درسهایی از تحمیل یک عقب نشینی به طبقه کارگر

درحاشیه پیوستن منصور اسانلو و سندیکای شرکت واحد به طبقه متوسط

 

بهرام مدرسی

۳ مارچ ۲۰۱۳

 

منصور اسانلو رسما به یکی از سازمانهای جنبش سبز پیوست و سندیکای شرکت واحد به تریبون تحرکات کمونیسم بورژوایی بدل شده است. این یک عقب نشینی جدی برای طبقه کارگرایران است که  باید  به آن پرداخت:

۱. پیوستن اسانلو به جنبش سبز  سرسوزنی حقانیت به نویسندگان اطلاعیه سندیکای شرکت واحد علیه او و به طبع آن دفاع ارتجاعی و مردسالارانه ای که از این اطلاعیه شد، نمیدهد. برکناری اسانلو به این شکل و کل دفاعی که از آن تا کنون شده است، نه ربطی به دفاع از سنت شورایی علیه سندیکالیسم دارد، نه ربطی به دمکراسی از پایین دارد  و نه ربطی به رشد رادیکالیسم در جنبش کارگری. کل نوشته های  نویسندگان متعدد در دفاع از اطلاعیه سندیکای شرکت واحد مملو از یک عقب گرد ارتجاعی، سیاسی و اجتماعی به حرکتی است که بنام سندیکای شرکت واحد در تاریخ جنبش کارگری ایران ثبت شد.

اطلاعیه مذکور و مدافعین آن  رفاقت کارگری، برابری عمیق زن و مرد، سنت فعالیت سندیکالیستی، سنت فعالیت‌ شورایی و آوانگارد جنبش کارگری علیه جنبش های بورژوایی را ضعیف کردند. آوانگارد جنبش کارگری علیه جنبش های اسلامی با بیان  ارتجاعی ترین تبیین های سیاسی و اجتماعی علیه زنان ضعیف شد، زنان کارگر بعنوان نیمی از طبقه ما قربانی وحشی ترین حملات به حضور سیاسی و اجتماعی شان در مبارزات جاری و آینده طبقه کارگر‌شدند. مرد سالاری عربده کش پرچمدار سنت اسلامی در یکی از سنگرهای مهم جنبش کارگری، سندیکای شرکت واحد شد، زن ستیزی نه از زبان محجوب و خانه کارگر  بلکه از زبان مخالفین دیروزشان در سندیکای شرکت واحد عملا اجرا شد.  هزاران  فعال زن کارگری با خواندن ادعانامه های اسلامی علیه یکی از زنان عضو این اتحادیه بحق لرزه بر اندامشان میافتد. این نه دستاورد تلاش های دستگاه های رسمی رژیم اسلامی، بلکه دستاورد عقب نشینی است که نویسندگان و مدافعین اطلاعیه برکناری اسانلو به زنان کارگر و کل طبقه ما تحمیل کردند.

اگر تا دیروز رفاقت کارگری برخلاف کل سنت کمونیسم بورژوایی معنایی داشت، امروز به همت پاویی همان کمونیسم بورژوایی به زبان حال رفتار فعالین کارگری علیه یکدیگر در سندیکای شرکت واحد تبدیل شده است.

سندیکالیسم، جنبش شورایی، دمکراسی از پایین و کل  آن ادبیاتی که از این دست  در دفاع از اطلاعیه سنیدکای شرکت واحد تولید شده اند، چیزی بیشتر از پرده هایی برای پوشاندن واقعیت اتفاقی که افتاد نیست. سندیکای شرکت واحد به فراخوان پیوستن به جنبش سبز از طرف فعالین و سازمانها و گروه های کل جنبش بورژوایی سبز و مدافعین آن در سازمانهای بورژوایی که نام کمونیست بر خود نهاده اند، جواب رد داد. جنبش سبز شکست خورد، آن طبقه متوسطی که پرچمدار این جنبش بود اما هنوز در میدان است.  دفاعیات قلم زنان جبهه کمونیسم بورژوایی از اطلاعیه سندیکای شرکت واحد به این جهت چیزی نیست بیش از هلهله همان جنبش کمونیسم بورژوایی مدافع طبقه متوسط نیست. این کمونیسم بورژوایی یکی از سنگرهای مهم علیه خود را تسخیر کرد، با سیاستش، با زن ستیزی اش و با سنت و رفتارش.

۲. اسانلو یک فعال سندیکالیست است که  به جنبش طبقه متوسط پیوست. اسانلو اما هنوز فعال جنبش کارگری است. جنبش کارگری گرایشات سیاسی طبقات گوناگون را در خود دارد، این را ما بارها اعلام کرده ایم. اسانلو میتوانست به طبقه متوسط نپیوندد،  او میتوانست به همان محکمی سابق دست رد برسینه  این تحرکات بورژوایی بزند، میتوانست مثل سابق اختلاف منافع طبقاتی این جنبش‌های بورژوایی با منافع طبقه کارگر را نشان دهد. او اما رسما به یکی از سازمانهای این جنبش بورژوایی پیوست.

اسانلو مستقل از اینکه  کجا ایستاده است یکی از چهره های سرشناس جنبش کارگری ایران است. پیوستن او به یکی از سازمانهای طبقه متوسط به این جهت تحمیل یک عقب نشینی به طبقه کارگر ایران است.

انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران و صف بندی های درونی بورژوازی در این رابطه به احتمال بسیار زیاد هر دو طرفین دعوا را مجددا کنار هم قرار خواهد داد. سازمان سیاسی که اسانلو امروز به آن پیوسته است در جدال آینده ریاست جمهوری سیاستا در کنار سازمانهایی که به دفاع از اطلاعیه سندیکای شرکت واحد پرداخته اند قرار خواهد گرفت، همانطور که قبلا همه آنها مدافعین سرسخت جنبش سبز بودند!

۳.  آیا دلیل پیوستن اسانلو  به این سازمان سندیکالیست بودن او است؟ ابدا! سندیکا با سندیکالیسم متفاوت است. سندیکا در ایران در کنار هر تشکل کارگری ممکن، قابل دفاع است، پیوستن او درست به اندازه پیوستن خود سندیکای شرکت واحد به سنت کمونیسم بورژوایی به سندیکالیسم ربط دارد!

این نه شکل فعالیتی که شرکت واحدی ها آغاز کردند، بلکه محتوی آن است که هرکدام از طرفین دعوا  را امروز به سواحل دیگر کشانده است. آنچه که این عقب نشینی را از هر دو سر به جنبش کارگری تحمیل کرد، ضعف گرایش کمونیستی در طبقه کارگر است. منظور از گرایش کمونیستی آن سنت ها، اشکال و سیاست هایی است که فعالیت کارگران کمونیست را شامل میشوند، منظور آن فعالیت متشکلی است که فعالیت مبارزاتی  طبقه کارگر را علیه چنین عقب نشینی هایی واکسنه میکند، منظور بطور مشخص فعالیت کارگران کمونیست است، آنجا که فعالیت کمونیستی داده قوی مبارزات روزمره طبقه کارگر باشد، اسانلو ها و سندیکایی چون سندیکای شرکت واحد  به شعارها و سیاست های آن خواهند پیوست، مستقل از اینکه خود سندیکالیست باشند یا نه؟

بنابراین سؤال چگونگی خنثی کردن  تلاش‌های بورژوازی در تحمیق طبقه ما است، تلاشهایی که امروز یکی از نتایجش همین پیوستن های اسانلو و سندیکای شرکت واحد به سیاستهای بورژوایی است.

جنبش طبقه کارگر در ایران هنوز از آن ابزار وسیع و قدرتمندی که آن خودآگاهی طبقاتی  را تضمین کند دارا نیست. سؤال  چگونگی شکل دادن به آن ابزاری است که هم خودآگاهی طبقاتی طبقه ما را تضمین کند و هم خود منشاء تحرک دیگری نه در کنار سایر اقشار بورژوایی بلکه علیه همه آن‌ها باشد. جنبش کمیته های کمونیستی جواب به این مهم است و به همین جهت باید بخصوص امروز یکی از درس های مهم این عقب نشینی به جنبش کارگری پرداختن به ضرورت ایجاد جنبش کمیته های کمونیستی باشد:

سؤال این است که چه فعالیتی میتواند ما فعالین کمونیست طبقه کارگر در محل کار و زندگی را چنان متشکل کند که هم امکان فعالیت اجتماعی را از ما نگیرد، هم ما را از چشم دشمنان مخفی نگاه دارد و هم امکان گسترش و وسعت ما را چنان فراهم کند که بتوان با اتکا به آن پایه‌های یک فعالیت اجتماعی را بنا نهد؟  وجود چنین کمیته کمونیستی میتوانست مانع دست بالا پیدا کردن گرایشات بورژوایی در تحرک سندیکای شرکت واحد باشد.

کمیته های کمونیستی را فعالین کمونیست طبقه ما در محل کار و زیست خود تشکیل میدهند. این کمیته ها مستقل هستند و هیچ تعهدی به هیچ حزب و تشکل و سازمان و نهادی ندارند. آن‌ها تنها به فعالیت کمونیستی خود در محل کار و زیستشان و نمایندگی و متشکل کردن هم طبقه ای های خود متعهد هستند. قبول یا عدم قبول این یا آن سیاست میتواند تنها در پرتو نمایندگی شدن اهداف طبقه ما معنی پیدا کند. کمیته های کمونیستی به همان درجه که برای پلیس سیاسی مخفی هستند که برای همه احزاب و گروه‌ها و جریانات سیاسی دیگر، آن‌ها محتاج زندگی در دنیای مجازی اینترنت نیستند. دنیای واقعی فعالیت این کمیته ها محل کار و زندگی‌ شان است و مخاطبانشان هم نه انسانهای مجازی که رفقا و همکارانشان در محل کار و زندگیشان هستند.

کمیته های کمونیستی اما برای رفقای کارگرشان تا آنجا که خود تشخیص بدهند، شناخته شده هستند. تشکل های کارگری و توده‌ای، تجمعات و سایر اشکال فعالیت علنی در محل کار و زندگی میدان عمل این کمیته ها هستند.

کمیته های کمونیستی تضمین میکنند که منافع کوتاه و طولانی مدت طبقه کارگر در محل نمایندگی بشود. ابزارها و چگونگی کارشان را تنها و تنها خود تعییین میکنند. سیاست درست در هر زمینه را تنها این معیار برای آن‌ها تعیین میکند. کمیته های کمونیستی مبرّا از جبهه بندی های سنتی چپ بورژوایی هستند. معیار برای این کمیته ها نمایندگی کردن منافع متفاوت طبقه کارگر است. هر کسی میتواند خود را متعلق به هر چیزی بداند. معیار منافع طبقاتی تفاوت ما است.

اگر برای بلشویسم راه مسلح کردن طبقه کارگر به آن خودآگاهی لازم نشریه ایسکرا بود که سیاست کمونیستی را میان سازمانهای کارگری موجود تبلیغ میکرد و پایه‌های یک اتحاد طبقاتی وسیع را میساخت، برای ما امروز شکل دادن به  این کمیته ها  امر درجه اول است. بدون وجود این سازمانهای کارگری هیچ سیاست درست و کمونیستی امکان تحقق ندارد ونه تنها این، بلکه طبقه کارگر و فعالینش همانطور که نمونه سندیکای شرکت واحد و اسانلو نشان دادند،  بدون چنین سازمانهایی قربانی ابدی نظام موجود خواهد بود.