انتخاب روحانی، زمینه ها و نتایج
مصاحبه با آذر مدرسی در مورد انتخابات در ایران

کمونیست: انتخاب روحانی بعنوان رئیس جمهور ظاهرا برای همه از جمهوری اسلامی تا جریانات سیاسی و دول غربی و مردم غیر منتظره و غیرمترقبه بود. به نظر شما دلیل برد روحانی بعنوان نماینده اعتدال چیست؟

آذر مدرسی: بطور واقعی برد روحانی در دور اول غیر مترقبه بود. ارزیابی عمومی این بود که انتخابات به دور دوم کشیده میشود و بین قالیباف و روحانی تعیین تکلیف خواهد شد. اگر تبلیغات انتخاباتی طرفین قبل از انتخابات را کنار بگذاریم، هیچ جریانی خود را برنده نهایی اعلام نمیکرد. امروز بعد از گذشت یک هفته از اعلام نتیجه انتخابات خود اصولگرایان میگویند که حتی اگر ولایتی هم به نفع قالیباف کنارمیکشید احتمال اینکه بخشی از رای های او به صندوق روحانی ریخته شود بسیار بالا بود. در نتیجه نفس برد روحانی نیست که حتی برای اصولگرایان غیرمترقبه بود بلکه همانطور که گفتم برد در دور اول، و با این تفاوت بالا است، که غیر مترقبه بود.
تا جائیکه به جمهوری اسلامی و کل کمپ بورژوازی درون و بیرون حکومتی بر میگردد انتخاب و برد روحانی نتیجه مولفه های متفاوتی بود.
در انتخابات امسال جدال نه بر سر اقتصاد بازار یا دولتی، که بر سر اولا بیرون آوردن جمهوری اسلامی از زیر فشار اقتصادی و تحریمهای اقتصادی غرب و ثانیا رفع آخرین موانع سهیم کردن بخش وسیعتری از بورژوازی در قدرت سیاسی و مقابله با یکه تازی جناح بیت امام بود. مسئله هسته ای، رابطه با امریکا و گشایش سیاسی برمتن جواب دادن به این مسائل اصلی تر معنی پیدا میکرد.
خطر جنگ و تهدیدات جنگی، وضعیت نابسامان اقتصادی و عوارض فلاکت بار تحریمهای اقتصادی، حل و تخفیف کشمکش با غرب و راه نجات از این وضعیت، مسئله محوری بورژازی ایران و کاندیداهایشان بود. برای بورژوازی ایران ادامه این وضعیت غیر ممکن است. کل بورژوازی ایران خواهان بیرون آمدن از زیر فشار سیاسی و بویژه فشار و تحریمهای اقتصادی است. مسئله این است چگونه و چه جریانی میتواند این امر را ممکن و یا فشارها را تخفیف دهد.
جواب به این مسئله کل صفبندی قبلی جمهوری اسلامی را دستخوش تغییراتی کرد. در صف اصولگرایان اختلاف نظر بر سر چگونگی خروج از این وضعیت بود و هست. داشتن چند کاندید اصولگرا در انتخابات، عدم توافق برسر یک کاندید، وحتی قول و قرار ائتلاف سه نفره برای به توافق رسیدن بر سر یک کاندید ممکن نشد و امروز معلوم میشود حتی دخالت مهدوی کنی، رئیس شورای نگهبان، برای کناره گیری ولایتی به نفع قالیباف هم موثر نبوده و جواب نگرفته است. همه اینها نشانه های این تشتت، درعین حال نبود یک اتوریته واحد در صفوف اصولگرایان در بالاترین سطح آن است.
وضعیت نابسامان و تشتت درونی اصلاح طلبان و اصولگرایان زمینه مناسب ایفای نقش رفسنجانی و ائتلاف با خاتمی، بعنوان نماینده اصلاح طلبان معتدل، را فراهم کرد. ائتلافی که اصولگرایان معتدل را هم به خود جلب کرد.
نشانه های تشتت و تلاش برای پیدا کردن راهی برای برون رفت از این وضعیت، نزدیکی هرچه بیشتر معتدلهای هر دو جناح و تلاش برای رسیدن به چنین ائتلافی را از چند ماه قبل از انتخابات در صف اصلاح طلبان معتدل و اصولگرایان معتدل میشد دید.
همان موقع ما گفتیم: ״ اتحادهای قبلی می شکنند، متحدین دوره قبل به جان هم می افتند و دشمنان قدیمی آماده ائتلاف و اتحادهای جدید می شوند.״. اینکه ״تشتت امروز در صف اصولگرایان، شانس و امکانی که در اثر این تشتت میتواند برای اصلاح طلبان باز شود، این امکان که بر متن دعوای درونی اصولگریان خاتمی میتواند حمایت مشترک اصولگرایان مخالف احمدی نژاد و اصلاح طلبان را در مقابل کاندید جناح احمدی نژاد داشته باشد، آن اتفاقی است که بخش اعظم و اصلی اصلاح طلبان را قانع کرده که وارد بازی انتخابات شوند. ظاهرا نرم شدن موضع خامنه ای و گفتن اینکه ״سلیقه های مختلف باید در انتخابات شرکت داشته باشند״ ، ״من فقط یک رای دارم״، ״اصلاح طلبان و اصولگرایان دو بال جمهوری اسلامی اند״، به دنبال آن چرخش در تاکتیک بخشی از اصولگرایان و اعلام ضرورت حضور اصلاح طلبان در انتخابات تا وعده استفاده از اصلاح طلبان در دولت آتی اصولگرایان و بالاخره ملاقات نمایندگان اصلاح طلبان با او امیدی را در دل بخشی از اصلاح طلبان زنده کرده. امید و اطمینان از اینکه در صورت کاندید شدن خاتمی شانسی خواهند داشت.

اعلام اینکه باید با یک چشم ״تهدید״ها و با چشمی دیگر، ״فرصت״ ها را دید. طرح این سوال در میان اصلاح طلبان که آیا دعوت اصولگرایان برای شرکت انتخابات ریاست‌جمهوری، ״دعوت رسمی حاکمیت برای رهایی از راست رادیکال است״. تعریف و تمجید از ״اصولگرایان واقع‌بین״ و ״اصولگرایان منصف״، کرکری خواندن در مورد ״شکست مدیریت تک گفتمانی״ و״شکست حاکمیت یکدست״ همگی نشان از امیدواری این بخش از اصلاح طلبان به باز شدن دریچه ای برای پیروزی در انتخابات یا مشارکت در ״حاکمیت چند گفتمانی״ است.״ ( کمونیست شماره ١٧٤ ״امید و نا امیدی ها״)

در آندوره مسئله حضور خاتمی در انتخابات مطرح بود. حضوری که در میان خود اصلاح طلبان با واکنشهای متفاوتی روبرو شد و به درجه ای تشتت در میان آنان را بیشتر کرد. تشتت در صفوف اصلاح طلبان و اصولگرایان زمینه مناسبی برای ایفای نقش رفسنجانی بود. اصلاح طلبان میدانستند که این رفسنجانی است که میتواند اصولگرایان معتدل را پشت سر خود جمع کند و ائتلافی از جریان خود با اصلاح طلبان معتدل (خاتمی) و اصولگرایان معتدل را تشکیل بدهد. به همین دلیل اکثر آنان پشت رفسنجانی صف کشیدند و پس از حذف او هم پشت کاندیدش، روحانی، رفتند. روحانی نماینده این ائتلاف و ״حاکمیت چند گفتمانی״ دیروز و ״اعتدال״ امروز است. خودشان واقعیت را خیلی صریح و روشن میگویند که روحانی نماینده خط رفسنجانی و خط اعتدالی در هر دو جناح اصلاح طلبان و اصولگرایان است. طیفی از هردو جناح که خواهان تعدیل کشمکش درونی و اصطکاکهای بیرونی جمهوری اسلامی اند و آنرا خطری جدی برای ادامه حیات جمهوری اسلامی میدانند
روحانی جواب آن طیفی از جمهوری اسلامی به اوضاع فعلی است که میداند قطع امید مردم از سبز و ادامه وضعیت نابسامان اقتصادی و فلاکتی که مردم با آن روبرو هستند، میتواند جامعه را به انفجاری بکشاند که از کنترل هر دو جناح جمهوری اسلامی خارج شود. و از طرف دیگر میداند ادامه کشمکش با غرب و ادامه تحریمهای اقتصادی میتواند بورژوازی ایران و اقتصاد آنرا فلج کند. روحانی و سیاست "اعتدال"، بازتاب و راه مقابله با این وضعیت و بیرون آوردن جمهوری اسلامی از این وضعیت بحرانی است.
این واقعیت را خود روحانی و کل سران جمهوری اسلامی به همن روشنی و صراحت بیان میکنند. اینکه اعتدال یعنی اعتدال در کشمکش درونی جمهوری اسلامی و بازی دادن جناحهای مختلف در حاکمیت، یعنی اعتدال در اصطکاک با غرب و بیرون آوردن جمهوری اسلامی از زیر فشارهای اقتصادی.
برخلاف تبلیغات جریانات سیاسی که وظیفه ای جز خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر و مردم ندارند، روحانی نه نماینده اعتدال از استبداد و یا استثمار که نماینده اعتدال و حفط بالانس درون جناحهای جمهوری اسلامی است که طی چند سال گذشته عمیقا به هم خورده است.

کمونیست: ظاهرا شرکت وسیع مردم در انتخابات همه را شوکه کرده و جمهوری اسلامی شرکت مردم در انتخابات امسال را آشتی مردم با خود و مشروعیت نظام تعبیر میکند. تعبیر شما چیست؟

آذر مدرسی: قبل از جواب دادن به سوال اجازه بدهید به دو فاکت که خود جمهوری اسلامی منتشر کرده اشاره کنم. طبق آمار خود جمهوری اسلامی، شرکت مردم در انتخابات ١٥ درصد کمتر از انتخابات دوره گذشته بود، و ٢٧ درصد صاحبان رای امسال در انتخابات شرکت نکردند. اینکه جمهوری اسلامی شرکت مردم در انتخابات را بعنوان آشتی با نظام تبلیغ میکند، به اتکا آمار خودشان، یک پروپاگاند سیاسی اغراق آمیز است.

اگر در کشوری مثل انگلیس میزان شرکت کنندگان در یک انتخابات ١٥ درصد کمتر شود و یا ٢٧ درصد صاحبان رای در انتخاباتی شرکت نکنند، همه شروع به بررسی دلایل آن میکنند و اولین دلیل را معمولا در بی اعتمادی مردم به احزاب میدانند. در ایران اما علیرغم این، خود جمهوری اسلامی و طرفدران انتخابات آن در صفوف اپوزیسیون، حرف از پیروزی جمهوری اسلامی میزنند. این جوهر رابطه مردم و طبقه کارگر این جامعه را با جمهوری اسلامی، تناقض و بی ثباتی ریشه ای و عمیق جمهوری اسلامی در جامعه را نشان میدهد. شرکت مردم در انتخابات سرسوزنی از نفرت وسیع توده محروم و زخمتکش این جامعه، از نفرت میلیونها زن و جوانی که در این انتخابات هم شرکت کردند، کم نمیکند. اینکه شرکت خود را چگونه توجیه میکنند و چگونه برای شرکت در این انتخابات خودفریبی میکنند، سرسوزنی از این واقعیت کم نمیکند. هراس، بی افقی، امکانگرایی، توهم و خودفریبی امروز مردم، تغییری در این واقعیت نمیدهد که هیج سازش بنیادینی بین اکثریت مردم و جمهوری اسلامی صورت نگرفته است. اینرا جمهوری اسلامی بهتر از هر کسی متوجه است و خطر آنرا حس میکند.
در عین حال مردم بنا به قدرت و امید به تغییر، آنهم با اتکا به قدرت خود، وارد صحنه سیاست میشوند. زمانیکه افق انقلابی رادیکال و از پائین و با اتکا به قدرت خود قوی است، مردم حاضر به رفتن پای چنین نمایش مسخره و وارد جدال جناحهای بورژوازی نمیشوند. اما زمانیکه به یمن اولا سرکوب وسیع در ایران و ثانیا و بویژه در ایندوره به یمن دخالت ارتجاع امپریالیستی در تحولات خاورمیانه و کشورهای عربی، که فوری بهار عربی را به توحش حاکم در لیبی و سوریه تبدل کرد و امید مردم و طبقه کارگر به ممکن بودن ایفای نقش در تعیین تکلیف با ارتجاع حاکم را به هراس از جنگ داخلی، دامن زدن به نفرت قومی و .....تبدیل کرد. زمانیکه مردم بین ادامه حیات تحت حاکمیت استبدادی جمهوری اسلامی و سوریه شدن ایران قرار میگیرند، طبیعی است که در هراس از هم پاشیدن جامعه حتی به ادامه حیات جمهوری اسلامی تن میدهند. اما حتی شرکت در انتخابات با این تصویر و هراس، رای نیاوردن نمایندگان اصولگرایان و بیت امامی ها، یک نه به هسته اصلی جمهوری اسلامی و ولی فقیه بود. شکست اصولگرایان و بویژه رای ناچیز جلیلی عملا به معنی رای رد سیاست هسته ای رژیم، سیاست تحت رهبری مستقیم ولی فقیه، است. درست است مردم تحت چنین شرایطی در این انتخابات شرکت کردند، اما باز هم رنگ خود و مهر خود را به انتخابات زدند آنهم نه گفتن به کاندیداهای نظام است.
دول غربی با محاصره اقتصادی و تهدیدات نظامی، با جنایاتشان در عراق و لیبی و سوریه، به جمهوری اسلامی این امکان را دادند که بعنوان تنها امکان مقابله با این سناریوها و بعنوان نماینده نه فقط ״ایرانیت״، که به دروغ بعنوان نماینده مدنیت در جامعه، مردم را پای صندوقهای رای ببرد. دعوت خامنه ای از مخالفین نظام هم که رای بدهند، دعوتی که خون تازه ای در رگهای امثال فرخ نگهدار برای خدمتگذاری جاری کرد، از این شرایط ناشی میشود.
ما در بیانیه حزب به روشنی گفتیم مردم نه به امید یک زندگی بهتر که از هراس از یک فاجعه در این انتخابات شرکت کردند.

کمونیست: عکس العمل سران و جناح های جمهوری اسلامی به انتخابات امسال ویژگی خود را داشت. با اعلام پیروزی روحانی تبریکها و تعریف و تمجیدها از انتخابات آزاد شروع شد. ظاهرا همه از خامنه ای وسپاه پاسداران و کیهان شریعتمداری تا رفسنجانی و خاتمی، و حتی اصلاح طلبانی مانند مجاهدین انقلاب اسلامی که انتخابات را تحریم کردند، و بخشی از اپوزیسیون پیروز انتخابات اند. ماجرا چیست.

آذر مدرسی: همه جناحهای جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایران، حکومتی و غیر حکومتی از اینکه انتخابات ایندوره را هم از سر گذراندند، از اینکه بالانس جدید در حاکمیت با حداقل مشکل و دردسر شکل گرفت، برای مدتی نفس راحتی میکشند. نتیجه انتخابات هرچند برای همه جناحهای جمهوری اسلامی غیرمترقبه بود اما بخش وسیعی از بورژوازی ایران درون و بیرون حاکمیت از آن راضی اند. روحانی نماینده این بخش وسیع است. شادی جبهه مشارکت و جمهوریخواهان لیبرال و جبهه ملی و اکثریت و توده، رضایت و شادی این بخش از بورژوازی است که روحانی برایشان نوری در تاریکی است. تلاش این جریانات بخصوص جریاناتی که به نام اپوزیسیون حرف میزنند در قلمداد کردن پیروزی خود به پیروزی مردم، از جنس تلاش جمهوری اسلامی در قلمداد کردن رای مردم به مشروعیت خود است.
تا جائیکه به ״اصولگرایان افراطی״، بیت امامی ها، برمیگردد بطور واقعی اینها شکست خوردگان این انتخابات اند. میدانند پیروزی روحانی تحمیل یک عقب نشینی به ولی فقیه و شورای نگهبان است. امروز بخشی از اصولگرایان اعلام میکنند که کاندیداهای دیگری داشتند. سپاه اعلام کرده کاندید دیگری داشته، رئیس شورای نگهبان، مهدوی کنی، ائتلاف سه نفره را تائید کرده و تلاش کرد آنرا هدایت کند که جوابش را ندادند، بخش دیگری از اصولگرایان کاندیدشان جلیلی بود. و اینکه همه کاندیداهای دیگر مجموعا هم به اندازه روحانی رای نیاورده اند نشان از وزن، جایگاه و موقعیت ولی فقیه و بیت امام نه فقط در میان مردم، که حتی در صفوف خود جمهوری اسلامی دارد. اینها شکست خوردگان ایندوره از انتخابات اند.

اما اینکه کیهان شریعتمداری انتخاب روحانی را پیروزی خود قلمداد میکند، حاکی از اپورتونیسم عمیق کسی مثل حسین شریعتمداری است. شریعتمداری که تا دیروز حملات تندی به جناح رفسنجانی و نماینده آن داشت، امروز با وقاحت اعلام میکند روحانی پیرو خط بیت رهبری است. حتی شخصیتها و بخشهای واقعبین تر״اصولگرایان افراطی״ هم صدایشان از این حد اپورتونیسم در آمده است و از ضرورت بازبینی سیاستها و اساسا روشهای شان حرف میزنند. اما این اعلام پیروزی اصولگرایان افراطی و بیت امامی ها، زیاد طول نمیکشد. اینها که خود را برای تقابلهای آتی البته با مقررات جدید بازی آماده میکنند، کمین کرده اند. امروز حسن نیت نشان میدهند که فردا بتوانند با قدرت با جناح غالب مقابله کنند. این "ائتلاف" و توازن "متعادل"، موقتی و شکننده است.
تا جائیکه به خود روحانی بر میگردد، او بسیار صریح و روشن اعلام کرده است که پیرو خط رفسنجانی است. بروشنی اعلام کرده است که مجری خط اعتدال درونی جمهوری اسلامی است و شخصیت های افراطی هیچ جناحی را در دولت خود راه نمیدهد. ادعاهای دیگری که به او منتسب میکنند، بیشتر از آنکه کمترین ریشه ای در واقعیت داشته باشد، تلاش جریاناتی است که فرصت طلبانه برای دامن زدن به توهم هرچه بیشتر در میان مردم، توهم به یکی از جناح های جمهوری اسلامی، به این ادعاهای هرگز مطرح نشده، دخیل بسته اند.

کمونیست: روحانی نماینده کدام سیاست تازه نظام است؟ آیا شاهد تغییراتی در سیاستهای اقتصادی رژیم، معیشت مردم و بهبود در زندگی کارگران و یا گشایش سیاسی مانند رفع تبعیض علیه زنان، آزادی های سیاسی و بالاخره بهبود وضع زندگی کارگران و آزادی تشکل یابی آنان خواهیم بود؟

آذر مدرسی: روحانی نماینده بازگرداندن بالانس و اعتدال به درون جمهوری اسلامی و کسب اعتبار و آبرو، برای کل جمهوری اسلامی است. دوره گذشته تقابلها و کشمکشهای درونی جمهوری اسلامی، افشا گریها برسر اختلاس و فساد و ... که از مناظره های انتخاباتی سال ٨٨ شروع شد، جمهوری اسلامی را نزد خودی ها هم بی اعتبار کرد. جنگ و جدل رئیس جمهور با مجلس، شکاف دولت و قوه قضایی، افشا گری احمدی نژاد از انحصار مالی سپاه، قهر و آشتی های رئیس جمهور با ولی فقیه و بالاخره بگو مگوهای احمدی نژاد و ولایتی در مجلس، که حادترین جدل در دوره حیات جمهوری اسلامی بود، بعلاوه لیچار گویی های شریعتمداری و احمدی نژاد، همگی حاکی از شکافی عمیق، غیرقابل کنترل و خطرناکی در حاکمیت بود. این وضعیت کل سیستم و دم و دستگاه تا شخصیتهای اصلی جمهوری اسلامی را در انظار خودشان و در انظار عموم، عمیقا بی اعتبار کرد و بی قدرت جلوه داد. ادامه این وضعیت برای جمهوری اسلامی بویژه در رابطه با مردم و طبقه کارگری که زیر فشار فقر و فلاکت کمرشان شکسته، خطرناک و کشنده است. روحانی سیاست کسب اعتبار برای نه صرفا دولت خود که کل سیستم از ولی فقیه تا مجلس و سپاه و دولت است.
در عین حال روحانی نماینده سیاست تخفیف اصطکاک با غرب و بیرون آوردن جمهوری اسلامی از زیر فشارهای اقتصادی خرد کننده فعلی است. سیاستی که اگر در آن موفق شود، که در گرو فاکتورهایی بسیار فراتر از شخص او است، قطعا درجه ای گرانی، تورم و فلاکت فعلی در جامعه را تخفیف خواهد داد. اینکه تا چه حد در این سیاستها موفق خواهد شد و این همدلی فعلی و حمایت عمومی اصولگرایان از روحانی تا کی ادامه خواهد داشت جای بحث است. من فکر میکنم این پشتیبانی و همدلی کوتاه مدت و بسیار شکننده است. جمهوری اسلامی با معظلات سیاسی مهمتری رودر رو است، و کشمکشهای درونی جناحهای آن عمیقتر از آن است که این "ماه عسل" را طولانی کند.
اما در مورد سیاست اقتصادی جدید، به نظر من سیاستهای اقتصادی روحانی ادامه سیاستهای قبلی دولت و دفاع از بازار آزاد خواهد بود. اینرا در مناظره های تبلیغاتی میشد دید. در نتیجه این توهم و انتظار که گویا روحانی نماینده بهبود معیشت و بالابردن دستمزد و ... است، پوچ است. خود روحانی چنین "کفری" نگفته است و چنین ادعایی نکرده است. باز این جریانات سیاسی دیگر در اپوزیسیون هستند که با شیادی کامل به چنین توهمی دامن میزنند.
در مورد گشایش و آزادیهای سیاسی، روحانی شخصیتی در ردیف خاتمی است. او نسبت به اصولگرایان، خواهان درجه ای از کم کردن فشارهای فرهنگی، نه در سطح قانون که در سطح تخفیف میزان برخی فشارها، است. اما درست مانند دولت خاتمی، او هم در مقابل هر اعتراض سیاسی محکم خواهد ایستاد، در این نباید ذره ای شک کرد. فراموش نکنیم روحانی رئیس شورای امنیت ملی بوده. انتظار رفع تبعیض از زنان یا آزادی ایجاد تشکلهای کارگری از روحانی، باز بیشتر از واقعیت یک توهم است که برخی از جریانات سیاسی به آن دامن میزنند.
خلاصه کنم به نظر من رابطه جمهوری اسلامی با بخش محروم جامعه و طبقه کارگر در هیچ سطح و ابعاد آن تغییری، که حاصل سیاست های روحانی باشد، نخواهد کرد. این رابطه البته با دخالت بخش محروم جامعه و طبقه کارگر، همچون هرزمان دیگری میتواند، در راستای منافع طبقه کارگر و اکثریت مردم، تغییر و تغییر رادیکال کند. امری که نه به انتخابات مربوط است و نه به سیاست این و آن شخصیت جدید و قدیم جمهوری اسلامی.

کمونیست: آیا مردم و طبقه کارگر میتوانند جمهوری اسلامی و در راس آن روحانی را برای رسیدن به خواست های خود، بهبود در زندگی شان تحت فشار قرار دهند؟ طبقه کارگر چگونه میتواند در دوره جدید مطالبات خود را پیش برد؟

آذر مدرسی: قبلا اشاره کردم که رابطه جمهوری اسلامی با بخش محروم و طبقه کارگر، به خاطر این انتخابات و نتایج آن، تغییری نخواهد کرد. در انتظار بهبود و تغییرات نشستن، و امید دوختن به آقای روحانی و تیم اش برای "ایجاد بهبود"، اتفاقا فاکتوری است که مانع تغییر و بهبود میشود. این آن سیاست انتظاری است که چه جمهوری اسلامی و چه مدافعینش در اپوزیسیون تلاش میکنند، پیاده کنند و طبقه کارگر و محرومین جامعه را به این ترتیب ساکت نگاه دارند.
صورت مسئله همیشگی این بخش از جامعه با جمهوری اسلامی، با انتخابات و بی انتخابات، کمشکش و جدالی روزمره بر سر بهبود زندگی و آزادی است. دوره جدید اگر فرصتی بوجود آمده است، برمتن حاد بودن مسئله معیشت و اذعان همه دم و دستگاه به وضعیت مقشت بار زندگی مردم است. میتوان در ایندوره فشار را برای رسیدن به خواسته های خود بیشتر کرد.
مهمترین مسئله این است که طبقه کارگر بدون اتکا به قدرت متحد و متشکل خود، بدون خواستها و مطالبات روشن و شفاف، بدون یک صف متحد و متکی به خود، و بدون زدودن شائبه های توهم به هر جناحی از حاکیمت در میان صفوف خود، امکان دسترسی به هیچ یک از خواستهای خود را ندارد. جدال، مبارزه تنها زبان و رابطه ای است که کارگر با نمایندگان سرمایه در قدرت دارد. استفاده از هر فرصتی و هر شکافی در جمهوری اسلامی زمانی میتواند به نفع مردم و طبقه کارگر تبدیل شود، که این قدرت و اتحاد و صف مستقل وجود داشته باشد. و گرنه استفاده از فرصت میتواند به فرمول و ابزار تبدیل طبقه کارگر و مردم محروم به سیاهی لشگر یکی از جناحها تبدیل شود. چیزی که نمونه اش در تاریخ کم نبوده و بخشی از نیروهای سیاسی به نام کارگر، رسالتی جز این ندارند.
این وطیفه رهبران رادیکال و سوسیالیست طبقه کارگر است که در مقابل هر نوع توهمی به دولت روحانی و خط اعتدال آن، در اینکه گویا او مبشر درجه ای از آزادی برای طبقه کارگر و توده وسیع مردم محروم است، اینکه گویا این آزادی ها و این دولت روحانی است که امکان درست کردن تشکلهای مستقل کارگری را میدهد بایستند. این توهم و این سیاست انتظار سم است. امروز طبقه کارگر بیش از هر زمانی به یک صف متحد از کارگران کمونیست و روشن بین نیاز دارد، که برای ایفای نقش به میدان بیایند.