کنگره حزب حکمتیست و جواب به یک سوال:
طبقه کارگر ایران در تحولات کنونی کجا می ایستد؟

 

مظفر محمدی



کنگره ششم حزب حکمتیست با احساس مسوولیتی بسیار سنگین و در دل تحولاتی بیسابقه و فضای ابری سیاه برفراز جامعه ایران، اساسا می بایست به یک سوال جواب بدهد: طبقه کارگر ایران در دل تحولات کنونی کجا می ایستد؟


کمونیستهای متشکل در حزب حکمتیست می توانستند از تحولات درون خانواده چپ مایوس، از فضای حاکم بر جامعه ایران مستاصل و یا از تحولاتی که در رابطه با ایران در منطقه و ابعاد بین المللی در جریان است به هیجان در بیایند. اما هیچکدام از این اتفاقات نیفتاد.

دلنگرانی ومشغله ما این بود که باید کاری کرد که در این بلبشو سیاسی و فشار و جنگ اقتصادی و تهدیدات نظامی و پروپاگاند اپوزیسیون بورژوایی وناسیونالیسم و قومگرایی، طبقه کارگر افق طبقاتی و سیاسی اش را گم نکرده و سیاهی لشکر بورژوازی نشود. واز جمله تمهیدات چپ بورژوایی و خرده بورژوازی مستاصل، گمراهش نکند.
کنگره ششم با این هدف و افق سیاسی به تحولات جاری و صفبندیهای طبقاتی درایران پرداخت:

ایران در مرکز تخاصمات منطقه قرار گرفته است. دولت امریکا و متحدینش بدنبال موفقیتهایشان در منحرف کردن و سد بستن در مقابل انقلابات مردم خاورمیانه بخصوص در لیبی و متعاقبا سوریه، رو به سوی ایران دارند. شعار اپوزیسیون بورژوایی ایران ، "بعد از سوریه نوبت ایران است" مصداق این هدف پلید امپریالیستی است.


علاوه بر جنگ تبلیغاتی و تهدیدات نظامی، یک محاصره اقتصادی برنامه ریزی شده، کار و زندگی طبقه کارگر و مردم زحمتکش و حقوق بگیران جزو را نشانه گرفته است. فقر و فلاکت و از هم پاشیده شدن شیرازه مدنیت جامعه با شورشهای کور و یا جنگ داخلی و قومی، هدف جنایتکارانه دولتهای بورژوایی و در راس آنها دولت امریکا است.
دشمنان طبقه کارگر و مردم زحمتکش خود می دانند که تحریم های اقتصادی جمهوری اسلامی را به زانو در نخواهد آورد٬ اما تا اکنون میلیونها خانواده کارگری را به زانو در آورده است. اخراجها و افزایش بی سابقه بیکاری، حقوقهای پرداخت نشده، سفره خالی و بهداشت و درمان ناکافی، از نتایچ این سیاست جنایتکارانه است.


اپوزیسیون بورژوایی و ناسیونالیستهای قومی و فدرالیست بر تداوم و تشدید تحریم ها سرمایه گذاری کرده اند. و بخش اعظم چپ از اوضاع کنونی انقلاب مردم را منتظر نشسته اند. در پاسخ به این اوضاع ائتلافهای جدید شکل می گیرند، دشمنان سابق دوست همدیگر می شوند. امید کاذب می دهند، سرنگونی جمهوری اسلامی را در دستور و نزدیک و عملی می دانند و طبقه کارگر و مردم گرسنه را به آن تشویق می کنند. افزودن کلمه انقلابی به سرنگونی، کلاه شرعی چپ برای مساله سرنگونی جمهوری اسلامی در شرایط کنونی و بهر قیمت است.

کنگره ششم حزب حکمتیست، طبقه کارگر را از افق و سیاست و اهداف ضد کارگری و ضد مردمی دولتهای بورژوایی، اپوزیسیون بورژوایی و چپ هم خانواده شان، برحذر داشته و به اتخاذ افق و سیاست کمونیستی و کارگری فرا می خواند:

- "تحریم و جنگ اقتصادی باید فوری خاتمه یابد. این جنگی یکطرفه علیه طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران است. طبقه کارگر خواستار پایان بی قید و شرط این جنگ و جنایتکاری است.

- استبداد سیاسی و رابطه کارگر و سرمایه دار و دولتشان در ایران امر طبقه کارگر و مردم ایران است که سه دهه است با جمهوری اسلامی این حکومت سرمایه داران و علیه استثمار و استبداد سیاسی و پلیسی این رژیم در حال مبارزه اند.

- فعالین طبقه کارگر و کارگران کمونیست بیشتر از هر کس به این امر واقفند که شرایط کنونی، تحریم و پروپاگاند جنگی٬ به آمادگی طبقه کارگر برای سرنگونی جمهوری اسلامی عمیقا لطمه زده است. طبقه کارگر فاقد اتحاد طبقاتی و تشکل و انسجام فکری و سیاسی درونی است. زحمتکشان و زنان وجوانان زیر بار فقر و تنگدستی کمرشان خم شده است.

- تهدیدات نظامی، جنگ اقتصادی و دخالتهای خارجی و پروپاگاند اپوزیسیون، نتیجه اش سناریوی سیاه، جنگ داخلی و جنگ ناسیونالیستهای فدرالیست و شوینیست ها و گروههای مذهبی و دسته بندیهای درون جمهوری اسلامی است.

- طبقه کارگر و مردم آزادیخواه، خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی است و این را پیش شرط رسیدن به جامعه ای آزاد و برابر می داند. اما سرنگونی در شرایط سناریوی سیاه و جنگ داخلی و بهر قیمت خواست طبقه کارگر آگاه ایران نیست. ازتحولات کنونی، سرنگونی جمهوری اسلامی را نتیجه گرفتن خود فریبی و فریب دادن طبقه کارگر و مردم و خون پاشیدن به جامعه ایران است.
از جنگ اقتصادی، تهدیدات نظامی، ائتلافهای بورژوایی و مسابقه آمادگی در تبدیل شدن به آلترناتیو امپریالیستی برای جایگزینی جمهوری اسلامی، سرنگونی انقلابی در نمی آید. سناریوی سیاه در می آید. این را تاریخ تحولات چند سال اخیر منطقه بارها اثبات کرده است. این را طبقه کارگر ایران و فعالین و کمونیستهای درون طبقه در عراق، افغانستان، لیبی، سوریه ... شاهد بوده اند.
طبقه کارگر ایران زیر بار این سناریوها نمی رود.

- طبقه کارگر بدوا به تامین معیشت و دستمزد مکفی و فضایی بدون فشار دخالتهای بورژوازی بین المللی نیاز دارد. باید دستمزد و نان سفره کارگر تامین و تضمین شود طبقه کارگر به رفاه اجتماعی نیاز دارد. باید تهدیدات نظامی و حمله نظامی به هر بهانه به ایران را خنثی کرد. طبقه کارگر بدوا به اتحاد و تشکل و تحزب نیاز دارد. در فضای جنگی و پروپاگاند و تهدید و تحریم، مجالی برای کسب رفاه اجتماعی و آزادیهای سیاسی وجود ندارد. شورش از سر استیصال را تنها بورژوازی و جناحهایی از آن که برای کسب قدرت سیاسی به حمایت بورژوازی بین المللی آمادگی دارند، نفع می برد.

- درجدال طبقاتی کارگران و بورژوازی و دولتشان در ایران، تنها متحد طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران طبقه کارگر بین المللی و نهادها و جنبشهای اجتماعی ضد سرمایه داری در جهان است. طبقه کارگر به حمایت بین المللی هم طبقه ایهای خود مثل نان شب نیاز دارد.

حزب حکمتیست بر ارتقای خودآگاهی و اتحاد و تشکل طبقاتی طبقه کارگر در ایران متمرکز شده است. فعالین و رهبران کارگری و محافل و شبکه های آنها در قبال اوضاعی که طبقه کارگر و مردم زحمتکش با آن روبرو هستند، وظایف سنگینی برعهده دارند.
طبقه کارگر آگاه ایران باید هشیار باشد که دول غربی و امریکا خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند. سیاست آلترناتیو سازی این دولت ها و به بازی گرفتن اپوزیسیون بورژوایی، صرفا عامل فشاری بیش نیست.

طبقه کارگر آگاه باید بداند که هیچ جناحی در جمهوری اسلامی اختلاف درونی و تخاصم با دول غربی فعلا تا حد تضعیف کامل نظام و خطر فروپاشی و یا سقوط جمهوری اسلامی پیش نخواهد برد. بخشهای مختلف بورژوازی اگر بر سر تقسیم قدرت با هم جدال داشته باشند در حفظ نظام جمهوری اسلامی و ضدیت با مردم و طبقه کارگر اتحادی نامقدس دارند.

طبقه کارگر باید متوجه باشد که اپوزیسیون بورژوایی از انقلاب کارگران و مردم بیشتر از جمهوری اسلامی هراس دارند، آنها بهیچوجه خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی با انقلاب مردم نیستند. سرنوشت این اپوزیسیون و هویتش را بازی در شکاف تخاصمات قدرتهای خارجی با جمهوری اسلامی از طرفی و یا در جدال جناح های درون خود جمهوری اسلامی تعیین می کند.

کمونیست های درون طبقه کارگر، باید با چشمان باز به این تحولات نگریسته و پروپاگاند جنگی امپریالیست ها و سیاست انتظار ناشی از آن و استفاده جمهوری اسلامی از این موقعیت به نفع خود را افشا و خنثی کنند و از هر فرصتی در نتیجه تضعیف دولت سرمایه داران برای تغییر توازن قوا به نفع خود استفاده نمایند.

نهایتا چشم اندازی که امروز در مقابل طبقه کارگر وجود دارد، عروج یک مبارزه طبقاتی بلاواسطه علیه جمهوری اسلامی و سیاستهای اقتصادی و سرکوبگریهای سیاسی است. چشم اندازی که در آن طبقه کارگر به مثابه طبقه و بدوا در یک مبارزه سراسری و سازمانیافته اقتصادی برای به عقب نشاندن تعرضات سرمایه داران به سطح معیشت کارگران به میدان می آید. اما این چشم اندازی محتوم نیست. این واقعیت را نباید نادیده گرفت که در غیاب کمونیسم و تحزب کمونیستی، احتمال تسلیم شدن طبفه کارگر به مجادلات درون بورژوازی و تبدیل شدن به سیاهی لشکر جناحی از آن وجود دارد. این خطری است که همیشه طبقه کارگر را تهدید می کند.

در شرایط بحران اقتصادی کنونی و خطر فلاکت با هر درجه اتحاد و دخالت از پایین كارگران و مردم، باید جلو تعرض سرمایه داران و دولت به زندگی و سفره مردم، سدی بست.
برگزاری  مجامع عمومی كارگری و اتحاد كارگری علیه بیكاری  افزایش دستمزدها به تناسب تورم و بیمه بیكاری مكفی برای همه بیكاران را میتوان و باید در دستور مبارزه ای بی امان و میلیونی طبقه كارگر اعم از شاغل و بیكار قرار داد. دولت و بورژوازی تحریم اقتصادی را بهانه دامن زدن به تورم و گرانی و گرسنگی قرار داده و جامعه را به طرف سقوط ارزشهای انسانی و مرگ و میر در نتیجه این شرایط سوق میدهد.
برای  دفاع از سلامت جامعه و جلوگیری از خطر فلاكت و گرسنگی باید طبقه کارگر به مثابه طبقه ای متشکل و متحد و یکپارچه و مردم زحمتکش، مستقیما و با ابتكارات توده ای به میدان بیایند. 

مظفر محمدی- اکتبر ٢٠١٢