TLogo


سرمایه داران "عدالتخواه" سبز

امان کفا


اخیرأ شورای هماهنگی راه سبز امید، این سخنگویان جناحی از سرمایه در ایران، با انتشار بیانیه ای سعی کرده اند که بار دیگر بلاهای نظام گندیده سرمایه داری را به کوله بار گناهان جناح رقیب خود بیفزایند و به بهانه وضعیت شاق امروز امتیازات و امکانات خودشان را بالا ببرند. شورای فوق در این بیانیه اعلام داشته است که "با اینکه درآمد نفتی ایران طی سالیان اخیر بالغ بر ۶۰۰ میلیارد دلار (بیش از درآمد همه‌ی دولت‌های پس از انقلاب) بوده و مدعیان عدالت با شعار آوردن پول نفت بر سر سفره‌های مردم و رفع فقر و فساد و تبعیض بر سرکار آمدند نتایج عملکردشان جز کاهش نرخ‌های رشد اقتصادی و سرمایه‌گذاری به پائین‌ترین سطح، و افزایش نرخ‌های بیکاری و تورم به بالاترین رقم در در دو دهه اخیر نبوده، و به شکلی تأسف‌بار بر دامنه‌فقر و فساد و تبعیض در کشور افزوده شده است."

عجب! از قرار بیکاری با ابعاد میلیونی آن که گرییان کارگر در سرتاسر کشور را گرفته، و تورم و رشد سرسام آور قیمت کالاهای مورد نیاز، به گونه ای "تأسف بار" ناشی از کاهش سرمایه گذاری است! گویی سرمایه ای در ایران وجود ندارد مگر درآمد نفت! انگار در این کشور، هیچ کسی کار نمی کند، هیچ ارزشی تولید نمی شود، و تنها و تنها فروش نفت است که جزو در آمد به حساب می آید.

این امر البته اشتباهی لپی نیست و هدف معینی را دنبال می کند و آن هم این است که کل صورت مسئله ارزش و ارزش اضافه تولید شده در ایران به فراموشی سپرده شود. در یک چشم بهم زدن، کاملأ عامیانه، ادعا می کنند که ایراد در رابطه با نفت و درآمد حاصله از آن است تا پرده استتاری بر سرتولید ارزش اضافه از طرف طبقه کارگر و تصاحب آن از جانب بورژوازی در ایران بکشند، و خودشان را که بخشی از دزدان مفتخور این ارزش هستند، در کنار طبقه ای که آوار بیکاری و تورم بر سرش خراب شده، قرار دهند. گویی که سفره کارگرانی که با کار ارزان در صنایع گوناگون به کار مشغولند از پول نفت پر شده و لابد سفره این سرمایه داران خالی شده است.

در بیانیه شان می گویند که در ایران تبعیض وجود دارد ولیکن منظور اینها از "تبعیض"، تبعیض جنسی حاکم در ایران نیست، منظورشان از تبعیض، تبعیض بین کارگران، بنا به ملیت و زادگاهشان نیست؛ منظورشان بی حقوقی کارگر افغانی، و تبعیض بین کارگر فارس و ترک و کرد و غیره نیست؛ منظورشان تبعیض بین کارگر جوان و سالمند نیست، کارگر شاغل و بی کار و مهمتر از همه منظورشان ٬تبعیض٬ و تضاد مبان طبقه کارگر و بورژوا نیست. برعکس منظورشان از تبعیض و "تأسفشان" از عدم دسترسی خودشان به سود بیشتر و در یک کلام سهم خواهی بیشتر از کل ارزش اضافه تولید شده در این جامعه است.

آقایان موسوی و کروبی ادعا می کنند که "عدالت را نه در اقتصاد صدقه‌ای، بلکه در ایجاد فرصت‌های برابر و توانمندسازی محرومان" باید یافت. در تعریف شان از عدالت با جناح رقیب اختلافی ندارند، تنها ایرادشان این است که چرا جناح رقیب آنرا تحت پرچمی پوپولیستی و با وعده تقسیم ثروت بیان می کند و آنرا سپس اقتصاد صدقه ای می نامند. ایرادشان این است که این سهم و درآمد سرمایه است و سرمایه صاحب الهی آن است. کارگر که اصلأ قرار نبوده سهمی داشته باشد. از نظر اینان کارگر دندش نرم، برود کار کند، و هر پرداختی به کارگر را به این اعتبار "بی عدالتی" معرفی می کنند. سود و درآمد متعلق به سرمایه است، و اگر این سرمایه به گردش انداخته نشود، اگرسود آن مستقیم به جیب سرمایه داران ریخته نشود، در آنصورت می گویند که آنرا هدر داده اند. مفت از دست رفته است. می گویند صدقه ای است چون لابد مفتکی به کارگر پرداخت می شود! از قرار کارگران که تولید کننده کل ثروت جامعه هستند، اگر سهمی از این ثروت را هم بگیرند، به خاطر لطف و از سر "صدقه" سرمایه است.

این همان منطق سرمایه است که خود را صاحب همه و همه چیز می داند و هر جا کارگر هر سهمی هر چند ناچیز را از آن بگیرد، باعث بالا رفتن مخارج سرمایه و کاهش سود سرمایه میشود. اظهار می کنند که اگر این سرمایه سود بالا ندهد، سرمایه گذاری نکند، جامعه و دنیا از چرخش می افتد و بشریت فنا می شود. این استدلال بورژوازی در سراسر دنیا است و منتی بر سر بشریت میگذارند، گوئی لطف کرده اند و سرمایه گذاری کرده اند تا اقتصاد مملکت سر پا بایستد، کارگر هم کاری پیدا کند، حقوقی بگیرد و زنده بماند!

با همین ادعا است که وقتی کارگر با مبارزات خود بخشی از ارزش تولید شده از طرف طبقه کارگر را از حلقوم سرمایه بیرون بکشد، و دولت سرمایه را مجبور کرده است که به آن قانونأ هم رسمیت دهد، داد و فغانشان در می آید. با همین تصویر است که تمام سخنوران سبز و سیاه و رنگارنگ سرمایه همصدا ادعا می کنند که هر اعتراض کارگر برای تحمیل مثلأ حقوق بیکاری و بیمه های اجتماعی به سرمایه و دولتش، در جهت منطق "اقتصاد صدقه ای" است. و به همین اعتبار، به ضرر جامعه و بشریت است و مردود است. در این فرهنگ دیرآشنا، کارگر نه تولید کننده ثروت جامعه بلکه "محروم" معرفی میشود، و همچون فیلم های بازاری هالیوودی، علت این محرومیتش هم لابد، عدم "فرصت برابر" است. دروغ هرچه بزرگتر، از قرار باور کردنش راحتتر می شود. کدام کارگری است که معنی واقعی این "فرصت برابر" را نداند؟ معلوم است که منظور آقایان موسوی و کروبی و شورای شان از فرصت برابر، در حقیقت همان فرصت برابر در میان سرمایه ها برای سرمایه گذاری جناح های درونی خود سرمایه است. ایرادشان این است که چرا به سرمایه داران سبز رنگ نیز امکانات سرمایه داران سیاه داده نمی شود. البته فراموش نمیکنند که در این میان همزمان به کارگر و خواست هایش هم حمله ای کنند. فراتر اینکه، همین دعوا را بنام "توانمند کردن" طبقه کارگر وانمود می کنند. لابد کارگر باید دنبال این شورا بیافتد تا قدرت این جناح بیشتر شود و بتواند "فرصت برابر" در مقابل جناح رقیب پیدا کند! برای اینها، کارگر و کل طبقه کارگر، سرباز و نیروی سیاه لشگری است که قرار است در نزاع بین جناح های سرمایه، دنبال این یا آن یکی جناح رژه رود و به آنها نیرو دهد.

از بیکاری دم می زنند تا وانمود کنند که بیکاری منتج از کاهش "سرمایه گذاری" است و این کاهش هم به این دلیل است که "فرصت برابر" برای همه سرمایه داران وجود ندارد. دولت "ماجراجو" است و تحریم ها را در نظر نمی گیرد. مدیریت اقتصادی را به "نور چشمی های" ناوارد سپرده است. در صورتیکه اگر "ماجراجو نبودند، اگر مدیریت ها را به سرمایه داران "بلد" سبز سپرده بودند، اگر اجازه و فرصت برابر به "غیر خودی ها" داده بودند، سرمایه گذاری سرمایه داران سبز هم رشد میکرد، مشکلات رفع می شد. از تبعیض، بیکاری و فقر خبری نبود، پول نفت هدر نمی رفت و و بهشت برین برپا می شد! به عبارتی دیگر، بیکاری و تورم و کل مشقات دیگری که زندگی بر کارگر و طبقه اش را تنگ کرده است نه ناشی از سرمایه و نظامش، بلکه همانا سیاست های "اشتباه" جناح رقیب در قدرت است.

در دنیای واقعی سرمایه برای گردش و انباشت خود به طبقه کارگری نیاز دارد که نیروی کارش را هرروزه در بازار عرضه کند، و هرروزه چشم بدست سرمایه داری باشد که او را استخدام کند. فروش نیروی کار کارگر تابع قانون و منطق کل بازار و بر اساس عرضه وتقاضا صورت میگیرد، سرمایه هم برای ارزانتر خریدن این نیروی کار نیاز دارد که کارگر عرضه کننده این کالا بیشتر و بیشتر شود تا سرمایه امکان انتخاب ارزانترین و مناسب ترین آنرا پیدا کند و وانمود کند که عرضه نیروی کار در بازار، بیش از نیاز متقاضی یعنی سرمایه است. با حضور بیشتر نیروی کار، سرمایه می تواند از میان آنها انتخاب کند، تبعیض جنسی، ملی، شاغل و بیکار، سالخورده و جوان را در میان طبقه کارگر دامن زده و رسمیت دهد و به این ترتیب جنس عرضه شده را طبق همان منطق عرضه و تقاضا، ارزانتر بخرد. به همین دلیل وجود لشگر کارگر بیکار در بازار و رقابت میان کارگران راهی برای تامین این نیاز سرمایه است. بیکاری امکان می دهد تا قیمتی که سرمایه برای خرید نیروی کار می پردازد را کاهش دهد و ارزش اضافه بیشتری را تصاحب کند.

برخلاف ادعای بیانیه شورا، دلیل بیکاری این نیست که "فرصت برابر" به بورژاوزی سبز داده نشده است، یا ناشی از سیاست های ماجراجویانه یک مشت ناوارد در هیئت حاکمه دولتی است. خیل کارگران بیکار، جهت پایین آوردن قیمت نیروی کار، و اهرم فشار بالای سر کارگران در هر اعتراضی، جزو کارکرد سرمایه در سراسر دنیاست. حمله به سطح دستمزد کارگر، مقابله با هرگونه اعتراض کارگر برای زندگی بهتر، نه محدود به این دولت، که جزئی از کل سیاست سرمایه و سرمایه داران است. سیاستی که جملگی شان در آن هم نظر و شریکند. درحقیقت همین نزدیکی پایه ای بخشهای مختلف بورژوازی است که برای کارگر مهم است.

در دعواهای درون خانوادگی سرمایه، هر جناحی از سرمایه سعی دارد که سهم خود از کل ارزشی که در جامعه تولید می شود را افزایش دهد. و در همین راستا، هدفشان از اشاره به خواست های واقعی و اعتراضاتی که در جامعه جریان دارد، دستآویزی است که توسط آن بتوانند جلب نظر کنند، و مردم معترض را به بدنبال این یا آن جناح بکشند.

در مقابل این امر، وظیفه کمونیست ها است که نزدیکی این جناح های سرمایه به هم ، و دشمنی کلشان با اعتراضات و خواسته های طبقه کارگر را عیان و بیان کنند. نتیجه این چنین اقداماتی بایستی بیان زنده خود را در تشکل های کارگری ابراز کند. تشکلهائی که در آن کارگران می توانند به بهترین نحوی در مقابل این سرمایه صف خود را متحد کنند و بمثابه یک طبقه عمل کنند. جنبش کمیته های کمونیستی اقدامی عملی است که توسط آن کمونیست ها می توانند چنین شرایطی را در هر محدوده جغرافیایی معین و با تضمین ادامه کاری، و بگونه ای غیر صنفی، فراهم آورند. وجود چنین جنبشی است که می تواند نشانگر واقعی از حضور کمونیست ها، و ارائه دهنده بیان واقعی از "توانمندی" کارگر باشد.