نقد ناسیونالیسم چپ کرد به جناح راست خود وارد نیست!

یادداشتی کوتاه

محمد فتاحی

تا این لحظه تعدادی از احزاب ناسیونالیست کرد در ایران به دولت روحانی پیام داده اند که حاضر به مذاکره و معامله اند.

منتقدین ناسیونالیست چپ که اساسا سنت کومله نمایندگی میکند، مدعی اند که این کار سازش و خیانت به جنبش کردستان است.

منتقدین چپ ناسیونالیست به درست خود را با جناح راست خود در یک جنبش می بینند که جنبش انقلابی کردستان یا جنبش خلق کرد یا جنبش کردستان است. در کردستان دو جنبش سیاسی حضور دارد؛ که ناسیونالیسم و سوسیالیسم اند. عنوان های من در آوردی ناسیونالیست های چپ در سنت کومه له و دایره آن چیزی بیش از جنبش ملی کرد یا جنبش ناسیونالیسم کرد نیست. در این جنبش، از نظر آنها طبقه کارگر و بقیه اقشار و طبقات و منجمله بورژوازی کرد و همه احزاب سیاسی این جنبش از ملی و مذهبی و سکولار را شامل میشود. ناسیونالیسم کرد و جنبش آن همان جنبش طبقه سرمایه دار کرد است که برای شرکت داده شدن خود در قدرت و حکومت مبارزه میکند. جنگ و مذاکره و سازش و مماشات آنها عرصه های متفاوت در تقلای سیاسی آنهاست. اینها در اساس در هیچ بخشی از کردستان سرنگونی طلب نیستند و امرشان منافع خودشان در سیستم سیاسی اقتصادی حاکم است.

خیانت امر نیرویی است که به منافع طبقاتی خود پشت کرده است. کارگران اعتصاب شکن خائنین به منافع سیاسی اقتصادی طبقه خویش اند، همانطوریکه پشت کردن نیروهای بورژوا به منافع طبقه شان خیانت در حق سرمایه داران است. مذاکره ناسیونالیست های کرد برای شرکت داده شدن طبقه خود در حاکمیت، و از این طریق رساندن سرمایه دار کزد به قدرت سیاسی چرا خیانت به سرمایه داران است؟

ناسیونالیست های چپ با زبان بی زبانی مدعی اند که برای منافع سرمایه دار کرد دلسوزتر از نمایندگان آن طبقه در جناخ راست جنبش شان اند. ناسیونالیست های سنت دار کرد حق دارند جواب دهند که اینها نه جنبش ما را به درستی نمایندگی میکنند و نه منافع "ملت کرد" را می شناسند. بارزانی میتواند مدعی شود که معاملاتش به دولت ترکیه برای محکم کردن پایه های دولت کرد و قدرتمندتر کردن سرمایه دار کرد در کردستان است، که انصافا درست میگوید. میتواند مدعی شود که از مذاکره و روبوسی صدام تا حمایت او برای صرف اربیل در سال 1996 و تا جنگ با پ ک ک در سالهای گذشته و جنگ با نیروی پیشمرگ در کردستان ایران و همکاری با جمهوری اسلامی در جریان اشغال کردستان ایران، و چه همکاری با امریکا و متحدین منطقه ای آن همگی تقلاهای مبارکی برای تقویت نیروی خود و جلب حمایت در مبارزه خود در کردستان عراق بوده است. چنین سیاست هایی نه سازش و معامله ناروا و نه خیانت به منافع طبقه خود در کردستان عراق بوده است. در این میان، انتقاد و اعتراض ناسیونالیسم چپ در کومه له و در میان رفقای جدا شده از حزب حکمتیست، نه ناشی از حقایت سیاسی آنها که شاهدی بر توهم آنها به جناح راست خود در مبارزه برای رفع ستم ملی است. بورژوازی کرد به ناحق خود را به رفع ستم ملی و حل مسئله کرد در کردستان میکند. امر آنها نه رفع ستم که کسب قدرت و شرکت در حاکمیت محلی با استفاده از کارت "حق کرد" است. جنگ و دعوای اینها و مذاکره و معامله اینها تنها تاکتیک های متفاوتی در استراتژی رسیدن به قدرت خویش اند و بس.

طبقه کارگر در کردستان اما نباید چنین توهمی به ناسیونالیست های کرد را به درون صفوف خود راه دهد. وظیفه کمونیست ها در این میدان صدچندان میشود تا به جای امید به ناسیونالیسم چپ و راست، جنبش سوسیالیستی خود وصف کارگران و کمونیست ها برای تقویت جنبش متفاوتی از ناسیونالیسم فداکاری کنند. در کردستان هم مانند تمام دنیا مقوله دولت ملی و ملت ساخته بورژوازی است و در دنیای واقعی هیچگاه طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار یک منفعت سیاسی طبقاتی مشترک ندارند و اعضای یک واحد سیاسی طبقاتی نیستند. در همه نقاط و کشورهای دنیای امروز منفعت این دو طبقه همیشه در تضاد با هم و پیشرفت تاریخ هم محصول نبرد و کشمکش دائم و شبانه روزی این دو طبقه است.