ایران، بعد از انتخابات

جدال های طبقاتی

مظفر محمدی

توضیح سردبیر نشریه کمونیست بر انتشار این مقاله

مقاله ای از رفیق مظفر  محمدی که اینجا، خارج از صفحات کمونیست منتشر میشود، از مقالات ارسالی برای این این نشریه است که به دلیل سهل انگاری و اشتباه سردبیر، به جای آن، نوشته ی دیگری با همان قلم، که برای انتشار در کمونیست تهیه نشده بود، در نشریه چاپ شد. اینجا، ضمن معذرت از رفیق مظفر محمدی به خاطر اشتباهی که رخ داده است، متن آن خارج از صفحات نشریه کمونیست، اما به عنوان یکی از مقالات آن منتشر میشود. از همه سایت های اینترنتی که کمونیست را منتشر کرده اند، خواهش میشود، این مقاله را همراه این توضیح، در سایت خود درج کنند. با تشکر. سردبیر نشریه ماهانه کمونیست محمد فتاحی

 

October 19, 2013

مظفر محمدی

انتخابات 92 نقطه عطفی در دوره جدید حیات جمهوری اسلامی است.

بورژوازی حاکم در ایران  با بحران های کمرشکن اقتصادی، بحران سیاسی داخلی و بحران در رابطه با کشورهای بزرگ از جمله امریکا و اروپا روبرو است. ادامه ی این وضعیت جمهوری اسلامی را بر لبه پرتگاه قرار داده است

انتخابات ریاست جمهوری  در متن چنین شرایطی و برای  پاسخ به آن صورت گرفت. جمهوری اسلامی با تن دادن به یک دولت میانه رو، هم دو قطبی اصلاح طلبی و اصولگرایی را حاشیه کرد و هم چهره ی دیگری از جمهوری اسلامی را به جامعه بین المللی نشان داد که آماده است اختلافاتش را با مذاکره و بدون هیاهوی شعارهای ضد امریکایی و ضد غربی با آنها حل و فصل کند. این سیاست و تغییر آرایش بورژوازی ایران مورد توافق همه ی جناح ها و دسته بندیهای اقتصادی، سیاسی و نظامی در جمهوری اسلامی است. خامنه ای بر خلاف تصورات رایج که گویا نماینده خدا و اشاعه اسلام بر کره زمین است و به جز ایدئولوژی اسلامی به چیزی پایبند نیست، علاوه بر رهبری سیاسی جمهوری اسلامی، یک تراست مالی و اقتصادی بزرگ و یک بلوک قدرتمند نظامی است. اسلام خامنه ای جز ابزاری در خدمت منافع سرمایه و سود  و برای امنیت آن از خطر طبقه کارگر و کمونیسم نیست.

از طرف دیگر توده های میلیونی کارگر و زحمتکش از بحران اقتصادی و تورم و گرانی که محاصره اقتصادی آن را مضاعف کرده است کمرشان شکسته است. این شرایط ضرب در سرکوب عریان سیاسی از طرفی و عدم آمادگی طبقه کارگر برای سازماندهی یک مبارزه اقتصادی و سیاسی و نبردی طبقاتی با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری آزادی و برابری، باعث شده است که صف بهم ریخته و متفرق و بی سازمان طبقه ی کارگر و مردم،  راه برون رفت از این وضعیت را در تغییر سیاستهای داخلی و بین المللی جمهوری اسلامی جستجو کند. شرکت میلیونی مردم در انتخابات و رای به روحانی هم پاسخ مردم به این شرایط کمر شکن اقتصادی وسیاسی است. در واقع تداوم توهم مردم به اصلاحات درجمهوری اسلامی و بهبودی در شرایط کار و زندگی است.

در نتیجه ی این وضعیت و در ایران بعد از انتخابات، قطب بندی های درون جمهوری اسلامی تخفیف یافته، اختلافات جناحی در مقابل یکپارچگی کنونی حاشیه ای شده است.همچنین روند کنونی بسوی کاهش تشنجات جمهوری اسلامی با بورژوازی بین المللی می رود. به این اعتبار در فرهنگ سیاسی نظام جمهوری اسلامی و بورژوازی بطور کلی، میانه روی واقعیت دارد و یک تاکتیک یا عقب نشینی موقتی نیست. چرا که ادامه وضع سابق برای جمهوری اسلامی مرگبار است. بحران اقتصادی درنتیجه تحریم های اقتصادی و فقر و فلاکت و بیکاری وسیعی که سراسر جامعه را فرا گرفته است برای جمهوری اسلامی عوارض سهمناکی در بر دارد. پافشاری بر گسترش فعالیت در زمینه انرژی هسته ای و شاخ و شانه کشیدن های سابق دامنه ی این عوارض را گسترده تر خواهد کرد. بورژوازی ایران بیش از خطر حمله نظامی، به خطر اعتراضات و خیزش های میلیونی بیکاران و مردم زحمتکش و زنان و جوانان عاصی از جمهوری اسلامی واقف است. همه جناح های دولتی و غیردولتی صفوف جمهوری اسلامی این را فهمیده اند.

دولت جدید بر آمده از یک توافق درون جناح های بورژوازی ایران  و برای بیرون کشیدن جمهوری اسلامی از وضعیت کنونی ماموریت یافته و همزمان نقش ناجی و بهبود دهنده ی شرایط زندگی مردم را بازی می کند. همه ی صفوف بورژوازی ایران در لباس آخوند، نظامی، لیبرال، بوروکرات، تکنوکرات، طبقه ی متوسط و خرده بورژوازی پشت ان صف بسته اند.

دولت جدید جمهوری اسلامی برای عبور دادن رژیم از یک تندپیچ و برگشتن به وضع سابق تشکیل نشده است. این کار ممکن نیست. راه برگشتی وجود ندارد. مذاکره با آمریکا و حل اختلافات با دولتهای اروپایی و همزیستی با آنها، چشم انداز رونق اقتصادی، جذب سرمایه های بیشتر، صدور سرمایه و ایفای نقش بیشتر در تحولات منطقه ی خاورمیانه را تصویر می کند. این راه حل استراتژیک جمهوری اسلامی است. علیرغم تلاشهای بخشی از بورژوازی و پوپولیسم نوع احمدی نژاد مدل چینی سرمایه داری ایران نتوانست توجه بورژوازی بزرگ ایران را از مدل غربی و بازار آزاد سرمایه داری منحرف کند. تاریخا و نهایتا سرنوشت سرمایه داری ایران در هماهنگی و شراکت  با مدل غرب تعیین شده و می شود.

 جمهوری اسلامی یا در نتیجه ی مذاکرات و توافقاتی با غرب و امریکا در زمینه مسایل اتمی و غیره به عنوان عضوی مطلوب به خانواده ی بورژوازی جهانی پذیرفته می شود و یا در غیر این صورت باید برای مقابله ای خطرناک تر در ابعاد اقتصادی، سیاسی و نظامی آماده باشد. جمهوری اسلامی بدلایل متعدد سیاسی، اقتصادی، نظامی و نارضایتی عمومی در ایران، آمادگی و توان این مقابله را نخواهد داشتجمهوری اسلامی راه اول را انتخاب کرده است.

این انتخاب موجب تغییراتی در رابطه ی جمهوری اسلامی با طبقه کارگر و مردم نیز می شود. تغییرات در سیاست و آرایش جدید بورژوازی برای برون رفت  رژیم از این وضعیت، نمی تواند خارج از دایره ی رابطه دولت و مردم باشد. یکی از تبعات این وضعیت، تغییراتی در رابطه و توازن قوای اجتماعی در صفوف طبقه کارگر و مردم زحمتکش از طرفی و بورژوازی و دولت جدیدش از طرف دیگر است 

 بحران های اقتصادی، سیاسی و حکومتی جمهوری اسلامی چه قبل و چه بعد از بحران اتمی و محاصره اقتصادی، بدواً بر زندگی طبقه کارگر و مردم زحمتکش تاثیر داشته است. تاریخ سه دهه اخیر در ایران تاریخ مبارزه ی مستمر طبقه ی کارگر برای دفاع از سطح معیشت و بهبودی در شرایط کار و زندگی این طبقه و همچنین تاریخ تقابل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توده های مردم بویژه در میان زنان و جوانان و مردم آزادیخواه با جمهوری اسلامی است. جنبش اصلاح طلبی بر متن چنین موقعیتی و در جواب به این روابط بحرانی و کشمکشهای سیاسی و طبقاتی و برای نجات جمهوری اسلامی پا به میدان گذاشته است. جنبش اصلاح طلبی در واقع جنبش بخشی از بورژوازی ایران برای اصلاح رژیم، بیرون آوردنش از انزوا و رابطه اش با مردم برمتن خواستهای آزادیخواهانه و رفاه طلبانه توده های میلیونی است. جنبشی به رهبری جناحی از جمهوری اسلامی اما بر شانه های توده های میلیونی مردم متوهم به اصلاح رژیم و یا ایجاد اصلاحات و بهبودی در شرایط کار و زندگی شان. رای مردم به روحانی تداوم این توهم و باور به تغییر از بالا است.  آیا در ایران بعد از انتخابات 92، این تغییر از بالا صورت خواهد پذیرفت؟ جواب قطعا منفی است.

بهبود رابطه ی جمهوری اسلامی با غرب و آمریکا و لغو محاصره اقتصادی یا حتی تخفیف آن، بورژوازی ایران را به یک دوره  رابطه نرمال و متعارف با بورژوازی جهانی برای رونق بخشیدن به اقتصاد سرمایه داری خواهد رساند. در نتیجه به رگ های  اقتصاد ورشکسته، خون تازه خواهد رسید. بخشهای صنعت و تجارت راکد مانده سر پا خواهند آمد. و این کار بدون تشدید استثمار برگرده طبقه کارگر و کار ارزان، ممکن نخواهد شد. هر تغییر و بهبودی در رابطه بورژوازی ایران با خانواده بزرگ بورژوازی بین المللی طبیعتا به نفع ان تمام خواهد شد. اما این الزاما به معنای بهبودی در شرایط کار و زندگی طبقه کارگر نخواهد بود. چارچوب نظام سرمایه داری ایران و ویژگیهای آن در جمهوری اسلامی و نیازش به استثمار و سرکوب کماکان پابرجا خواهد ماند. درنتیجه ی تحولات کنونی قرار نیست این چارچوب تغییر کند یا ضربه پذیر شود. جمهوری اسلامی نظامی مبتنی بر قانون اساسی، قانون کار، قانون خانواده، دخالت مذهب در زندگی مردم و قوانین قضایی مبتنی بر اسلام و شریعت اسلامی و از این قبیل است. قرار نیست این ها تغییر کنند. نه جنبش اصلاحات و سبز و نه دولت میانه رو روحانی تغییر این چارچوب ها را هدف خود قرار نداده اند. اگر قرار است این ها تغییر کنند دیگر جمهوری اسلامی ای در کار نخواهد بود.

معنی اصلاحات از سوی جناحی از بورژوازی، دادن چهره یک بورژوازی متعارف و مقبول خانواده بورژوازی بین المللی و پذیرفتنش در این خانواده است. اما اصلاحاتی که مردم می خواهند تغییرات جدی در قوانین فوق است. تامین رفاه اقتصادی، شغل یا بیمه ی بیکاری، دستمزد بیشتر، لغو قوانین ضد کارگری، آزادیهای سیاسی و اجتماعی، عدم دخالت مذهب در زندگی مردم، سکولاریسم و جدایی مذهب از دولت و آموزش و پرورش، آزادی همه ی زندانیان سیاسی، لغو قانون اعدام، لغو قوانین شریعت در رابطه ی زن و مرد و در خانواده و ازادی تشکل و تحزب و ... است.

این خواستها بارها توسط کارگران در بیانیه های و قطعنامه های به مناسبت روز کارگر و یا توسط فعالین زنان در روز زن مطرح شده و جزیی از مبارزه دایمی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه بوده است. جمهوری اسلامی هیچوقت زیر بار این خواستها نرفته و نخواهد رفت. خواست بورژوازی بین المللی هم علیرغم نقاب فریبکارانه دفاع از حقوق بشر، تامین این آزادیها و رفاه اقتصادی نیست.

امریکا و متحدینش، جمهوری اسلامی بدون تهدید بمب اتم و رژیمی دمساز و همکار خود را می خواهند ولو دستمزد کارگر ناچیز و یا قوانین کار و خانواده ودخالت مذهب در زندگی مردم کما فی السابق محفوظ باشند. نیاز نظام سرمایه داری نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان نیاز به یک  روبنای سیاسی استثمار و سرکوب است. بدون این روبنا سرمایه داری نمی تواند یک روز سر پا بماند. در نتیجه و از لحاظ استراتژیک و درازمدت تر، رابطه ی جمهوری اسلامی بعنوان دولت سرمایه داری ایران با طبقه کارگر و مردم تغییر نخواهد کرد.

اگر اعتدال و میانه روی دولت ایران در رابطه با بورژوازی بین المللی و دولتهایشان سیاستی استراتژیک است، اما در رابطه با طبقه کارگر تظاهر به نرمش و اعتدال، تاکتیکی موقتی برای یک دوره معین استدر این تحولات، بخشهایی از بورژوازی که تا کنون از دایره قدرت و ثروت اندوزی کلان کنار مانده اند، از جمله بورژوازی متوسط و خرده بورژوازی نفع می برند. شراکت بیشتر طیف ناراضی بورژوازی در اقتصاد و سیاست، آنها را پشت دولت جدید به صف خواهد کرد

همچنین تغییر و تحول جدید در سیاست و تاکتیک و آرایش درون بورژوازی حاکم و اپوزیسیون بورژوایی، عکس العمل طبقه کارگر و مردم را در پی خواهد داشت. بورژوا یا دولتی بورژوایی که شمشیر را از جلو بسته و هر صدایی را در گلو خفه می کند با بورژوا یا دولتی که دم از رفرم و اصلاحات و گشایش سیاسی و اقتصادی می زند شرایط متفاوتی است. دولت جدید بورژوازی بعد از انتخابات 92، می خواهد چهره متفاوتی از دولت قبلی از خود نشان دهد و دم از آزادی و رفع تحریم ها و رونق اقتصادی و گشایش سیاسی می زند.

فراموش نکنیم که اعتدال و میانه روی تنها پاسخ حل بحران های اقتصادی و سیاسی داخلی و بین المللی جمهوری اسلامی نیست، پاسخ خطر احتمالی بحران های اجتماعی و خیزش و عصیان گرسنگان هم هست. در نتیجه، دولت جدید همزمان که به بورژوازی غرب و امریکا روی خوش نشان می دهد، ناچار است در رابطه با طبقه کارگر و مردم هم نقاب نرمش و اعتدال را به چهره بزند. اما این نرمشی موقتی است. گرایش همیشگی ونیاز سرمایه، تشدید استثمار طبقه کارگر است. سودآوری بیشتر سرمایه و تضمین امنیت آن در مقابل خطر عروج  مبارزه طبقاتی و اعتراض طبقه کارگر، نیازمند توسل به ابزار سرکوب است. این قانون لایتغیر سرمایه داری در سطح جهان است. توقع هرگونه نرمش بورژوازی در مقابل طبقه کارگر و شل کردن سر کیسه به نفع دستمزد بیشتر و رفاه و تامین اجتماع و تامین آزادیهای سیاسی، توقعی بیهوده و توهمی بیش نیست. هرگونه تغییر و بهبودی، تنها با مبارزه ی بی امان طبقاتی، مبارزه اقتصادی وسیاسی طبقه کارگر امکان پذیر است. در شرایطی که دولت جدید مدعی رفاه اقتصادی و گشایش سیاسی است، عکس العمل طبقه کارگر تعرض او و طرح مطالبات و توقع بالا و زیاده خواهی هر چه بیشتر است. انتظار و سکوت، مرگ این فرصت است. نباید به بورژوازی ایران ودولت جدیدش فرصت داد که کمربندهایش را سفت کرده و رونق سرمایه و سودآوری اش را بر گرده طبقه کارگر و از خون و عرق او تامین و تضمین کند. اگر با عادی شدن روابط بورژوازی ایران و غرب و امریکا و از جمله لغو تحریم های اقتصادی، سرمایه داری بحران زده و مریض، سر پا خواهد ایستاد و یک دوره رونق و پیشرفت را انتظار می کشد، این دوره برای طبقه کارگر هم سهم خواهی بیشتر و زیاده خواهی از ارزش اضافه ای که خود تولید می کند است. انتظار و سکوت و نگاه به بالا  آینده ی شوم تر و کار و زندگی دشوارتری را به طبقه کارگر تحمیل خواهد کرد. در این مساله مطلقا نباید شک کرد.

اگر کنار رفتن فضای جنگی و امنیتی برای رونق سرمایه مفید است، بطریق اولی این کار برای طرح مطالبات اقتصادی طبقه کارگر و خواستهای آزادیخواهانه در جامعه هم مفید است. و این فرصتی است که می توان از آن استفاده کرد. اما خطر اینجاست که کماکان و به سیاق انتخابات و رای به روحانی، نگاه ها به بالا باشد و روحانی بعنوان قهرمان تغییر و مبشر بهبود و گشایش سیاسی و رفاه اقتصادی کارگران و مردم پذیرفته شود. همانطوریکه انتخاب خاتمی 8 سال انتظار را به دنبال خود آورد.

بورژوازی ایران، روحانی و دولتش را بعنوان قهرمان خود برای  نجات سرمایه داری ایران از بحران و تحریم و دستیابی به فناوری های پیشرفته ی رونق سرمایه در ایران، جلو فرستاده است. اما این دولت، همانند پیشینیان خود، مطلقا پیشگام تامین مطالبات رفاهی و آزادیخواهانه طبقه کارگر و زنان و جوانان و صف آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران نیست و نمی تواند باشد. او قرار است ناجی جمهوری اسلامی سرمایه داران باشد نه ناجی کارگران و مردم.

طبقه کارگر آگاه و مردم زحمتکش باید این حقیقت را درک کنند که به محض اینکه سرمایه داری ایران کمر راست کند و راه رونق را در پیش گیرد، این پروسه با خون و عرق کارگر عجین خواهد بود.  کار بیشتر، دستمزد کم تر، اختناق و سرکوب از ملزومات پیشرفت سرمایه در ایران است. بجز این توهمی مرگباراست.

در این شرایط، امر مهم و فوری کمونیستهای درون طبقه کارگر، تدارک ایجاد تشکل های سراسری و تحزب کمونیستی طبقه خود است. بدون این بورژوازی به هدف خود که ساکت کردن، در انتظار نگه داشتن و راندن بیشتر طبقه کارگر به حاشیه ی جامعه و نهایتا به یاس و استیصال کشاندن آن موفق خواهد شد. این سیاستی است که دولت جدید بورژوازی ایران آن را تعقیب می کند.

جنبش های اجتماعی زنان و جوانان و برای جامعه ای سکولار و حذف دخالت مذهب در زندگی مردم بارها در نطفه خفه شده و یا به نیروی ذخیره ی جنبش های بورژوایی اصلاحات و سبز تبدیل شده اند. در شرایط کنونی زنان برابری طلب و جوانان آزادیخواه و برابری طلب بویژه در دانشگاه ها، پرچمدار بیشترین آزادیهای سیاسی، ازادی بیان و تجمع و تشکل و ازادی همه زندانیان سیاسی هستند. این فرصتی است تا صف آزادیخواهی و برابری طلبی بار دیگر مستقل از لیبرالیسم بورژوایی و جنبش اصلاحات و میانه روی ملی- مذهبی ها، در جامعه و در میان زنان و جوانان و در دانشگاه ها، عروج کند.   

                     

بعنوان خلاصه و جمعبندی

1- رابطه ایران با غرب و امریکا بهبود پیدا می کند. جمهوری اسلامی راه دیگری ندارد. این یک تاکتیک و یا دیپلماسی موقت و وقت خریدن نیست. این استراتژی سرمایه داری در ایران است و این باید به سرانجام برسد. این نیاز سرمایه داری ایران است. اسلامیت رژیم با هر نوع تغییر از قبیل رفع مزاحمت های دست و پاگیر و اعتدال و میانه روی، نهایتا بهترین ضامن امنیت سرمایه در ایران است.

2- در نتیجه این تحولات سیاسی، در رابطه بورژوازی و طبقه کارگر هم تغییراتی صورت می گیرد. اما چشم انداز این تغییر، تشدید استثمار و هر چه بیشتر ارزان نگه داشتن نیروی کار است. این هم یک نیاز اساسی سرمایه داری نه تنها درایران بلکه در سطح جهانی است. رشد و رونق سرمایه در ایران چه در بخش خصوصی و چه دولتی و داخلی و خارجی، بدون تشدید استثمارطبقه کارگر ممکن نیست. هدف از لغو تحریم ها برای بورژوازی برداشتن مانع پیشرفت و سودآوری بیشتر سرمایه است. اما از نظر طبقه کارگر و مردم زحمتکش لغو تحریم ها تحقق مطالبات اقتصادی و بهبود شرایط زندگی است. اشتباه است اگر فکر کنیم با لغو تحریم ها بورژوازی تجارت و تولیدش را ارزان خواهد کرد. ارزان شدن قیمت کالاهای ضروری و سوخت و مسکن طبقه کارگر با سودآوری سرمایه که همیشه با استثمار شدیدتر نیروی کار و سیر صعودی قیمت کالاهای تجاری و تولیدی صنعتی همراه است، در تناقض است. توقع بهبود خودبخودی در شرایط کار و زندگی طبقه کارگر و اکثریت مردم زحمتکش جامعه توهم است.

3- رابطه بورژوازی حاکم با جنبش های اجتماعی کماکان تخاصم وممانعت و اساسا کشاندن این جنبش ها به زیر پرچم و رهبری و سیاست بورژوایی است. میانه روی و گشایشی که دولت جدید از آن حرف می زند گشایشی در رابطه دولت و اپوزیسیون لیبرال و روشنفکران و ملی مذهبی هایی است که حیات شان تنها در چارچوب جمهوری اسلامی امکان پذیر است. آزادی زندانیان سیاسی اساسا همین طیف را شامل می گردد.  تخاصم جمهوری اسلامی با برابری زن و مرد، با سکولاریسم و آزادیهای سیاسی  و فعالین این عرصه ها آشتی ناپذیر است. منشور حقوق شهروندی که روحانی وعده ی آن را می دهد بطور قطع در مخالفت با حقوق جهانشمول انسان است.

4- تحولات جدید در رابطه بورژوازی و طبقه کارگر شیوه های جدید مبارزه طبقاتی را می طلبد. سرمایه متعارف و هماهنگ با غرب، توقعات بالاتر طبقه کارگر را در پی خواهد داشت. دور آتی دوره خاتمه یافتن توهم به اصلاحات از بالا و توسط دولت بورژوازی ایران می تواند باشد. مبارزه طبقاتی در آینده سر راست تر و بلاواسطه ی جنبش های بورژوایی چه در درون طبقه کارگر، امثال خانه کارگر و چه در درون جامعه برای آزادیهای سیاسی به پیش خواهد رفت. نباید ذره ای تردید داشت که، تنها نیروی تامین و تضمین کنننده ی هرگونه آزادی واقعی، طبقه کارگر است. دمکراسی خواهی خرده بورژوایی در دولت اعتدال هم خیلی زود سرش به سنگ استبداد سیاسی و سرکوب بورژوایی می خورد. در نتیجه تنها ضامن تحقق خواستهای دمکراتیک و آزادیخواهانه، حضور طبقه کارگر متشکل و متحد در ابعاد سراسری و بمثابه طبقه ی واحد در صحنه ی جامعه است.   

کارگران کمونیست، فعالین کارگری و کل صف آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران باید مصرانه و مجدانه علیه هلهله ی شادی بخشهایی از بورژوازی و خرده بورژوازی در حاکمیت و در اپوزیسیون که طبقه کارگر و مردم را به انتظار دعوت می کنند، وعده بهبود خودبخودی می دهند، "اوضاع خوب می شود" را به مردم تحویل می دهند، "به روحانی فرصت بدهید" را تبلیغ می کنند...، بایستند. آن را باور نکنند و برای هرگونه بهبود اقتصادی و سیاسی  تنها به نیروی مبارزه خود متکی باشند. مبارزه ای که بدون اتحاد و تشکل پایدار و سراسری طبقه کارگر، بدون ایجاد پایه های تحزب کمونیستی طبقه و بدون اتکای جنبشهای اجتماعی زنان و جوانان و کل صف آزادیخواهی و برابری طلبی به طبقه کارگر بهیچوجه کارساز نبوده و نخواهد بود... این تجربه تاریخی و تجارب انقلابات خاورمیانه و تجربه خود طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در مبارزه علیه استثمار و استبدار جمهوری اسلامی ایران است. از این تجارب باید آموخت.  

جمهوری اسلامی و دولت جدیدش با طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب  آشتی نخواهد کرد. این دولت انتظار وسکوت را از مردم می طلبد. پاسخ طبقه کارگر و مردم آزادیخواه اما، تشدید مبارزه اقتصادی و سیاسی و توقع بالاترین رفاه اقتصادی و بیشترین آزادیهای سیاسی است. شرایط کنونی برای طبقه کارگر و مردم برای طرح این توقع بالا و مبارزه برای کسب آن، بهتر از دوره های قبل بویژه در دولت احمدی نژاد است. باید دست بورژوازی مدعی بهبود شرایط کار و زندگی مردم را پیچاند و یا ریاکاری و دروغهایش را رو کرد. این مبارزه، در هر دو حالت، یک گام پیشروی مبارزه ی طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه را تضمین خواهد کرد.

www.mozafar-m.com

mozafar.mohamadi@gmail.com