بعد از انتخابات
مصاحبه کمونیست با مظفر محمدی


کمونیست: اوضاع بعداز انتخابات را چگونه ارزیابی میکنید؟

مظفر محمدی: بعد از انتخابات در ایران ما با بورژوازی متحدتر و هارمونیک تر روبرو خواهیم بود. و این موقعیت جدید و تغییر آرایش، به بورژوازی حاکم در رابطه با طبقه کارگر و زحمتکشان و مطالبات آزادیخواهانه مردم و رابطه با بورژوازی بین المللی اعتماد بنفس بیشتری می دهد. اما این اوضاع جدید اگر شکافهای درون هیات حاکمه را کم تر کند، بعید است عامل ایجاد گشایش و بهبودی در شرایط کار وزندگی طبقه کارگر باشد و بحران اقتصادی، تورم و گرانی را مهار کند. تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی با هر جناح و گرایش اصلاح طلبانه، اعتدال و یا محافظه کاری، کماکان تداوم کار ارزان ، استثمار وحشیانه و تحمیل عقب نشینی های بیشتر به طبقه کارگر است. بحران اقتصادی، تحریم ها و تورم و گرانی و بیکاری مساله ای نیست که با رفتن یکی و امدن دیگری در راس قوه مجریه، حل و فصل شود. هر وعده اینها جز آرام کردن و در انتظار نگه داشتن مردم نیست. اما در هر حال خود این تغییرات از بالا هر بار موجب شده که کارگران و مردم به امید بهبودی بنشینند و فلاکت تحمیل شده را تحمل کنند. البته تنها مساله بر سر تحمل نیست. باید توازن قوای اجتماعی به نفع طبقه کارگر عوض شود. در دهه های اخیر گرایشات گوناگون بورژوایی از چپ و راست طبقه کارگر و مردم زحمتکش را به تغییراتی از بالا و انتظار بهبودی در زندگی متوهم نگه داشته اند. از طرف دیگر تحولات بین المللی و منظقه هم همچون بختکی بر بالای سر مردم عمل کرده است. سناریوهایی کشورهای منطقه از قبیل عراق ، لیبی، سوریه و ... نمونه هایی اند که به مردم نشان می دهند که هر گوونه امید و تلاش تغییر از پایین بیهوده است. افق انقلاب را سیاه و کورکرده اند و خطر جنگ و سنار یوی سیاه را به مردم گوشزد می کنند. در نتیجه مردم را در شرایطی قرار داده اند که گویا باید بین انتخاب کشانده شدن به سناریوی سیاه یا تحمل وضع موجود و یا امید به تغییر از بالا، یکی را انتخاب کنند. و طبیعی است که طبقه کارگر به وضع موجود و یا تغییر از بالا تن بدهد و تسلیم شود. در نتیجه، تا زمانی که طبقه کارگر طعم اتحاد و تشکل و یکپارچگی صفوف خود را نچشیده و به نیروی خود آگاه و آماده نشود، درب بر همین پاشنه می چرخد.

کمونیست: آیا همه آنها که رای دادند اشتباه کردند؟

مظفر محمدی: اول ببینیم منظور از "همه" کیست؟ جامعه طبقاتی است. بورژوازی یک طبقه است و متحدین خودش را دارد و طبقه کارگر هم طبقه اصلی دیگر جامعه و علی القاعده زحمتکشان جامعه را باید با خود داشته باشد. طبیعی است در انتخابات اخیر، بورژوازی نیروهای خودش را بدوا بسیج می کند. علاوه بر نیروهای نظامی و بسیج، بوروکرات ها و بازار و خرده بورژوازی فرصت طلب و غیره را بدوا با خود دارد. اینها به نمایندگان بورژوازی رای می دهند و اشتباه نمی کنند. اما آن بخش از مردم (کارگر و غیرکارگر) که در انتخابات شرکت کرده و به یکی از کاندیداها رای داده اند، در حقیقت در منگنه قرار گرفته اند. از طرفی خطر حمله نظامی و جنگ و محاصره اقتصادی و تبدیل شدن ایران به سوریه و لیبی را بر بالای سر مردم نگه داشته اند، از طرف دیگر طبقه کارگر و زحمتکشان از پراکندگی صفوف خود و ناآمادگی رنج می برند، در نتیجه بهر وسیله ممکن متوسل می شوند تا بلکه خطر فاجعه انسانی ناشی از سیاستهای بورژوازی بین المللی و تهدید و محاصره اقتصادی و سرکوبگری های جمهوری اسلامی را کم کنند. زمانی که آلترناتیو قدرتمند تر و حی وحاضر کارگر و کمونیستی و جنبش آزادی و برابری در مقابل بورژوازی و برای پایین کشیدنش وجود ندارد، مردم به ناچار خواهند گفت هر تغییری در بالا که روند و چشم انداز سناریوی سیاه را کم تر کند و یا جلو ان را بگیرد و احتمالا گشایشی در زندگی شان بوجود بیاورد به نفع است.
بنا بر این مساله ی اشتباه کردند یا نکردند به تنهایی جواب نمی دهد. قطعا آن بخش از مردم (صرفنظر از نیروهای وابسته به بورژوازی) که رای داده اند اشتباه کرده اند. اما این اشتباه معرفتی نیست. گویا مردم نمی دانند جناح های جمهوری اسلامی سروته یک کرباسند. یا نمیدانند منافع همه آنها در حفظ نظام جمهوری اسلامی است و هر کدام با هر وعده ای سرکار بیایند به همین منفعت خدمت می کنند. گیریم یک سخت گیرتر و به اصطلاح محافظه کارتر و دیگری لیبرال و کم تر بنیادگرا. همه در اساس خدمتگزاران سیستم سرمایه دارانه، جامعه طبقاتی و تامین و تضمین سود سرمایه داران هستند.

در نتیجه خطاب ما به طبقه کارگر و زحمتکشانی است که هیچ نفعی در نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی ندارند. در این صف هر اندازه به شکل آحاد انسانهای کارگر و زحمتکش که در انتخابات شرکت کرده و به یکی از کاندیداها رای داده اند، هر دلیلی داشته باشد، بر خلاف منافع طبقاتی خود گام برداشته اند.گفتم که "اشتباه کردند" نمی تواند جواب بدهد. آحاد کارگر را اگر همینطوری بحال خود رها کنی، می تواند نا امید و مستاصل شود و تصمیم غلط بگیرد، تا زمانی که این آحاد به صورت طبقه ای برای خود و آگاه به منافع طبقاتی اش تبدیل نشود و صف متحد و متشکل و تحزب کارگری و کمونیستی اش را تشکیل ندهد، این وضع ادامه خواهد داشت و نمیتوان یقه ی تک تک کارگر و زحمتکش را گرفت و گفت اشتباه نکن، شرکت نکن و...

این مساله ای است که نه تنها در رابطه با انتخابات های بورژوازی، بلکه در مبارزات جاری طبقه کارگر، مبارزه اقصادی و سیاسی طبقه، کارگر کمونیست با آن روبرو است و تنها او است که می تواند جواب بدهد و آحاد کارگران را از ضعف تنهایی و تصمیم فردی به اتحاد و تشکل و تصمیم جمعی و قدرت طبقاتی اش سوق دهد و ان را متحقق کنند.

کمونیست: آرایش نیروهای طبقاتی چگونه است؟

مظفر محمدی: در جواب سوال اول گفتم که تغییر آرایش جدید در صفوف بورژوازی این طبقه را متحدتر کرده است. حد اقل در حال حاضر متحدشان کرده است. اما در صفوف طبقه کارگر این اتحاد و انسجام وجود ندارد. با وجود این، از نظر من این به معنای بی تفاوتی این طبقه به سرنوشت خود نیست.

شکی ندارم که کارگران کمونیست و فعالین رادیکال و سوسیالیست طبقه کارگر در این دوره هم برای نغلطیدن هم طبقه ای های خود به دامی که بورژوازی بر سر راهشان گسترده است سنگ تمام گذاشته اند. اینکه چقدر موفق شده یا نشده اند نمیتوان آمار گرفت و ارزیابی کرد. اما تجربه طبقه کارگر و فعالین کارگری در برخورد به جنبش سبز بورژوایی نشان داد که این طبقه و فعالین و رهبرانش از ظرفیت بالایی از خودآگاهی طبقاتی برخوردار است. اگر این ظرفیت از قوه به فعل و عمل در آید ما شاهد عروج یک مبارزه طبقاتی شفاف و روشن بین طبقات اصلی جامعه (بورژوازی و پرولتاریا) خواهیم بود. مبارزه ای که کل ظرفیتهای اجتماعی در ایران را که در میان زنان و جوانان و دیگر زحمتکشان جامعه وجود دارد را پشت سر خود می آورد. این کار آسانی است چرا که هم در ابعاد سازماندهی طبقه کارگر در بعد سراسری، و هم در آمادگی برای خنثی کردن تلاشهای بورژوازی نه تنها در بعد محلی بلکه بین المللی که موانع جدی بوجود خواهند آورد، کار هرکولی از کارگران کمونیست می طلبد.

کمونیست: جهتی که کمونیسم در جامعه از امروز باید برود تغییری در سیاست روز و تاکتیک میکند؟

مظفر محمدی: تا تعبیر از کمونیسم چه باشد . کمونیسم کارگر به مثابه جنبش اجتماعی طبقه کارگر، مجموعه ای از اهداف و سیاست و تاکتیک است. کمونیسم کارگر چیزی ورای این ها نیست. ایدئولوژی و مذهب نیست. افق کمونیسم کارگر بزیر کشیدن نظام سرمایه داری و خاتمه دادن به همه کثافتها و فجایع این نظام و نجات بشریت است. برای تحقق این وظیفه، طبقه کارگر به سیاست و تاکیتک های کمونیستی کارگری نیاز دارد. به دخالت روزمره در همه مسایل و از زاویه منفعت طبقاتی اش نیاز دارد. مبارزه اقتصادی، مبارزه برای افزایش دستمزد و رفاه و دفاع از آزادیهای فردی و اجتماعی و حرمت انسان، برابری زن و مرد، آزادی زندانیان سیاسی، لغو اعدام، حقوق کودک، سازماندهی اعتصابات کارگری و رهبری و هدایت جنبشهای اجتماعی برای ازادی و رفاه... همه وهمه نیاز به سیاست وتاکتیک و روشهایی دارد که طبقه کارگر باید اتخاذ کند. و این کار این و آن بخش کارگری یا این و آن محفل کارگری نیست. کار طبقه کارگری است که بدوا رهبران و فعالینش بهم پیوسته و متحد شده اند، در کمیته های کمونیستی کارگری شان متشکل شده اند و حزب کمونیستی کارگری شان را ساخته اند.

اگر این اتفاق بیفتد، طبقه کارگر در هر مبارزه و انتخاب سیاست و تاکتیک مبارزاتی و درهر حرکت واعتصاب، افق بزیرکشیدن سرمایه داری و لغو کار مزدی، برقراری حکومت کارگری و ایجاد جامعه سوسیالیستی و آزاد و برابر را گم نمی کند.

از نظر کمونیسم های بورژوایی، چپ غیر کارگری و خیل "دوستداران کارگران"، بزیر کشیدن سرمایه داری و برقراری حکومت کارگری، در توان کمونیسم کارگران نیست. یا در بهترین حالت می گویند حالا ممکن نیست. در نتیجه کمونیسم را ملی، توده ای، مردمی و بورژوایی می کنند. با مخدوش کردن صف طبقات و برسمیت نشناختن عملی جامعه و مبارزه طبقاتی، در واقع طبقه کارگر را در صف مردم ( اعم از کارگر و غیر کارگر و بورژوا و خرده بورژوا) ادغام واز هویت طبقاتی تهی می کنند. کارگر در این نوع کمونیسم، بخشی از مردم است که باید سیاهی لشکر سیاست و تاکتیکهایی بورژوازی شود و در خدمت منافع طبقات دیگر قرار گیرد.

اینان دشمنان طبقه کارگر اند. یکی از وظایف مهم کارگران کمونیست، فاصله گرفتن از انواع کمونیسم های غیر کارگری، پوپولیستی و بورژوایی است.

****