دانشگاه٬ نسل جوان و دولت "اعتدال"

 

خالد حاج محمدی

١٦ دسامبر ٢٠١٣

١٦ آذر ٩٢ پایان یافت. ١٦ آذر مناسبتی شد که روسای جمهوری اسلامی بر خلاف دوره های قبل٬ بدون ممانعت جدی نسل جوان در بخش زیادی از دانشگاههای اصلی ایران ظاهر شوند و دانشجویان و جامعه را از صحن دانشگاه مورد خطاب قرار دهند. امسال حسن روحانی بر خلاف هم کیشان پیشین خود٬ بدون هو کردن و اعلام انزجار٬ علاوه بر حمایت انجمنهای اسلامی و دانشجویان تحکیم وحدت٬ با استقبال نسلی از ناسیونالیستها٬ دانشجویان لیبرال٬ طیفی از روشنفکران "دمکرات و دگر اندیش" وارد صحنه دانشگاه شد.

کارنوال دفاع از دولت "اعتدال" به عنوان مرکز اتحاد بورژوازی ایران و شاخه های مختلف جمهوری اسلامی٬ از اصول گرا تا دوم خرداد٬ از سبز تا سیاه و بنفش٬ از لیبرال و دمکرات تا ناسیونالسیت های مختلف٬ در همراهی با تبلیغات کر کننده رسانه های بورژوایی٬ امکانی فراهم کرد٬ که حضور در دانشگاههای ایران به میدان مسابقه میان شاخه ها و جناحهای مختلف در حاکمیت تبدیل شود. تا جایی که منفورترین چهره های جمهوری اسلامی از جمله حسین شریعتمداری و تعدادی دیگر نیز سر از دانشگاه در آوردند.

١٦ آذر امسال مهر دوره اخیر سیاست در ایران و توازن دو جنبش اصلی بورژوایی و کارگری را مثل هر دوره دیگر بر خود داشت. تفاوت در این بود که با تغییراتی که در سیاست جمهوری اسلامی در صحنه سیاست جهان در این دوره ایجاد شده بود٬ صف اعتراض به سرکوب٬ بی حقوقی٬ استبداد سیاسی و نابرابری و عدم امنیت٬ تنها و تنها بر دوش کمونیستها و صف طبقه کارگر و آزادیخواهان باقی ماند. و صدای این صف در میان هیاهوی تبلیغاتی که در دفاع از دولت "اعتدال" راه افتاد٬ ضعیف به نظر رسید و زیر گرد و غباری از جعل و دروغ و ریا و فریب کم سو ماند. طیف ناراضی از روشنفکران بورژوا در کل جامعه و از جمله در دانشگاه همراه شاخه های جمهوری اسلامی٬ حول دولت روحانی حلقه بسته بودند و در انتظار گرفتن سهم خود٬ به دولت "اعتدال" امید بستند. و همین حقیقت امکان داد که منفورترین چهره های شاخص در جمهوری اسلامی به دانشگاه راه یابند و از صحن داشگاه دانشجویان و کل جامعه را خطاب قرار دهند.

سال گذشته ما شاهد تحولات جدی در فضای سیاست ایران بودیم. راس جمهوری اسلامی با ولی فقیه و شاخه ها و جناحهای مختلف حاکمیت حول توافق با غرب و تلاش برای رفع موانع رشد سرمایه از این کانال٬ متحد شدند. مبازره با شیطان بزرگ و محوریت آن در سیاست جمهوری اسلامی جای خود را به سیاست تشنج زدایی و تامل داد. حسن روحانی که تاریخا یکی از شخصیتهای راست و محافظه کار جمهوری اسلامی و مسئول شورای امنیت نظام بوده ٬ در راس این پروژه و به عنوان معمار به سرانجام رساندن آن٬ رئیس جمهور ایران شد. روحانی با شعار "اعتدال" پرچم توافق با غرب را حول آنچه حل بحران هسته ای نام گذاشته اند را برداشت و وارد میدان شد. این اتفاق تحولی جدی در سیاست ایران بود و فاکتورهای مختلف محلی و منطقه ای در آن دخیل بود که اینجا جای پرداختند به آنها نیست.

این تحولات رنگ خود را به دانشگاه و ١٦ آذر ٩٢ زد٬ چیزی که بسیار قابل انتظار بود. جمهوری اسلامی و دولت روحانی در این دوره توانست طیفی از ناراضیان بورژوا را با تغییراتی که در سیاست خود با غرب ایجاد کرد راضی کند و به زیر پرچم جمهوری اسلامی بازگرداند. این حقیقت و اتحاد شاخه های جمهوری اسلامی حول دولت روحانی٬ اتحاد کل بورژوازی ایران و بخش وسیعی از اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی را به همراه داشت. ١٦ آذر امسال مهر این دوره را بر خود داشت. 

دولت روحانی قبل از ١٦ آذر بیانیه اولیه "حقوق" شهروندی خود را صادر کرده بود٬ چیزی که حتی از جانب تعدادی از روشنفکران بورژوا و از جانب شخصیتهایی از مدافعان دولت روحانی از این سر که حقوق شهروندی او از قانون اساسی جمهوری اسلامی عقب تر است مورد نقد قرار گرفت. اما تبلیغات وسیع این دوره دولت جمهوری اسلامی در دفاع از دولت روحانی٬ همراهی وسیع رسانه های غربی٬ بحث رابطه با غرب٬ قانونیت و محوریت آن در سیاست ایران در این دوره٬ حقوق شهروندی و حقوق دانشجویی و... همراه با رضایت بخشهای نارازضی از بورژوازی و خرده بورژوازی در این جامعه٬ فضای انتظار را بر فضای سیاست در ایران گستراند٬ چیزی که حزب حکمتیست بارها خطر آنرا هشدار داده بود.

١٦ آذر امسال سایه توهم به دولت "اعتدال" را تحت تاثیر تحولات در سیاست ایران و اوضاع جدیدی که پیش آمده است را بر خود داشت. توهمی که بر دوش صفی از احزاب٬ گروهها و شخصیتهای مختلف هم از جمهوری اسلامی٬ هم از اپوزیسیون مجاز و غیر مجاز آن٬ سیاست انتظار و وقت خریدن را برای دولت جمهوری اسلامی به ارمغان آورد و رنگ خود را به تحرکات اعتراضی و فضای سیاسی دانشگاه نیز زد. 

١٦ آذر و صدای عدالتخواهی نسل جوان

دولت روحانی و کارنوال دفاع از آن٬ رقص و پایکوبی صفی وسیع از روشنفکران بورژوا و همراهی میدیای ریاکار غربی و طیفی از اپوزیسیون "عاقل" و "رام" شده جمهوری اسلامی٬ از طیف اکثریت و توده ای تا لیبرال و دگراندیش و ناسیونالیست در دفاع از دولت "اعتدال" و تلاش جهت فرصت خریدن برای آن٬ تنها صدا در این دوره و در مناسبت ١٦ آذر نبود. اگر این طیف امروز در صفی متحد تلاش کردند فضای روشفکری ایران را در خدمت بورژوازی و دولت "اعتدال" شان در آورند٬ در مقابل صدای دیگری که حق طلبی و عدالت کارگری را ندا میداد در ١٦ آذر هر چند ضعیف نمایان بود. این صدا نه تنها در تحرکات دانشجویی در همین دوره٬ نه تنها در دل مباحثات علنی در فضای روشنفکری ایران و در نشریات و اعتراضات پراکنده و هر چند کوچک دانشجویی نمایان بود٬ بعلاوه در تمام تصویری که بورژوازی ایران و دولت روحانی و صف روشنفکران آنها از دانشگاه و نقش و جایگاه دانشجو و... نشان دادند عیان است. 

کمونیستها و صف عدالتخواهی کارگری در دانشگاه و در ١٦ آذر امسال٬ بعد از عقب نشینی که در سال ٨٦ به آن تحمیل شد٬ هنوز نتوانسته است آن آمادگی لازم را پیدا کند که با صف مستقل خود با افق و مطالبات انسانی خود در بعد توده ای با قدرت ظاهر شود٬ یا حداقل در این دوره و در ١٦ آذر امسال این ناآمادگی مشهود بود. صدای این حق طلبی در میان تبلیغات کر کننده دولت ایران و رسانه های مختلف امپریالیستی٬ بر دوش طیفی از احزاب و گروهها و جریانات ضد کمونیست و "عاقل" شده٬ خفه شد. اما این جنبش یک نیروی جدی بالقوه است که هراس از آن از چشم بورژوازی با تجربه و پخته ایران و نمایندگان سیاسی و فکری آن غافل نیست. بورژوازی که در تاروپود آن جامعه٬ در دانشگاه و در مراکز بزرگ صنعتی ایران سپماتی به کمونیسم به عنوان یک افق انسانی و ضد سرمایه داری را دیده است. بورژوازی که در چند دهه اخیر جنگی خونبار را علیه کمونیستها هم در مراکز کارگری و هم در دانشگاهها پیش برده است٬ آنها را قتل عام کرده است و بعد از هر دوره سرکوب شاهد رشد و نمود دوباره آن بوده است. خطر عروج این جنبش همیشه تهدیدی بالای سر بورژوازی و صف رنگارنگ مدافعان آن در پوزیسیون و اپوزیسیون جمهوری اسلامی بوده است.  

نگرانی از کمونیسم در قالبهای مختلف٬ از قانونگرایی روحانی و دولتش تا عربده کشیهای مراکز اطلاعاتی و کیهان جمهوری اسلامی در دوره های مختلف٬ تا نگرانی روشنفکران بورژوا از موج سوم و شبح کمونیسم٬ در قالب دفاع از "قانونیت" و احترام به قوانین بورژوایی و مبارزه با هرج و مرج و اغتشاش٬ تا مبارزه با هر تحرک انسانی و انقلابی به نام مبارزه با "خشونت" را میتوان دید. آنچه ما در ١٦ آذر ٩٢ در بعضی از دانشگاهها به عنوان تلاشی آزادیخواهانه دیدیم تنها گوشه کوچکی از یک واقعیت اجتماعی بزرگتر بود که در نگرانی دشمنان رنگارنگ برابری طلبی و کمونیسم بیشتر عیان بود تا در خود این تحرکات.

سهم کارگر از اعتدال سرمایه

تلاش دولت روحانی و هویتی که برای خود تعریف کرده است٬ چیزی جز تضمین امنیت سرمایه در ایران نیست. حقوق شهروندی که اعلام کرده اند٬ منشور حقوق دانشجویی و... که قرار است تدوین شود٬ تلاشی در خدمت دور کردن سرمایه از خطر عروج کارگر آگاه و حق طلب در مقابل سرمایه است. دوره اخیر و بهشتی که قرار است دولت روحانی برای سرمایه تضمین کند٬ با هر درجه امنیت و فضای باز برای سرمایه دارن و جناحهای مختلف جمهوری اسلامی٬ قرار است بر گرده نیروی کار ارزان و کارگر خاموش پیش برود. لذا تا جایی که به طبقه کارگر ایران برگردد٬ استبداد سیاسی کامل و بی حقوقی تمام این طبقه بخش جدی از پروژه ای است که دولت روحانی در دستور دارد. قانون گرایی و قانونیت دادن اگر از طرفی تعهدی به سرمایه و دولتهای بزرگ برای تضمین عدم دخالت ارگانهای مذهبی در سوخت و ساز سرمایه است٬ از طرف دیگر تعیین چهارچوب و مرزهایی است که برای طبقه کارگر و کمونیسم این طبقه در کل جامعه و از جمله در دانشگاه تعیین میکنند. تضمین امنیت سرمایه در جامعه ای مثل ایران با یک طبقه کارگر بزرگ و صنعتی و انقلاب دیده٬ در گرو ساکت کردن این طبقه و تن دادن و قناعت کردن این طبقه به بردگی است. لذا دولت در کنار کل اقدامات خود تلاش میکنند٬ قوانین خود برای تامین سود سرمایه و محدودیتهای همه جانبه ای که این پروژه برای طبقه کارگر و بخش محروم ایجاد میکند را قانونیت ببخشد. منشور حقوق دانشجویی بیان همین چهارچوب در محیطهای تحصیلی و مشخصا در میان نسل جوان در دانشگاه است. تلاش برای ساکت کردن و قناعت به طبقه کارگر باید شامل حال نسل جوان تحصیل کرده این طبقه و فرزندان انسان محروم در آن جامعه هم که به دانشگاه راه یافته است بشود. باید هر نوع زیاده روی و حق طلبی در میان جوانان و هر نوع حق طلبی در میان زنان را مانع شود. در این میدان قرار است زنان تکنوکرات را راضی کند و بی حقوقی کامل زن در کل جامعه را بیش از گذشته در اشکال قانونی خود پیش ببرد. 

توقعات نسل جوان و مشکل  دولت اعتدال

جامعه ایران در چند دهه گذشته تحولات جدی را از سر گذرانده است. ایران امروز مطلقا با دوره سلطنت پهلوی قابل قیاس نیست. جامعه ای بشدت صنعتی و رشد یافته با صفی نسبتا وسیع از بورژوازی صاحب سرمایه های هنگفت٬ سیمای این کشور را تماما عوض کرده است. همزمان طبقه کارگر ایران و بخش پرولتاریای صنعتی وزنه بسیار بزرگی را تشکیل میدهد که در هیچ معادله ای خطر آن برای سرمایه قابل چشم پوشی نیست. جامعه ای انقلاب دیده و معترض که در آن کمونیسم و انقلاب کارگری در روانشناسی طبقه کارگر وزنه ای جدی دارد٬ همراه خود سطح توقعات این طبقه و نسل جوان این جامعه را خصوصا در دنیای امروزی که عملا به دهکده جهانی تبدیل شده است را بالا گذاشته است. و امروز علیرغم موقعیت بشدت نا امن و دفاعی که به طبقه کارگر تحمیل شده است٬ اما امکان عروج طبقه کارگر برای بهبود زندگی خود و خطر عروج کمونیسم این طبقه هیچ وقت نه از تصویر رهبران آگاه آن و نه از تصویر نمایندگان بورژوازی ایران چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون غایب نبوده است. 

تحرکات دانشجویی در سه دهه گذشته با هر فراز و نشیبی که داشته است٬ از فضای عمومی جامعه٬ از اعتراض طبقه کارگر و تجارب و ذهنیت این طبقه و کمونیسم آن تاثیر گرفته است. تحرکات دانشجویی دهه ٨٠ که چندین سال متمادی فضای سیاسی جامعه ایران را تحت تاثیر قرار داد و چندین سال در ابعاد توده ای و در مبارزات دانشجویی به مناسبت ١٦ آذر خود را نشان داد٬ بر توقع نسل جوان از زندگی٬ از آزادی و آزاد اندیشی تاثیر گذاشته است. امروز هر جریان و گروه و جمعی که در دانشگاه به عنوان چپ ظاهر شود٬ نقش و تاثیر و توقعی که از آنها میرود٬ حداقل همانی است که در یک دوره در قالب دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به جامعه عرضه شد. آزادی بیان و عقیده و تشکل٬ برابری کامل زن و مرد و بیمه بیکاری و آزادی هر نوع تشکل کارگری و امنیت و رفاه به عنوان امیال انسانی نه تنها آرزوی همیشگی بوده است٬ بعلاوه در یک دوره نه چندان دور در قامت یک تحرک توده ای در دانشگاه خودنمایی کرده است. این ذهنیت و این توقع و الگو از فعالیت به عنوان یک تجربه گرانبها و قابل اتکا با همه کم و کاستیهایی که داشته است٬ تکیه گاهی در مبارزات نسل جوان در دانشگاه و توقعات آنها از زندگی در این دوره است. 

وضعیت جامعه ایران٬ سمپاتی عمومی کارگر به کمونیسم٬ انقلاباتی که شده است٬ و تجربه گرانبهایی که کمونیستها از سالهای ٨٠ تا ٨٦ در مبارزات دانشجویی از خود به جا گذاشتند٬ امکانی داده است که هر فرجه ای در فضای سیاسی ایران خطر عروج نسل جوان کمونیست در دانشگاه را نیز با خود بیاورد.

تاریخ نویسان ضد کمونیست

محققین و روشنفکران بورژوا٬ احزاب و جریانات راست و چپ بورژوایی٬ در بررسی "جنبش دانشجویی" با علم به خطر عروج دوباره کمونیسم در دانشگاه و  فضای روشنفکری جامعه ایران٬ تلاش میکنند یک دوره قابل افتخار و یک تجربه گرانبها از فعالیت کمونیستها در دانشگاه و در میان نسل جوان،  که در راس آن دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب قرار داشتند، را قلم بگیرند تا این دوران کاملا از اذهان پاک شود. بررسی های دوره اخیر و نوشته ها و مباحثات فراوانی که حول ١٦ آذر و "جنبش دانشجویی" توسط احزاب بورژوایی٬ لیبرالها و چپهای ناسیونالیست و.. صورت گرفت٬ مهر جعل تاریخ و حذف تحرکات انقلابی دهه ٨٠ توسط دانشجویان کمونیست را بر خود دارد. جالب است در بسیاری از این بررسی ها هر تحرک کوچک ضد سلطنتی در دوره پهلوی٬ هر اعتصاب چند نفره فرزندان جبهه ملی و طرفداران مصدق و جوانان ملی و مذهبی و ... با احترام و بزرگنمایی و با تعریف و تمجید بیان میشود٬ و اما تحرکات هزاران نفر جوان آزادیخواه با توقعات بالا در بخش اعظم دانشگاههای ایران در سالهای مختلف که اوج آن ١٣ آذر ٨٦ بود٬ قلم گرفته میشود. نسل قدیم چپ و تازه دمکرات و دگر اندیش شده٬ بحث از انقلاب فرهنگی دوم در دوره احمدی نژاد میکنند. آنها با برجسته کردن دستگیری و ارعابی که در دوره احمدی نژاد به جامعه و دانشگاه تحمیل شد٬ تلاش میکنند٬ استبداد سیاسی حاکم در دورهای قبل و از جمله در دوره موسوی٬ رفسنجانی و خاتمی را فراموش کنند. همزمان از بیان اینکه در دوره احمدی نژاد و انقلاب فرهنگی دوم آنها سنگر مقاومت و مقابله و دفاع از آزادی در دست کمونیستها بود٬ لال میشوند. این نسل و این تاریخ نویسان ریکار و ضد کمونیسم٬ که زمانی الگوی عدالت و برابری را در قامت "مولای علی" میدیدند٬ و خمینی نماد مبارزه ضد امپریالیستی آنها بود٬ آنهایی که منتظری مرتجع نماد مقاومت و اعتدالشان در مقابل جمهوری اسلامی بود٬ در مقابل بزرگترین و رادیکالترین تحرکات تاریخ ٦٠ ساله گذشته در دهه ٨٠ لب نمیگشایند. و در کنار این هر زمان از "جنبش دانشجویی" مینویسند و میگویند٬ نهایتا دوران افتخار این جنبش در دوره جمهوری اسلامی را به جنبش سبز در سال ٨٨ و دوره میرحسین موسوی٬ زهرا رهنورد  و کروبی وصل میکنند.  

اما تاریخ اعتراضات برابری طلبانه در دانشگاه و با رهبری کمونیستهای جوان در دهه ٨٠ در ذهن جامعه و صف میلیونی انسان کارگر و زن و جوان عدالتخواه زنده است. تلاش روشنفکران بورژوا از طیف طرفدار رژیم٬ جوانان طرفدار مصدق و جبهه ملی٬ صف اکثریتی و توده ای٬ صف قدیم چپهای توبه کرده و دمکرات و سوسیال دمکرات شد بعد از جنگ سرد٬ جز رسوایی آنها و جز بیان چهره ریاکارانه آنها در دفاع از آزادی و عدالت چیزی نیست.  

کمونیستها و دانشگاه

حقایق دهه گذشته در فضای روشنفکری ایران و تحولات دوره اخیر و صف بندی که در سطح کل جامعه ایران شکل گرفته است٬ بار دیگر انقلابیگری نیم بند روشنفکران لیبرال و چپهای بورژوا را به نمایش گذاشت. مشخص شد که نهایت انقلابیگری این صف از کاستن از استبداد سیاسی و کاهش فشار قوانین مذهبی فراتر نمیرود٬ چیزی که همیشه کمونیستها بیان کرده بودند. معلوم شد که نگرانی این صف از عدالتخواهی طبقه کارگر و ترس از کمونیسم بسیار فراتر از نگرانی آنها از استبداد حاکم است. دوره اخیر و روی کار آمدن دولت روحانی و اعتدال بورژوازی ایران در دفاع از سرمایه و تلاش برای زدودن موانع دست و پاگیر رشد آن حتی به قیمت کاستن از تاروپودهای اسلامی جمهوری اسلامی٬ پلاریزاسیونی را در سطح جامعه و در فضای روشنفکری آن و در دانشگاه شکل داده است. امروز دیگر همه جنبشهای سیاسی بورژوایی مستقیم و بدون آویزان شدن به این یا آن پرچم اعتراضی٬ منافع خود را راست و روشن در امید به دولت روحانی بیان میکنند. همین حقیقت فضایی غبار آلود و توهم زا را نسبت به  جنبشهای سیاسی اصلی میکاهد. این حقیقت از طرفی فضا را برای کار کمونیستها سختتر کرده است٬ طبقه کارگر و کمونیستها را تنها گذاشته است و فضای توهم و انتظار را به جامعه تحمیل کرده است و از اما از طرفی دیگر همین حقیقت به کمونیستها امکانی میدهد که صدای متفاوت خود را شفاف و روش به گوش جامعه برسانند. این حقایق بار دیگر حقانیت کمونیستها٬ نه تنها در انقلاب کارگری و دفاع کامل از جامعه ای آزاد و برابر٬ بلکه و بعلاوه به عنوان مبشر واقعی جامعه ای انسانی و مدافع راستین آزادیهای سیاسی٬ آزادی زن و مطالبات انسانی بخش اعظم جامعه به جلو صحنه میراند.

بیش از یک دهه تمام است که لیبرالهای محترم ایران٬ در قالب دفتر تحکیم وحدت٬ دانش جویان و دانش آموختگان لیبرال همراه با ناسیونالیست های رنگارنگ و قوم پرست در کنار انجمن های اسلامی علیه انقلابیون جوان در دانشگاه از هیچ کمک مستقیم و غیر مستقیمی به جمهوری اسلامی و ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی آنها دریغ نکرده اند. امروز این صف در دامن دولت روحانی و به عنوان مدافعان راستین آن رکاب میزنند. و امروز اگر نیرویی در صحنه دانشگاه آزادیخواهی را٬ دفاع از حق زن و کودک و انسان را نمایندگی میکند٬ کمونیستها هستند. اگر استبداد سیاسی حاکم و فضای پلیسی موانعی جدی در مقابل فعالیت کمونیستها است٬ نیاز جامعه و حقانیت آنها و گوش شنوا داشتن نیز امکانی است که فضا را برای توده ای شدن و ریشه دواندن آنها را مهیا کرده است.

تجربه تا کنونی و تجارب دهه اخیر مبارزات در دانشگاه نشان داد که هیچ جنبش اعتراضی بدون صفی متحد و روشنبین از فعالین آن نمیتواند پا بگیرد و نمیتواند دوام داشته باشد. این دوره فرصتی است که کمونیستها در دانشگاه و در دل مبارزه هر روزه برای مطالبات دانشجویان از خواستهای صنفی آنها تا مطالبات سیاسی٬ بتوانند توجه جلب کنند و بتوانند در مقابل محدودیتهای ایجاد شده و صف متحد دشمنان سنگر ببندند. 

یک پایه جدی فعالیت این دوره مقابله با سیاست انتظاری است که در جامعه دامن میزنند. اگر روشنفکران طبقه بورژوا و احزاب مختلف سیاسی بورژوایی میتوانند در انتظار برنامه های دولت "اعتدال" بنشینند٬ طبقه کارگر و صف محرومان آن جامعه٬ رفاه و آزادی را٬ امنیت شغلی و بیمه بیکاری و زندگی قابل تحمل را هم اکنون میخواهند. سیاست انتظار برای این طبقه و برای زن و جوان آزادیخواه مهلت دادن به جمهوری اسلامی برای ایجاد آمادگی بیشتر و تجدید قوا جهت یک مقابله جدی علیه خود و مبارزاتشان است.  

دیوار توهم و انتظار را فرو ریختن کار جدی این دوره کمونیستها است و این علاوه بر نقد جنبشهای مختلف بورژوایی بیان روشن و شفاف یک افق دیگر یک افق بی ابهام کارگری و کمونیستی است.

دوره اخیر برای طبقه کارگر و برای نسل جوان در دانشگاه و برای زنان برابری طلب٬ دوره پا پیش گذاشتن و سخن گفتن مستقیم از مطالبات خود و اتحاد حول آن است. دوره جدال جدی با سنتهای سیاسی دیگر٬ با جنبشهای بورژوا ناسیونالیستی٬ با رفرمیسم فاسدی که تلاش میکند طبقه کارگر را به نام امکانگرایی به دامن دولت روحالی در انتظار نگاهدارد و زنجیرهایی دست و پایش را برای سالهای طولانی سنگین و غیر قابل پاره کردن کند. دانشگاه همیشه مورد توجه جامعه است. و یکی از سنگرهای اصلی در مبارزه برای آزادی و برابری نسل جوان طبقه کارگر و کمونیسم این طبقه در دانشگاه است. این نسل باید با زبان خود با افق خود و با تمایزات خود از همه جنبشهای بورژوایی٬ شفاف و روشن و متحد پا پیش بگذارد. جامعه ایران تشنه عروج چنین جریانی است.