TLogo


کنفرانس اولوف پالمه ؟
محمد فتاحی


کنفرانس هفته گذشته "اتحاد برای دمکراسی در ایران" که مرکز الوف پالمه در سوئد مبتکرش بود تا این لحظه مورد بحث زیادی بوده است. این یادداشت کوتاه تنها به نکاتی در اینمورد یا به این بهانه اشاره دارد.
پیروزی ناتو و غرب در لیبی تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا را به جهت کاملا متفاوتی برد. انقلابات خاورمیانه پنجره ای برای رهایی به روی بشریت این قرن باز کرده بود. "تحریر" میرفت اسم میدان هایی در شهرهای اروپایی و دنیای غرب، در لندن و پاریس و واشنگتن هم بشود. در متن اعتراضات جهانی کم مانده بود شعارها هم حتی به زبان عربی سرداده شوند. "به سبک مصری ها بجنگیم" تکیه کلام جوانان پرشماری در همه دنیا شده بود. بشریت تشنه آزادی از مصایب دنیای جهنمی امروزی راهی برای رهایی یافته بود.
دخالت نظامی ناتو و غرب در این اوضاع و از مسیر لیبی اوضاع را به سرعت صد تغییر داد. از مقطع شروع پیشروی و آغاز نشانه های پیروزی ناتو در لیبی امید به انقلاب مردم در دل توده وسیعی و حتی نیروهایی که خود را چپ میدانند، به تدریج به امید به پیشروی های ناتو تبدیل شد. از آن به بعد است که مسیر تحولات تقریبا بطور کامل در دست غرب افتاده است. از شروع پیشروی های ناتو به بعد قدرت های بورژوایی غرب سیاست همدست و نقشه مندی را برای بقیه مناطق بحرانی اتخاذ کرده اند و به تدریج در کل منطقه به اپوزیسیون هوادار خود شکل داده و انقلاباتی که میرفتند رهایی بیاورند را به انقلاباتی تبدیل کردند که میروند اسارت را در شکل دیگری تجدید سازمان کنند. سوریه امروز یک نمونه تیپیک شکل دهی به یک اپوزیسیون ارتجاعی در راس تحرکات اعتراضی در این کشور است. در متن پیشروی های ناتو اما این فقط غرب نیست که نقشه تغییر به نفع خود در منطقه را بر شاخه های درخت اعتراضات مردم پیوند زده است. کل نیروهای بورژوایی از چپ تا راست مشغول آماده کردن خود برای همراه شدن با بورژوازی غرب اند. این فضا در کل منطقه به یک بلوک اعلام شده و نشده راست هوادار غرب شکل داده است. کنفرانس بخشی از نیروهای بورژوایی هوادار غرب در مرکز الوف پالمه بخشی از این تقلای زیر پرچم پیشروی های بورژوازی غرب در منطقه است. کنفرانس چی های مرکز اولوف پالمه در فضای امروز منطقه "دمکراسی" خود را از تحولات داخلی ایران طلب میکنند، همچنانکه کمونیسم بورژوایی ایران هم از تحولات پیش رو انقلاب خود را میخواهد. هر دو طرف شرکای میوه بهار سبز بورژوازی لیبرال ایران در سال ٨٨ بودند؛ اولی ها به عنوان سازمانده و رهبر، دومی ها هم به عنوان سربازان فداکار. و البته خیلی "انقلابی".

طبقه کارگر ایران نمیتواند از گذشته درس نگیرد. سال ٥٧ در متن یک انقلاب بزرگ در غیبت تحزب کمونیستی در صفوف خود در نهایت باخت. در تحرک میلیونی سال ٨٨ باز هم در غیبت تحزب کمونیستی در صفوف خود، دست به دست شدن قدرت بین دو جناح سرمایه داران میتوانست در اوج ناتوانی او صورت بگیرد و جای بورژوازی اسلام گرا را جناح غربگرای بورژوازی برای سی سال دیگر اشغال کند. امروز راست و چپ بورژوایی جامعه او را برای شرکت در جشن تحولات خود دعوت فرامیخوانند. کارگر کمونیست نمیتواند به این مسئله فکر نکند که در صورت متشکل نشدنش در محل کار و زندگی نه تنها در همین مبارزات روزانه پشت سر هم می بازد بلکه در هر تحول سیاسی هم بازنده میدان فقط اوست. نتیجتا هیچ کمونیستی در رهبری این طبقه مجاز نیست تنها شاهد مانور دیگران و تمرینات شان برای رسیدن به جایی باشد. شروع به دعوت بقیه رهبران کمونیست به تشکیل کمیته های کمونیستی قدم اول در انجام این امر مقدس است.