ریشه های گسست کومه له از کارگر و کمونیسم
محمد جعفری

بیست و دوم ماه آوریل ٢٠١٢


آقای محمد نبوی در نشریه "جهان امروز" شماره ٢٨٨، طی مقاله ای تحت عنوان" در بر روی همان پاشنه می چرخد؟ نگاهی به پلاتفرم رهبری حزب کمونیست کارگری- حکمتیست" به بهانه اختلافات درونی حزب حکمتیست در یک سال گذشته، به اختلافات، سیاسی، طبقاتی و متدولوژی قدیمی ما با آنان پرداخته است. مدتی بود انتظار می رفت که کومه له در مورد این اتفاقات اظهار نظر کند و طبق معمول همیشگی آنان! با تاخیر و سبک سنگین کردن مصلحت اندیشانه همه مولفه ها، بالاخره اظهار نظر کرد.
آقای نبوی در مقدمه مطلب که هسته اصلی تبیین وی می باشد، معتقد است که کورش مدرسی بخاطر بن بست سیاسی از کنگره چهارم از رهبری حزب کنارگیری کرد و این بن بست بدلیل نقش بسزائی "همانند باور مذهبی" او و نزدیکی بیشتر با تزهای منصور حکمت است. از منظر ایشان کورش خواسته گریبان خود را از تزهای نامبرده رها نماید. در ادامه وارد نقد متد منصور حکمت و اشکال آن متد چیست می شود و اشکال را زیر سر تزهای "حزب و قدرت سیاسی"، "حزب و جامعه" که بنظر وی در مقابل استراتژی سوسیالیستی هستند پیدا می کند. نبوی کل این "ناکامی" های جنبش کمونیسم کارگری را زیر سر تئورسین آن (منصور حکمت) میداند و معتقد است مقصر اصلی چیدن خشت اول این "دیوار کج" را باید به گردن معمار آن انداخت.
ایشان کمی منصف تر، اما بسان اکثر کادرهای قدیمی کومه له در مورد منصور حکمت متوجه هست که سیستم این تجزیه و تحلیل آبکی، تناقضات فاحشی دارد؛ لذا تناقضات سیستم ناسیونالیستی خود را با تقسیم کردن منصور حکمت به دو دوره، یکی زمانی که " با تحلیل مارکسیستی زیر بنای اقتصادی و دیدگاهای پوپولیستی حاکم بر چپ ایران را با نوشتن: "اسطوره بورژوازیی ملی و مترقی، سه منبع و سه جزء سوسیالیسم خلقی در ایران، انقلاب ایران و نقش پرولتاریا، کمونیست ها و جنبش دهقانی پس از حل امپریالیستی مساله ارضی در ایران، بولتن های تجربه شوروی و بسوی سوسیالیسم های دوره های اول و دوم و..." را نقد کرد می باشد". و این تلاش ها را خدمات ارزنده منصور حکمت به جنبش کمونیستی ایران، کومله و جنبش انقلابی مردم کردستان می داند. دوره دوم وقتی است که منصور حکمت کومه له را ترک می کند و اسناد و بنیادهای کمونیسم کارگری " برنامه یک دنیای بهتر، تفاوتهای ما، دمکراسی تعابیر و واقعیت، مارکسیسم و جهان امروز،"حزب و قدرت سیاسی"، "حزب و جامعه"، "حزب و شخصیت ها" و سایر اسناد و ادبیات کمونیسم کارگری که (در منتخب آثار منصور حکمت انتشارات حزب کمونیست کارگری-حکمتیست) موجود هستند را نوشت؛ و این سری دوم را خدمات ارزنده منصور حکمت به جنبش کمونیستی ایران، کومله و "جنبش انقلابی" مردم کردستان نمی داند. در پایان با چراغ سبز نشان دادن به رفقایی که ما را ترک کردند و نشان دادن کارت قرمز به ما، تمایزات، خصومت و گارد همیشگی ناسیونالیست های چپ را با ما حفظ نموده است.
این تحلیل سطحی است، زیرا معیار پراتیک، رفتار، گفته ها و نوشته های انسان و جایگاه و نقشی که در کشمکش مبارزه طبقاتی ایفا می کند نیست. اگر نه دلیل اینکه " برنامه یک دنیای بهتر، تفاوتهای ما، دمکراسی تعابیر و واقعیت، مارکسیسم و جهان امروز،حزب و قدرت سیاسی، حزب و جامعه، حزب و شخصیت ها و سایر اسناد و ادبیات کمونیسم کارگری چرا خدمات ارزنده به جنبش کمونیستی ایران نیستند؟ آهای یافتم؛ چون سری اول منصور حکمت در حزب کمونیست ایران که همان کومله و "جنبش انقلابی" مردم کردستان فرض گرفته می شود؛ و سری دوم، منتقد جهانبینی ناسیونالیستی که بر اغلب عنصر فعال و پراتیکی که بر حزب کمونیست ایران، کومله و "جنبش انقلابی" مردم کردستان تسلط داشت بود.
من در نتیجه باید اول مشخص کنم کومله و "جنبش انقلابی" مردم کردستان چیست که دوری و نزدیکی به آن معیار سوسیالیست بودن تزهای منصور حکمت است و در دل آن به امثال آقای نبوی پاسخ داد. در پاسخ به این تبیین و استراتژی غلط از جایگاه جنبش کمونیسم کارگری، منصور حکمت و کورش مدرسی که مخرج مشترک کل جناح چپ جنبش ناسیونالیسم کرد است، لازم میدانم تبیین و نقد کمونیستی خود را از کل پدیده ای که کومه له می نامند از روز اول پیدایش تا به امروز طی یک سلسله مقالات در آینده نزدیک مدون کنم و در دسترس جامعه قرار بدهم.


١- ریشه های گسست کومه له از کارگر و کمونیسم
کومه له مثل هر ابزار و وسیله ی مبارزاتی یک دوره، یا تنها ابزار موجود مناسب قابل استفاده برای کارگران وزحمتکشان در یک مقطع تاریخی معیین ( از انقلاب ١٣٥٧ تا ١٣٧٠)، ارزش مصرفی داشت که آن را در یک پروسه به جامعه آن دوران منتقل کرد و دیگر ابزاری مناسب برای مبارزه همیشه کارگران با صاحب کار نیست. نه باین خاطرکه سازمانهای سیاسی مانند ماشین و اشیاء کهنه میشوند، بلکه، بلحاظ خط مشی طبقاتی امروز، نا مناسب، بی خاصیت و بی مصرف شده است. سالیان زیادی است که ارزش ها، سنت ها، خط و جهت های کمونیستی در کومه له جدید قرب و اعتبار خود را از دست داده اند. کومه له کمونیست با تمام خصائل تاثیرگذار کم نظیر خود برای یک دوره، با موفقیت و عدم موفقیت ها با نقطه قوت ها و نقطه ضعف ها، با دست آوردها و از دست دادن دست آوردها، با فرصت خلق کردن ها و از دست دادن فرصت ها، با دانسته ها و ندانسته ها، با روشنبینی و ناروشنی ها، با قاطعیت و سازش کاری ها، با جربزه داشتن در پذیرش مواضع رایکال و تئوری کمونیستی کمونیست های غیر کومه له و با محافظه کاری نهادینه شده و جانسخت در چسبیدن و دل نکندن از شعائر و سنت های عقب مانده (ناسیونالیستی)، با امکانات و کمبودها، با خوبی ها و معایبش؛ از زاویه منفعت کارگر و زحمتکش کردستان بعنوان سازمانی چپ و کمونیست به تاریخ پیوست و بمانند شمعی متاسفانه کم کم ضعیف و بالاخره خاموش شد.

جریانات و عناصری که امروز بنام کومه له از کومه له قدیم باقی مانده اند و باین اسم فعالیت می کنند، محافل ملون و مخلوط ناسیونالیستی هستند که هر محفلی از محل سرمایه گذشته "خمیر مرکب" تاریخ و اعتبار کومه له قدیم، کیک مورد اشتهای خود می پزد. کومه له جدید برای کارگر کرد بی خاصیت شده و مانند لیموی چلیده از جوهر کارگری- کمونیستی می ماند که تنها پوست آن مانده است. هویت طبقاتی و سیاست او ملغمه تعاریف و تفاسیر ناسیونال- چپ از مبارزه طبقاتی و کشمکش استثمارشوندگان کرد با استثمارگران کرد است که در تحلیل نهایی فرق اساسی با هویت طبقاتی و سیاسی سایر احزاب ناسیونالیست در این جنبش ندارد. مدتها است بلحاظ نظری جزء آن مکتب و بلحاظ سیاسی و پراتیک در آن جای گرفته و با جهانبینی ناسیونال- پوپولیست به کل پدیده ها و رویدادهای منطقه و جهان برخورد می کند. ناسیونالیست های درون و بیرون آن هر کدام با برداشت امروزی خود و صد وهشتاد درجه خلاف با منافع کارگر؛ آخرین ذره های کمونیسم بجامانده در سنت کومه له قدیم را به سود مقاصد "ملت" بورژوازی کرد مصادره کردند.

اگر بخواهیم با مثالی کل تجربه ارجمند تاریخی کومه له کمونیست را توضیح بدهیم، مانند حزب بلشویک و انقلاب اکتبر (در مثال مناقشه نیست) پس از لنین می ماند که حزب بلشویک و ادامه دهندگان انقلاب اکتبر پس از لنین عین حزب بلشویکی نبود که در زمان او. البته حزب بلشویک و انقلاب اکتبر در سطح کلان دست آوردهایی برای جامعه بشری داشتند، اما خودشان امروز موجود نیستند. کومه له هم در یک مرحله در مقیاس کوچک تری دست آوردهای نسبتا خوبی داشت و دیگر نیست. آنانیکه از زاویه منافع جامعه، چپ و طبقه کارگر از انقراض کمونیسم در آن سازمان نگران هستند، نمی توانند همچون کبک سر خود را زیر برف کرده و جوهر و مضمون را فدایی شکل ظاهر تشکیلاتداری و گذشته آن کنند. متاسفانه کومه له جدید و اقمار آن دیگر این کاره نیستند. بهترین راه برای سد بستن در برابر هزیمت بیشتر این جریان این است که آنان رو به آینده تا به گذشته داشته باشند، واقعیت را بپذیرند و فکری بحال آینده کنند. اگر انتظار بی موردی نباشد، توصیه میکنم بجای جرح و تعدیل کومله های جدید، سر راست ترهمراه با ما جنبش کارگری - کمونیستی دنیای معاصر را بر روی پای خود احیاء نمائیم. معهذا کارگر کرد نباید خود را با این کلافه سر در گم بیش از این سر در گم کند و یا با دید مثبت به آن نگاه داشته باشد. مماشات یا دلسوزی با گرایش چپ ناسیونالیستی که کومه له امروز آن را نمایندگی می کند، کمکی به پیشرفت جامعه، آگاهی طبقاتی کارگر و انسجام خط و جهت کمونیستی در این خطه نمی کند، بلکه باعث مخدوش شدن مرزها، گمراهی و تلف وقت است. پیشروی کمونیسم در کردستان ازطریق نقد مارکسیستی، همه جانبه، بی تخفیف و بی ملاحظه کومه له جدید و اقمار آن ممکن است.

٢- دیدگاه های رایج و تفاوت های ما بر سر ارزیابی از کومه له

تاکنون راجع به کومه له خیلی گفته و نوشته شده است، اما بینش متناظر بر این نوشته های من به دو دلیل با اغلب آنها متفاوت است(١). اول اینکه من بعنوان یک کمونیست به ریشه یایی گسست او از کمونیسم می پردازم که این با تبین تمام اشخاص و جریاناتی که از موضع راست و ارتجاعی به جنبه های مترقی کومه له نقد داشته و دارند از طرفی؛ و جریانات و اشخاص ناسیونال - چپ که قطب نمایشان حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، فدرالیسم و دیگر مطالبات بورژوایی به بهانه ستم ملی کرد است، از طرفی دیگر، از پایه و بنیان متفاوت است. نکته دوم، وضعیت کومله جدید می باشد که بسیار با زمانی که ما آن را ترک کردیم دگرگون شده و این گسست عیان تر شده که این نقد و بررسی شمول این تغییر و تحول جدید هم می شود. این (اجنده ها) پرداختن مجدد به نامبرده را برای ما بعنوان یک کمونیست منتقد هستی ناسیونالیسم، ضروری ساخت.

متوجه هستم نقد و بررسی کومه له مقداری پیچیده تر از سایر سازمانهای ناسیونالیست است. پیچیدگی مساله در این است که یک تاریخ معین و محدود فعالیت کمونیستی پشت این اسم وجود دارد. تاریخ نسلی از کمونیستها و چند کاراکتر سازمانی در آن تنیده شده است. بعضی جاها منظور از کومه له حزب کمونیست ایران(حکا) است، دورانی تاریخ آن با اتحاد مبارزان کمونیست و مارکسیسم انقلابی عجین است، در مواردی منظور از حکا همان کومه له است و برای کسانی شامل کل سازمانهای ملون کنونی که با این اسم خود را معرفی می کنند نیز تداعی می شود. در نتیجه بتنهایی و با به کار بردن کلمه "کومه له" نمی توان تاریخ این پدیده مرکب و حرکتی که یک مرحله کومه له قدیم در جامعه با آن تداعی می شد را توضیح داد. معهذا لازم خواهد بود ابتدا منظور از کومه له، کومه لۀ کدام گرایشات، کدام سنت های طبقاتی- اجتماعی و کومه لۀ کدام سالها و کدام دورانهای وکدام یک از جریاناتی که امروز به نام کومه له فعالیت میکنند است را از خواننده مشخص کرد. باید کومه له های متغییر که در آن جریان وجود داشتند را از هم تفکیک نمود. بدون توضیح مولفه ها و فازبندی این مراحل و مشخص کردن تفاوت آنان، منظور از کومه له چیست و چه چیزی های این تاریخ قابل دفاع و چه چیزی غیر قابل دفاع هستند، ناروشن، تفسیربردار و مغشوش خواهد ماند. کسی امروز وقتی می گوید کومه له آیا منظورش فقط یکی و یا همه آنها (چند سازمان و محافلی موجود) است که باسم کومه له فعالیت می کنند؟ آیا منظورش کومه له پیش از کنگره یک، زمانی که برنامه، اساسنامه، مصوبه و هیچ بنیان تئوریک مدونی در هیچ زمینه ای نداشت؛ و یا منظور همه ماهای است که زمانی در آن فعالیت داشتیم؟

محرز است کومه له پیش از کنگره دوم و تشکیل حکا بلحاظ نظری انسجامی نداشت تا بشود از روی مصوبه ها، اسناد و ادبیات آن زمان هویت نظری وی را قضاوت کرد. بلحاظ حقوقی و شناسنامه ای بعد از کنگره سه با ماقبل یکی نبود. پیش از تشکیل حکا اسم آن "سازمان زحمتکشان کردستان ایران (کومه له) بود. پس از تشکیل حکا، به "سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومه له) تغییر نام داد. اکنون سازمان زحمتکشان کردستان ایران (کومه له)، حزب کومه له کردستان ایران، کومه له سازمان کردستان حکا، روند سوسياليستي کومه­له... وجود دارند. جریاناتی که امروز خود را کومه له معرفی می کنند نه تنها متعهد به برنامه، سیاست ها و اصول پایه و مبانی نظری (حکا) و هویت کومه له کنگره های ٢ تا ٦ نیستند، بلحاظ حقوقی و شناسنامه ای نیز حتی اسم دقیق آن را حفظ نکردند. جهت شناخت شخصیت و کاراکتر کومه له تفکیک این مراحل ازهم ضروری است.

٣- کومه له یک شبه ناسیونالیست نشد

آیا کومه له از بدو تاسیس به کارگر وکمونیسم مثل امروز بی ربط و عامل گمراهی آنان بوده است؟ خیر. قبلا توضیح دادم که نقد امروز ما گذشته آن را نفی نمیکند. ولی باید این حقیقت را از جامعه پنهان نکرد که پدیده کومه له با گرایشات درون آن، در هر پریود زمانی تحت تاثیر عوامل زیادی از جمله نقش پراتیک گرایشات و نیروهای دخیل در درون آن بوده که هیچ وقت بشکل سیاه و سفید نباید به مشخصات آنان بر خورد کرد. نباید از مشاهده وضعیت امروز او کل آن تجارب را منفی ارزیابی کرد. یعنی چون درحال حاضر بخشی از چپ ناسیونالیست است پس همیشه ناسونالیست بوده است. نه فقط از نظر مضمونی بلکه بلحاظ مشخصات تاریخی، قانونی، اسم و رسم و سر و شکل ظاهری ما با کومه له های متعدد قدیم و جدید، کمونیست و ناسیونال چپ ماقبل کنگره ١ و پس از کنگره ٢ رو به رو هستیم که با کومه له های امروز اساسا و هویتا متفاوت هستند. پس یک کومه له واحد وجود ندارد. هیچ گاه وجود نداشته است. کومه له همیشه محل تلاقی گرایشات، خط و جهت های متفاوت کمونیستی و ناسیونالیستی بوده که هر یک کارنامه ویژه خود دارند.

کومه له در یک مقطع از تاریخ، کمونیست و طرفدار کارگر و زحمتکش کردستان بود. زمانی تجسم رادیکالیسم، انقلابگری، مخالف عقب ماندگی فرهنگی، مردسالاری و در مقابل ناسیونالیسم، لیبرالیسم و ارتجاع مذهبی چه درون خود و چه در جامعه برعکس امروز جنگ می کرد. زمانی جربزه داشت تا تئوری رایکال کمونیستی کمونیست های غیر کومله را بپذیرد، از کمونیسم در مقابل گرایشات بورژوایی با سربلندی و افتخار دفاع می کرد. پس از کنگره دو کومه له عملا دژ، ابزار و تجسم کمونیست ها ایران در مقابل جمهوری اسلامی و سیستم سرمایه داری و احزاب آن در جامعه بود. در آن ایام نه تنها در مقابل حکومت اسلامی بلکه وقتی ناسیونالیسم به او حمله می کرد، مثل امروز با سنگربندی تشکیلاتی اکتفا نمیکرد و از نظر سیاسی و آرمان اجتماعی به مهاجمین پاسخ می داد و آنها را افشاء، منزوی و سر جای خود می نشاند. زمانی سنت کمونیستی آنقدر در کومه له ریشه داشت که تا مدتها مانع پیروزی همه جانبه نایسونالیسم در آن شود. حتی تا زمانی که ما آن سازمان را ترک می کردیم آنها قول دادند که به برنامه، سیاست ها، مصوبه و اهداف "مشترک" متعهد و پای بند می مانند.

لیکن بنا به تغییر و تحولات بین المللی و داخلی از طرفی، بستر شکل گیری ناهمگونی و نقطه عزیمت طبقاتی جریانات فکری و سیاسی تشکیل دهنده آن؛ و جدایی ما از طرفی دیگر، این دوران زیاد دوام نیاورد. جنگ خلیج و اشغال عراق حکومت کردی به ارمغان آورد. ناسیونالیسم رشد یابنده درغیاب ما، همه جانبه در جبهه های آرمانی، ایدئولوژی و سیاسی با دستآوردهایش که بخشا محصول پیروزی سرمایه داری بلوک غرب بر بلوک شرق و جنگ خلیج و نظم نوین جهانی کسب کرده بود، به کومه له حمله ور شدند و این بار کومه له با سنگربندی تشکیلاتی اکتفا کرد و از نظر سیاسی و آرمان اجتماعی مهاجمین را افشاء و منزوی نکرد که هیچ علیه ما که با مهاجمین بی باکانه در حال جنگ بوده و هستیم روز به روز فاصله گرفت و با آنان هم جهت شد! از سنگر آنها به منصور حکمت تیر اندازی کرد. زمانی ما در مقابل سازمان زحمتکشان از غصب نکردن نام کومه له توسط جریان مهتدی دفاع کردیم. ولی کومه له شریک آرمانهای مهتدی بود و آنها را بیشتر از ما خودی می دانست. درست هم می گفت! امروز می بینم در خیلی زمینه ها فرقی آنچنانی بین مواضع و آرمانهای پایه و پراتیک روزمره کومه له جدید با سازمان زحمتکشان و غیره وجود ندارد. امروز آنان تجسم و ابزار ناسیونالیسم و لیبرالیسم چپ چه درون خود و چه در جامعه هستند. امروزکسانی با مشخصاتی متفاوت از مشخصات زمان کنگره ٢ تا ٦ خود را کومه له می نامند که با آنچه خصوصیات منحصر به کومه له کمونیست بود، صد و هشتاد درجه تفاوت دارند.

با وجود این همه دگرگونی ها و تغییر مواضع، جریانات و اشخاصی هنوز از او تقدس و اسطوره می سازند، تاریخ یکنواختی از آن بدست خواهند داد و کل این پدیده مرکب و متغییر را تماما تائید می کنند. به زعم آنان چون یک برهه از تاریخ مورد حمایت ما بود پس باید همیشه مورد حمایت باشد. به رغم تمام تحولاتی که این پدیده از سر گذارانده از آنجا که خود تکامل نکردند، اختیاری، غیر واقعی و جانبدارانه کل مراحل حیات کومه له را مثل یک پدیده واحد و متوصل از زمان تائسیس در سال ۴٨ ١٣تا انقلاب٥٧، خط (نیمه فئودالی نیمه مستعمره) کنگره های ١تا ٢ و از انقلاب پنجاه و هفت تا سالهای هفتاد و از آن پس تا به امروز دارای خصوصیات پیوسته معرفی میکنند. آنان کومه له ی امروز را همان یا در راستا و ادامه دهنده خطوط کومه له فواصل بین کنگره های دوم تا ششم می دانند.

۴- بالاخره کشمکش طولانی مدت گرایشات کمونیسم و ناسیونالیسم که در اشکال متنوع در درون آن از همان دوران تاسیس گاه خفیف و گاه با شدت جریان داشت، متاسفانه با سر بر آوردن کومله جدید منجر و با پیروزی ناسیونالیسم تمام شد. در این پروسه افق و جهانبینی ناسیونالیستی آن را همه جانبه تسخیر وتحت سیطره ارزش های خود در آورد. با پیروزی حکومت کردی در عراق و هجوم کل طیف ناسیونالیست های بیرونی و درونی به جنبه کمونیستی کومه له، کومه له جدید را با خود همرنگ و همراه کردند.

روندی که کومه له طی مدت٢٠ سال گذشته طی کرده است، اینک هیچ ابهامی برای کارگر و کمونیست باقی نگذاشته که دیگر سازمانهای تحت این نام فعالیت می کنند، بهیچ وجه گرایش رایکال و کمونیستی مبارزه طبقه کارگر را در هیچ جبهه ی طبقاتی، سیاسی و نظری نمایندگی نمی کنند، بالعکس اینها خاک به چشم کارگر می پاشند. دو دهه تاریخ آن را تخطئه میکنند، اکثرا از حضور خود در حزب کمونست ایران و آن تاریخ اعلام ندامت می کنند. معامله، باج دادن، نشست و برخاست، دیپلماسی و دفترداری با احزاب ناسیونالیست کرد؛ اطلاعیه صادر کردن و انشاء نویسی علیه جمهوری اسلامی؛ و فحش و ناسزا گویی به منصور حکمت که خود اولی را تنظیم رابطه با "حکومت نوپای کردستان" و احزاب (دولتمردان) آن؛ دومی را فعالیت علیه رژیم و سومی هم افشاگری از کمونیسم کارگری می نامند! چیزی نیست جز گمراه کردن مردم کردستان بسود جنبش های بورژوایی بخصوص "جنبش انقلابی کردستان"٬ بخوان جنبش ناسیونالیسم کرد. فعالیت این بیست ساله کومه له را با هیچ معیاری نمی توان کارگری و کمونسیتی نامید و مهمتر از این نمی توان بر پایه دیوار وارفته، پیر و فرتوت و فرسوده خانه ای برای دفاع نظری و عملی از کارگر و کمونیسم ساخت. با تشکیلات مسموم به ناسیونالیسم و با آن درجه غضب و نفرت از جریان و اشخاصی که بیش از همه شاخص دفاع از کمونیسم و کارگر است یعنی کمونیسم کارگری و منصور حکمت؛ اهدافی مترقی را به پیش برد و متحقق کرد.

آن کارگران و کمونیست های منطقه که خود را متعلق به جنبش کمونیستی دانسته و می دانند و بخاطر یک دوره از تاریخ فعالیت افتخار آمیز کومله قدیم، با احترام و سمپاتی به او برخورد کرده و حتی پس از جدایی ما فکر می کردند می توان آن را به ابزار مبارزه خود با بورژوازی تبدیل کنند، در اشتباه بودند. آنانیکه هنوز متوجه گسست کامل او از کمونیسم نشده اند به مراتب سخت تر از گذشته در اشتباه هستند. نمی توان بدلیل اینکه زمانی گرایش کمونیستی و رادیکال در آن قوی بود و ظرف کمونیست ها و انقلابیون یک مرحله از تاریخ بود، از موضعگیری کنونی او که بر عکس تمام ارزشهای آن دورانها است، چشم پوشی کرد.

منتقدین متوهم ما ممکن است بگویند اگر این تصویر از گذشته کومه له درست است چرا کمونیست ها هم از سرمایه گذشته "خمیر مرکب" نمی توانند مثل بقیه کیک مورد اشتهای کارگری بپزند؟ مبرهن است ما سعی خودمان را کردیم. ما در قبال سرنوشت کومه له خود را مسئول دانسته و حتی پس از جدایی در هر گذرگاهی تاریخی دخالت ما را ایجاب می کرد، شرکت کردیم تا اگر شانسی بوده باشد از دست نرود. اما تنها با صرف اراده ما جریانی که نقطه عزیمت، مبدا حرکت و اولویت های خود را از مکتب ناسیونالیسم استنتاج نماید و ماندن در این کمپ را با بودن با کمونیسم طبقه کارگر ترجیح بدهد، فقط با تشویق و با آرزوی خیر ما کمونیست نمی شود. اقلا ایشان در پاسخ به تلاش های ما باید دو کار می کرد: اول خصومت با کمونیستی (منصورحکمت) که بیش از هر کسی کومه له را کومه له کرد و خصومت با کمونیسم کارگری که رمز هجوم همه شاخه های چپ و راست ناسونالیست کرد به کارگر و کمونیسم است را کنارمی گذاشت. دوم ناسیونالیسمی که از سر و کولشان بالا می رفت و در این زورآزمائی همیشه با او کشتی می گرفت، همه جانبه در بعد نظری، طبقاتی و سیاسی تشکیلاتی نقد کرده و به زمین می کوبید. سخت کوشی و دستآوردهای ما در نقد ناسیونالیسم را سکوی پرش دفاع از خود می کرد. با آن دست آوردها جبهه خود را تقویت کرده و آنها را در جامعه نهادینه میکرد. اما عشق ما به ایشان یکطرفه بود. این حداقل انتظار به چند دلیل پایه ای تر عملی نشد: ١- پس لرزه های شکست سرمایه داری بلوک شرق هنوز از سر کمونیسم واقعی در هیچ کجای جهان تماما مرتفع نشده است. ٢- رشد مادی، سازمانی و معنوی ناسیونالیسم در منطقه در سایه حکومت کردی پارسنگ ناسیونالیسم در کومه له را نیز سنگین تر کرد. ٣- موج جنبش سبز در ایران دیوار ساخته شده از خشت خام آرمان "کارگری" کمونیسم بورژوایی و کومه له را هم فرود ریخت. ۴- مهمتر از فاکتورهای نامبرده، نیروی کمونیست روشن بین، قاطع و حرفداری در درون کومله نیست که مشعل مبارزه با ناسیونالیسم و لیبرالیسم چپ با ایمان به پیروزی روشن نماید. البته این فاکتورها بارانی در آسمان بی ابر نبودند، اتخاذ سیاست ها، جهتگیری ها و پراتیک معینی بود از یک نقطه نامبرده را به این نقطه رسانده و با پراتیک و اتخاذ سیاست ها، جهتگیری های بالعکس سیاستهای رسمی کنونی او می توانست مسیر وی را بسوی کارگر و چپ در کردستان بچرخاند که بنظر می رسد دیگر دیرشده است.

اتخاذ جهتگیری فوق توسط آنان در٢٠ سال گذشته تنها ناشی از بی دقتی و کمبود درایت نیست که محبتشان با احزاب ناسونالیست کرد و درجه مسخ کردن کمونیسم کارگری (مخرج مشترک همه شاخه های کومه له) کاهش نیافته است. این رویکرد نشانه گسست عمیق از سنتها، رویکردها و متدولوژی انقلابی و کمونیستی کومه له جدید سر چشمه می گیرد. اینکه اشخاصی در آن هنوز خود را چپ و کمونیست می نامند مسیر حرکت، تبین ها و سیاست های عمومی این سازمانها را تغییر نخواهند داد. همچون افرادی در حزب توده، چریکهای فدایی (کثریت) سازمان زحمتکشان و حتی گوردن براون خود را چپ می نامند بدون اینکه جایگاه این احزاب در صفبندی کارگر و صاحب کار را از احزاب بورژوایی-ارتجاعی متمایز کرده باشد. جهتگیری، مسیر حرکت و پراتیک عمومی یک جریان سیاسی را نباید با موضع افراد یکی گرفت. توهم به کومه له جدید، دفاع از کومه له جدید، اشاره به فداکاری ها، دلسوزی ها و پراتیک انقلابی کومه له قدیم، بودن مرزبندی با کومه له جدید نود در صد خیرش به کیسه ناسیونالیسم تا کارگر می رود و نباید هیچ کمونیستی بخاطر ده در صد منفعت، بدون مرزبندی با کومله ساخته شده از خشت خام را حفظ نماید و بدون مرزبندی و خط کشیدن بین خود و آنها، از این اسم استفاده کند و به بازگویی این تاریخ بطور کلی بپردازد.

اگر چند در صد شانس بقای چپ و کمونیستم برای تعدادی از اعضای کومه له و حزب کمونیست ایران وجود داشته باشد، آن در گروه افشاء، نقد و طرد سیاستهای کومله های موجود، در گروه نقش پراتیک ما کمونیستهای است که اکثرا خارج از کومله های فعلی فعالیت می کنیم. همه کومه له های کنونی با بیماری مسری و بدخیم ناسیونالیسم آلوده هستند و تنها درمانی که می توان یافت، وگذار کردن آن پرچم و هویت کمونیسم بورژوایی به آنها است. خود مشغولی، نستالژی کردن و شهید خوری، ارزانی چپ بی آزار باد و باید مبارزه و اعتراض کارگر و کمونیست را بر شانه های خودمان، برروی پای خود و جدا از آن صف پوشالی بسازیم. برای اتحاد کارگران، بسیج افکار عمومی و حق فعالیت بی قید و شرط سیاسی؛ نباید دیگر از این اسم و تاریخ و صف پوشالی استفاده کرد. استعمال اسم کومله از این ببعد بعنوان جریانی چپ ازجانب کمونیست ها نه تنها کمکی به شفافیت تضاد منافع طبقاتی کارگر با صاحب کار نمی کند حتی خطای سنگینی و باعث اختشاش فکری، قاطی شدن مرزها، فضا سازی بسود ناسیونالیسم و پیام آور آشتی استثمارگر کرد با استثمار شونده است. هر گونه مماشات، بخاطر گذشته و نگفتن این حقیقت به مردم باعث توهم بیشتر کارگران به ناسیونایسم، مخدوش شدن صف دوست و دشمن و کج فهمی های بیشتر میشود. پروسه جدایی کومه له ها از کارگر و کمونیسم در کردستان مستعجل و روز به روز قطعی تر می شود. هر گونه خوشبینی، توهم و ابهام به تغییر ریل و انتظار به چپ چرخیدن او بسی بیهوده است. بنابر این ضروری است در یک بررسی جامع، کامل و مفصل همه اینها را کاوید و نقد خود را از محورها، ترندها و مکاتبی که پدیده کومله در مدار آن می پرخد را داشته باشیم.

٥- مساله تا به ارج گذاشتن به تاریخ فعالیت انقلابی، دست آوردهای گذشته و جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم در کومله کمونیست قدیم مربوط است، آنها دست آوردهای گذشته همه ی ما کمونیست ها، کارگران و مردم آزادیخواه هستند که برای مصادره و سوء استفاده بخشهای ناسونالیسم نگذاشتیم. همیشه در قبال دست آوردهای گذشته، تاریخ فعالیت انقلابی و جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم در کومله کمونیست، خود را متعهد و مسئول می دانیم. تفاوت در این است که ما تا زمان جدایی کمونیسم کارگری در صفوف کومه له این امر را پیش می بردیم، اکنون خارج از صفوف او این پروژه را دنبال خواهیم کرد. هر چه به سر کومه له های کنونی بیاید، چه به دوران پوپولیستی کنگره اول خود برگردند یا تحت عنوان جبهه سازی چپ همراه با کمونیسم بورژوایی زیر پرچم (سبز) بروند، تاریخ کمونیستی کومه له از جانب ما عزیز و گرامی و پاس داشته می شود و در حد توان اجازه مصادره آن را به کومه له جدید نخواهیم داد. لذا باید خارج از او این خدمت را به جنبش کمونیستی و طبقه کارگر در کردستان کرد.

آنانی که از زاویه منفعت مردم از این بابت نگران سرنوشت کومه له هستند حق دارند. اما متحقق کردن منفعت کارگر بوسیله این سازمانها، آب کوبیدن در آون است. باید همراه با ما تشکل های جنبش کارگری وکمونیستی را بر روی پای خودمان بسازیم. پیش شرط ارج نهادن به دستآوردهای گذشته، مستحکم کردن صفوف کارگران و کمونیست ها در امروز؛ و متمایز کردن جریانات ملون کومه له جدید و خارج کردن کارگر از توهم به ایشان است. ضمانت "شهید خوری" نکردن تاریخ گذشته وجود یک خط و قطب قاطع، شفاف و مدبر کمونستی است. ما تنها با جاری کردن هرروزه جوهر انقلابی بر پراتیک روزمره خود قادر به حفظ گذشته قابل دفام خود خواهیم بود و باید دنیای نوین را بر روی پای خودمان بنیان نهیم، زیرا صاحبان زیادی برای جانباختگان و تاریخ کومه له پیدا شده اند و صدای کارگر در میان صد صدای غیر کارگری دیگر، فقط یک صدا است. با احترام گل را بر مزار جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم خواهیم گذاشت و آنها را از"شهید خوری" محافل گذشته پرست ونستالژیست متعدد این بخش و آن بخش کومه له جدید نجات خواهیم داد و رسما نقطه سر خط دو مسیری که نه تنها بلحاظ تشکیلاتی بلکه مضمونا، طبقاتی، تاریخی و اجتماعی از هم جدا شده اند خواهیم گذاشت. حتما نباید بدلیل منش و رفتار امروز آنها، گذشته را بی قرب کرد و غیر قابل دفاع و بی اهمیت دانست. برخورد کمونیستی با هر کدام از این مراحل دارایی ویژگی خاص خود بوده و من سعی می کنم هر موضوع را بر وزن ارزش آن برای مبارزه کارگر با سرمایه داری بسنجم و هر قدر زورم برسد اینها را سر جای درست خود خواهم گذاشت.ارزیابی ابژکتیو، تاریخی و ماتریالیستی باید این فاکتورها را توضیح بدهد. این نوشته ها از جوانب مختلف به این مساله می پردازند.
ما در این پروژه به تفکیک این کومه له ها از هم؛ و نقد کومه له جدید و همه اقمار آن پس از جنگ خلیج و جدایی گرایش کمونیسم کارگری می پردازیم. سعی می کنیم دور و نفش هر کدام از این کومه له ها را در رابطه با مبارزات کارگران و کمونیست ها در کردستان اوبژکتیو در یک سلسله مقالات جدید و استفاده از نوشته های قدیم توضیح بدهم که تقریبا شامل این سر فصل ها هستند:

١- بستر شکلگیری کومه له
٢ - فراخوان اعتصاب عمومی حزب حکمتیست به مردم کردستان در ٢٨مرداد ١٣٨٨ و پاسخ کومه له به آن
٣- اقدام اینترپل به انتشار پوستر و مشخصات کمونیست های مبارزه علیه جمهوری اسلامی و سکوت کومله
۴- همراهی کومه له با جریانات جنبش سبز
٥- رویدادهای بزرگ١٣آذر١٣٨٧ دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب (داب) و عکس العمل کومه له
٦ - جدایی سازمان زحمتکشان و کشمکش بخشهای آنان با هم و انشقاق بعدی در کومه له ها
٧- رشد فرهنگ مردسالاری، نستالژی کردن، شهید خوری و گذشته پرستی در کومله ها
٨- عروج ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق برخورد کومه له با این احزاب طی ٢٠ سال حاکمیت آنها
٩- رویداد های و پیامدهای" نظم نوین جهانی" حمله آمریکا به عراق وموضع کومله
١٠- استعمال عبارت ناسیونالیستی "جنبش انقلابی کردستان" توسط کومه له
١١- سیاست برخورد به "برگزاری کنفرانس ملی کرد"
---------------------------------------------------------------------------------------------
(1) من از متد روش منصور حکمت در سخرانی انجمن مارکس لندن تحت عنوان "بحران و انشعاب در کومه له" در سال٢٠٠١، "بحران کومه له و بازسازی ناسیونالیسم کرد" در ماه اوت ٢٠٠٠در نشریه انترناسیونال شماره ١٦؛ و سخنرانی کورش مدرسی در انجمن مارکس- حکمت لندن تحت عنوان "بحران "کومه له از توهم تا واقعیت" به بهابه تشکیل فراکسیون جدید ناسیونالیستی فعالیت بنام کومه له، درروز٢٦ ماه ژوئیه سال ٢٠٠۸ استفاده کردم.