برای کارگر هم سیاست برد - برد ممکن است؟

محمد فتاحی

 

یکم- بلوک دمکراسی خواه؛

بلوک "دمکراسی خواه" که عنوان کمپ هوادار بورژوازی پروغرب در ایران است، به دنبال حذف نماینده خوش خط و خال شان، از بزرگترین بیلیونرهای ایرانی، آقای رفسنجانی، در تاکتیک دو شقه شده است؛ تحریم و شرکت در انتخابات دو سیاست متفاوت اما در خدمت یک هدف است؛ تقویت جنبش دمکراسی در ایران.

جناح خیلی دمکراسی خواه همانی است که فعلا پشت ائتلاف اعلام نشده روحانی و عارف منتظر صندوق اند. جناح افراطی تر دمکراسی خواه اما در کمپین تحریم سنگر گرفته است. اولی ها اغلب میگویند این سیاست برد – برد است، چون نتیجه هر چه شود به تقویت جبهه دمکراسی می انجامد و در خود به فضای باز سیاسی کمک میکند. دومی ها اما فکر میکنند سنگر انتخابات آزاد فشاری به ولایت فقیه در همین جهت است. ناامیدترین های بین دو طیف به تدریج در پروسه جذب به یکی از دو طرف اند.

اگر ناتو و آمریکا در باتلاق امروز سوریه گیر نکرده و احتمال پیشروی سریع داشتند، کمپ دمکراسی خواه امروز ایران قطعا زحمت انتظار برای صندوق رای را به خود نمیداد. ولایت فقیه هم اگر پایداری دوست شان بشار اسد را شاهد نبود، به همین راحتی جناح مقابل خود را از عرصه جارو نمیکرد. دعوای بین دو جناح سرش به دو قطب سرمایه امپریالیستی وصل است و اپوزیسیون دمکراس خواه از همین روزنه وصل بلوک آمریکا و ناتو است.

 

دوم- بلوک کمونیستی

کمونیست ها کجا سنگر میگیرند؟ آیا سیاست برد – برد کارگری میتواند اصلا طرح باشد؟

کدام سیاست کارگری در هر حال یک برد برای کمونیست هاست.  فعالین و رهبرانی احتمالا از سر بیربطی انتخابات به سرنوشت محتوم طبقه کارگر در این سیستم، دوری از صندوق را پیشه میکنند و بس. اینها رفقایی اند که اهمیت استفاده از این شرایط برای تقویت صف مستقلی از همه جناح های بورژوازی نیست.

بخشی تحت تاثیر فضای دمکراسی خواهی راست و به امید پیدا کردن سوراخی برای تامین سطحی از فضای باز سیاسی سراغ رای به همین بلوک میروند. گفته میشود بلوک روحانی و عارف هر چه باشد از جناح مقابل کمتر بد است. این بخش رفقا متوجه نیستند که جنگ انتخابات آزاد و دمکراسی قرار نیست چیزی دست کارگر برساند. متوجه نیستند که در این سیستم سرمایه در ایران، صرفنظر از اینکه دمکرات به حکومت میرسد یا غیر دمکرات، سهم کارگر به حکم تقسیم کاری که بین بلوک سرمایه در سطح جهانی صورت گرفته است، ایران محل تولید نیروی کار ارزان است و موفقیت این سیستم در ارزان کردن نیروی کار تا سطحی است که سرمایه به بازارش علاقمند و برای تولید سود بالا به این کشور صادر شود. چنین شرایطی نیازمند تعرض دولت سرمایه به درجات بسیار بالاتر از امروز هم هست، که به بهترین شکلی از دست کمپ دمکراسی خواه امروز ساخته است. برنامه اقتصادی اینها بسیار دست راستی تر از چیزی است که این بخش رفقای کارگر کمونیست فکر میکنند.

زیر حاکمیت اینها کارگر باید فاقد مطلق قدرت و تشکل باشد تا نیروی کارش به ارزان ترین سطحی قابل خرید شود. دولت اینها به کارگر میگوید اسلامی ها سی و چند سال خراب کرده اند و ما قادر به جبرانش در چند سال نیستیم و باید حالا حالا ها جان بکنید تا به سطح رقابت جهانی برسیم و آنگاه سهم شما هم اضافه شود.

در کنار کارگران کمونیست متوهم در این بخش صفی از کمونیست و سوسیالیست های از اقشار روشنفکر جامعه به "واقعبینی" روی آورده و به جای به قول خودشان "خیال" دنیای "واقعی" را می نگرند و با این دلیل سراغ بلوک بورژوازی لیبرال و پروغرب میروند. این صف اساسا از روز اول مخالف استبداد و فضای فرهنگی مختنق بوده که در محافل روشنفکری نقاب کمونیستی بر چهره زده و با استفاده از کاربرد زبان چپ به اطرافیانش فخر میفروخته است. نمونه اینها امروزه کم نیستند که سوسیالیسم و کمونیسم شان بخشا در فضای دوم خرداد شکل گرفته است؛ عنوان لوکس تری برای همان "جامعه مدنی" مورد نظر سید خندان. کار مهم رهبر و سازمانده کمونیست، افشای بی امان هویت سیاسی این طیف در کمپ چپ است تا امکان کلاهبرداری سیاسی از آنها گرفته شود و دمکراسی مد نظر خود را به قیمت آزادی سیاسی به کارگر نفروشند.

بخش سوم روشن ترین صف رهبران و سازماندهندگان کمونیست است که اگر انتخابات را به حال خود گذاشته اند، اما نسبت به آن حساس و در فضای بحث پر شور این روزها دخالت کرده، نظرات خود را در هر جمعی تبلیغ و در همین جهت مشغول یارگیری از میان روشن ترین رفقای کارگر و کمونیست های جامعه اند. این صف آگاه بر این واقعیت است که برای کنار زدن کل این سیستم احتیاج به کاری در اعماق و از طریق متحد کردن رهبران کارگری و کمونیست ها حول شبکه ها و محافل و کمیته های کمونیستی است، تا هم مبارزه امروز را نقشه مند و صاحب رهبر روشن بین و متعهد کند و هم برای زیرساخت یک انقلاب کمونیستی پایه ها و ستون های محکم بنا نهد. این رفقا میدانند که از هیچ انتخاباتی در این سیستم چیزی به کارگر نمیرسد. نتیجتا تنها چیزی که در این پروسه میشود سراغش رفت و برد داشت، افزودن به همین صف آگاهان و سازماندهان کارگری و کمونیستی است. در چنین سیاستی برد حتمی است.