و ثروت اندوزی برای یک مشت سرمایه دار و افراد وابسته به احزاب حاکم کردی چیزی نصیبشان نشده است. در فدرالیسم استثمار و سرکوب طبقه کارگر، ستم بر زن، نبود آزادیهای بدون قید و شرط سیاسی، فقر و بیکاری و دها ستم و نابرابری که در نظامهای سرمایه داری از جمله در حکومتهای مانند جمهوری اسلامی و یا حکومت عراق٬ نه تنها پا برجا خواهد بود بلکه به عنوان ستم مضاعف هم از سوی دولت مرکزی و هم "حکومت فدرال" در محل علیه شهروندان اعمال خواهد شد. خواست های روزمره مردم تحت عنوان "حکومت نو پا فدرال" یا به بهانه کشمکش با حکومت فدرال مرکزی و دعوا بر سر وجب به وجب خاک برای همیشه تداوم خواهد داشت. این آن حساسیت و خطری است که باید آنرا دید و چنین سناریو و طرح ارتجاعی را از هیچ جریان و دولتی نباید پذیرفت و اجازه نداد به جامعه تحمیل کنند.

٢٠١١-٦-٨