توپ در میدان کمونیست هاست!

محمد فتاحی

ژوئن 2013

کشمکش دو جناح حاکم در جمهوری اسلامی بر سر در اختیار گرفتن دولت در جریان است. سوال مهمی که در مقابل کمونیست ها و رهبران و سازماندهندگان کمونیست طبقه کارگر قرار دارد این است که تا چه درجه ای مهر خود را به این پروسه میزنند. کاندیداهای دو جناح مشغول یارگیری از میان مردمی اند که قرار است روز رای امید خود را در صندوق اینها بریزند و یک دوره چهار ساله دیگر منتظر ایجاد بهبود در زندگی خود شوند. بطور قطع دولت را هر جناحی ببرد، در اینکه سر سوزنی به کارگر و زحمتکش و انسان ستمدیده چیزی جز ادامه وضع موجود سهمی برسد، شکی نیست. این حقیقت نمی تواند مورد توافق آزادیخواهان و برابری طلبان نباشد.

با اینهمه، پروسه انتخابات جامعه را به جوش آورده که قرار است چه بشود. در چنین فضایی که هر کسی آهنگ خود را می نوازد، کمونیست ها هم در میان مردم خواهان رهایی از این نکبت حرف خود را میتوانند بزنند. سوال این است که رفقای مبلغ و سازمانده کمونیست به جز اینکه رای نمیدهند میتوانند شبکه خود را گسترش دهند؟ میتوانند در هر جمعی، در محل کار تا دانشگاه و محله و خیابان سراغ آنها بروند که بالقوه میتوانند وارد شبکه های کمونیست ها بشوند و صف آنها برای پیشبرد قوی تر مبارزه شان را تقویت کنند. سی و چند سال است که جناح های این جانیان حکم میکنند و اسب خود میرانند. سوال این است که کمونیست ها میتوانند با یارگیری های وسیع پروسه عمر حاکمان را کوتاه تر کنند؟

رهبر کمونیست کارگران میتواند همکاران خود را قانع کند که جمع شوند و در مورد چه باید کرد خود برای آینده کشور مشورت کنند. اتحاد کارگری در این روزهای گرم میتواند گامها به جلو بردارد و توشه ای برای پایان دادن به پراکندگی خود فراهم کند. نظامی که بعداز هر دورده ای از انتخابات و کشمکش ولایت فقیه با دولت شاهد شکافی عمیق تر در صفوف خویش است، نقطه ضعف بیشتری و سوراخ های بزرگتری را در نظام و سیستم تولید میکند. این امر کل سیستم را در مقابل تعرض انقلابی صدمه پذیرتر میکند. سوال این است که کمونیست ها اجازه میدهند این پروسه تا بینهایت جلو برود و بدیل کمونیستی برای زدن تیر آخر به شقیقه نظام شکل نگیرد؟

امروز بیش از همیشه توپ در میدان کمونیست هاست. اصلاح طلبان و رقبای شان بیش از سه دهه است که امتحان خود را میدهند و رد میشوند. تا به امروز به جز فشار غرب و رژیم چنج آمریکایی آلترناتیو قدرتمند و رهایی بخشی در مقابل جامعه خود را در دسترس همگان قرار نداده است. امروز کمونیست ها بیش از هر زمانی امکان بازی یافته اند تا با گسترش شبکه های کمونیستی در هر جا که هستند، به یاری رهایی خود و جامعه کمک کنند. اگر منتظر طلوع دمکراسی غربی روز و ماه و سال را به سر نبریم، اگر تولد آزادی را از رحم جناح های سرمایه دار توقع نداریم، این روزها فرصت یارگیری هایی است که در شرایط آرام تر سخت تر است. تجمعات دانشجویان در دانشگاه ها و کارگران در مراکز کار و همگی در مجامع محله ها میتواند پروسه یارگیری برای یک خیزش رهایی بخش را کوتاه تر کند. در غیر اینصورت ایران میتواند سالها با این درد شب و روز را بگذراند. میتواند مسیر یکی از تحولات تلخ کشورهای منطقه را در پیش بگیرد. میتواند شاهد سرکوب های خونین تری باشد، میتواند شاهد حضور جانی تر از حاکمان فعلی بشود. در عین حال میتواند مثل یک قرن گذشته شاهد به میدان آمدن توده ای و سر دادن شیپور رهایی شود. تاریخ بعداز انقلاب مشروطه تا به امروز به همه ما میگوید که ایران میتواند جلودار به میدان آوردن انقلابی ترین جنبش برای رهایی شود، طوری که همه جهانیان به جای سوریه و عراق و لیبی یکبار دیگر جنبشی متفاوت و انقلابی متفاوت را در این منطقه به همه و به همدیگر نشان دهند.

چنین امری تنها و تنها توسط کمونیست های این کشور ممکن و محتمل است. بقیه همه امتحان خود را پس داده اند و نوبتی هم باشد نوبت ماست.در طول بیش از سه دهه گذشته ایران فقط شاهد گسترش و پیشروی سرمایه و قوی تر شدن صف میلیونرها نبوده است. یک تغییر مهم تر این پروسه گسترش دهها میلیونی طبقه کارگر صنعتی هم هست، شاهد گسترش لشکر گورکن این نظام هم هست. انقلاب کارگری را کسی نمیتواند پیش بینی کند، ولی یک شرط مهم آن تقویت کمونیسم در درون طبقه و جامعه است. رفقا توپ در زمین ماست. و این روزها که همه جنبش های طبقات بالا برنامه خود برای آینده جامعه را بحث میکنند، فرصت گل زدن های ما و گرداوری نیروی برای یک پیشروی کارگری و کمونیستی هم است. در چنین جامعه ای با این درجه شکاف طبقاتی و بحران سیاسی، انقلاب کارگری میتواند بدیل های خود را در دل همین اوضاع امروز شکل دهد. باور به اینکه ما تا ابد محکوم به قبول این جهنم نیستیم، چرا باید سخت باشد؟

فقیه و اصلاح طلب و انحلال طلب پشت خاکریزهای نظام سنگر گرفته اند. ناسیونالیست و قومی و  لیبرال و سلطنت طلب و جمهوریخواه وقتی خیلی سرنگونی طلب میشوند، به انتخاباتی با شرکت خود در همین سیستم بسنده میکنند و زمانی هم که انقلابی میشوند، تنها بدیل شان لشکر ناتو و آمریکا و اتخاذ سیاست رژیم چنج است. اینها دسته جمعی در حفظ سیستم متکی به کار ارزان کارگر و بردگی تا ابد ماها توافق نانوشته دارند و تا به امروز نیز همین بوده اند. سوال از همه ما کمونیست ها این است که چه زمانی و کدام روزها قرار است جنبش اجتماعی ما اینها را از صدر سیاست ایران به پائین بکشد؟ چهره بدیل های همه اینها را جامعه دیده است. آیا حاضریم بدیل متفاوتی را به جامعه ارائه دهیم؟ در سطح جامعه و در مراکز کار و زندگی و دانشگاه، همه گروه بندی های حزبی و گروهی و فرقه ای میان کمونیست ها باید جایش را به اتحادی جنبشی بدهد که رهایی اجتماعی و سازماندهی شبکه های وسیع کمونیست های کنار هم را هدف دارد. یادمان باشد که تحزب کمونیستی در داخل کشور و در صف کمونیست های طبقه کارگر در این پروسه میتواند گامها جلو برود و رهبران و سازماندهندگان کمونیست را صاحب شبکه های قوی و نقشه و سیاست کند. تحزب چیزی بیش از این در محل نیست.

رفقای من توپ در میدان ماست!