آواز دهل شنیدن از دور خوش است!

اسعد کوشا
آوریل ٢٠١٢


یکی از محصنات دنیای مجازی اینستکه همچون آسمان شبانه، ستاره هائی راکه مدتها ازعروج و افولشان میگذرد بنمایش میگذارد و شب زنده داران را به حیرت وامیدارد.
در پایان یک روز طولانی و طاقت فرسا فرصتی استثنائی برای پرسه زدن در کوی و برزن اینترنت دست داد و من گذرم افتاد به اطلاعیه و تصاویری از کنگره ای پر سرو صدا که آواز دهلش از دور دستها در فضای مجازی بگوش میرسید. بی اختیار به طرف صدا کشیده شدم هرچه نزدیک تر میشدم صدا آشناتر میشد هرچند محتوای کلامشان مفهوم نبود.
نزدیک درب ورودی گزارش این کنگره بودم که ناگهان رهگذری به شانه ام زد و پرسید آقا ببخشید من عینکم همراهم نیست میشود اون تابلو را برایم بخوانید، پاسخ دادم با کمال میل و خواندم "کنگره پنجم حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست ٢٠ و ٢١ اسفندماه ١٣٩٠ " که ناگهان رهگذر گفت عجبا مگر این حزب همین ٢٩ و ٣٠ بهمن کنگره پنجم حزبشان را برگذار نکردند؟


از او دعوت کردم برای روشن شدن موضوع از طریق دنیای مجازی وارد این مجلس شویم و قضیه را از نزدیک مورد بررسی قرار دهیم.
قبل از ورود برایت بگویم که اون کنگره بهمن ماه توسط جناحی که خود را پیرو خط رسمی و تاکنونی حزب حکمتیست میداند و انتقادهای جدی و مهمی هم به عملکرد خودش دارد، تا حدی که کنگره کل کمیته مرکزی را مستحق توبیخ میدانست، برگذار شد. و اما این کنگره اسفندماه را طرفداران خط تغییر ریل برهبری رحمان حسین زاده برپاکرده اند.
بله اون آقائیکه پشت میز نشسته رحمان حسین زاده است که رهبری این جناح را عهده داشته است. نه، اون خانم عضو این حزب نیست بلکه میهمان ویژه است. رهگذر میگوید چهره ایشان برایم آشناست. بله ایشان خانم ماجدی از رهبران حزب "اتحاد" هستند. این سخنرانی واقعا باید ویژه باشد. ناگهان خون تاریخ نگاری در رگهایم جاری شد و گفتم بیا باهم صفحات تاریخ این دوستان را ورق بزنیم تا مراسم امروز برایت ملموس تر و قابل درک شود.


از همین خانم شروع میکنیم، حدود هشت سال پیش بهمراه دوستانشان پایشان را توی یک کفش کردند که کورش مدرسی و یارانش را از حزب کمونیست کارگری حذف کنند، در این مسیر آنچه ناسزا بود نصیب کورش مدرسی و همراهانش که دست بر قضا بسیاری در همین مجلس نشته اند را روا داشتند و تا مدتها نوک پیکان این تفرقه بودند. اگر به اسناد مباحثات درونی حککا رجوع کنید متوجه میشوید که این جریان کلید تفرقه و جداسازی را در کرویدورهای کنگره چهارم حککا با عنوان "راستها را بیرون میریزیم" زد. حمید تقوائی که در کنگره با شور و حالی خاص به حزب و جامعه وعده داده بود که تا سرنگونی رژیم وحدت و یکپارچگی صفوف حزب را تضمین کند، زیر فشار این گروه فشار تاب نیاورد و علیرغم اینکه در پلنوم بعد از کنگره چهارم بیانیه مشترکی را با کورش مدرسی به تصویب پلنوم رساند که اصل مطلبش مبارزه با محفلیسم، لابیسم و باندبازی بود، نتوانست به امضای خود متعهد بماند. و به ورطه انقلاب ایوئولوژیک در غلطید و در عمل مسئولیت انشقاق در حزبی را که منصور حکمت و کوروش مدرسی و یک شخص ثالث پایه ریزی کرده بودند بعهده گرفت. خلاصه کنم براتون، پس از جدائی، کورش مدرسی که اکثریت کمیته مرکزی آنروز را با خود داشت اقدام به ایجاد حزب حکمتیست کرد. یکی از موارد اختلاف با آقای تقوائی تن دادن عملی ایشان به لابی ایسم و محفلیسم و حتی باندبازی و زیرپا گذاردن اصول سازمانی و دیسیپلین حزبی بود. نکته مهمتری که متعاقب بروز شکاف، پدیدار شد و در مقابل انقلاب ایدئولوژیک آقای تقوائی مطرح شد تز کورش مدرسی مبنی بر حزب تعدد نظرات و وحدت اراده بود.


برای تضمین سلامت فعالیت حزبی در متمم اصول سازمانی با برسمیت شناختن فراکسیون در حزب حکمتیست حقوق و وظایف آن تعیین شد.
و اما با اینکه در مراسم جشن و پایکوبی کنگره پنجم حککا بگردن سران تفرقه دسته گل آویختند، ماه عسلشان بلاخره به پایان رسید و حککا زیر فشار محفلیسم و باندبازی این گروه فشار تصمیم به اخراجشان گرفت. البته این ماهی لیزتر آنست که دم به تله رهبری ساده اندیش حککا بدهد. خود اعلام انشعاب کرد و تابلوی "حزب اتحاد کمونیسم کارگری" را بر سر دکان جدیدش نصب کرد. حال این جریان دو مشغله روزمره داشت و آن اینکه به جداره بیرونی احزاب مجاور بچسبد و تغذیه کند و ادامه حیات دهد. اینکه چپاندن کلمه "اتحاد" در نام حزبشان چقدر با عملکرد افتراق محورشان خوانائی دارد را به قضاوت جامعه میگذاریم.


صفحات این تاریخ را برایت سریعتر ورق میزنم هرچه به زمان حال نزدیک میشویم غلظت طنز این تاریخ فزونی میآبد.


هنگامی که جامعه شاهد عروج مجدد چپ در دانشگاهها بود و ردپای فعالیت حکمتیستها در این رابطه انکارناپذیر شد. بناگهان در یک شب مهتابی شاهد آن بودیم که رهبری حزب "اتحاد" پیکان ناساز را کنار گذاشته و گیتار بدست زیر پنجره حزب حکمتیست نغمه های عاشقانه سرمیدهد و قصد وصلت دارد.


سپیده دم که دمید و از آنجائیکه حزب حکمتیست تغییر در روش و منش این دوستان مشاهده نکرده بود، لذا پاسخ منفی بود.
شب دوم باز هم رهبری حزب "اتحاد" زیر پنجره حزب حکمتیست ظاهر شد. لیکن از گیتار و نغمه های عاشقانه دیگر خبری نبود و تیر و کمان در دست ناسزا به سوی عشق دیشبی رها میکرد.
خلاصه داستان زندگی این دوستان تبدیل شده به اپرای عشق و نفرت. و اکنون پرده دوم عشق ناکام بنمایش گذاشته شده است. با اینکه حزب ایشان تابلوی اتحاد بر سر درب خود دارد لیکن هر جا تفرقه و انشعاب است، عامل اصلی یا بیرونی بوده و به جشن و پایکوبی میپردازد.


رهگذر مجازی که سخت در حیرت فرورفته میپرسد ببخشید ها پس میشود نتیجه گیری کرد که اینها در فردای تشکیل کنگره شوراها هم همین بلا را به جان وحدت طبقاتی کارگران خواهند انداخت. پاسخ دادم که من زیاد نگران نیستم، زیرا که سالها خود شیفتگی و خودمشغولی به ایشان اجازه نخواهد تا دامنه فعالیت سیاسیشان را یک وجب بیرونتر از حاشیه ای که در آن جا خوش کرده اند بگذارند.


بنظر من اشتیاق حضار این جلسه به شنیدن سخنان این خانم صرفا به تاییدیه ایشان بر ادعای حزب آقای حسین زاده به وارث حزب حکمتیست بودن خلاصه میشود و وصلتی در کار نیست و تب این عشق هم مانند گذشته زود فرجام خواهد بود. حد اکثر با گرفتن چند عکس یادگاری و خطابه بر مزار منصور حکمت به صفحات تاریخ خواهد پیوست.
ما نمیدانیم در فاصله بین بروز علنی انشعاب هیئت دائم تا برگزاری این مجلس چه مکاتباتی رد وبدل شده که نتیجه اش در اینجا نمایان گشته. آنچه بارز است، اگر دوستانمان آقای حسین زاده و همراهانشان دچار آلزایمر سیاسی تشکیلاتی نشده باشند، تلاششان به تاییدیه گرفتن از مصببین انشقاقهای قبلی نشان از همخوانی با روش و منش این جریان دارد و هیچ مقاربتی با متدولوژی برخورد منصور حکمت به حزب و مناسبات و ساختار درونی و عملکرد بیرونی آن ندارد.


اگر میخواهید قرابت و یا غرابت این دوستان و آن دوستان و حتی خود حزب حکمتیست اصلی را با آنچه منصور حکمت از ساختارهای حزبی مد نظر داشته دریابید شما را رجوع میدهم به انترناسیونال هفتگی شماره هفتاد مورخ هفتم سپتامبر سال دوهزار و یک، "طرح سازماندهى رهبرى حزب" مصوب پلنوم چهاردهم حککا، متعاقب این پلنوم تلاش شبانه روزی منصور حکمت برای پایه ریزی حزبی با ساختار اداری کارآمد، منضبط و پاسخگو و با مکانیزمهای بازرسی و حسابرسی در بسیاری اسنادی درون تشکیلاتی موجود است. باعث تاسف است که عملکرد هشت ساله این جریانات رشته های وی را پنبه کرده است.


در مورد آینده این حزب پس از این اجلاس پرسیدی باید بگویم که این دوستان با یک معضل جدی تری روبرو هستند. اول اینکه جامعه حزب حکمتیست را با مجموعه مصوباتی برسمیت میشناسد که به استناد اسناد کنگره های حزب حکمتیست اکثریت قریب به اتفاق آنها توسط کوروش مدرسی تدوین و تعدادی از کادرهای حزب از هر دو جناح پای آن امضا زده اند. لذا اسم حزب حکمتیست با کوروش مدرسی عجین شده است.


دوستان هیئت دائم با اینکه بنا بر گزارشات جسته و گریخته با سه ضرب و با یک رای اضافی مصوبات گذشته حزب را بتصویب مجدد رساندند. با اینکه با یک اقدام ساده اندیشانه سعی در حذف کورش مدرسی از معادله نمودند، لیکن تا زمانیکه تابلوی حزب حکمتسیت را با خود یدک میکشند از سایه کورش مدرسی بر سر حزب جدیدالتاسیسشان خلاصی نخواهند یافت.
از رهگذر مجازی میپرسم، میتونی بگی، چگونه علاقمند این مسائل شدی؟ پاسخ داد، پدرم از فعالین کارگری مس سرچشمه است و خودم برای آزادی و برابری در دانشگاه فعالیت میکنم. روز و شبت خوش و با یک کلیک دنیای مجازی را پشت سرگذاردیم و به صحنه پرمشقت کار و زندگی زیر سلطه سنگین استثمار طبقاتی جامعه سرمایه داری باز گشتیم تا در عمل به مبارزه برای وحدت طبقاتی کارگران بپردازیم.

٭ این مطلب برای شماره قبلی کمونیست ماهانه (٢٥ آوریل) ارسال شد که متاسفانه به کمونیست نرسید. لذا برای شماره ١٦٥ کمونیست ارسال شد