TLogo


لیبی و درسهای آن برای کارگران ایران

امان کفا

 

مسلمأ برخورد به آنچه در لیبی در جریان است، حائز اهمیت است. در اولین نگاه، همه شاهد بودیم که سیر تحولات در لیبی با آنچه در تونس و یا مصر اتفاق افتاد تفاوت های زیادی داشت و همین تفاوت ها در پروسه خود شرایطی را فراهم آورد که بررسی  لیبی را، به مثابه کیسی مشخص، ملزم می کند.

برای ما کمونیست هایی که احتمالأ صدایمان به گوش کارگران و مردم لیبی در حال حاضر نمی رسد، و توان مان برای تأثیر گزاری در سیر این اتفاقات کم است، برخورد به تحولات لیبی جایگاه خاصی دارد چون می تواند درس هایی برای جنبش ما در ایران داشته باشد  و در تحکیم  صف کمونیستی  طبقه کارگر، موثر باشد. هدف از این بررسی تلاشی در این جهت است.

تا آنجا که به حکومت مربوط است، "دولت" در لیبی، با مصر هشتاد میلیونی متفاوت است. قذافی بر خلاف مبارک، برخواسته از جنگی و نمایندگی ناسیونالیسم عرب، که توسط ناصر نمایندگی می شد، نبود. حاکمیت قذافی  نتیجه توافقی، هر چند خشونت آمیز، در میان سه قبیله اصلی در لیبی بود. در مصر دولت، حتی  در بیان و حفظ ظاهر هم که شده، به مثابه دولت مطرح بود، در صورتیکه در لیبی چنین صحنه ای در جامعه مشهود نبوده و نیست. سهم خواهی سرمایه و ناسیونالیسم عرب در مصر، و به همین دلیل شرکتش در انقلاب در مصر و  بصورت جنبشی همگانی، با آنچه در لیبی شاهد بوده ایم قابل مقایسه نیست.

 در انقلاب مصر، جمعیت وسیعی در مقابل مبارک و دولتش گردهم آمدند و یک صدا خواهان پایان یافتن حکومت مبارک شدند. در لیبی چنین نشد و برخلاف مصر که  تمامی پروسه بقولی "غیر خشونت آمیز" بود، از همان ابتدا چهره نظامی گرفت، و خارج کردن محلات و شهرها از دست دولت مرکزی بسرعت شروع شد. یکباره تعدادی نماینده  خودگمار مردم شدند و "دولت" تشکیل دادند و خواستند که در سطح بین المللی برسمیت شناخته شوند. تصویر یک "جنگ داخلی" بر این پروسه سایه انداخته بود،  که با انقلاب در مصر و تونس متفاوت بود. فراتر از این، در لیبی برخلاف مصر و تونس، تشکلها و تجمعات گوناگون مردم و کارگران، طرح خواست های اقتصادی و سیاسی که در عرصه های متفاوت خود را بروز میداد، شکل نگرفت و بوجود نیآمد. به عبارتی، حضور گسترده  مردم در مصر که  با خواست مشخصا نان و با فشار به دولت "خلیفه ای"، که  به مدت چند دهه در این کشورها حکمفرمایی میکردند، با نحوه به میدان آمدن مردم در لیبی و خواست های آنها، متفاوت بود. همین امر شرایطی را فراهم آورد که قزافی بر خلاف مبارک براحتی ارتش را وارد صحنه نبرد کند، و با تانک و بمب افکن به جان مردم بیافتد.

در چنین صحنه ای، و در رویارویی نظامی با دیکتاتوریی چون حکومت قزافی،  در شرایطی که مردم در لیبی امکان دفاع از خودشان را ندارند، آنها را در موقعیتی قرار می دهد که برای جلوگیری از کشت و کشتار وسیع، ناچار مجبور به دعوت همه جانبه از قدرتهای نظامی دول غربی، برای مقابله با ارتش قزافی شوند.

خواست دخالت نظامی به این معنی، نه غیر واقعی و نه مختص به جناحی از سرمایه در لیبی است، و نه صرفأ عملی ناشی از ولونتاریسم و ماجراجویی دول غربی.  بلکه محصول کل صحنه نبردی است که در لیبی چیده شده است. همین مسئله به غرب این امکان را داده است که نه مثل عراق، بلکه با پرچم "دفاع از مردم"، وارد لیبی شود. همان دولت هایی که تا دیروز در چادرهای صحرایی  قزافی درکنارش ایستادند و عکس گرفتند و قراردادهای میلیاردی بستند، امروز یکباره گوش مردم دنیا را از "بشردوستی" شان کر کرده اند. دورویی سرمایه جهانی و دولت هایش آنچنان مشمئز کننده است که گویی دنیا روآندا را ندیده است، کوسوا را ندیده است، عراق و افغانستان را ندیده است،  و آفریقا امروز را نمی بیند. پروازجت های  فانتوم و موشک های ارسالی از کشتی های چند صد کیلومتر دورتر، به هیچ وجه کمکی به تغییر این صحنه نمی کند. لیبی، افغانستان نیست، وعراق هم نیست. باید معلوم باشد که چنین دخالت نظامی، نه از زاویه انگیزه ها، بلکه کاملأ ابژکتیو، چه تأثیری بر اوضاع و احوال در منطقه می گزارد.

قدر مسلم، سکوت چین و روسیه در سازمان ملل و عدم رأی و استفاده از وتو سنتی در مقابل دخالت های نظامی آمریکا و شرکای اروپایی، حاکی از امکانات و بده بستان هایی است که در پشت پرده انجام گرفته است و یا حتی در فردای پایان حمله نظامی برای سرمایه چینی و روسی میسر خواهد شد. فراتر از این، نشان دادن توان و زور نظامی در تقابل با آزادیخواهی و احساس قدرت مردم در پایین کشیدن دولت ها، خواست مشترک تمامی این دولت ها بوده و هست. اینکه حضور نظامی تحت نام سازمان ملل و در فاصله کوتاهی جایگزین شدنش با ناتو میشود یا نه، و آیا تقویت بیشتر آن جهت امتیاز گرفتن های آتی مابین آمریکا و اروپا ، صورت میگیرد یا نه، سوالاتی است که لازم است مشخص تر و در جای دیگری به آن پرداخت. اما آنچه از پیش مشهود است، این است که دخالت نظامی هدفش تقابل با هرگونه تصویری است که مردم ناراضی و انقلابی در آن احساس قدرت کنند ، هدفش مقابله با این باور است که مردم می توانند سرنوشت خویش را تعیین کنند. امری که در خاورمیانه و دسترسی به نفت،  جایگاه خاصی برای کل بورژوازی دارد، و جملگی در این استراتژی سهیم هستند و از آن نفع می برد.

تأمین امنیت سرمایه، و حتی به سرکردگی و قدرقدرتی نظامی غرب و آمریکا، برای سرمایه چینی و روسی هم مفید است، چه بسا که این دولت ها را از رو در رویی مستقیم با مردم حفاظت می کند، و امکان تامین سود سرمایه اش در منطقه را نیز تضمین می کند.

برای جنبش ما ضروری است که از همین امروز خود را برای چنین اوضاعی آماده کند. عبارت  معروف لنین، تحلیل مشخص از شرایط مشخص، بیش از هرزمان دیگر برای کمونیسم کارگری در ایران صادق است. لیبی ، لیبی است و مصر، مصر"، و ایران، ایران! دوره انقلابات همگانی در ایران مدت هاست به سر آمده است.

تصویری که همه مردم در ایران را ، مستقل از طبقات و نقش شان در تولید، در کنار هم میچیند و همگی را  مخالف جمهوری اسلامی قلمداد می کند، نه توهم و اتوپی، بلکه ریاکاری طبقات دیگراست. مبلغین این تصویر، راه انقلاب در ایران را مسدود می کنند، و در مقابل آن ایستاده اند. برای مقابله با دولت جمهوری اسلامی، برای انقلاب علیه سرمایه باید برنامه داشت و از پیش حاضر بود. خوشحالی و احساس قدرتی که هر آزادیخواهی از آنچه در خاورمیانه در جریان است می کند، فضایی را باز کرده است  که می شود از آن استفاده کرد. و همچنین بار دیگر به ما ثابت کرده است که بایستی حزب و تشکل حزبی طبقه را پیش فرض هرگونه پیروزی در این راه، بدانیم. اگر کارگر در ایران متشکل نشود، اگر حزبش و تشکل حزبی اش را نداشته باشد، و اگر دولت جمهوری اسلامی سرمایه که با چنگ و دندان از حکومتش دفاع می کند را بدون چنین آمادگی به جنگ بطلبد، با صحنه هایی بمراتب هارتر از قزافی مواجه میشود.  و هرگونه دخالت گری نظامی "سازمان ملل"، ایران را به یک سناریو سیاه تبدیل میکند. برای مقابله با این سناریو، بایستی حاضر بود. نیروی مقابله با این سناریو ، نه از بیرون بلکه بایستی از درون سازمان داده شده باشد.  گارد آزادی یکی از اصلی ترین ابزار این کار است. باید انواع تشکیلات محلی و کارگری، برای جلوگیری از تحرکات ارتجاعی بورژوازی برای بکار گیری انواع و اقسام گروهای ضربتی و سرکوبگر، را فورا ساخت. در یک جمله، باید متشکل شد و صحنه نبرد را خودمان بسازیم، و تعیین کنیم، تا بار دیگر گوشت دم توپ برای قدرت گیری جناح های گوناگون طبقات دیگر نشویم.

 

۲۳ مارس ۲۰۱۱