قربانیان مُد!

ترجمه :

فرزاد نازاری

مقدمه:تراژدی نابودی فیزیکی و روحی طبقه کارگر در بنگلادش و کشتار گروهی آنها توسط سرمایه داران جنایتکار محلی و بین المللی ، صحنه های هولناک از دوزخی است که این دنیای به اصطلاح متمدن و سنت سودآوری آن برای بخش اعظمی از انسانها به ارمغان آورده است ، انسانهایی که هیچ جرمی به غیر از زندگی کردن ندارند . گزارش زیر که از طرف کمپین ( جنگ علیه تنگدستی ) تهیه گردیده است ، بخش بسیار کوچک از جهنمی است که سیستم سرمایه داری برای طبقه کارگر ایجاد کرده است . این گزارش به عیان بار دیگر این واقعیت را آشکار میکند که سود هیچ سرمایه داری بدون بدبخت کردن خالق آن ( طبقه کارگر) ممکن نیست و سودهای نجومی ای که این قبیل کمپانی ها به جیب میزنند فقط از راه خانه خرابی کارگرانی میگذرد که با سپری کردن ساعات طولانی و طاقت فرسای کار این سود را تولید می کنند .این فقط داستان کارگران در بنگلادش نیست ، این داستان تمام کارگرانی است که در کشورهای محل صدور سرمایه مالی مشغول به کار هستند ، در ایران ، در هند ، در چین و امثالهم ، کشورهایی که در آنها بورژوازی برای سازمان دادن اقتصاد هیچ راهی به غیر از ارزان نگهداشتن نیروی کار را ندارد و برای این مجبور است که دست به سرکوب بزند و از متحد شدن طبقه کارگر به هر صورتی جلوگیری کند . دستگیری فعالین کارگری و سرکوب آنها به اتهامات واهی تنها و تنها به این اصل است که خدمت میکند ، اصل باز تولید کار ارزان و کارگر خاموش . طبقه کارگر در اینجا هیچ راهی به غیر متحد شدن و ایجاد سازمانهای  مستقل خود برای دفاع از معیشت و دفاع از کرامت انسانی خود ندارد . 

 

هزینه واقعی پوشاک ارزان ، در فروشگاه های زنجیره ایِ پریمارک ، آسدا و تِسکو

آسدا

 مدیرکُل: اندی باوند

تعداد فروشگاه: 300

تعداد کارگر: 134000

فروش (2005) 14،9 میلیارد پوند

 www.asda.co.uk وب سایت:

تسکو

مدیرکل: سر تِری لی های

تعداد فروشگاه: 2705

تعداد کارگر: 258،389

فروش: (2005) 41،8 میلییارد پوند

سود: (2005) 2،21 میلییارد پوند

www.tesco.com وب سایت:

پریمارک

مدیراجرایی: آرتور رایان

تعداد فروشگاه: 160

تعداد کارگر: 18000

درآمد:1،3 میلییارد پوند

سود : 185 میلیون پوند

 www.primark.co.uk وب سایت:

مقدمه :

این گزارش بخشی از کمپین مداومِ " جنگ علیه تنگدستی " برای جوابگوییِ شرکتها است . این گزارش نتایج تحقیقات و مصاحبه های صورت گرفته در بنگلادش با کارگرانی را ارائه میکند که لباسهای فروخته شده توسط شرکتهای خرده فروش از قبیل پریمارک ، آسدا و تسکو را تولید می کنند .

یافته های این تحقیق ، هزینه واقعیِ انسانیِ تولید این کالاها را که در بریتانیا با قیمتی اینچنین ارزان در اختیار مصرف کننده قرار میگیرد آشکار می کند .

هرکدام از این سه شرکت که در این گزارش برجسته گردیده اند ، مجموعه ای از قوانین و اصول را امضا کرده اند که قرار است شرایط کاری مساعد و مزدی قابل زندگی ، برای کارگرانی که کالاهای فروشگاه های آنها را تآمین میکنند ، فراهم کنند .

اما تحقیقات این گزارش نشان میدهد که این قوانین و اصول بطور منظم و آگاهانه زیر پا گذاشته شده است . این واقعیت بر یکی از نکته های کلیدی این کمپین ، دست یابی به یک قانون مناسب و شایسته برای شرکتهای چند ملیتی ، تأکید میکند : که امضا کردن  کدهای رفتاری داوطلبانه ، باعث نمی شود که حمایت مؤثری را برای کارگرانی که قرار است توسط آنها محافظت گردند ، فراهم کنند .

کمپین "جنگ علیه تنگدستی" به تاریخ طولانی همکاری خود با سازمانهای متشکل از مردم عادی در بنگلادش از قبیل فدارسیون ملی کارگران خیاط ، کارموجی بی ناری و فدراسیون کارگران کشاورزی بنگلادش ، افتخار می کند . این کمپین همچنین عضو کمپین " پاکسازی مُد " ، ائتلاف اتحادیه ها ، گروههای ضد فقر و حامی مصرف کننده  که  تلاش میکنند توجه را به استثمار کارگرانی  که کالاها و اقلام صنعت مُد را برای فروش در بریتانیا تولید میکنند ، جلب کنند .

این گزارش وظیفه دارد که نه تنها بی اثری قوانین داوطلبانه را افشا کند ، بلکه شرایطِ مساعدِ کاری  برای کارگران در کارخانه های بنگلادش را تضمین کند. همچنین این کمپین فرستادن پیام به این کمپانیها و مبارزه با حکومت بریتانیا وعدم پذیرش اش برای تعیین قوانین الزامی ای که پاسخگوییِ واقعی شرکتها را ممکن می کند ، توصیه می کند ، و ماموریت این کمپین بطور گسترده تر این است که : از مردم در کشورهای در حال توسعه  برای مبارزه آنان علیه علتهای ریشه ای فقر حمایت کند و همچنین مردم در کشورهای ثروتمند را برای چلنج کردن ساختارهای جهانی ای که باعث تقویت فقر در سرتاسر جهان میشوند را مطلع کرده و تشویق و القاء کند.

لوئیس ریچارد

رئیس کمپین

 

خیلی ارزان ، در حقیقت چقدر ارزان است ؟

لینا بگان ، کار در کارخانه لباس دوزی را در سن 13 سالگی آغاز کرد . او بزرگترین فرزند در بین 8 فرزند خانواده است . والدین او از زمانی که برادرش مریض شد دیگر قادر نبودن هزینه تحصیل فرزندانشان را تأمین کنند . لینا روستای محل زندگی خود را به مقصد پایتخت بنگلادش ، داکا  برای یافتن کارجهت کمک به هزینه خانواده ترک می کند . لینا اکنون 22 ساله ، در کارخانه ای که سفارشات شرکتهای پیرامارک ، تسکو و آسدا را تولید میکند مشغول به کار است . او یکی از آن کارگران خوش شانسی است که کار با ماشین خیاطی را یاد گرفته است که می تواند دستمزدی برابر با 17 پوند ماهانه دریافت کند . برای دریافت این مبلغ لینا باید در هفته بین 60 تا 90 ساعت کار کند . مبلغی که لینا دریافت میکند حتی از محافظه کار ترین سطح دستمزد برای تأمین هزینه زندگی در بنگلادش  که ( 22 پوند در ماه ) است ، بسیار پایین تر است .  شوهر لینا که در کارخانه با او آشنا شد و 3 سال پیش با هم ازدواج کردند ، هم اکنون بیمار است وقادر به کار کردن نیست . او باید هزینه زندگی خود در داکا و هزینه معالجه شوهرش را تأمین کند و علاوه بر تمامی تلاشش برای مقتصد بودن بازهم با این وصف قادر نیست کمک هزینه ای برای خانواده اش که بشدت برای گذران امور به آن نیازمند هستند ، بفرستد . او میگوید او خوشحال است از اینکه هر کاری از دستش بر آمده است را برای خانواده اش انجام داده است .

اگر شما تکه لباسی را که به تن دارید  و آن رااز یکی از فروشگاه های پریمارک ، تسکو و آدسا خریده اید ، به احتمال زیاد توسط لینا دوخته شده است . اگر این فروشگاه ها در خیابانهای مشهور بریتانیا قادر هستند پوشاک خود را با اینچنین قیمت مقبولی بفروشند ، یه این خاطر است که کارگرانی مانند لینا مجبور گشته اند که با دستمزدی بسیار پایین تر از آنچه برای یک زندگی شایسته نیاز است ، زندگی کنند .

لینا یکی از 60 کارگری است در بین 6 کارخانه لباس دوزی در بنگلادش که برای این گزارش با آنها مصاحبه شده است . طبق گفته این کارگران ،تمامی این 6 کارخانه ، مقدار بسیار زیادی از پوشاک  برای فروشگاه آسدا تولید می کنند ، و چهار کارخانه برای تسکو و سه کارخانه برای پریمارک  تولید می کنند . گواهی و شهادت کارگران در این گزارش ، زندگی ملال آور کارگران خیاط را برای فروشگاههای سودا گر به نمایش می گذارد .

شرایط بد و نامساعد کار، مانند نمونه هایی که در این گزارش شرح آنها آمده است ، ن زندگی کرد را برای زندگی سسسمشکلات سیستماتیکی است که در بین تمامی صنایع البسه دوزی وجود دارد . اما آسدا و تسکو و پریمارک ، مانند نمونه هایی از این نوع در میان ارزان فروشان بازار ، نگرانی های بیشتری را در این مورد نسبت به رقبای دیگر خود ، بوجود می آورند .

سوال تقریبا ساده است : چگونه اینها قادرهستند لباسهایی به این ارزانی را به بازار عرضه کنند ؟

سیاست خرید پریمارک در یک روایت که در روزنامه ایرلندی ( پست ) گزارش گردیده است ، اینچنین خلاصه شده است : روایتی ، نقل میکند که چگونه ( مدیر اجرائی آقای آرتور رایان) با مالک یکی از این کارخانه ها در رابطه با محصولی که 5 پوند هزینه بر میداشت و به 10 پوند فروخته میشد برخورد میکند ، رایان ترجیحا به او گفت که ایشان موافق این هزینه نیست و تا زمانی که او قادر نیست محصولی که با هزینه 3 پوند تولید گردیده  و میشود به 7 پوند فروخته شود را فراهم کند، به آنجا برنگردد و ایشان برایشان مهم نیست که او چگونه این کار را انجام می دهد . من برایم مهم نیست که شما چگونه این کار را انجام میدهید ، فقط  آن را انجام دهید ! او گفت .

آسدا ، که تابعی از غول خورده فروش آمریکایی ، وال مارت است ، مدعی است که قیمت ارزان آنها به خاطر شرایط نامساعد کاری نیست ، بلکه برای خرید انبوه از کارخانه و تخفیف در قیمتهای کل است . این گزارش نشان میدهد که  کارگران خیاطی که برای آسدا جورج کار میکنند  ، آن کسانی هستند که قیمت بالایی برای این لباسهای ارزان ، پرداخت می کنند .

پریمارک ، آسدا و تسکو سالانه به ارزش میلیونها پوند لباس از بنگلادش خریداری می کنند ، و این خیلی آسان است که دید چرا : دستمزدها در صنایع دوزندگی بنگلادش در سالهای 1990 به نصف کاهش پیدا کرد و به معنی واقعی ، نیروی کار بنگلادشی ارزانترین از نوع خود در جهان گردید .در واقع این گزارش فقط درباره 6 کارخانه نیست . این حتی در باره بنگلادش نیست . بلکه در باره گرفتاری میلیونها کارگر دوزنده در سرتاسر جهان است و بلاخص آنهایی که اجناس فروشگاههای ارزان فروش از قبیل پریمارک ، آسدا و تسکو را تولید می کنند . کارگرانی که محکوم شده اند بیشتر و بیشتر کار کنند ، تا خریدار بریتانیایی بتواند ارزان خرید کند .

 

هشتاد ساعت کار در هفته

 

آسدا ، تسکو و پریمارک همگی قانون مشابهی را امضا کرده اند که در آن آمده است : کارگران نباید بطور منظم مجبور گردند که 48 ساعت در هفته کار کنند و باید حداقل یک روز تعطیل در هفته برای آنها تأمین گردد . اضافه کاری باید داوطلبانه باشد و از 12 ساعت در هفته تجاوز نکند ونباید بطور منظم از کارگر درخواست گردد و همیشه باید شامل بهترین نرخ پرداختی شود .

تحقیق برای این گزارش نشان میدهد که ، در حقیقت ساعتهای کاری در کارخانه هایی که برای این سه فروشگاه تولید میکنند بسیار بیشتر از این ماکزیمم است . در همه این شش کارخانه کارگران به ما گفتند که روزانه از 12 ساعت تا 16 ساعت  در روز و منظماً 80 ساعت در هفته کار می کنند . حداقل ساعت پایه در روز 10 ساعت و شش روز در هفته است . میلی ،که برای آسدا و پریمارک لباس میدوزد ، هر روز نزدیک به 16 ساعت کار می کند .

عبدل کارگر کارخانه ای که برای آسدا و تسکو تولید میکند ، هر ماه بیشتر از 60 تا 70 ساعت اضافه کاری می کند و همکارش رحیم هر ماه حدود 90 تا 100 ساعت اضافه کاری می کند . عفت کارگر کارخانه ای که این سه فروشگاه را تأمین میکنند بطرز باور نکردنی ای در آگوست 2006 حدود 140 ساعت اضافه کاری داشته است . کارگران میگویند کار تا ساعت 11 شب امری عادی است . صاحب کار امین ، برای پریمارک و تسکو و آسدا تولید میکند . او توضیح میدهد که ، برای هر کارگر سقفی تعیین میگردد و قبل از اتمام این سقف کارگر اجازه ندارد که کارخانه را ترک کند . او به ما میگوید : اگر کارگری قادر نباشد که سقف تعیین شده برای او را سر وقت تمام کند ، او باید  اضافه کار کند تا این سقف تعیین شده را به پایان برساند .

فرزانه ، که در همان کارخانه ای کار میکند که عفت هم در آن کار میکند ، می گوید اگر شیفت شب باشد ما باید تا ساعت 3 بعد از نصف شب کار کنیم ، و جمعه هم از قرار معلوم باید روز تعطیل ما باشد و بیشتر اوقات کارگر باید در روز جمعه هم کار کند .

جمعه ، رسماً ، روز تعطیل کارگران است ،اما عملا اغلب هفته ها کارگران هفت روز در هفته را کار می کنند . رینو ، گزارش میکند ، در کارخانه هایی هم که برای این سه فروشگاه تولید میکنند ، در سه ماه گذشته هشت روز درجمعه هم آنها باز بودند و مشغول تولید ، عبدل  هم عین همین  گفته را تکرار کرد . اگر کسی روز جمعه غایب باشد و سر کار حاضر نشود ، شفاهاً به او توهین میشود و 6 تا 8 ساعت اضافه کاری از دستمزد او به مانند جریمه کسر می گردد .

اضافه کاری برای این کارگران ، با نوع اضافه کاری ای که ما با آن در بریتانیا  آشنا هستیم ، متفاوت است ، در اینجا هم رسما ً اختیاری است ، اما واقعیت چیز دیگری است ، همچنان که یک کارگر در کارخانه ای به محققین ما گفت ، " اضافه کاری اختیاری نیست " . زمانی که مدیریت تصمیم گرفت ، کارگران باید اضافه کاری کنند ، درغیر این صورت  شغل خود را از دست می هند و بدتر از این ، دستمزد اضافه کاری ،اغلب پرداخت نمی گردد .

 آنطور که محققین ما توضیح میدهند ، تمامی این 60 کارگر در باره دستمزدی که دریافت می کردند مشکوک بودند .: محرومیت و گول خوردگی درباره پرداخت مزد ساعات اضافه کاری ، نوعی احساس عمومی است . تقلب در شمارش ساعات اضافه کاری امری است که همیشه وجود دارد . کارگران باید نوع شمارش ساعات اضافه را توسط مدیریت کارخانه قبول کنند .  احساس و عقیده کارگران در باره وجود تقلب ، در این ریشه دارد ، درصورتی که آنها تا ساعت 10 شب کار میکنند و 5 ساعت اضافه کار را کاملا انجام میدهند ، اما دفتر رسمی ثبت ساعات اضافه کار نشان میدهد که آنها فقط 2 ساعت اضافه کاری داشته اند. چنین عملی مقاصد چند گانه ای دارد از این قبیل:  همآهنگی با قانون کار محلی و جلب رضایت خریداران خارجی در باره استفاده مشروع از اضافه کاری و مهم تر از همه گول دادن کارگران و تقلب در دستمزدی که آنها به این سختی برای آن کار می کنند .

سانچیتا و لینا که در همان کارخانه ای کار میکنند که برای آسدا ، تسکو و پریمارک تولید میکند ، هردو قاطعانه می گویند که آنها هر ماه 10 تا 15 ساعت اضافه کاری ما را پرداخت نمیکنند وگول می زنند .

 

برای 5 پنس در ساعت...

حداقل حقوق یک کارگر دوزنده در بنگلادش ( که 7پوند در ماه می باشد) از سال 1994 تا کنون راکد مانده است . در واقع از آن موقع تاکنون این دستمزد نصف گردیده است . در تابستان 2006 کارگران در بنگلادش برای اضافه دستمزد و شرایط بهترکاری ، دست به اعتصاب زدند ، اما فقط به قسمتی از خواستهای آنها گوش داده شد . هیئت ملی تعیین حداقل دستمزد ،  افزایش حداقل دستمزد تا( 12پوند) در ماه را پیشنهاد می کند . این سطح از دستمزد هنوز به سختی نصفی از میانگینِ حداقلی است که برای تأمین زندگی مورد نیاز است .

پریمارک ، آسدا و تسکو ، همگی تعهدهای علنی ای در رابطه با تأمین دستمزدهای متناسب با زندگی کارگرانی که برای آنها تولید میکنند، را اعلام کرده اند . بیشتر متخصصین در باره وضعیت کاری در بنگلادش و حتی در تسکو موافق هستند که رقم دستمزد برای بنگلادش باید در ماه مبلغی معادل 22 پوند باشد . هنوز دستمزد شروع به کار، در این شش کارخانه که در باره آنها گزارش میشود ، تنها از 7،54 پوند به 8،33 پوند در ماه تغییر کرده است . کارگران در همه این کارخانه ها  بسختی تلاش میکنند که با این دستمزد 8 پوندی زنده بمانند .

نظیره که در کارخانه ای که برای آسدا و تسکو تولید میکند ، مشغول بکار است ، دستمزدی معادل 8،33 پوند در ماه دریافت می کند . ما هیچ آینده ای با کار کردن در کارخانه های دوزندگی نداریم ، این را همکار نظیره ، عبدل می گفت . رونا که کارخانۀ محل کارش برای آسدا تولید میکند مبلغی معادل 7،95 پوند در ماه دریافت میکند به مبلغ 3،03 پوند اضافه کاری به آن ضمیمه می گردد . او به ما گفت ، "این درآمد برای من کافی نیست" ، " اگر قادر باشم پول بیشتری بدست بیاورم ، میتوانم  زندگی بهتری داشته باشم". موهوا گارگر کارخانه ای که برای آسدا و تسکو تولید میکند ، می گوید : مزدی که دریافت میکنم ، کفاف هزینه غذا و اجاره خانه و دارو را نمی کند . همکار او همایون همچنین میگوید که با مزدی که من دریافت میکنم خیلی مشکل است که بشود مخارج زندگی را تأمین کرد . موهوا و همایون تازه از قبیل کارگران دوزنده ای هستند که به خاطر مهارت در استفاده از ماشینهای دوزندگی ، مزد بهتری نزدیک به 16 پوند در ماه  را دریافت می کنند .

هنوز این مزد برابر 5 پنس در ساعت برای اضافه کاری است که آنها علاوه بر 80 ساعت کار هفتگی باید انجام دهند . سال 2006 برای صنایع دوزندگی در بنگلادش ، سال پر همهمه ای بود . همانطور که فعالین حقوق کارگری برای سالها هشدار داده اند ، دهه ها تقلیل در سرمایه گذاری و تخریب سطح دستمزد و شرایط کاری ، نتایج تراژیکی را به وجود آورد .

در فوریه و مارس 2006 ، واژگونی و حریقهای ناگهانی در کارخانه باعث مرگ 100 کارگر و تعدادی بیشتر زخمی می شود . این کارخانه ها مورد حسابرسی خریداران پوشاک قرار گرفته اند ، اما با این وصف کارگرانی که برای این گزارش با آنها مصاحبه شده است ، اعلام میکنند که خروجی های اضطراری در این کارگاه ها هنوز اغلب قفل می شوند .

در ماه مه ناامیدی نسبت به دستمزد و شرایط کاری آنها ، از جمله محبوس کردنشان در پشت درهای قفل شده در زمان شیفت کاری در ساختمانهای ناامن ، در قالب امواجی از تظاهراتها بجوش آمد. در یکی از کارخانه هایی که برای تسکو تولید میکند ، به عنوان مثال یک افت ناگهانی دستمزد کارگران که برای هر قطعه لباس به آنها پرداخت میشود ، باعث گردید که آنها از کارخانه خارج گردند و بلافاصله به دنبال این ، در نتیجه درگیری با پلیس یک نفر از این کارگران کشته میشود و تعداد صدها نفر دیگر مجروح می شوند . دستمزد مکفی برای زندگی ، حق تشکل یابی ، و حق مادرانه از مواردی از خواستهای دهگانه آنان بود .

انفجار این اعتراضات ،محصول تنش و فشار روحی ای بود که برای مدتی طولانی در اعماق می جوشید . در سال 2005 صدها کارگر در کارخانه های بنگلادش که برای پریمارک تولید میکردند، به خاطر درگیری با مدیریت که برای اهانت فیزیکی به سه کارگر به دلیل اشتباه آنها در کار، شعله ور گشته بود اخراج گردیدند . و در سال قبل از این ، 22 عضو اتحادیه در کارخانه ای که برای آسدا تولید میکند و درخواست دستمزد قانونی اضافه کاری خود را کرده بودند ،بنا به گفته ای کتک کاری شده و با اتهامات جعلی از کارخانه اخراج گردیده بودند . به گفته کارگران ، کارخانه ها  شیفتهای 19 ساعته را الزامی کرده ، دستمزد ساعات اضافه را نمیپردازد ، و مرخصی و حق مادرانه را انکار می کند .

چرا شرایط کار آنچنان بد گردید که کارگران آماده بودند ،  شغل و زندگی و لنگیدن در امور خود را ریسک کنند ؟ زمانی که سیاستهای نادرست حکومت و رفتار صاحبان کارخانه بخش بسیار مهمی از این دلیل است ، تاکتیک کاهش قیمتهای پوشاک از طرف این فروشگاه ها ، که منابع آنان در بنگلادش تأمین میشود ، نیرویی است که این موقعیت را به جلو رانده است .

همه این سه شرکت فروش پوشاک که در این گزارش به آنها اشاره گردیده است ، متعهد به حفاظت از حقوق بنیادی کارگران برای ایجاد و پیوستن به اتحادیه ها و دیگر بدنه های نمایندگی کننده ای که خود انتخاب کرده اند و مذاکره جمعی با مدیریت ، شده اند. اما در عمل وضعیت خیلی متفاوت است .  بنا به گفته کارگران کارخانه ای که برای پریمارک و آسدا و تسکو تولید میکنند ، کارگری به اسم کمال که تلاش کرده بود فعالیتهای اتحادیه ای را سازمان دهد ، اخراج گردیده بود . اگرچه رسما دلیل اخراجش اتهام دزدی بود ، اما دلیل واقعی اخراج او ، سازمان دادن اتحادیه کارگری بود . او را کتک زده و از کار اخراج کرده بودند .

یکی از کارگران که برای پریمارک و آسدا  لباس میدوزد، میگوید "بیشتر کارگران به حقوق خود آگاه نیستند و مدیریت به آنها اجازه نمیدهد که اتحادیه ای در کارخانه درست کنند ". جو ارعاب این معنی را دارد که ، هیچکس در این کارخانه ها جرأت پرداختن به اتحادیه را ندارد .

کارگر دیگری  که برای این سه کمپانی تولید  میکند ، میگوید ،"اگر کسی سعی کند که اتحادیه ای را تشکیل بدهد ، از کار اخراج می گردد . ما بدلیل  ترس از دست دادن شغلمان هیچوقت تلاش نکردیم که اتحادیه ای تشکیل دهیم " .  عبدل که کارخانه محل کارش برای آسدا و تسکو تولید میکند ، میگوید کارگران از اینکه مدیریت از فعالیت اتحادیه ای آنان باخبر شود و آنها را اخراج کند در هراسند .

مشکلات جنسیتی

اکثریت کارگران دوزنده بنگلادشی ، مؤنث هستند و دراین کارخانه ها ما متوجه شدیم که دوسوم تا سه چهارم کارگران در حقیقت زن هستند . مانند لینا که در ابتدای این گزارش از او اسم برده شد ، آنها احتمال دارد دختران روستایی ای باشند که برای بدست آوردن پولی و کمک به مخارج خانواده به شهر روی آورده اند.آنها همچنین میتوانند مادرانی باشند که باید مخارج فرزندانشان را تأمین کنند. آنچنانکه تحقیق این گزارش معلوم میکند ، جنسیت باعث میشود که زنان در بین کارگران دوزنده با مشکلات مرکبی روبرو شوند .اولویت ویژه برای زنان کارگر و مخصوصاً زنان کارگر جوان ، دراین واقعیت ریشه دارد که آسیب پذیر ترین آنها ، سهل ترین آنها برای استثمار است .زنان بخاطر داغ ننگ خوردگی اجتماعی آنها و اغلب محروم بودنشان از تحصیل برعکس رفقای مذکر خود ، از حرف زدن در باره مشکلاتی که در داخل و بیرون محل کار با آن روبرو هستند ، هراس دارند . پس تبعیض و پیشداوری رسمی در قبال آنها نباید مایه تعجب باشد . زنان و مردان کارگری  که با آنها برای این تحقیق مصاحبه گردیده است تصدیق میکنند که ، منظماً به زنان برای  همان کاری  که کارگران مرد انجام میدادند مزد کمتری پرداخت می گردید . مرخصی های مادرانه ، که در تئوری مورد قبول واقع شده است ، بسیار نادر است ، و ساعت های طولانی کار به این معنی است که آنها هنگام شب است که دست از کار میکشند و در راهِ قدم زدن به خانه بسیار محتمل است که با خطر روبرو گردند . بیشتر کارگرانی که با آنها در این کارخانه ها مصاحبه گردیده است ، شاهد آزارهای جنسی بوده اند .زنان و مردان کارگری که با آنها مصاحبه شده ، می گویند که زنان کارگر اغلب مشمول آزارهای جنسی و اشارات و پیشنهادات ناپسند و کریه جنسی از طرف کارمندان میانی کارخانه هستند .

ما فقط یک نفر را در این کارخانه پیدا کردیم که بودن خود با یک اتحادیه را به ما گفت ولو اینکه اتحادیه از طرف کارفرما به رسمیت شناخته نشده بود . ایشان به ما گفت اگر کارفرما در باره  تداخل من با اتحادیه بویی ببرد ، من را از کار اخراج می کند . محققین این گزارش شاهد بوده اند که کارخانه دارها مستقیماً به کارگران رهنمود داده اند که با اتحادیه ها تداخل نکنند و اغلب کارگران برای ملحق شدن به اتحادیه ها اخراج گردیده اند . کارخانه دارها تمام کارهای لازم را برای ممناعت افراد از تشکیل اتحادیه در کارخانه انجام می دهند .  نماینده های اتحادیه ها اجازه ندارند که با هیچکس در کارخانه ها ارتباط برقرار کنند و کارگران برای از دست دادن شغل خود ، در صورتی که کارفرما از عضو بودن آنها در هر اتحادیه ای با خبر شود ، درهراسند . با وجود حمایتهای شفاهی فروشگاههای آسدا و تسکو و پریمارک در باره اهمیت حقوق اتحادیه ای ، آنها هیچ کار بسنده ای برای حمایت این حقوق در کارخانه ها نمیکنند و در واقع سیاست این کمپانیها در جهت مخالف با این است . فروشگاه های وال وارت در ایالات متحده  مجهز به تیم "واکنش سریع برای خُرد کردن اتحادیه" هستند که دارای هواپیما اختصاصی  برای جلوگیری از تشکیل اتحادیه در فروشگاههای خود است .  آنچنان که سخنگوی وال مارت اعلام میکند ، زمانی که ممکن است اتحادیه چیز درستی برای کمپانی های دیگر باشد ، اما وال مارت محلی برای وجود آنها نیست . در ضمن در فوریه 2006 آسدا توسط دادگاه کارفرمایی به خاطر تلاش برای وادار کردن کارفرماها برای سرف نظر از حقوق معامله جمعی خود ، مبلغ 850000 پوند جریمه گردید . هنگامی که تسکو آگهی مدیریت شعبه جدید آمریکایی خود در مه 2006 را به عموم اعلام کرد ، در مشخصات شغلی آن ، حفاظت از وضعیت نداشتن اتحادیه و جلوگیری ازفعالیتهای اتحادیه ای موجود بود .  شعبه تسکو در تایلند ، تسکو لوتوس فقط بعد از 5 سال کار مجبور به تحمل اتحادیه گردید و از آن زمان تا کنون این اتحادیه تحت فشارهای عظیمی بوده است .

 

نپُرس و نگو

در زمانی صورت گرفتن این تحقیق ، آسدا در صفحات گاردین داشت قوی بودن مکانیسم خود برای تضمین شرایط خوب کاری را تشریح می کرد : زمانی که بحث بر سر استانداردها است ، ما هیچ عدولی را قبول نخواهیم کرد . به این خاطر است که فقط سال گذشته ما 13،000 حسابرسی در کارخانه های دور دنیا داشته ایم . 200 حسابرس و بازرس مستقل از کارخانه ها دیدن کرده و اسناد و مدارک را بازرسی کرده و با هزاران کارگر در این باره که ، چگونه با آنها رفتار شده ، چقدر دستمزد دریافت کرده و در چه شرایطی کار می کنند صحبت شده است . اساس جنس و مارک ما ، در واقع به این معنی است که با وجدان آسوده میشود اجناس ارزان و شیک را خرید .

به هرتقدیر ، مصاحبه با کارگران در 6 کارخانه ای که برای این گزارش صورت گرفته است و همگی برای آسدا تولید میکنند ، نشان میدهد که آنها افق مختلفی را دنبال می کنند .به کارگران قبل از حسابرسی هشدار میدادند و آنها را به دروغ گفتن به نماینده گان خریدارها در باره دستمزدها و ساعات کاری و بهداشت و امنیت کار مجبور می کردند.

حسابرسها فقط با تعداد قلیلی از کارگران مصاحبه میکردند و این کارگران همگی دستچین شده و توسط کارفرما تهدید گردیده اند تا حرف زدن باب میلشان را تضمین کنند . همانطور که امین میگوید : " در زمان مصاحبه با تیم حسابرسی ، من میبایست طبق رهنمود مدیریت کارخانه دروغ می گفتم ". کارگران به حسابرسها اعتماد ندارند و مطمئن نیستند که حسابرسها حرفهای آنان را برای مدیریت کارخانه بازگو نمی کنند . عبدل کارگر کارخانه تولید کننده برای آسدا و تسکو می گوید : " نماینده گان شرکتهای خریدار فقط مراقب منافع صاحبان کارخانه ها هستند نه منافع کارگران . " یک سال پیش کارگران یک کارخانه دیگر بنگلادشی که برای کمپانی مادر شرکت آسدا ، وال مارت تولید میکند در رابطه با کمپین پوشاک پاکیزه ، به محققین گفتند : هر دو تا سه ماه  ملاقاتهایی از طرف خریداران با کارخانه صورت میگیرد و این ملاقاتها اساساً صحبت کردن با مدیریت کارخانه است .هنگام این ملاقاتها به کارگران رهنمودهایی داده میشود و بعضی اوقات ملاقات کننده گان با 10 تا 15 نفر که توسط مدیریت دستچین شده اند صحبت می کنند . این کارگران توسط مدیریت راهنمایی شده اند که چه چیزی را باید به حسابرسها بگویند ، و اگر به عنوان نمونه کارگرانی که قادر به انجام رهنمود مدیریت نیستند ، از آنها خواسته میشود ، تا زمانیکه پایان ملاقات حسابرسها ، به محل مراجعه نکنند . فروشگاههایی مانند تسکو و آسدا اغلب در باره حسابرسهایی صحبت می کنند که شرایط کاری را تحت نظر دارند . اما نوع سیستم  حسابرسی ای که آنها از آن بهره میبرند ، فقط برای تأمین نوعی از برآورد سطحی است . این شرکتها و کارخانه های تأمین کننده آنها مشغول یک بازی استادانه و زیرکانه هستند . دکتر لییو کایمن از ( انستیتوی مشاهدات معاصر ) در شنزنِ چین می گوید :هدف آنها فقط جلب اطمینان مصرف کننده است نه بهتر کردن شرایط کار. 

دهها هزار حسابرسی اینچنینی هر ساله در قالب مراقبتهای داخلی شرکت و یا رسیدگی های مستقل توسط یک بخش ثالث ، معولاً یک ( مؤسسه حسابرسی ) صورت می گیرد .

نوع حسابرسی معولا شامل سه مرحله است :

1- بازبینی اسناد : نگاه کردن به اوراق دستمزد ،ساعات کاری ، سوابق شخصی و غیره

2- بازرسی صحن کارخانه : بازبینی مشکلات ایمنی و بهداشتی و نظارت بر کارگران در حین کار

3-  مصاحبه ها : مصاحبه با مدیران ، سرپرستها و کارگران . در بهترین نوع خود، همچنین  با اتحادیه ها  و گروههای کارگری محلی مشاوره صورت می گیرد .

بیشتر حسابرسها تلاش می کنند که این همه را در مدت چند ساعت انجام دهند ، برای بعضی از آنها که بهتر از دیگران هستند این کار چندین روز به درازا می کشد . بیشتر اوقات صاحبان کارخانه بیست روز قبل از رسیدن بازرسها به آنها خبر داده می شود ، به این صورت به صاحبان کارخانه وقت بیش از اندازه ای داده میشود که خود را برای ملاقات بازرس آماده کنند . در این مدت کارفرماها ، کارخانه و خوابگاه های کارگری را تمیز کرده ، ساعت- کارتهای جعلی و اوراق دستمزد را جعل کرده و برای کارگران ورقه ای از سوالات و جوابهای استاندارد که آنها باید با بازرسها در میان بگذارند تهیه کرده و به آنها داده می شود . وسیعاً تصدیق گردیده است که بیشتر کارخانه ها معمولا دو نوع دفترحساب دارند ، یکی اصلی و یکی هم برای نشان دادن به بازرسها .

در سال 2005 در یک مطالعه برای آزمایش بازرسیهای اجتماعی ، با 670 کارگر نساجی در 40 کشور در سراسر دنیا مصاحبه ای صورت گرفت ، که بیشتر آنها برای وال مارت تولید می کنند . در چین محققین با مدیران کارخانه ای که برای وال مارت تولید میکند صحبت کرده بودند و به آنها گفته شده بود : بازرسی های وال مارت را خیلی آسان میشود دست به سر کرد ، چون قیمتهایی که والمارت برای سفارشات پیشنهاد می کرد به شیوه ای افراطی کم بود  و تیم بازرسی آنها در درخواست از کارخانه برای رعایت قوانین کار خیلی جدی نبود . در ضمن کارگران در کنیا که همچنین برای وال مارت تولید میکنند ، میگویند : بازرسی بیشتر در باره امور سفارشات است تا بهتر شدن موقعیت رفاهی کارگران  و به این خاطر است که مدیریت فقط  زحمت تغییرات ظاهری و آرایش کارخانه را برای تحت تأثیر قرار دادن بازرسها به خود می دهد ، نه بهتر کردن وضعیت کارگران را . دو چیز که بازرسها همیشه از دست میدهند ، وضعیت کاری ِکارگران خانگی و کارگاههای جانبی است . هر دو اینها به صورتی پایگاههای غیر رسمی استفاده میگردند و برای کمک به بالا بردن ظرفیت کارخانه ها اغلب زمانی که سفارشات زیادی دارند و قادر به تأمین همزمان این سفارشات نیستند ، از آنها کمک گرفته می شود . چون این کارگاه ها استفاده غیر رسمی از آنها میشود  و بازرسها اغلب از وجود آنها باخبر نمیگردد ، هر دو آنها ، کارگران را در زیر رادار بازرسیهای استاندارد قرار نمی دهند .

10-05-2013