به جای افتتاحیه

آذر مدرسی

هشت ماه از کنگره پنجم حزب میگذرد. هشت ماهی که نه فقط حفظ بنیادهای سیاسی- فکری، اجتماعی و سازمانی حزب حکمتیست که جواب دادن به مبرمترین و مهمترین مسائلی که طبقه و جنبش طبقاتی ما در مقابل خود داشت را در دستور خود داشتیم. از همان ابتدا برای همگی ما روشن بود و گفتیم که حفظ بنیادهای حزب نه با جدل "درون خانوادگی" و "ایدئولوژیک" با مخالفین سیاسی خود و دوستان سابق، که اساسا در جواب دادن به مسائل جامعه، طبقه و جنبش مان ممکن بود. آگاهانه درگير "جنگ خانگی" و "ایدئولوژیک" با دوستان سابق نشدیم. بعلاوه بنظر من حتى شفاف تر و یکدست تر از دوره پیش، حزب را در مسیر تاکنونی اش، پیش بردیم.

بعد از کنگره پنج گفتیم که ما در جدال با دشمنان طبقاتی و افقها و سناریوهایشان برای جامعه است که میتوانیم خط متمایز و کمونیستی خودمان را نشان دهیم، بزرگ شویم و اجازه ندهیم اختلافات درون حزب خدشه ای به اعتبار کمونیسم و حزب حکمتیست بزند. موقعیت امروز حزب، درستی این تصمیم و راهی که درهشت ماه گذشته آمده ایم، را نشان داده است.

۸ ماه گذشته اما دنیا و بویژه ایران شاهد تحولات جدی بود. تحولاتی که از چند سال پیش در جریان بود و حزب ما روندهای اصلی آنرا بدرست تشخیص داده بود. تحولاتی که از نظر اهميت اش در تاريخ جامعه بشری، با جنگ جهانی ها، فروپاشی دیوار برلین و شکست بلوک شرق وعروج نظم نوین جهانی قابل مقايسه است. تحولاتی که از نظر قطب بندی های سياسى، اقتصادى، ايدئولوژيکى در دنیا، تغییرات تعيين کننده ای بوجود آورده است. تحولاتی که عقبگردی عمیق به کل جامعه بشری تحمیل کرد. درست و در گرماگرم عروج آرمانهای انقلابی که با انقلابات تونس و مصر وزیده بود و امید به تغییر از طریق عمل و دخالت مستقیم میلیونی توده مردم را در دل همه، از اروپا و آمریکا تا آسیا و آفریقا، زنده کرده بود، ارتجاع جهانی یک عقب گرد عظیم را به مردم جهان، تحمیل کرد. ما به درست از شروع این تعرض ارتجاعی و ضدانقلابی که از دخالت ناتو در تحولات سیاسی لیبی شروع شد، قاطعانه هشدار دادیم که چه رویدادی در حال شکل گیری است! این در شرایطی است که تمام اپوزیسیون به الطاف نجات بخش خانم کلینتون و آقای سارکوزی، چشم امید دوخته بود و از آن استقبال کرد! ما حق داشتیم، کیس لیبی، نقطه عطف مهمی بود که روند اوضاع را به سمت میدان داری تحرکات ارتجاع امپریالیستی در خاورمیانه، از میدان داری آمریکا و اروپا و ترکیه و عربستان سعودی و ایران و انواع دستجات قوم پرست و مذهبی تا قطبهای جدید مدعی قدرت مانند چین و روسیه، عوض کرد. نسیم بهار عربی جای خود را به قدرتگیری ایده ها، سیاستها، طرحهای راست و ارتجاعی، مشروعیت پیدا کردن به خون کشیدن مبارزه عدالتخواهانه مردم، مشروعیت دخالت ارتجاع امپریالیستی غرب و شرق در به خون کشیدن اعتراضات رادیکال مردم، داد!

بهار عربی را به فاصله چند ماه به خون کشیدند و امروز خاورمیانه و دنیای عرب بیش از هر زمان دیگری محمل حل تناقضات و دعواهای ارتجاع جهانی است. امروز بیش از هر زمان دیگری در چند سال گذشته، شرایط برای بشریت عدالتخواه، و طبقه کارگر و کمونیسم، دشوار تر شده است.

برمتن این اوضاع کل صحنه سیاست و صفبندی نیروهای سیاسی در ایران هم دستخوش تغییرات جدی شده است. تغییراتی که علیه منافع طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهانه مردم برای رهایی از نکبت جمهوری اسلامی، است. دوره جدیدی که نقاط عطف و تعیین کننده خود را دارد و لازم است کنگره ويژگیهای این دوره و جوانب مهم آن، و اینکه حزب حکمتیست کجای این تصویر ایستاده است، با چه مسائل اصلی باید "دست و پنجه نرم کند"، را روشن کند. کنگره باید قطب نمای حزب در دوره آتی را، مجددا تنظم کند.

به دنیای بیرون خودمان، به کل اپوزیسیون و نیروهای سیاسی در ایران نگاه کنید. من به جریانات و نیروهای راست از ناسیونالیستهای قومی و جریانات مذهبی و یا راست پرو غرب نمیپردازم. به طیفی که به خودشان میگویند چپ و با نام کمونیسم و سوسیالیسم و کارگر به استقبال" دخالت بشردوستانه" ناتو رفتند، نگاه کنید! به ادبیاتشان نگاه کنید! به شوق و شعفشان از استیصال مردم و امید به تحرکی بر متن این بی افقی و تلاش در قبولاندن اینکه بدون دخالت غرب آینده بهتری قابل دسترسی نیست، نگاه کنید. تنها میتوان گفت، چندش آور است!

ما این روندها را چه در سطح بین المللی و چه در ایران پیش بینی کرده بودیم و علیه آن هشدار داده بودیم. گفتیم که چگونه جدال قدرتهای امپریالیستی چهره سیاسی جهان را تغییر داده است! تا جائیکه به ایران برگردد گفتیم که صفبندی های سیاسی چگونه دستخوش تغییرات جدی هستند و در ماههای گذشته در ادامه همین سیاست به درست وارد جدالی جدی با کل این جریانات شدیم. تلاش کردیم علیه عروج مجدد جریانات سناریوی سیاهی از ناسیونالیستهای قومی گرفته تا عظمت طلبهای ایرانی تا جریانات بی ریشه و مسلح صفی ببندیم. "چپ" پرو ناتویی شده، "چپی" که جزء اولین قربانیان ایندوره بود و با ایده آلهای انسانی، عدالتخواهانه، برابری طلبانه و انسانی بطور کامل بیگانه شده است، را قویا نقد کردیم. چپی که درست مانند اوباما و کل جبهه ارتجاع بورژوایی، بر فقر و استیصال جامعه در قبول سناریوی ارتجاعی غرب و دخالت ناتو سرمایه گذاری کرده است، را افشا و نفوذش را کاهش دادیم. با چپی که در تلاش برای حاکم کردن این استیصال، یاس، سردرگمی و بی افقی به جامعه و قبولاندن آن به کارگر بعنوان راهی نجات بخش، عملا با ارتجاع جهانی همراه شده است، مبارزه ای جدی را پیش بردیم و تلاش کردیم طبقه کارگر و جنبش کمونیستی را از "گزند" آن مصون نگاه داریم.

بی دلیل نیست که امروز زیر ضرب این "چپ" هستیم! با کل این اپوزیسیون و جریانات دیگر در صف اپوزیسیون چپ غیرکمونیست و غیرکارگری، بیگانه ایم! بنظر میآید که اساسا از جنس دیگری هستیم، و واقعا از جنس دیگری هستیم. ما نشان دادیم، با هر جثه کوچک یا بزرگ، از جنس و سنت کمونیسم مارکس و حکمت، و ادامه آن سنت و حزبی هستیم که در جدالهای سیاسی در مقابل کل کمپ بورژوازی پرچم صف مستقل طبقه کارگر را برای آزادی، برابری و رهایی طبقه کارگر برافراشته نگاه داشته است. بی دلیل نیست که دوستان، مخالفین و دشمنان حزب حکمتیست کماکان دست نخورده مانده اند. مخالفین و دشمنان زیادی در میان نیروهای سیاسی داریم اما دوستان زیادی را در میان رهبران کارگری و جنبش کمونیستی.. بدست آوردیم.

اين کنگره بايد این واقعیت را درباره خودمان در مقابل چشم داشته باشد. به آن افتخار کند. و در عین حال این واقعیت را به رسمیت بشناسد که از نظر نیاز جنبش و حزبمان، ما با وقفه ای جدی روبرو شدیم. لطماتی خوردیم. تحزبمان، اعتبار حزب حکمتیست و رهبری آن لطمه خورد. و باید راهی را که آمده ایم در عرصه های دیگر هم ادامه بدهیم.

سوالاتی که در مقابل حزب و جنبش ما قرار گرفته بود را باید دوباره روی میز گذاشت، و به آنها پرداخت. اینکه این سیاست وپرچم مستقل طبقه کارگر، چگونه به نیروی مادی و متشکلی در جامعه تبدیل میشود. اینکه چگونه میتوانیم یک حزب سیاسی کمونیستی و کارگری با پایه قوی کارگری باشیم، اینکه چگونه میتوانیم به محمل متحد و متشکل شدن کارگران کمونیست تبدیل شویم، اینکه چگونه میتوانیم زندگی و نبض حزبمان را به زندگی و نبض طبقه کارگر و جنبش کارگری وصل کنیم، اینکه چگونه میتوانیم حزب قدرتمند کارگری باشیم که جامعه و در راس آن طبقه کارگر ما را بعنوان رادیکالترین و بهترین آلترناتیو قبول کند، به آن اتکا کند و حول آن متحد شود.

ممکن است ایراد و اشکال زیاد داشته باشیم. اما یک چیز را قعطا کم نداریم و باید به آن افتخار کنیم آنهم کمونیسم مان است. ممکن است عده ای بگویند خوب سالها است اینرا تکرار میکنیم و این کافی نیست. قطعا این کافی نیست. اما بدون داشتن این روشن بینی کمونیستی تبدیل شدن به حزبی که نه فقط سیاست و افق کمونیستی دارد، بلکه عزم کرده است که به حزب سیاسی طبقه کارگر تبدیل شود، حزبی که به پایه اجتماعی خودش وصل است، کارگرکمونیست در ابعاد وسیع به آن پیوسته است، قطعا غیر ممکن است. اگر امیدی به این حزب است اساسا از این سر است. این حزب هنوز تنها نقطه امید کمونیسم و کارگر است.

به نطر من اين کنگره باید با به رسمیت شناختن موقعیت امروز حزب حکمتیست، با یک چیز تداعى شود. اینکه این حزب بعنوان یک حزب کمونیستی بدون اما و اگر بر خصلت کارگری و اجتماعی خود پافشاری میکند. این پافشاری باید در کاراکتر، مشغله ها، تمرکز نیرو، اولویتها، در تعرض بیوقفه به آرا و افکار بورژوازی در هر شکل و شمایل آن، و مهمتر در نقشه ها و پروژه هاى کمونيستى و کارگری آن، برای شکل دادن به تحزب کمونیستی در طبقه کارگر معنی پیدا کند. اين باید فراخوان کنگره باشد.

برای این امرحزب به نیروی رهبری آتی و کل کادرهای حزب، که خوشبختانه بخش اعظم آن در این سالن نشسته اند، نیاز دارد.

برایتان و برای همگی مان، کنگره خوب و موفقی را آرزو میکنم.

آذر مدرسی
اکتبر ۲۰۱۲