کارگران مهاجر افغانی، گردانی از لشکر طبقه کارگر ایران است!
مظفر محمدی


بیش از دو دهه از سرنوشت غم انگیز کارگران مهاجر افغانی و خانواده هایشان در ایران می گذرد.انسانهایی که از کشته شدن بر اثر بمباران ها و جنگهای پشت سرهم و از زیر تیغ طالبان و فقر و گرسنگی در حاکمیت کرزای جان سالم بدر برده اند، به ایران مهاجرت کردند. اما این انسانهای فراری از جنگ و جهنم افغانستان این بار در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی علاوه بر تداوم فقر و فلاکت و بی مسکنی از همه خدمات اجتماعی و درمانی محروم ماندند و با سخت ترین و پست ترین کارها و کم ترین دستمزد در شهرداری ها و دیگر بخشهای ساختمان و خدمات شبانه روز کار کرده اند. بعلاوه توسط شهرداری ها و صاحبکاران طمعکار و فرصت طلب مورد اهانت و تحقیر و توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی سرکوب و تحت آزار و تعقیب قرار گرفته اند.

 
از چند سال پیش دولت برگرداندن این کارگران مهاجر را شروع کرده و کسانی که در ایران ازدواج کرده و حتی بچه دار شده بودند را از همسر و فرزندانشان جدا و راهی افغانستان کردند. بعلاوه، بچه هایشان بدون شناسنامه و محروم ازتحصیل ماندند.
ماجرای یزد و آتش زدن خانه های افغانی های مهاجر برگ سیاه دیگری از رفتار غیر انسانی و وحشیانه جمهوری اسلامی و دارودسته های وابسته به رژیم است. روزنامه دولتی خبر کشته شدن یک دختر بچه را به یک مهاجر افغان نسبت داده و به اینوسیله احساسات مردم عقبمانده را تحریک کرده که به خانه های محل سکونت افغان ها هجوم برده و خانه هایشان را بر سرشان خراب کنند. و این انسانهای محروم و بی پناه را مورد ضرب و جرح و اهانت قرار دهند.
علاوه بر این در همه این سالها بارها دولتی ها کارگران افغانی را مسبب بیکاری کارگران در ایران قلمداد کرده و به اینوسیله همیشه تلاش کرده اند بین کارگران ایرانی و افغانی تفرقه ایجاد کنند.
بی حرمتی و تحقیر و اهانت به کارگران مهاجر افغانی حد و مرزی ندارد. مقامات محلی جمهوری اسلامی در بعضی نقاط افغانی ها را از رفتن با پارک شهر ممنوع کردند، منع فروش مواد غذایی به آنها ، ممنوعیت رانندگی برای افغان ها و غیره از جمله این رفتار نژاد پرستانه و غیرانسانی سازمانهای دولتی جمهوری اسلامی علیه کارگران و زحمتکشان افغان بوده است.
بانی همه مشقتهای مهاجرین افغانی، جمهوری اسلامی و سیاست نژادپرستانه و بیگانه ستیز این رژیم است وگرنه بر هیچ زن و مرد افغانی مهاجر در ایران پوشیده نیست که این انسان ها همواره مورد احترام و رفتار انسانی و دلسوزانه و کمک و همبستگی مردم ایران بوده اند.
اما تجارب این چند دهه نشان می دهد که صرف سمپاتی و دلسوزی و برخورداحترام آمیز با کارگران مهاجر و خانواده هایشان کافی نیست. فراتر از آن و ورای اینها بدوا وظیفه طبقه کارگر در مراکز صنعتی و بزرگ و دیگر بخشهای خدمات و حمل ونقل و بیمارستان ها و در محلات کارگر و زحمتکش نشین است که دفاع از زندگی و کار و حرمت کارگران افغانی همسرنوشت خود را برعهده بگیرند.
همبستگی کارگری و طبقاتی حکم می کند که صدای کارگران و فعالین و رهبرانشان علیه اینگونه رفتارهای غیر انسانی نسبت به کارگران مهاجر افغانی بلند شده و خواستار توقف تهدید و تعقیب و اخراج و اهانت و تعرض به آنها چه توسط ماموران دولتی و چه مردم عقبمانده شوند. کسانی که به هر بهانه به خانه های کارگران افغانی حمله کرده و سرپناهشان را آتش زده و زنان و مردان و کودکانشان را مورد ضرب و جرح و اهانت قرار داده اند باید به شدت مجازات شوند.
کارگران مهاجر افغانی، گردانی از لشکر طبقه کارگر ایران است! اتحادیه ها و نمایندگی های کارگری و مجامع عمومی کارگران می توانند از طریق بیانیه های کارگری از کارگران افغانی و همسرنوشتان خود حمایت کنند.
کارگران مرز نمی شناسند، ملیت و نژاد و مذهب و قومیت و غیره نمی شناسند. معیار رفاقت و همسرنوشتی کارگران هم طبقه ای بودنشان است. شعار، کارگران جهان متحد شوید را مارکس بیش از یکصد سال است بر پرچم طبقه کارگر حک کرده است.
اگر شانسی برای زندگی کردن کارگران مهاجر افغانی و خانواده هایشان در امنیت و سلامت هست، دخالت طبقه کارگر و کارگران مراکز صنعتی و اعتراض و مخالفت به تحمیل تبعیض و نابرابری به این انسان ها به بهانه افغانی بودنشان است.
کارگران و صف میلیونی خانواده های کارگری در شهرهای ایران و بخصوص در شهر یزد و دیگر مناطقی که زمزمه تعرض به حقوق این انسان ها وجود دارد، نباید این شانس را از کارگران هم طبقه و هم سرنوشت خود بگیرند و دریغ کنند.
مظفر محمدی
مرداد ١٣٩١(ژوئیه ٢٠١٢)